کد خبر: ۱۴۴۷۹۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
تبارشناسی جریان اصلاحات و اصلاح طلبان (5)

اولین «انحراف» از آرمان های انقلاب با «دولت سازندگی» شروع شد/ «دولت اصلاحات» امتداد دولت سازندگی بود

در جبهه چپ سیاسی، نخستین تجدیدنظرطلبی ­های ایدئولوژیک در میان کسانی رخ داد که بعدها، «کارگزاران سازندگی» خوانده شدند. برخلاف تلقی شایع، نجفی (از وزرای دولت سازندگی و اعضای اصلی حزب کارگزاران سازندگی) معتقد است که نیروهای اصلی حزب کارگزاران سازندگی، وابستگی و همسویی با جناح راست نداشتند، بلکه از پیشینه سیاسی چپ­ روانه برخوردار بودند...

گروه سیاسی ـ مهدی جمشیدی: تفكر و عملكرد اصلاح ­طلبان نه تنها در چارچوب اصول و ارزش‌ هاي انقلاب اسلامي قرار نداشت، بلكه در دوره هشت ساله حاكميت اصلاح­ طلبان، انقلاب اسلامي متحمل ضربه ‌ها و خدشه ‌هاي دردناكي از سوي آراء و عملكرد سكولاريستي اصلاح‌ طلبان گرديد. طي اين سال ‌ها، علاوه بر مباني نظری انقلاب از جمله پیوند دین و سیاست، ولایت فقیه، استكبارستيزي، استقلال و...، نهادهاي عمده نظام، از جمله شوراي نگهبان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی مقاومت بسيج، صداوسيما، شوراي عالي انقلاب فرهنگي و... در معرض شدّيدترين تهاجمات سياسي و مطبوعاتي اصلاح ­طلبان قرار گرفتند.

آبراهامیان به صراحت از چرخش فرهنگی و فکری اصلاح ­طلبان سخن می ­گوید که دلالت بر زاویه ­مندی آنها نسبت به گفتمان اولیه و اصلی انقلاب اسلامی دارد و نشانگر سمت و سوی غرب­ گرایانه آنهاست:

«طی دهه ­های گذشته، اساسی­ ترین اصطلاحات در گفتمان عمومی موضوعاتی نظیر امپریالیسم، مستضعفان، جهاد، مجاهد و شهید، خویشتن، انقلاب و غرب ­زدگی را در بر می­ گرفت. اما گفتمان این دوره جدید تغییر یافت و عباراتی همانند دموکراسی[1]، پلورالیسم[2]، مدرنیت[3]، آزادی[4]، برابری[5]، جامعه مدنی[6]، حقوق بشر[7]، مشارکت سیاسی[8]، گفت­وگو[9] و واژه تازه شهروندی[10] به صحنه آمدند. این تحول، عملاً گونه ­ای چرخش فرهنگی تقریباً با اهمیت همانند انقلاب 1357 به شمار می­رفت. روشنفکران جدید – که بسیاری از آنان فعالیت ­های سیاسی خود را در مقام انقلابیون مبارز آغاز کرده بودند، آزادانه تنها از روسو، و از لاك و از هیوم، کانت و دکارت نقل قول می­ کردند. در واقع ساعت آنان به گونه ­ای به سال­ های انقلاب مشروطه بازگشته بود.»(آبراهامیان، 1389: 327 – 325)

عبارت اخیر این نویسنده، عبارت دقیق و ظریفی است. آری، واقعیت این است که اصلاح­ طلبان همچون روشنفکران سکولار دوران مشروطیّت، دوباره غرب و ارزش ­های غربی را به کانون قدرت سیاسی در ایران سوق دادند و توانستند با تکیه بر تفکر و تمّدن غربی، فضای مفهومی و گفتمانی کاملاً متفاوتی را به جامعه ایران القاء کنند. با گذشت حدود یک صد سال از انقلاب مشروطیّت و مصادره شدن آن توسط روشنفکری سکولار، این ­بار در درون انقلاب اسلامی و با پشتوانه یک پایگاه اجتماعی وسیع و نسبتاً فراگیر، اصلاح­ طلبان توانسته بود انگاره ­های غربی و سکولاریستی را در جامعه ایران، بازتولید و بازسازی کنند. از این نظم، مشابهت و اشتراک بسیار زیادی میان اصلاح ­طلبان سکولار دهه هفتاد و هشتاد و روشنفکران سکولار عهد مشروطیّت وجود دارد که آبراهامیان در ادامه به واقعیت دیگری نیز اشاره می­ کند که جایگزین «ایران» به جای «اسلام» و یا حداقل در عرض آن قرار گرفتن است:

«گفتمان عمومی آنان [اصلاح­ طلبان] به جای اسلام، بیشتر بر ایران، به جای اسلام شیعی، بر ایران پیش از اسلام، و مناسبت ­های ملی همانند نوروز و ملی شدن صنعت نفت به جای محرّم و رمضان، تمرکز داشت. به نظر می­ رسید جایگاه ناسیونالیسم[11] به سنتز مطلوبی بین ایران پیش از اسلام و اسلام – و یا دست ­کم، اسلام شیعی – ارتقا یافته است.»(همان: 327).

سروش نیز در مقام توصیف دال ­های گفتمان اصلاح ­طلبی (که شعارها و آرمان ­های این جریان به شمار می­ آیند)، به مواردی از قبیل حق ­گرایی، تحقیق ­مآبی، ارتقا یافتن منزلت جمهوریّت، اصلاح ­خواهی، مدارا، تکثرگرایی، بیطرفی ایدئولوژیک حکومت و ... اشاره کرده است:[12]

«مدارا و مروّت و نفی­ خشونت و منطق اصلاح و حق، از مهم ­ترین پیام ­ها و پیامدهای جنبش عظیم و تاریخی دوم خرداد بود. اما مفتونان قدرت و مفتیان خشونت، هنوز از خواب گران بی­ خبری بیدار نشده ­اند و درنیافته ­اند که این دوران بر مدار دیگری می­ گردد: گفتمان حق، گفتمان تکلیفی را به عقب رانده، منطق تحقیق بر تقلید سبقت گرفته، جمهوریّت عِدلِ اسلامیّت شده، گفتمان اصلاحی به جای گفتمان انقلابی نشسته، مدارا و مروّت جای را بر اشتلم و خشونت تنگ کرده، تکثر به جنگ انحصار آمده، بی­ طرفی ایدئولوژیک حکومت از مطالبات جدّی شده و نهادهای انتخابی از نهادهای انتصابی طلب­ کار شده ­اند و آن­ ها را به هماهنگی با خود می ­خوانند. منصوبان هم امروز هم ­چون منتخبان باید پاسخگوی مردم باشند، نه فقط پاسخگوی اولیا و مراجع برتر از خویش. این اندیشه­ ها همه پیدا شده بود که دوم خرداد پیدا شد و از آن پس هم جای بیشتری باز کرده و اینک به میمنت بر تخت سلطنت نشسته است و بر دل­ ها حکم می ­راند.» (سروش، 1388د: 197).

علوی ­تبار در عبارت زیر تصریح می ­کند که از یک سو، تحولاتی در مقطع پس از جنگ روی داده است، و از سوی دیگر این­که دولت اصلاحات از نظر گفتمانی، در امتداد دولت سازندگی و هم­ جهت با آن بوده و تنها دو حوزه فرهنگ و سیاست، در کنار حوزه اقتصاد، متعلّق تجدیدنظر طلبی قرار گرفتند:


«پس از جنگ، بخشی از مسؤولان حکومت و کارشناسان مرتبط با آنها به این نتیجه رسیدند که مجموعه روش­ ها و شیوه­ های متداول نمی­ توانند به تحقق آرمان ­های انقلاب و توسعه و اقتدار کشور منجر شوند. از این رو، گرایش قدرتمندی به ایجاد دگرگونی در خط ­مشی ­ها و روش ­های جاری کشور پدید آمد. دولت سازندگی با محوریت حوزه اقتصاد، به اقداماتی از نوع بهبودخواهی حکومتی دست زد. تلاش ­های این دولت در زمینه اقتصادی، کم و بیش قابل قبول و موفق بود، اما اقداماتش در زمینه فرهنگ و سیاست خارجی، خیلی زود با مقاومت و واکنش شدید بخش­ های دیگر حاکمیت مواجه شد و عقب ­نشینی شدید به دنبال داشت. به تدریج، جنبش اجتماعی مردم­ سالاری ­خواهی در ایران عروج کرده  و شکل گرفت. با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری، در تازه ­ای از بهبودخواهی حکومتی آغاز شد که در حوزه اقتصادی، تداوم و تکمیل دوره قبل بود و در سه حوزه فرهنگ، سیاست داخلی و سیاست خارجی، نوآوری و متحول­ سازی را دنبال می­ کرد.»(علوی­ تبار، 1391: 92)

البته باید اضافه کنیم که در جبهه چپ سیاسی، نخستین تجدیدنظرطلبی ­های ایدئولوژیک در میان کسانی رخ داد که بعدها، «کارگزاران سازندگی» خوانده شدند. برخلاف تلقی شایع، نجفی (از وزرای دولت سازندگی و اعضای اصلی حزب کارگزاران سازندگی) معتقد است که نیروهای اصلی حزب کارگزاران سازندگی، وابستگی و همسویی با جناح راست نداشتند، بلکه از پیشینه سیاسی چپ­ روانه برخوردار بودند و در درون دولت سازندگی بود که تحول یافتند و به اندیشه­ های لیبرالیستی گراییدند:

«کارگزاران را نمی­ توان انشعاب از راست معرفی کرد [...] صبغه سیاسی اعضای اصلی کارگزاران، عموماً چپ بود؛ منتهی دولت آقای هاشمی و شخص ایشان در دوره ریاست­ جمهوری، متأسفانه با چپ دچار مشکل شد. [...] با این حال، در دولت آقای هاشمی، افراد منتسب به چپ باقی ماندند و بر این اساس، می ­توان کارگزاران را چپ تحول ­یافته خواند. حتی تفکرات اقتصادی شخصیتی مانند دکتر نوربخش – که رشته ایشان اقتصاد بود و شخصاً بینش اقتصادی داشت، در طول دوران ریاست­ جمهوری آقای هاشمی تغییر کرد و از چپ، به دیدگاه ­های بازتر اقتصادی رسید. [...] بنابراین، از نظر اقتصادی، ما چپ تحول­ یافته بودیم.»(نجفی، 1391: 119)

وی در ادامه، تصریح می­ کند که «دولت اصلاحات» را باید در امتداد «دولت سازندگی» و شکل تکامل ­یافته آن دانست:

«دولت آقای خاتمی، در [راستای] تکامل دولت آقای هاشمی و ادامه دهنده راه آن بود؛ اولاً به دلیل حضور بخش عمده ­ای از مدیران دولت هاشمی در بخش تأثیرگذار دولت آقای خاتمی، ثانیاً [... به دلیل این­که] بحث توسعه سیاسی که توسط آقای خاتمی مطرح شد، موضوعی بود که آقای هاشمی از آن استقبال کرد. بنابراین، آنچه در دولت اصلاحات به مواضع دولت قبل اضافه شد، مطلبی بود که مورد تأیید خود آقای هاشمی قرار داشت.»(نجفی، 1391: 121)



بر همین اساس، بعضی از نویسندگان و تحلیل ­گران، عمل­ گرایی[13] دولت سازندگی را نقطه آغاز گریز بخشی از حاکمیت سیاسی از مدار انقلاب اسلامی قلمداد کرده و حتی تعبیر «ترمیدور»[14] را برای توصیف این وضعیت به کار می ­برند:

«رهبری عمل ­گرایان [دولت سازندگی در دورهاول]، ایران را به سمت میانه ­روی هدایت کرده است. به اصطلاح فنی مطالعات انقلاب ­ها، می­ توان گفت که انقلاب اسلامی در حال حاضر، مرحله ترمیدور تکامل خود را طی می­ کند. [...] این میانه­ روی، در اثر اعمال فشارهای داخلی و بین ­­المللی بر ایران در طول چهارده سال گذشته و نیز درک دیرهنگام، ولی مبارک بخش ملاحظه ای از نخبگان حاکم بر ایران نسبت به محدودیت­ های واقعی توانایی ­های جمهوری اسلامی در ایجاد تحول در ایران و دنیای اسلام به بار نشسته است.»(میلانی، 1381: 437-438)

رگه ­های پررنگ و نمایانی از لیبرالیستی بودن اندیشه شخص خاتمی، در یک دهه پیش از دوم خرداد سال 76، برای برخی اهل دقت و تأمّل، مشهود و محسوس بود. به عنوان مثال، خاتمی در سمت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع دانشجویان و در تاریخ دهم اردیبهشت 1370، مطالبی را درباره نوع نگاه خود به غرب و فرهنگ و فعالیت فرهنگی مطرح می ­سازد که نقاط مغالطه ­آمیز و کج­ اندیشانه آن از دیده تیزبین سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی(ره) پنهان نمی­ ماند.[15] از این رو، ایشان مقاله ­ای را با عنوان «تجدّد یا تحجر؟» به منظور تحلیل انتقادی دیدگاه ­های لیبرالیستی خاتمی می نگارد. آوینی در این مقاله ضمن این ­که اعتراض می ­کند که چرا استراتژی فرهنگی وزارت ارشاد بر تقویت تلاش­ های همسو و هماهنگ، مبتنی نیست، تصریح می ­کند که آتمسفر فرهنگی در عرف خاص، بسیار مسموم و ناامن است:

«شکی نیست که استراتژی فرهنگی یک نظام نمی ­تواند بر منع قرار گیرد [...] اما مسلّماً جای این سؤال وجود دارد که "آیا استراتژی فرهنگی نظام نمی ­تواند بر تقویت تلاش­ هایی ارتکاز یابد که در تفکر و غایات، با او همسو و هماهنگ هستند؟" مگر کسی از وزارت ارشاد خواسته است که استراتژی فرهنگی خود را بر منع قرار دهد؟ دوستان ما باید به یاد داشته باشند که اکنون حجاب سکوت و صبر هنگامی شکسته شده که آتمسفر فرهنگی در عرف خاص آنچنان مسموم و ناامن است که هیچ مؤمنی احساس امنیت نمی ­کند. من با صراحت به مسئولان فرهنگی و هنری کشور اعلام می ­دارم که این دغدغه که فرزندان ما امروز و فردا در فضای کدام فرهنگ رشد خواهند یافت ما را به سختی به وحشت می­ اندازد. [...] آیا واقعاً دوستان ما در وزارت ارشاد، آتمسفر فرهنگی جامعه را در کنترل دارند؟ آیا لازمه این مصونیّت اجتماعی [در افراد مدافع نظام] آن نیست که در کنار مواجهه جامعه با آرای مخالفین، تلاش ­های دوستانه مؤیّد انقلاب و دینداری نیز تقویت شود؟ آیا لازمه مصونیّت یافتن مدافعان انقلاب در مواجهه با آرای مخالفین آن است که ما آتمسفر فرهنگی جامعه را آن­ گونه بسازیم که نسل ­های جدید، فرصت هدایت را از دست بدهند؟ [...] اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می­ خواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجر را بشکند و جامعه را از تفریط باز دارد، باید با تجدّدِ افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چاله ­ای به چاه نیفکند.»(آوینی، 1391: 97-98)

شاید بتوان گفت خاتمی در سال ­های بعد، پاسخ آوینی را داد؛ او انتقادات نسبت به نگرش فرهنگی ­اش را «تنگ نظری» خواند:

«امروز که به برکت انقلاب اسلامی، مرحله جدیدی در زندگی مردم ما و مسلمانان آغاز شده است، باز هم بیش از هر زمان [دیگر] به خِردورزی و اندیشه ­گری و تعمّق و تدّبر نیاز داریم و به نظر من، راه درست در این دیار، این [است] ­که در مقام عمل، همگان به قانون اساسی که مبنای نظم اجتماعی است، تن دردهیم و با عزم ملی، بیماری مزمن قانون­گریزی و قانون­ ستیزی را درمان کنیم و در مقام نظر نیز، هیچ حدّ و مرزی نشناسیم و در ابراز نظر، نیز تنها به حدّی که در قانون آمده است – به شرط آن ­که از تفسیر تنگ ­نظرانه آن [اصل] کلّی که در قانون آمده است، بپرهیزیم – پای ­بند باشیم.»(خاتمی، 1378: 436).

وی در دوران ریاست­ جمهوری ­اش نیز بارها و بارها در برابر متهم شدن به لیبرالیستی بودن رویکرد فرهنگی و سیاسی ­اش، «تنگ ­نظری» در تفسیر دین و قانون اساسی را به منتقدان خویش نسبت داد، اما فارغ از این سخن خطابی و شعاری، استدلال متقنی عرضه نکرد:

«در میان ما، سلیقه ­های مختلف و برداشت­ های مختلف وجود دارد. از کجا معلوم که سلیقه من درست است؟ شاید سلیقه مخالف من درست باشد. [...] تنگ ­نظری بهتر است یا سعه صدر؟»(خاتمی، 1379: 85)

 

 

منابع:

آبراهامیان، یرواند. (1389). تاریخ ایران مدرن. ترجمه محمدابراهیم فتاحی. تهران: نی. چاپ چهارم.

سروش، عبدالکریم. (1388د). سیاست ­نامه(2): آئین شهریاری و دینداری. تهران: صراط. چاپ چهارم.

محمدی، مجید. (1379ب). راه دشوار اصلاحات: مؤلفه ­ها و موانع توسعه سیاسی. تهران: جامعه ایرانیان. چاپ اول.

علوی ­تبار، علیرضا. (1391). «بهبودخواهی حکومتی یا جنبش اجتماعی؟». ماهنامه مهرنامه. سال سوم. شماره22. خرداد ماه. صص91-92.

نجفی، محمدعلی. (1391). «تاریخ چپ تحول­ یافته». ماهنامه مهرنامه. سال سوم. شماره22. خرداد ماه. صص118-124.

میلانی، محسن. (1381). شکل ­گیری انقلاب اسلامی: از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی. ترجمه مجتبی عطارزاده. تهران: طرح نو. چاپ اول.

خاتمی، محمد. (1372). بیم موج. تهران: مؤسسه سیمای جوان. چاپ اول.

________ . (1378). آیین و اندیشه در دام خودکامگی: سیری در اندیشه سیاسی مسلمانان در فراز و فرود تمدّن اسلامی. تهران: طرح نو. چاپ سوم.

________ . (1379). اسلام، روحانیّت و انقلاب اسلامی. تهران: طرح نو. چاپ اول.

آوینی، سیّد مرتضی. (1391). حلزون­ های خانه به دوش. تهران: واحه. چاپ اول.

 



[1] . Democracy.

[2] . Pluralism.

[3] . Modernity.

[4] . Freedom.

[5] . Equality.

[6] . Civil Society.

[7] . Human Rights.

[8] . Political participation.

[9] . Dialogue.

[10] . Citizenship.

[11] . Nationalism.

[12] . برای مطالعه تفصیلی مؤلفه­ های اصلاح ­طلبی سکولار، نگاه کنید به: (محمدی، 1379ب: 269- 436).

[13] . Pragmatism.

[14] . Thermidor.

[15] . خاتمی در این سخنرانی گفت:

«استراتژی فرهنگی یک جامعه زنده اسلامی بر منع نیست. [...] بلکه اساس سیاست راهبردی اسلام بر ایجاد مصونیّت است؛ یعنی مبنای کار را بر ایجاد مصونیّت فکری، عاطفی، اعتقادی و ذهنی در وفاداران به خود قرار می ­دهد و آنان را طوری تربیت می­ کند که از درون بتوانند در مقابل تهاجم ­ها، مقاومت کنند و اگر مبنا مصونیّت باشد [...] لازمهآن این است که آراء متفاوت بتوانند در جامعه با هم تعاملی و رویارویی داشته باشند.»(خاتمی، 1372: 152).

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۴
علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۲
1
0
تا کی می خواهید واقعیات رو نبینید؟ خجالت هم بدچیزی نیست.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین