کد خبر: ۱۴۴۶۴۶
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:

افزایش سطح کیفیت زندگی، هدف برنامه های دولت ها و حکومت های محلی

كيفيت زندگي مفهومي است چند وجهي و پيچيده. ولي در عين حال قابل تعريف و قابل سنجش. با رهيافتي ميان رشته‌اي مي‌توان آن را تعريف و براساس يك مدل آن را سنجيد. حتي مي‌توان خيلي ساده به سراغ مردم رفت و از آن‌ها پرسيد دربارة زندگي چه احساسي دارند و آيا از زندگي لذت مي‌برند يا نه؟

كيفيت زندگي بيش از هر چيز امري است نسبي و براي تعريف و سنجش آن معيار مطلق و جامع و جهان شمولي وجود ندارد كه در همه جا مصداق داشته باشد. مفهومي است كه به شدت متأثر از زمان و مكان است. عوامل مؤثر بر آن، بسته به دورة زماني و مكان جغرافيايي و شرايط فرهنگي تغيير مي‌كنند.

براي درك بهتر از مفهوم كيفيت زندگي بايد شناخت بهتري نسبت به ابعاد و مولفه‌هاي موثر بر آن داشته باشيم. متغيرهاي كيفيت زندگي در دو بعد عيني و ذهني طبقه‌بندي مي‌شوند. متغيرهاي عيني متغيرهايي هستند قابل سنجش و مربوط به محيط و شرايط زندگي كه خود در دو بعد فردي و اجتماعي قابل دسته‌بندي‌اند.

دسته اول‌ـ‌ متغيرهاي عيني: مهم‌ترين متغيرهاي عيني به اين شرح‌اند:

الف) بعد فردي: اين بعد شامل متغيرهايي است كه رابطه فرد را با شرايط خاص زندگي فرد، از جمله امكانات لازم براي برخورداري از زندگي سالم و راحت تعريف مي‌كنند. مهم‌ترين اين شرايط به شرح زير هستند:

1- رفاه مادي: داشتن شغل و درآمد مناسب؛

2- تغذيه مناسب: پژوهش‌ها نشان مي‌دهد كه ميان تغذيه نامناسب سال‌هاي اول زندگي، به ويژه تا دو سالگي و تحريكاتي كه در اين سن مغز دريافت مي‌كند، با رشد ذهني و از آن مهم‌تر كسب مهارت‌هاي اساسي‌، به ويژه مهارت دست و پنجه نرم‌كردن با مشكلات زندگي، رابطه‌اي قوي وجود دارد. كمبود چنين مهارت‌هايي بيش از سيگار و كلسترول باعث مرگ ناشي از سكته قلبي و سكته مغزي شده است. بر پاية اين پژوهش‌ها فراهم آوردن شرايط براي تغذية مناسب نوزادان و كودكان مهم‌ترين وظيفة دولت است. زيرا اينان سرمايه‌هاي انساني آينده در جوامعي هستند كه در آن مسائل بيش از پيش پيچيده و تكنولوژيك مي‌شوند و فرد، بدون مهارت‌هاي لازم، نمي‌تواند زندگي خود را اداره كند؛

3- مسكن مناسب و راحت؛

4- زندگي در محيطي سالم: محيطي براي زندگي سالم است كه شرايط زير را داشته باشد:

· هواي سالم

· آب سالم

· زيبايي

· دسترسي به طبيعت

· وجود امنيت فيزيكي: نبود جرم و جنايت و خشونت و كنترل آن با قوانين مناسب و تضمين اجراي اين قوانين از طريق نظام قضايي و انتظامي سالم و كارآمد؛

5- سلامتي؛

6- دسترسي به خدمات با كيفيت (آموزش و بهداشت و درمان و خدمات عمومي از جمله حمل و نقل عمومي و تلفن و آب و برق و خدمات فرهنگي و امكانات تفريحي و به تازگي دسترسي به اينترنت پر سرعت و وسايل ارتباطي مدرن)؛

7- دسترسي به امكانات ورزشي

ب) بعد اجتماعي: انسان ذاتا موجودي است اجتماعي، و زندگي‌اش در رابطه با ديگراني معنا مي‌يابد كه در سطوح مختلف با او در ارتباطند. بعد اجتماعي شامل شرايطي است كه رابطه فرد را با ديگران در خانواده و در سازمان‌هايي كه در آن كار مي‌كند يا عضويت دارد و در جامعه ‌ـ در رابطه با حكومت و دولت ـ تعريف مي‌كند. مهم‌ترين اين متغيرها عبارتند از:

1- زندگي خانوادگي سالم و راحت؛

2- زندگي سازماني سالم و پربار؛

3- جامعه محلي و كيفيت روابطي كه در آن جريان دارد. رابطه با همسايگان، با اهل محل و كسب و كارهايي كه از آن‌ها خريد مي‌كنيم و... ؛

4- دوستان و آشنايان و ميزان صميميت و اعتماد متقابل بين فرد و آناني كه سرماية اجتماعي فرد را تشكيل مي‌دهند؛

5- امنيت سياسي: تأمين آزادي‌ها و حقوق اساسي فرد، از جمله آزادي بيان و برخورداري از حقوقي چون حق توسعه و پيشرفت‌، حق ارتباط، حق اطلاع‌، حق انتخاب غذا و لباس، حق شاد زيستن و... ؛

6- امنيت اقتصادي و اجتماعي؛

7- فضاي عمومي كشوري كه هويت ملي فرد به آن تعلق دارد و جايگاه و اعتبار آن كشور در جامعه بين‌الملل و جامعه جهاني. زندگي در جامعه‌اي امن، باثبات، داراي آينده‌اي مطمئن و نويدبخش و داراي نظام حكومتي كه دغدغه‌اش بهبود مستمر كيفيت زندگي مردم باشد.

دسته دوم‌ـ‌ متغيرهاي ذهني: همان‌گونه كه گفته شد، انسان با تصوراتش دربارة واقعيت و برداشت‌ها و ذهنيت‌هايي كه درباره واقعيت دارد، زندگي مي‌كند. از اين رو، متغيرها و مولفه‌هاي ذهني كيفيت زندگي نيز از اهميت بالايي برخوردارند و چه بسا بخش مهمي از احساس نارضايتي مردم مرفه در جوامع پيشرفته ناشي از عوامل ذهني می‌باشد. زيرا در اين جوامع، شرايط عيني مطلوب، براي بخش‌هاي مهمي از جمعيت، تا حدودي تحقق يافته است. مهم‌ترين معيارهاي ذهني كيفيت زندگي، به اين شرح‌اند:

1- نگاه فرد به زندگي. نگاه فرد به مرگ عزيز، رنج، بيماري، درد، كمبودها، فقر و محدوديت‌ها؛ تعريفي كه شخص از زندگي و معناي آن دارد؛ فلسفه‌اي كه آگاهانه براي زندگي خويش تعريف كرده، يا ناخودآگاه در ذهن دارد؛ نگاهش به طبيعت و به هستي. به طور كلي جهان‌بيني فرد كه نگاهش را به زندگي شكل مي‌دهد. جهان‌بيني آموختني است .

2- اين احساس فرد كه حقوقش، البته حقوقي كه بدان آگاهي دارد، تا چه حد در جامعه تأمين يا پايمال مي‌شود.

3- ارزيابي فرد از اين كه تلاش‌هاي خانواده و جامعه تا چه حد به بهبود زندگي او و تأمين نيازهايش كمك كرده است.

4- نيازهاي فرد، كه به ويژه در جهان امروز، از تركيبي پر تنوع و مدام درحال تغيير برخوردار است. فهرست نيازهاي انسان معاصر به دليل زندگي در محيطي كه به شدت تحت كنترل بازاري است كه محركه‌اش نوآوري است، از مرز هزار نياز گذشته است. مهم‌ترين اين نيازها به اين شرح‌اند:

· كنجكاوي: انسان موجودي است كه با كنجكاوي خود نه تنها به كشف و دستكاري در قوانين بنيادين طبيعت از جمله قوانين مادّه و اطلاعات و ژن دست‌زده و براي خود سپهري آفريده است متفاوت با سپهر طبيعي و البته مصنوع انسان، بلكه افزون بر آن، مي‌تواند فارغ از دغدغة كشف يا اختراع و دستكاري و خلق، آزاد و بي‌خيال به تماشاي طبيعت بنشيند و از درك سحر و افسون و كشف رازهاي آن غرق در حيرت و لذت شود.

· ميل به شناخت و درك و فهم جهان پيچيده و پرابهام و گيج‌كننده.

· تخيل و تجسم: ساختن واقعيت به هر شكل آن در ذهن و خيال و تلاش براي تحقق آن در قالب هنر، علم و تكنولوژي.

· ميل شديد به رشد و توسعه و يادگيري مستمر

· نياز به جست‌وجوي معنايي براي هستي و سعي در تعريف اين معنا در رابطة خود با ديگران كه تجلّي آن عشق است يا يافتن معنايي در رابطه با طبيعت يا فضا و كيهان يا در رابطه با خدا و با كلّ هستي.

· نياز به خودشكوفايي و تعالي و توسعة مستمر كه به گفته ابراهام مزلو، روان‌شناس، عالي‌ترين سطح نياز انسان است.

براي سنجش كيفيت زندگي در جوامع گوناگون ابزارهای بسياري تدوين شده است. این ابزارها از ابعاد مختلف اقتصادی مثلاً توليد ناخالص داخلي (GDP)، ابعاد اجتماعی مانند(GPI) ، ابعاد سیاسی، و... با متغيرهای گوناگون، قابل بررسی است. مؤسسهEIU ، شاخصي با نام شاخص كيفيت زندگي تدوين كرده كه در سال 2005، براساس 9 متغير زير كه بيشتر از نوع شرايط عيني است، 111 كشور از جمله ايران را مورد سنجش و رتبه‌بندي قرار داده است: رفاه مادّي كه با GDP سرانه و PPP (قدرت برابري قيمت) سنجيده مي‌شود، اميد به زندگي به سال، امنيت و ثبات سياسي، زندگي خانوادگي (نسبت طلاق به ازاي هر 1000 نفر جمعيت)، زندگي اجتماعي (ميزان حضور در تشكل‌ها و محافل اجتماعي و مكانهاي مذهبي)، آب و هوا و جغرافيا (مطلوب بودن آب و هوا بر حسب گرما و سرما)، امنيت شغلي (ميزان بيكاري)، آزادي‌هاي سياسي و مدني، نابرابري جنسيتي (نسبت درآمد متوسط زنان به مردان)

در رتبه‌بندي EIU در سال 2005، ايران در ميان 111 كشور، در كيفيت زندگي بر اساس متغيرهاي 9 گانه، رتبة 88 ام را كسب كرده است. شاخص‌هايي كه برشمرديم، به وجه ذهني كيفيت زندگي توجهي ندارند. اما، مؤسسه NEF (بنياد اقتصاد نوين) كه سازماني است غيرانتفاعي و فعال در زمينة بهبود كيفيت زندگي، شاخصي تدوين كرده به نام «شاخص سياره خوشبخت» كه در آن تركيبي از متغيرهاي ذهني و عيني مورد سنجش قرار مي‌گيرند. در گزارش سال 2005 اين موسسه، مدلي ارائه شده كه در آن فرايند تبديل منابع به كيفيت زندگي اين‌گونه تعريف مي‌شود: منابع سياره‌اي به عنوان نهاده از طريق10 ابزار بايد به بازده‌اي تبديل شوند كه چيزي نيست جز عمر طولاني و زندگي شاد براي مردم. اين ابزار ده‌گانه عبارتند از:

دولت،‌ جامعة محلي (مديريت شهري)، تكنولوژي، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، خانواده، ارزش‌ها، اقتصاد، اشتغال و مصرف.

مؤلفه‌هاي كيفيت زندگي بر اساس ارزش‌هاي فردي و اجتماعي و ملّي تعريف مي‌شوند. شكي نيست كه واقعيت‌ها و شرايط عيني جامعه و وضعيت مادي زندگي فرد نيز در آن نقشي تعيين‌كننده دارند.

اما، بايد توجه داشت كه انسان موجودي است كه براساس تصوير ذهني خود از واقعيت ‌ـ نه خود واقعي ـ‌ زندگي مي‌كند و رفتارش متأثر از برداشت‌هاي ذهني و دركي است كه از واقعيت دارد و اين برداشت‌ها و ادراكات، الزامأ با واقعيت انطباق ندارند. افزون بر آن، تصوير ذهني و برداشت هر فرد دربارة واقعيتي معين با ديگري تفاوت دارد. بر اين اساس مي‌توان گفت:

1) برداشت ما از شرايط عيني و واقعيت هاي زندگي است كه احساس‌مان را درباره زندگي و كيفيت زندگي شكل مي‌دهد. پس اين شخص است كه بايد احساس كند كيفيت زندگي‌اش مطلوب است يا نه؛

2) برداشت افراد در اين‌باره با يكديگر يكسان نيست. بر اين اساس شايد بتوان نتيجه گرفت كه ميان ارزيابي جوانان از واقعيت‌هاي زندگي و مطلوبيت كيفيت زندگي و از آن مهم‌تر معيارهايي كه براي ارزيابي زندگي خود دارند، با آن چه پدران و مادران و حاكمان و مسؤلان جامعه دارند، تفاوت وجود دارد و اين شكاف، مدام رو به گسترش بوده و عميق‌تر خواهد شد.

اما، واقعيت مهم‌تر آن است كه روان‌شناسان، دانشمندان مغز و اعصاب و پژوهشگران علوم شناختي به ما مي‌گويند كه برداشت‌ها و تصاوير ذهني ‌‌ـ و به معنايي دقيق‌تر، مدل‌هاي ذهني ـ را مي‌توان تغيير داد.

از سوي ديگر مديريت كيفيت زندگي يعني تغيير شرايط عيني زندگي در جهت مطلوب، كه وظيفة اصلي دولت‌هاست. بدين ترتيب آشنايي و حساس شدن به مفهوم كيفيت زندگي، به دولت‌ها و حکومت های محلی كمك می كند در راه مطلوب كردن شرايط عيني زندگي و واقعيت‌ها گام بردارند و به شهروندان نيز امكان دهد، مديريت كيفيت زندگي خويش را در دست گيرند و با توجه به متغیرهای نامبرده در بالا و توجه به مولفه های ملی به نظر می رسد دولت ها و حکومت های محلی همچون شهرداری ها در ایران باید از مدلی بومی جهت سنجش سطح کیفیت زندگی شهروندان استفاده نمایند و با رصد مستمر و دوره ای شاخص های آن، عملکرد خود را به نوعی بیازمایند. در عین حال با توجه به خلا شاخص ها و مدل های بومی، جای دارد تا مسئولین محلی و دولتی متناسب با نیازها و انتظارات شهروندان، فاصله بسیار زیاد سطح کیفیت زندگی را نسبت به سایر کشورهای پیشرو کاهش دهند.

علی جعفری* کارشناس ارشد مدیریت شهری

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مبينا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۱
0
1
بابايي عالي عالي عالي بود. خبلي خوشم اومد. فقط باباي منه كه مبتونه اين جوري مغاله بنويسه!!!!!
علی رسولی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۲
0
1
بسیار عالی بود و آروزی موفقیت دارم
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین