به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله مهر، شاید یکی از معروف ترین مناظره های تاریخ اسلامف مناظره میان امام نهم شیعیان با یکی از علمای اهل سنت باشد. امام جواد(ع) که در هنگام شهادت پدر بزرگوارشان امام رضا(ع) تنها 8 سال سن داشتند، از همان کودکی به مقام امامت رسیدند. موضوعی که باعث تعجب و شبهه میان مردم شد. بزرگترین شبهه میان دشمنان و حتی بعضی از دوستان امام(ع) این بود که چگونه یک نوجوان میتواند مسوولیت حساس و سنگین امامت و پیشوایی مسلمانان را بر عهده بگیرد؟ آیا ممکن است انسانی در چنین سنی به آن حد از کمال برسد که بتواند جانشین پیامبر خدا باشد؟ و آیا در امتهای پیشین چنین چیزی سابقه داشته است؟ مامون که خلیفه هم عصر آن حضرت بود و دخترش را به عقد امام جواد(ع) درآورده بود، تصمیم گرفت با برپایی مناظره هایی، قدرت علمی امام جواد(ع) را به طرفداران بنی عباس نشان دهد.
ماجرای این مناظره تاریخی در کتابهای «بحارالانوار» و «منتهی الآمال» هم امده است. اما در این مناظره چه گذشت؟ «یحیی بن اکثم» بزرگترین قاضی آن روزگار بود که برای مناظره با امام جواد(ع) دعوت شده بود. امام جواد علیه السلام هم در حالی که 9 سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروههای مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند.
یحیی بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه میدهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی کنم؟»
مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد.
یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال میدهید؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« بپرس.»
یحیی پرسید:« حکم شخص مُحرمی که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« این صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟»
با پاسخ امام، یحیی بن اکثم از ادامه کلام درمانده شده بو و به لکنت افتاد.. همهی حاضران متوجه درماندگیاش شدند و مجلس به پایان رسید. وقتی فقط عدهی کمی از خواص ماندند، مامون از امام جواد علیه السلام پاسخ قسمتهای مختلف پرسشهای او را خواست.
حالا نوبت امام (ع) بود که دانسته های یحیی بن اکثم را به چالش بکشد.
امام جواد علیه السلام پرسید:« مردی در ابتدای روز به زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
امام جواد علیه السلام فرمود:« این زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد-ع- را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com