ولایتی داعیه دار نو صفوی گری در مقابل نو عثمانی گری ترکی - آمریکایی

به گزارش بولتن نیوز به نقل از  رویداد، طبق نقشه جدیدی که پنتاگون برای آینده ایران در نظر گرفته و بر طبق آن سیاست های خود را به عنوان استراتژی اتخاذ شده نسبت به نقطه اصلی مقاومت پی خواهد گرفت، سیستان بزرگ به همراه بخش هایی از خراسان جنوبی در بخش شمالی آذربایجان و در بخش غربی قسمتی از کردستان از خاک کشورمان جدا شده است.

نگاهی به این نقشه خالی از لطف نیست.

در قسمت بالا نقشه واقعی  و در قسمت پایین نقشه ایران کوچک توسط پنتاگون را می بینید

اما این رویکرد با یک نگاهی تاریخ گرایانه در حالی توسط آمریکا تدارک دیده شده است که در آن یک حصار با ترسیم حلقه ای از قدرت ضد شیعی به عنوان نو عثمانی گری از پاکستان گرفته تا حوالی خلیج فارس و در غرب پس از تجزیه عراق با تقویت کردها و در شمال با قدرت بخشیدن به ترکیه، ایران را محاصره می کند.

القاء توهمی با محوریّت ایجاد دوباره امپراطوری عثمانی در بستر سیاست خارجی و استراتژیک ترکیه با سردمداری داود اغلو، پیشران اصلی این توطئه راهبردی به شمار می رود. حکومت عثمانی قدرت خود را مرهون ناسیونالیسم دینی، دگماتیسم نیروهای متحجّر و افراطی سنّی، همچنین سلطه جویی یک نظام مبتنی بر استبداد دینی بود.

تصویر هیلاری کلینتون و داود اغلو

در واقع آمریکا به وسیله برخی از دشمنان خود که پتانسیل اغوا شدن در دل امپراطوری تاریخی رم در زمانه ما (اتحادیه اروپا که بازوی اجرایی سلطه آمریکایی است)، قصد داشته تا دشمن اصلی و اغوا ناپذیر خود یعنی جمهوری اسلامی ایران را محاصره سازد و در این راه از ظرفیت اسلام گرایی های ترکیه ای، سلفی، طالبانی و اسلامیت همراه با ناسیونالیسم عربی و بلوچی بهره خواهد گرفت. ترکیه به دلیل نزدیکی به اروپا و کرنش ذاتی خود در مقابل سلطه در قرن حاضر به عنوان لیدر این توطئه در نظر گرفته شده است.

در راهبرد اصلی آمریکا پس از انهدام کامل سوریه و تجزیه عراق و استفاده از ظرفیت های آزاد شده آن به نفع سلطه لیبرالیسمی، تجزیه ایران مورد هدف است. پس از پشت سر گذاشتن ایران، رفتن به سمت تجزیه سایر قدرت ها یعنی روسیه و سپس چین در دستور کار نقشه راهبردی آینده آمریکا در جهان می باشد.

البته این نقشه شوم به چند دلیل عملی نیست: اول اینکه ترکیه از ظرفیت های نرم افزاری و مخازن قدرتمند دینی و ملی برای ام القرایی منطقه برخوردار نیست و گویا آمریکا بیش از توان استانبول روی آن حساب باز کرده است. چنانکه رویکرد اردوغان و دولت او در مورد موج بهار عربی، مبتنی بر اتخاذ بی تفاوتی و عدم اتخاذ موضع مشخص، باعث رنجش دولت های درگیر و منقلب شده و این از مقبولیت ترک ها در منطقه کاسته است.

در ثانی نباید فراموش کرد غرب هنوز نسبت به پتانسیل های عظیم دینی و ملی نهفته در هویت ایرانی - اسلامی کشورمان اشراف لازم را ندارد. ایران تنها کشوری است که پیش از حمله اعراب با کمک جنبش های مردمی و خودجوش به صورت اپوزیسیونی علیه سامانی، اسلام را در دل اجتماع خود پذیرفت و به اصیل ترین و کامل ترین و پر ظرفیت ترین قرائت از آن یعنی اسلام شیعی در طی قرن ها وفادار ماند، بدون آنکه زبان و شاخصه های اصلی فرهنگی خود را فراموش کند. تشیع چنان در ایران ریشه دواند و به شکوفایی رسید که از ظرفیت حاصل از آن منابع غنی و بی بدیل علوم دینی تولید و به مخازن اسلام ناب محمدی افزوده شد.

نکته مهمی که تئوریسین های کاخ سفید و پنتاگون بر آن واقف نیستند، پتانسیل عظیم و کاریزمای مقتدرانه ولایت فقیه در کشور ماست. ایران تنها کشوری در منطقه است که با برخورداری از یک ولی فقیه در ابعاد سیاسی و دینی می تواند به یک چشم بهم زدن تمام افتراقات قومی، مذهبی و سیاسی را به یک تن واحده جان بر کف در مقابل تهاجم غرب بدل سازد.

در این بین، در داخل کشور ما یک جریان تاریخ گرا که ولایتی را باید داعیه دار آن دانست با رصد این توطئه استراژیک غرب، خود را لیدر جریان نو صفوی گری می داند که کار ویژه اصلی اش شکستن حصر نوعثمانی های منطقه است. البته تئوریسین های ستاد دکتر ولایتی باید بدانند که جریان تاریخی صفوی خود، حاصل یک انفجار قدرت مدارانۀ قومی بوده و به توده های ملی تعلق نداشت. بنابراین بعید است که از ظرفیت لازم برای تشکیل یک گفتمان استراتژیک برخوردار باشد.

مصطفی آقامحمدلو