دو نفر خدمت امام جواد(ع) رسيدند. فرمود: «شرقا أو غربا» (بحارالانوار/ج58/ص223) به شرق برويد يا به غرب برويد حرف حق همينجا هست. اين كتابهاي علوم انساني و كتابهاي دانشگاهي و اينها خيليهايش بهترش را ما خودمان داريم. منتهي چون آنهايي كه قبلاً دانشگاه را اداره ميكردند آنها ايماني به اسلام خيلي نداشتند. ممكن بود اسمشان حسن، محمود، احمد باشد. ولي اسلام در دلشان نرفته بود.
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از
فردا»: روز دهم رجب، بار دیگر طراوت و نشاط الهی در زمین و آسمان افزون میشود و رحمت پروردگار به واسطه محبوبش، محمد بن علی الجواد فراگیر و گسترده خواهد شد. امروز روزی
است که قلب نازنین و لطیف امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خشنود
است و ما نیز دقایقی را سفره پربرکت آن امام جوان بهره می گیریم. علم امامان (عليهم السلام) از سرچشمه علم الهی
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی: اين جلسه مطالبي راجع به امام جواد(ع) ميخواهم
بگويم. هم از كمالات ايشان، زندگي ايشان، و علم ايشان و موعظههاي ايشان در
حدي كه فرصت برنامه هست، من راجع به آن صحبت كنم.
عرض كنم كه سه
پيغمبر در بچگي پيغمبر شدند. حضرت سليمان، حضرت عيسي، حضرت يحيي. قرآن هم
راجع به يكي اشاره ميكند و ميفرمايد: «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
(مريم/12). اين سه پيغمبر در بچگي پيغمبر شد، سه امام هم در بچگي امام
شدند. امام جواد(ع)، امام هادي(ع)، امام زمان(ع). (صلوات حضار)
1- علم امامان(عليهم السلام) از سرچشمه علم الهيبراي
بچهها خواسته باشيم حرف بزنيم، ميگوييم: گاهي وقتها يك دوربين موبايل
عكسي ميگيرد كه يك دوربين ده، بيست كيلويي، سيكيلويي، همان عكس را
ميگيرد. يعني دوربين لازم نيست كه بزرگ باشد، تا عكسش خوب باشد. گاهي
دوربينهاي كوچك عكسهاي خوبي ميگيرند.
حديث داريم «يَتَوَارَثُ
أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا» (كافي/ج1/ص320) كوچك ما فتوكپي بزرگ ما
است. يعني اينطور نيست كه حالا كه كوچولو است، علمش هم كم باشد. چون علم
اينها به خاطر اتصال به علم خداست. مثل برق، لامپ كوچك يا لامپ بزرگ وقتي
وصل به برق شد برق را جذب ميكند. چه كوچك باشد و چه بزرگ. راجع به امام
زمان يك مثل زدم، لابد در تلويزيون شنيدهايد. حالا براي امام جواد تكرار
ميكنم. شما فلش كامپيوتر را ديديد چقدر است.
اندازهي يك تخمهي كدو است. اين فلش كامپيوتر را به كامپيوتر ميزني بعد
از چند ثانيه همهي علوم از آن كامپيوتر وارد اين ميشود.
خوب چطور
يك مهندس، يك انسان، چيزي ساخت كه علوم از آن فلز به اين فلز منتقل شد.
خداي بشر نميتواند علم اميرالمؤمنين را به بچهي دو ساله منتقل كند؟ يعني
بچهي دوساله از فلش كامپيوتر كمتر است؟ يا قدرت خدا از قدرت مهندس كمتر
است؟ ميليونها از اين مهندسها را خود خدا ساخته است. مهندسين ما روي جماد
كار ميكنند، خدا روي آب كار كرد. انسان از آب آفريده شده است. نطفه! تمام
مهندسين ما زير برق كار ميكنند، خدا در تاريكيهاي شكم مادر، روي آب
نقاشي كرد. اين هم چه ساخت! انسان ساخت. اين هم با چند دستگاه، قلب، كليه،
ريه، بينايي، شنوايي، يعني 40، 50 تا دستگاه را متناسب، متمركز، همه را با
هم هماهنگ در يك بدن. يك زنبور عسل سه تا كارخانه را با خودش حمل ميكند.
زنبور عسل چقدر ميارزد؟ در بدن اين هم كارخانهي عسلسازي است، هم
كارخانهي زهرسازي است، هم كارخانهي موم سازي. يعني يك زنبور كه حركت
ميكند سه تا كارخانه دارد بالاي سر شما ميرود. خداي بشر نميتواند علم را
از چيزي به چيزي منتقل... ما چقدر دانشمند داشتيم كه علامه و دانشمند
بودند يك مرتبه هرچه بلد بودند فراموش كردند. به همان دليل كه خدا ميتواند
بگيرد، خدا ميتواند بدهد.
امام جواد بچه بود يك كسي اسباب بازي برايش آورد، فرمود: «مَا لِهَذَا خَلَقَنِي اللَّه» (بحارالانوار/ج50/ص58)
درست است سن من كم است اما خدا من را براي بازي خلق نكرده است. «مَا أَنَا وَ اللَّعِب» مرا چه كار به بازي؟!
2- تاکید امام جواد(عليهالسلام) در نفی بخليكبار
امام جواد(ع)، از شب تا صبح فقط ميگفت: «اللَّهُمَّ قِنِي شُحَّ
نَفْسِي» (بحارالانوار/ج70/ص301) خدايا مرا از بخل حفظ كن، مرا از بخل حفظ
كن. از شب تا صبح هي بخل بخل ميكرد. گفتند: آقا از سر شب تا صبح يك دعا
كردي. گفت: نميدانيد بخل چيست! بزرگترين بخيلها الآن آمريكا است. غير از
اينكه انرژي هستهاياش را ياد كشورهاي ديگر نميدهد، بخل هم دارد كه
خودتان چرا فهميدهايد. ميگويد: شما نبايد بفهميد، من بايد بفهمم. شما
نبايد داشته باشيد. فلسطين نبايد اسلحه داشته باشد. اسرائيل هرچه ميخواهد
اسلحه داشته باشد. بزرگترين بخل است. بخلهاي بينالمللي!
ما آدم
داريم شعر ميگويد و شعرهايش را به كسي نميدهد. خانهشان قالي دارد، به
عروس نميگويد: شما عروسي داريد قالي مرا ببريد. ميگويد: نه چشمش كور،
برود اجاره كند. خانم حقوق دارد، ولو مالك است حق دارد به شوهرش ندهد. اين
حق خانم است كه حقوق خودش براي خودش باشد. اما حالا اگر شوهرش نياز دارد به
او بدهد. نه! وظيفهي من نيست. خودش برود كار كند.
چقدر سرمايهها
در بانك خوابيده و چقدر جوانها اگر يك مبلغي داشته باشند به كار وادار
ميشوند. و اين آقايي كه پولش در بانكها خوابيده بخل ميكند. يعني اگر اين
بخل از جامعه برداشته شود همهي جوانهاي بيكار ما سرمايهدار ميشوند. يك
وامي ميگيرند و شروع به كار ميكنند. البته خوب بعضيها هم ممكن است
بخورند چفت و بستش را بايد طوري كرد كه چهار ميخ كرد. ضامن گرفت نميدانم
محكمكاريتان را بكنيد. اما همين صفت بخل از تجار برداشته شود، هر تاجري
نميتواند به 5 جوان يك كمكي كند يك كاري شروع كند. هر تاجري 5 جوان بيكار،
بيكاري حل ميشود. چند تا رئيس جمهور آمدند نتوانستند حل كنند ولي تجار
ميتوانند حل كنند. يك چيزي هم ميخواهم بگويم از زنها ميترسم! نميگويم.
دادستان
تهران حدود بيست سال پيش به من گفت: در تهران 500 زن جوان بيوه هست. 500
هزار زن جوان بيوه براي بيست سال پيش است. الآن شايد يك ميليون باشد. از
زنها بپرسيم نظر شما چيست؟ ميگويند: نه! ما ميگوييم: مرد نبايد هوسباز
باشد، مرد نبايد روي عياشي زن دوم بگيرد. مردي كه پول ندارد، خانه ندارد،
نميتواند دو تا زن را اداره كند حرام است. اما اگر يك مردي توان جسمي
دارد، توان مالي دارد، دو تا ماشين، دو تا خانه، دو تا موبايل، دو تا دو تا
دو تا، ولي زن ميگويد: نخير! خدا يكي زن هم يكي. يعني چه؟ يعني آن يك
ميليون زن جوان به درك! گناه ميكنند به درك! ميسوزند به درك! بخل زنها
است. بخل زنها باعث ميشود كه يك ميليون زن جوان بيوه هست، بخل تاجرها به
اين است كه ميليونها جوان بيكار هستند، پول ندارند آنها پولشان در بانك
هست. بخل خيلي مهم است.
بخل علمي، چيزي بلد است به كسي ياد نميدهد. من تعجب ميكنم يك وقت يك كسي گفت:
تو از من سرقت علمي كردي. گفتم چه؟
گفت: حرفهاي مرا در كتاب خودت آوردهاي. اين سرقت است؟
بخل،
حالا تلويزيون خوب شده است. يكوقتي شبكه يك فيلمهايش را به شبكه دو
نميداد. شيراز به اصفهان نميداد. يك وقت مثلاً يك سيدي درست ميكردند،
ميگفت: بر پدر و مادر كسي لعنت كه اين را تكثير كند. قفل ميكردند. كد
رويش ميگذاشتند، رمز رويش ميگذاشتند كسي رمزش را باز نكند. خيلي بخل مهم
است. خيلي بخل مهم است.
امام جواد(ع) از سر شب تا صبح دائم ميگفت:
بخل، بخل، بخل، خدايا بخل، بخل، بخل! داريم ميرويم مسافر را هم ميشناسيم
خوب سوارش كن. حالا يكوقت مسافر ناشناس است، ميگوييم والله يك وقت ميبيني
قاچاقچي است در ماشين ميآيد، او را نميشناسيم. از نظر امنيتي، اما يكوقت
هم ميبيني اينها پرسنل خودت هستند. داري ميروي، خوب اين چاي ريز است، من
فوق ليسانس هستم. من فوق ليسانس راننده چايريز شوم؟ داري ميروي خوب اين
را هم سوار كن. بخل ميكنيم! اينقدر آدم آه ميكشند عمره بروند پول ندارند.
بگو: آقا آرزوي عمره داري، بيا من يك ميليون به تو ميدهم برو ثبت نام كن،
ماهي بيست تومان بده تا تمام شود. بگذار يك زوار هم... بخل نكن. همهي
مردم ميتوانند مدينه بروند.
همه بيهمسرها ميتوانند، عرض كردم اين
زن دوم خيلي شرط دارد. دو تا خانه، دو تا خرجي، توان جسمي، روحي، اخلاقي،
زن دوم عامل فتنه نشود، در عدالت... در كشور هستند، البته من هم تا جوان
بودم اين حرفها را نميزدم، ديگر حالا چون پير شدم ميگويم. چون من...
براي بعضيها هم زن دوم حرام است. خود بنده اگر زن دوم داشته باشم، ديگر
زنها تلويزيون را خاموش ميكنند. ميگويند: اين شيخ! زن دوم دارد، خاموش
كن، خاموش كن. براي من حرام است به خاطر اينكه ميليونها خانم كه گوش به
حرف من ميدهند تلويزيون را خاموش ميكنند و ضربه به قالالصادق ميخورد.
حديث امام صادق را گوش نميدهند.
3- دوري مسئولان فرهنگي از موضعگيريهاي جناحيخدا
آيتالله العظمي فاضل لنكراني را رحمت كند. ميگفت: بر تو حرام است وارد
مسائل سياسي شوي. گفتم: چرا؟ چون من مقلّد ايشان بودم. گفت: براي اينكه تو
در تلويزيون هستي و همهي خطوط سياسي بايد بنشينند و حرف تو را گوش بدهند.
اگر يكبار يك موضعگيري كردي، عدهاي گفتند: آفرين و عدهاي ناراحت شدند،
آنهايي كه ناراحت شدند تلويزيون را خاموش ميكنند. آن جمعيت ميليوني كه
تلويزيون را خاموش ميكند، گناهشان گردن تو است. تو چون ميخواهي كار
فرهنگي كني، اصلاً نبايد وارد جريانهاي سياسي شوي. بعد ديدم اين سند هم
دارد. سندش در نهجالبلاغه است. در تاريخ است.
در تاريخ ميخوانيم
پيغمبر وقتي وارد مدينه شد، آن زمان خط بازي سياسي نبود. ولي قبيله بازي
بود. او ميگفت قبيلهي ما و او ميگفت قبيلهي ما. دويدند سر افسار شتر
پيغمبر را كشيدند كه بيا خانهي ما. ميخواستند افتخار كنند كه پيغمبر روز
وارد شدن به مدينه مهمان قبيلهي ما شد. آن قبيله آمد افسار شتر، اين قبيله
آمد افسار شتر، افسار شتر، افسار شتر، افسار شتر، پيغمبر ديد عجب روز اول
ورودش دارد كشمكش ميشود. گفت: ببينيد كنار برويد.كنار برويد! هيچ چيز
نگوييد. هرجا... باقياش را هم شما بگوييد... هرجا شتر خوابيد. اين هرجا
شتر خوابيد يعني چه؟ يعني من بيطرف هستم. يعني كسي كه ميخواهد يك كار
فرهنگي كند نبايد از اول قشري از مردم را عليه خودش تحريك كند. اين هرجا
شتر خوابيد يك سند، يك سند ديگر هم به شما بگويم. نامهي 25 نهجالبلاغه
اميرالمؤمنين به مسئول زكات ميگويد: يك شهري كه ميروي، يك روستايي كه
ميروي، زكات بگيري، خانهي كسي وارد نشو. چون مهمان آقاي «الف» شدي، صبح
به آقاي «ب» كه ميگويي: زكات شما چقدر است؟ ميگويد: هوم... ديشب خانهي
فلاني خوابيدي، اين كوكش كرده كه من پولدارم. آمده زكات بگيرد. «انزل علي
ماءهم» يعني نازل شو كنار چشمه آب. برو كنار چشمه آب، به قول امروزيها
هتلي، مسافرخانهاي، خيمهاي، يك جايي بخواب كه فردا به هركس گفتي زكات
بده، نگويند: چه كسي اين را كوك كرده است؟ و به همين خاطر اين نصيحت
آيتالله العظمي فاضل لنكراني هم خيلي در من اثر كرد.
يك زماني هم
آمدند كه من نماينده شوم، نماينده تهران. خدا همهي اموات را رحمت كند. پدر
من گفت: راضي نيستم. گفتم: به من ميگويند:وظيفهي شرعي تو است. گفت: راضي
نيستم. گفتم: اگر خودم را كانديدا كنم. گفت: نفرينت ميكنم. گفتم: چرا
اينقدر اصرار داري كه من نماينده مجلس نشوم؟ گفت: الآن در تلويزيون حديث كه
ميخواني همه گوش ميدهند. نماينده مجلس كه شدي، مردم ميخواهند لپه را
ارزان كني. زمين را ارزان كني. تو هم كه نميتواني چيزي را ارزان كني،
انوقت تلويزيون را هم خاموش ميكنند ميگويند: برو جاي ديگر حرف نزن.
بنابراين تا مادامي كه با مردم حرف ميزني خاطره است. در اسلام داريم كسي
را كه ميخواهيد شلاق بزنيد در مسجد شلاقش نزنيد. حالا يك مجرمي شلاق
ميخورد. نسل اين مجرم را تا آخر تاريخ تا اين گنبد و بارگاه را ميبيند
ميگويد: پدر ما در اين مسجد شلاق خورد. من در اين مسجد نميروم. اين خاطره
بدي از مسجد دارد. ما نبايد... خاطرهي خوب خيلي خوب است.
يك
روحاني ميگفت: در ماشين نشسته بودم. يك خانم سوپردولوكس آمد كنار ما نشست.
(خنده حضار) صندليها هم پر و ما با اين قيافه ريش سفيد و اين خانم و
خواستيم بلند شويم ديديم همهي صندليها پر است و بنشينيم همه دارند
ميخندند. ميگفت: يك دو سه سانتي كتفمان را چنين كرديم به اين خانم، كه به
مردم بگوييم: براي ما نيست. (خنده حضار) ميگفت: آن زمان بليطها را در
ماشين ميگرفتند. ميگفت: شاگرد شوفر آمد، بليط بگيرد، ما هم بليطمان
دستمان بود، چنين كرديم. شاگرد شوفر گفت: آقا دستتان را پيش گيريد. خانم
بليط شما را حساب كرد. (خنده حضار) ديديم عجب ما به اين خانم پشت كرديم،
اين پول بليط ما را هم داد. ميگفت: يك دو سه سانتي چنين شديم، خانم
ببخشيد، گفت: اختيار داري، شما پدر روحاني ما هستي. درست است من وضع حجابم
خوب نيست. ولي اسلام را دوست دارم، علما را دوست دارم. شهداء را دوست دارم.
هيچي ميگفت: درست نشستيم. (خنده حضار)
اين يك درس است براي
حزباللهيها. كه آن خانم با آن وضعش، با محبت كتف را كشيد. ما
حزباللهيها اگر با محبت يك كسي را به مسجد دعوت نكنيم، پيداست ما بيعرضه
هستيم. گاهي وقتها حرفمان هم خوب است. بد تحويل ميدهيم. مثل شربتي كه در
آفتابه كني. (خنده حضار) شربت است اما بد عرضه ميكنيم. گاهي وقتها دين
خوب است، دين را بد معرفي ميكنيم. اذان خوب است، يك آدم بد صدا اذان
ميگويد. اذان خوب است، بد صدا اذان ميگويد.
4- دقت در پرداخت سهم امام زمان(عليهالسلام)يك
كسي توليت موقوفات داشت. يعني موقوفات در اختيارش بود، در قم. خدمت امام
جواد آمد و گفت: آقا يك پولهايي موقوفات بوده و ما خوردهايم حلال كن.
وقتي رفت امام فرمود: چطور ميخواهد من حلالش كنم. اين موقوفات براي چه كسي
است؟ چيزي كه براي فقرا است، من ميتوانم حلالش كنم. الآن هم هستند،
ميگويد: اگر آقا اجازهاش را به خودم ميدهد كه خودم بدهم، سهم امام را
ميدهم. بايد خودم بدهم. يعني چه؟ اگر براي امام زمان است شما حق نداري
تصرف در مال امام زمان كني. بايد به مرجعت بدهي. كسي نميگويد چه كسي مقلد
چه كسي باشد. هركس مقلد هركسي هست بايد... اگر هم فقيري را سراغ دارد به
آقا بگويد: آقا در فاميل ما يك چنين فقيري هست، شما اجازه ميدهي يك مبلغي
به او بدهم؟ وقتي هم ميدهد نگويد من دادم. بگويد: اين پول براي امام زمان
است. من مأمور شدم به شما بدهم. يعني بگذاريد اين فقير عشق حضرت مهدي در
دلش دارد. نه عشق تو!
دو نفر خدمت امام جواد(ع) رسيدند. فرمود:
«شرقا أو غربا» (بحارالانوار/ج58/ص223) به شرق برويد يا به غرب برويد حرف
حق همينجا هست. اين كتابهاي علوم انساني و كتابهاي دانشگاهي و اينها
خيليهايش بهترش را ما خودمان داريم. منتهي چون آنهايي كه قبلاً دانشگاه را
اداره ميكردند آنها ايماني به اسلام خيلي نداشتند. ممكن بود اسمشان حسن،
محمود، احمد باشد. ولي اسلام در دلشان نرفته بود. چون دو تا دخول در قرآن
است. يكي مردم داخل دين شوند، يكي دين داخل قلب مردم شود. اولي شده است.
«يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) مردم داخل دين شدند. اما
آيا دين هم داخل قلب مردم شده؟ قرآن ميگويد: نخير! «وَ لَمَّا يَدْخُلِ
الْإيمانُ في قُلُوبِكُم» (حجرات/14) ميگويي: مسلمان هستم، اما عقيده به
اسلام نداريم. «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُم». يعني مردم
وارد دين شدند اما دين... مثل توپي كه در آب مياندازي. توپ در دريا
افتاد. اما آب دريا در توپ نرفت.
5- كرامت امام جواد(عليهالسلام) در برابر معتصميك
روز معتصم با وزرايش يك توطئه كرد. گفت: همه شهادت بدهيد كه امام جواد
ميخواهد عليه من كودتا كند. او را بياوريم و به شهادت شما گردنش را بزنيم.
رفتند امام جواد را آوردند. وزرا خوب قبلاً اينها گاوبندي كرده بودند. اين
شير را در پستان تقسيم كرده بودند. همهي وزرا شهادت دادند بله امام جواد
ميخواهد كودتا كند. امام جواد ديد عجب چه برنامهاي برايش ريختند. يك
توسلي امام جواد پيدا كرد، يك تمسكي به خداوند، يك مرتبه اتاق زلزله شد.
ديدند الآن زير آوار ميروند گفتند: غلط كرديم. امام جواد گفت: زمين بايست!
اتاق ايستاد. اينها در وقتهاي بزنگاه...
چند سخن از امام جواد.
امام جواد فرمود: كسي كه يك جايي حاضر باشد اما از كار خلاف بدش بيايد،
انگار نيست. اما يك كسي كه در جلسهي خلافكارها هم نيست، اما راضي به
خلافكاري است، انگار در جلسهي خلافكارها هست.
يك چيزي ميگوييم،
كاشان كه رسم است. شما هم حالا من ميگويم، نصفش را اگر گفتيد معلوم ميشود
در شهر شما هم رسم است. ميگويند: پيش مني، در يَمني، در يَمني، پيش مني!
اين ميخواهد همان را بگويد.
اگر يكجايي خلافي ميشود، شما نيستي
ولي بگويي اي كاش من هم بودم. خوب بود. اگر نيستي ولي خوشحالي در جرم آن
جلسه شريك هستي. اما اگر هستي ناراحتي، چه غلطي كردم، پايم ميشكست و
نميآمدم. دارد يك مرد خدا مسخره ميشود، من چرا ساكت هستم؟ اگر يك جايي
گناه ميشود، شما هم حاضر هستي اما ناراحتي انگار نيستي.
امام جواد
فرمود: تا چيزي پايش به جايي بند نشده نقل نكنيد. «إِظْهَارُ الشَّيْءِ
قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ» (بحارالانوار/ج72/ص71) هنوز
چيزي نشده، چيز نشده را نگوييد. يعني بگذاريد مجرم معين شود، بگذاريد طرح
اجرا شود. يعني چيزي را زود لو ندهيد. چيزي را زود لو ندهيد، بگذاريد يك
كاري تصويب شود بعد گزارش كنيد.
امام جواد فرمود: انسان سه چيز داشته باشد كارش درست است.
1- «تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّه» خدا توفيقش بدهد.
2- «وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِه» (وسايلالشيعه/ج12/ص25) خودش خودش را نصيحت كند.
خود كنترلي! خودش، خودش را نصيحت كند.
3- كسي هم اگر نصيحتش ميكند، لجبازي نكند. توفيق الهي، بازرسي از نفس، پذيرفتن نصيحت ديگران.
6- گوش فرا دادن به سخن حق
امام
جواد فرمود: هركس گوش به حرف كسي بدهد بندهي او است. شما بندهي من هستي،
اگر حق گفتم، بنده حق هستي. اگر باطل گفتم، بندهي باطل هستيد. به حرف
هركس گوش بدهيد، بندهي او هستيد. آقا ارشاد گفته موسيقي حلال است. بالاخره
اين يك خواننده است، تو حاضر هستي مثلاً بندهي يك خواننده شوي. اين
حرفهايي كه ميزند چرا به حرفهايش گوش ميدهي، بلند شو برو. آخر يك نوار
كاست به تو بدهند كه هر صدايي را روي آن ضبط نميكني. آخر مخ تو از نوار
كاست كه بيشتر ارزش دارد. چرا اعصاب و مخت را در اختيار اين ميگذاري؟
ما
گاهي ميبينيم در ماشين يك آهنگهايي ميگذارند هرچه فكر ميكنم اصلاً
كاري به حلال و حرام ندارم، كيف هم ندارد... [با بيان حركت و صدا] من فكر
ميكنم خدا ميگويد يك آدمها، آدمهايي هستند گناه ميكنند خدا حلال را از
اينها كم ميكند، حرام قسمتشان ميكند. آيهاش اين است. «فَبِظُلْمٍ مِنَ
الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا» (نساء/160) چون اين يهوديها ظلم كردند حلال
خدا را به آنها حرام ميكنم. عاشق يك آهنگي ميشود كه جز اعصابكشي بهرهاي
ندارد. با كسي رفيق ميشود جوانياش را از دست ميدهد. سلامتياش را از
دست ميدهد. حيف نيست تو مغزت را در اختيار اين ميگذاري؟
7- راه رسيدن به حقيقت ايمانسخن امام جواد را بشنويد. فرمود: «لَنْ يَسْتَكْمِلَ
الْعَبْدُ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يُؤْثِرَ دِينَهُ عَلَى شَهْوَتِهِ
وَ لَنْ يَهْلِكَ حَتَّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلَى دِينِهِ»
(بحارالانوار/ج75/ص81) ميگويد: اگر ميخواهي ببيني دينت كامل است يا نه،
ببين اگر امر دائر شد بين دين و نفس، اگر به خاطر دينت پا روي نفست گذاشتي
دينت كامل است. اگر به خاطر نفست پا روي دين گذاشتي، ببين در انتخابات چه
ميكني؟ ماه رمضان شكم ميگويد: بخور. خدا ميگويد: نخور. سي روز با اينكه
تشنه هستي آب نميخوري. با اينكه گرسنه هستي آب نميخوري. خانم خودت است
كنارش نميروي. چون ميلت هست ولي خودت را نگه ميداري ميگويد: حالا عيد
است، عيد فطر. چون رضاي خدا را بر خواهش نفست غالب كردي.
ابراهيم تا
صد سالگي بچهدار نشد. بعد از صد سالگي خدا به او بچه داد، حالا سيزده
ساله شده به جنب و جوش افتاده، ميگويد: سر اسماعيل را ببر. ميگويد: اِ...
غريزه ميگويد: بابا تو صد سال بچهدار نبودي، حالا سر پيري يك بچه نقلي
ميگويد: نه، گردنش را ببر. باشه! چاقو را ميگذارد خدا ميگويد: نه!
نميخواستم خون بريزم، ميخواستم ببينم تو دل ميكني يا نميكني؟ هرجا به
اين... آقا من دوستش ندارم. بابا دوستش نداري، ولي آدم خوبي است. خوب يك
قرباني كردي نيم كيلو گوشت هم ... نه من از اين بدم ميآيد. به ان ندهيد.
اين را در عروسي دعوت نكنيد. در افطاري دعوتش نكنيد. من از اين خوشم
نميآيد. از هركس خوشمان ميآيد ميگوييم: آره. از هركس خوشمان نميآيد
ميگوييم: نه. امام جواد فرمود: نفست را با دين مقايسه كن. اگر امر دائر شد
بين غريزه و وظيفه، وظيفه را ميگيري، غريزه را كنترل ميكني دين داري.
غريزه را ميگري وظيفه را زير پا ميگذاري، خطرناك هستي.
8-توصيهي امامان معصوم به زيارت حضرت معصومه(عليهاالسلام)جالب
اين است كه سه تا امام راجع به حضرت معصومه يك حديث دارند. خيلي تعجب است.
هيچ امامزادهاي يك چنين حديثي ندارد. امام رضا، امام جواد، و امام صادق،
سه امام فرمودند: هركس به قم زيارت حضرت معصومه برود، بهشت بر اوست. هيچ
امامزادهاي در ايران سه تا امام معصوم راجع به آن يك جمله نگفتند. اين هم
خيلي براي ما مهم است. مقام دختر، دختر يك كاري ميكند كه تمام مراجع آنجا
ميآيند در جوار قبرش رشد ميكنند. مركز صدور علم به دنيا ميشود. از صد
كشور ما الآن در قم تقريباً طلبه داريم. از صد تا كشور!بعضي طلبهها هم
طلبههاي ماشاءالله... من يك كلاس براي اين طلبههاي خارجي دارم، گاهي
ميروم پاي تخته سياه صحبت ميكنم، من خيلي چيزها از آنها ياد ميگيرم با
اينكه نو هستند، سه ساله، چهار ساله، پنج ساله طلبه شده است، يكي از آنها
از اين سياه پوستها بود. ميگفت كه مدينه رفتيم يكي از اين وهابيها،
آخوندهاي وهابي، آخوندهاي وهابي ميگويند: يا حسين، يا حسن، شرك است. بايد
بگويي: يا الله! اين توسل كه ميگويي: يا فاطمه، يا ابالفضل، اينها شرك
است.
ميگفت: يكي از آنها من را ديد گفت: مشرك! برو گمشو. گفتم: چرا
ميگويي مشرك؟ گفت: ميگويي يا حسن يا حسن! آنوقت ميگفت، اين وهابي
ميگفت قلمش را روي زمين انداخت، گفت: ببين اين قلم من است. يا حسن، بلند
شو به من بده. ديدي؟ مُرد تمام شد رفت! اين امام حسن شما نميتواند بلند
شود يك قلم را به من بده. مرد، تمام شد. نه قدرت دارد، نه حيات دارد، نه
چيزي ميشنود. هيچي هيچي! سياه پوست ميگفت گفتم: قلمت را به من بده. قلم
را از اين وهابي گرفتم و زمين انداختم. گفتم: يا الله! قلم را به من بده.
ديدي خدا مرد؟ خدا نعوذ بالله نميفهمد. خدا هم قدرت ندارد. گفت: مگر هركس
قدرت دارد بايد نوكر تو باشد؟ از اين خيلي خوشم آمد.
يك طلبهي يمني
ديگر بلند شد گفت كه ما به اينها گفتيم: نظر شما راجع به امام زمان چيست؟
گفت: نظر ما راجع به امام زمان كه آخر الزمان، امام زمان ميآيد، ظهور
ميكند، دنيا را پر از عدل و داد ميكند. گفت: خوب عقيدهي شيعه هم همين
است. خوب الحمدلله! از جاهايي كه شيعه و سني مشترك هستند همين است. خوب
حالا كه مشترك هستيم بلند شويم. بلند شويد قيام كنيم حضرت مهدي را در
انتخابات تعيين كنيم. ميگفت: گفت امام زمان انتخاباتي كه نيست. رئيس جمهور
كه نيست. بايد خدا بفرستد. گفتم: ببين اگر امام را بايد خدا تعيين كند،
امام اول را هم در غدير خم خدا تعيين كرد. پس چرا شما در انتخابات كس ديگري
را جاي علي گذاشتيد؟ اگر انتخاباتي است، كه انتخاب كرديد، آخري را هم
انتخاب كنيد. اگر انتخاباتي نيست كه ميگوييد: آخري انتخاباتي نيست، معلوم
ميشود اولش هم انتخاباتي بگوييد... نصفش را من ميگويم و نصفش را شما
بگوييد. اگر انتخاباتي هست، كما اينكه اولي را انتخاب كرديد، بلند شويد...
با هم بگوييد... بلند شويد آخري را هم انتخاب كنيد. اگر انتخاباتي نيست، كه
ميگوييد خدا بايد تعيين كند، همينطور كه آخرياش انتخاباتي نبوده، معلوم
مي شود اولش هم انتخاباتي نبوده. خيلي قشنگ بود. از صد تا كشور بالاي ده
هزار تا طلبه. البته باز هم عقب هستيم. يك موقع غرور شما را نگيرد.
من
چين رفته بودم، ديدم كه خدا دكتر جعفر شهيدي را رحمت كند، ايشان هم بود.
سيصد نفر را چينيها آموزش داده بودند كه فارسي حرف ميزدند. يعني چين براي
هفتاد ميليون ما سيصد تا تربيت كرده است. ما يك حجةالاسلام نداريم كه به
زبان چيني حرف بزند. يعني ما براي هزار ميليون آنها نيرو نداريم، ولي آنها
براي هفتاد ميليون ما نيرو دارند. ما عقب هستيم.
خوب وقت تمام شد. اين يك دقيقه را هم بگويم.
چون
امام جواد كوچولو بود رهبر آخوند خلفاء بني عباس، يحيي بن اكثم ميخواست
امام را به چالش علمي بكشد. گفت: اگر يك كسي لباس احرام پوشيد، شكار كرد
جرمش چيست؟ امام جواد هم با او چه كرد؟ گفت: اين شكار در خارج از حرم بوده
يا در داخل حرم؟ آخر دو فرسخ در دو فرسخ حرم است. داخل حرم بوده در اين دو
فرسخ در دو فرسخ مكه بوده يا بيرون؟ مسأله را بلد بوده كه نبايد شكار كند
يا بلد نبوده؟ عمدي بوده يا رفته تيرش خطا كرده؟ صياد كه شكارچي بوده، برده
بوده يا آزاد بوده؟ كوچ بوده يا بزرگ بوده؟ مرتبه اولش بوده يا مرتبه دومش
بوده؟ پرنده بوده كه به آن تير زده يا چرنده بوده؟ اين صيد كوچك بوده يا
بزرگ بوده؟ صياد اصرار داشته كه باز هم بزند يا يك دفعه زده است و پشيمان
شده؟ در شب زده يا در روز زده؟ در احرام حج بوده يا احرام عمره؟ آقا قاطي
كرد. بابا با اين اهل بيت چيزي نگوييد. اينها كوچكشان مثل بزرگشان است و
بزرگشان مثل كوچكشان. اينها وصل به غيب هستند. ...
نامههایی از امام مهربان
حضرت
امام محمد تقی علیهالسلام در طی حدودا 15 سال امامت خود كارهای فراوانی
برای حفظ و شكوفایی دین اسلام انجام دادند. یكی از این كارها نامه هایی
بود كه برای شاگردانش ارسال می نمود. در اینجا برای اینكه ما نیز از سخنان
گوهربار امام نهم استفاده لازم را ببریم، تعدادی از این نامه ها را می
خوانیم.
محبوبیتی برتر از ثروتعلی
بن مهزیار اهوازی كه در اهواز زندگی می كرد و از وكلای آن حضرت بود، نامه
ای مبنی بر اجازه دادن امام برای مصرف بیشتر از بیت المال برای حضرت
نوشت، ایشان در جواب مرحوم فرمودند:
«اما درباره سوال تو برای مصرف
آنچه در اختیار داری، خداوند به تو و افرادی كه تحت پوشش داری، وسعت بیشتر
دهد؛ اما تو پیش من محبوبیتی بیش از توسعه داری، من هم از خداوند می
خواهم وسعت و عافیت تو را افزون گرداند و تو را به پیشرفت برساند. انّه
سمیع علیم».
ادای نذرعلی
بن مهزیار روایت می كند: یكی از افراد «بنی هاشم» نامه ای به امام جواد
علیه السلام نوشت و در آن مطرح نمود: من نذر كرده ام، برای مدت دو سال
به سواحل دریا بروم و در آنجا برای حفظ مرزها پاسداری و نگهبانی كنم. ای
مولای من! جانم به قربانت، آیا نظر شما این است كه وفای به این نذر برای من
واجب است؟ یا میتوانم به جای آن، پولی پرداخت كنم تا در راه خیر مصرف
گردد؟
امام جواد علیه السلام كه مطلع بود آن مرد از روی ناآگاهی به
مسایل و مصالح اجتماعی و در جهت تقویت حاكمان ناصالح این نذر را كرده با
خط خویش در جواب او نوشت:
«اگر از نذر تو افراد مخالف اهل بیت
علیهم السلام مطلع شده اند و بیم خطر ملامت و سرزنش می كنی، باید به نذر
خود وفا كنی؛ اما اگر آنان اطلاع پیدا نكرده اند، میتوانی از نذر خویش
منصرف شوی و به جای آن كار خیر دیگری انجام دهی. انشاء الله خداوند، من و
تو را به كارهای خیر توفیق عطا فرماید. والسلام»
شرط خواستگارامام
جواد علیه السلام در پاسخ به نامه دیگری كه از طرف ابراهیم بن محمد كه
درباره ازدواج دختر خود نظرخواهی كرده بود، با خط خود نوشته است: رسول خدا
صلی الله علیه و آله فرموده اند:
«اگر خواستگاری برای دختر شما آمد
كه اخلاق و دینداری او مورد رضایت شما بود، به او دختر بدهید، اگر این كار
را نكردید و پسر و دختر، بزرگ شد و بدون همسر باقی ماند در جامعه فتنه و
فساد بزرگی به وجود می آید».
مدارا یا پردهدریبكر
بن صالح كه از یاران امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بوده، می گوید:
من دامادی داشتم كه برای ابوجعفر امام جواد علیه السلام نامه ای فرستاد و
در آن نوشت: من پدری دارم كه عقیده او فاسد است و دشمن اهل بیت علیهم
السلام میباشد، با من هم بدرفتاری و اذیت فراوانی انجام می دهد. ای
مولای من! فدایت شوم، نخست از تو می خواهم برای موفقیت من دعا كنی، اضافه
بر این نظر تو در این باره چیست؟ آیا بر ضد او افشاگری كنم؟ و خرابی عقیده و
رفتار بد او را برای دیگران بیان كنم؟ یا با او مدارا و سازگاری داشته
باشم؟
امام جواد علیه السلام در پاسخ او نوشت:
«موضوع نامه
تو و آنچه را در آن از پدر خود نوشته بودی، فهمیدم، البته من انشاء الله از
دعا كردن برای تو غفلت نمی كنم؛ اما این را هم بدان كه مدارا و سازگاری
برای تو از افشاگری و پرده دری بهتر است. پس از هر سختی هم گشایشی خواهد
بود، تو نیز باید صبر و حوصله داشته باشی و عاقبت خیر و پیروزی هم متعلق به
پرهیزكاران میباشد، خداوند تو را بر ولایت اهلبیت علیهم السلام ثابت
قدم بدارد، ما و شما هم امانتهای الهی هستیم و خداوند هم از امانتهای
خویش محافظت خواهد نمود.»
بكر بن صالح می گوید: طولی نكشید كه
خداوند در قلب پدر داماد من عطوفت و نرمشی ایجاد كرد كه از مخالفت با فرزند
خویش و اهل بیت علیهم السلام دست برداشت.
امام جواد
خانهای پایدارامام
جواد علیه السلام طی نامه ای برای یكی از دوستان نزدیك خود نوشت: «
اینجا دنیاست و ما در آن غرق شده ایم، هر كس تمایل او به صاحبش باشد و در
برابر آن گردن فرود آورد، با او محشور می باشد، در هر كجا خواهد بود؛ اما
آنچه دائمی و پایدار می باشد، خانه آخرت است».
سپر بلای زلزله اهوازدر
میان پاسخ به نامه های افراد از سوی امام جواد علیه السلام به مسایل
فقهی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی به پاسخ های خدماتی و بهداشتی هم برخورد می
كنیم. علی بن مهزیار نقل می كند:
در اهواز زلزله زیادی واقع می
شد تا جایی كه من تصمیم گرفتم آن شهر را ترك كنم و برای سكونت به جای دیگری
بروم؛ اما قبل از آن كه تصمیم خود را عملی كنم، موضوع را با امام جواد
علیه السلام به وسیله نامه مطرح نمودم. آن حضرت برای من نوشت:
«شهر
خویش را ترك نكنید؛ بلكه مردم، روز چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه
بگیرند، غسل انجام دهند، لباس های پاك و تمیز بپوشند، روز جمعه از شهر
بیرون بروند و به دعا و راز و نیاز با خداوند بپردازند تا خداوند بدین
وسیله بلای زلزله را از شما برطرف گرداند».
علی بن مهزیار میگوید:
ما طبق دستور حضرت امام جواد علیه السلام عمل كردیم، زلزله آرام گرفت و
زندگی مردم و شهر به حالت عادی بازگشت.
تا توانی دلی آور بهدستاز
جمله نامه های آن حضرت، نامه ای است كه صیدلانی گفت: با مردانی از اهل
سجستان و بست در سفر مكه بودیم، سال اول خلافت معتصم بود، در طواف كعبه
حضور امام جواد علیه السلام رسیدیم عرض كردم مردی است كه به ولایت و دوستی
شما متكی و علاقمند است، ولی اهل دیوان محاسبات است و من هم باید خراجی به
او بپردازم، اگر شما به او نامه ای مرقوم فرمایید كه به من احسان كند،
موجب سپاس و تشكر است. امام جواد علیه السلام فرمود: من او را نمی شناسم.
عرض كردم من او را می شناسم و اطمینان دارم كه از شیعیان و اردتمندان شما و
برادران ایمانی ما می باشد و نامه شما به حال او مفید خواهد بود. امام
كاغذ برداشت و این نامه را به او نوشت:
« این شخص كه نامه مرا به تو
می رساند از تو نقل كرد كه تو مذهب نیكو و پسندیده ای داری و این كه اعمال
تو مورد تحسین و رضایت خاطر مردم است، تا بتوانی نسبت به برادران دینی خود
نیكی كن و بدان كه خداوند عزوجل در قیامت هر ذره و خردلی از عمل نیك را
فراموش نمی كند».
راوی گفت: وقتی به سجستان رسیدم، خبر این نامه را
به والی آنجا حسین بن عبدالله نیشابوری داده بودند، در دو فرسخی شهر به
استقبال ما آمد. چون نامه حضرت را به او دادم آن را بوسید و به چشم كشید و
گفت: حاجت تو چیست؟ گفتم: مالیاتی باید به دیوان محاسبات شما بدهم. گفت: آن
را بخشیدم و تا من والی اینجا هستم، خراج از تو مطالبه نمی كنم. آنگاه از
وضع زندگی من پرسید، چون جریان كار خود را برای او گفتم، به من محبت بیشتری
كرد و نوشت مادام العمر از مالیات معاف باشم و تا زنده بود، صله و احسانش
نسبت به من قطع نشد.
سفرهای کریمانه به وسعت دنیا
خاندان
عصمت و طهارت علیهم السلام همگی در مكتب ربوبی تربیت شده اند و در صفات و
مكارم اخلاق به حد اعلای نبوغ رسیده اند و هر یك از آنها بنا بر مقتضیات
عصر خود، یك یا چند صفتی را به عرصه ظهور و بروز رسانده اند و در این
میان برخی از خصال، در بوته اجمال مانده است، ولی مسلما آن بزرگواران در
تمامی مكارم اخلاقی به سر حد كمال بوده اند اگرچه اظهار آن بسته به حاجت
محیط بوده است.
در این نوشتار سعی بر آن است تا از لابلای متن
صلواتی مربوط به حضرت ابوجعفر امام جوادالائمه علیه السلام، مروری بر
مكارم اخلاقی آن بزرگوار بیافکنیم. باشد که رهرو راستین حضرتش باشیم.
بر سر خوان امامی بخشندهفضل
الله بن روزبهان خنجی اصفهانی (م 927 ه.ق)، در شرح و توضیح کوتاه
صلواتی منسوب به چهارده معصوم علیهم السلام، به پاره ای از صفات پسندیده
آن بزرگواران می پردازد که در اینجا قسمتهایی از صلواتِ مربوط به امام نهم
را از نظر می گذرانیم.
«اللهم و صل و سلم علی الامام التاسع» : پروردگارا درود و صلوات و سلام فرست بر امام نهم.
امام
محمد تقی علیه السلام بعد از پدر خود حضرت امام رضا علیه السلام امام شد
به نصّ از سوی پدر خود؛ و هیچ نزاعی میان امامیه نیست در آن كه او بعد از
علی بن موسی علیه السلام امام به حق است.
« الاوابّ السجاد »: آن حضرت بازگردنده است به خدای تعالی در هر امری از امور، و بسیار سجده كننده است نزد حق تعالی.
و
این اشاره است به كثرت عبادت آن حضرت، چنان چه روایت كرده اند كه بعد از
امام زین العابدین علیه السلام از ائمه علیهم السلام، هیچ كس به كثرت
عبادات آن حضرت نبوده است.
« الفایق فی الجود علی الاجواد »: آن حضرت فایق و غالب است در بخشش بر همه بخشندگان.
و
این اشاره است به كثرت عطای او؛ چنان چه روایت كرده اند كه آن حضرت در
عطا و بخشش سرآمد روزگار بود تا جایی كه او را « جواد » لقب كرده اند. بحر
از عطای او قطره و باران از كرم او بهره داشت و در وقت حاجات پناه ضعیفان
بود و ملجأ سائلان در عطیات.
« مانح العطایا و الاوفاد لعامّة العباد »: آن حضرت بخشنده عطیه ها و بخششها است، برای همه بندگان خدای تعالی.
و
این اشاره است به عموم عطای آن حضرت، چنان چه روایت كرده اند كه هرگز
آستانه آن حضرت از سائلان و حاجت خواهان خالی نبود؛ و آن حضرت بر روی
عامه خلایق، درهای عطا و كرم می گشود و هیچ آفریده ای از درگاه احسان او
محروم بازنگشت و تمامی مردمان از عرب و عجم بر كنار خوان او آمدند.
« ماحی الغوایة و العناد، قامع ارباب البغی و الفساد »: آن حضرت محو كننده گمراهی و عناد؛ و بركننده خداوندان ظلم و فساد است.
و
این اشاره است به اینكه آن حضرت ارباب ظلم و فساد و اصحاب گمراهی و دشمنی
را به حجت های آشکار و استدلالهای روشن قلع و قمع می فرمود. روایت كرده
اند كه چون مأمون خلیفه، آن حضرت را داماد خود ساخت، همیشه آن حضرت را در
مجلس خود حاضر می ساخت و ایشان با طائفه هایی از بزرگان مذاهب مختلف كه در
مجلس مامون حاضر می شدند، در حقایق اعتقادات و مشكلات علوم، بحث می كرد، آن
حضرت، در حجت و برهان بر همه فایق می آمد و آنان را قانع می كرد و حجتهای
ایشان را قلع و قمع می نمود، همه از آن حضرت استفاده می كردند و حتی مامون
نیز شیفته ایشان شد زیرا می دید آن امام با آن سن و سال اندك در فضل و
حكمت و علم و آداب و كمال عقل تا چه اندازه پیش است، به طوری كه هیچ كدام
از مشایخ هم عصر آن حضرت با وی برابری نمی كردند. از این رو مامون در
بزرگداشت و احترام آن حضرت لحظه ای فروگذار نمی کرد. چنانکه روایت كرده
اند كه وقتی دختر مامون – همسر امام جواد علیه السلام - نزد او آمد و از
امام شكایت كرد كه او رعایت من را نمی كند و كنیزان را بر من بر می گزیند،
مامون به دختر گفت كه تو راضی نیستی كه من تو را تزویج كردم به بهترین
خلایق از روی حسب و نسب؟ و حق تعالی كنیزان را بر او حلال كرده و او را در
ایشان، اختیار است.
« صاحب معالم الهدایة و الارشاد الی سبل الرشاد »: آن حضرت صاحب نشانه های راهنمایی و ارشاد است به راههای راستی و صلاح.
و
این اشاره است بدان كه آن حضرت مردمان را ارشاد به راه حق می فرموده و به
جانب مشكلات، راه راست می نموده؛ روایت كرده اند كه روزی مامون سوار بود
و به شكار می رفت، حضرت امام محمد تقی علیه السلام با جماعتی اطفال بر
سر راه مامون ایستاده بودند. چون مركب مامون پیدا شد، طفلان همه گریختند،
ولی امام بر جای خود ایستاد، و اصلا از محل خود حرکت نفرمود. مامون از
بزرگی آن طفل تعجب كرد؛ پرسید كه ای پسر! چرا وقتی طفلان گریختند تو باز
ایستادی و هیچ نترسیدی ؟
امام فرمود: زیرا از یک سو، راه آنقدر تنگ
نبود كه مركب تو نتواند بگذرد و من مجبور باشم کنار بروم تا راه تو باز
شود، و از سوی دیگر، من می دانم كه تو کسی را بدون جرم و خیانتی کیفر نمی
کنی؛ پس چرا از راه دور شوم و از تو بگریزم؟
مامون گفت: تو پسر كیستی؟ فرمود: پسر علی بن موسی ام.
مامون
در فراق امام رضا علیه السلام بسیار گریست و گفت: دانستم كه فرزند رشیدی
مثل تو فقط از کسی همچون علی بن موسی الرضا علیه السلام باشد.
سپس
مامون متوجه شكار شد، و به صحرا رفت، او یک باز شکاری داشت، وی آن باز را
جهت شكار پرنده ای رها كرد. باز در آسمان بالا رفت و مدتی طولانی، از چشم
همه غایب شد و بعد از آن بازگشت در حالیکه پرنده ای را شكار كرده بود كه
تمامی اعضای او گوشت بود و هیچ پر و بال نداشت و مثل آن را كسی ندیده بود.
مامون
هر قدر از مردم پرسید كه حقیقت این پرنده چیست، هیچ كس ندانست؛ بالاخره
مامون از شكار بازگشت؛ امام جواد علیه السلام در همان جای قبلی ایستاده
بود؛ مامون گفت: ای پسر رضا! حقیقت حال این پرنده چیست؟
امام
بلافاصله فرمود: پدران من مرا خبر داده اند؛ به اینكه حق تعالی در جوف هوا
دریایی آفریده همچنان که در زمین دریاها است. و بر آن دریا پرندگانی اند
همچنان که مرغابیان آبهای زمین، و باز خلیفه ای از خلفا آن را صید می كند
تا مردم عجایب قدرت الهی را ببینند و وصی رسول امین از حقیقت آن خبر دهد.
مامون
چون این سخن شنید گفت: و الله كه تو پسر علی بن موسی الرضایی؛ و تو وارث
علوم و معارف او هستی كه خدای تعالی شما را و اهل بیت شما را به علوم و
خصایصی مخصوص ساخته كه دیگران از آن بهره ندارند.
پس آن حضرت را
همراه خود به دارالخلافه برد و از مشكلات همه علوم از آن حضرت سوالها كرد و
آن حضرت با وجود کمی سن به تمامی آن علوم جواب داد و از عهده هر پرسشی
برآمد و از علوم غیبیه دیگر، ایشان را آگاه گردانید. مامون و سایر مردم
دانستند كه آن حضرت وصی پدر خود است.
« المقتبس من نور علمه الافراد
من الابدال و الاوتاد »: آن حضرت کسی است که از نور علم های او، تمامی
ابدال اولیاء و اوتاد عالم اقتباس می كنند.
و این اشاره است به این
خصوصیت از خصایص ائمه هدی علیهم السلام كه جمیع افراد ابدال و اوتاد عالم
كه نظم و حفظ جهان در عهده ایشان است از ائمه علیهم السلام کسب علوم و
معارف می نمایند و در این میان آن حضرت را اختصاصی فزونتر هست. چنان چه
روایت كرده اند، كه اولیا و اوتاد زمان آن حضرت از او در حقایق علوم و
معارف استفاضه و استفاده می نموده اند.
« ساكن روضه الجنة بانعم
العیش، المقبور عند جده بمقابر قریش »: آن حضرت ساكن باغ بهشت است به
خوشترین زندگانی و دفن شده است نزد جدّ خود در مقابر قریش.
گفته می
شود که سن مبارك آن حضرت 25 سال بود و قبر مبارك ایشان در جانب غربی بغداد،
کنار قبر جدّ بزرگوارش حضرت امام كاظم علیه السلام است.