گروه سیاسی ـ از همان چند ماه پیش که بحث حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مطرح شد٬ به طور موازی این سوال بر سر زبانها بود که مگر وی برای کاندیداتوری٬ صلاحیت لازم را دارد؟ آیا شورای نگهبان٬ صلاحیت هاشمی را تأیید میکند؟ آیا با وجود دلایل مختلفی که بر سر راه عدم صلاحیت او وجود دارد - تا جایی که رد صلاحیت هاشمی را از نظر قانونی محرز مینمایاند - میتوان لحظهای هم تأیید صلاحیت وی را تصور کرد؟
به گزارش بولتن نیوز، گرچه برای جمعیت متعلق به گفتمان مقاومت٬ این امر بدیهی بوده و در این خصوص٬ توقع دیگری هم از شورای نگهبان ندارند - البته با درک انواع فشارهایی که به اعضای محترم این شورا وارد شده و میشود - اما سازشکاران که بهتر از هر کسی واقف به این دلایل هستند٬ با ایجاد جوی مملو از شک و شبهه در این خصوص و طرح سوالاتی که هستهی اصلی آنها را ″چرایی رد صلاحیت هاشمی″ و ″عدم وجود دلیل برای رد صلاحیت هاشمی″ تشکیل میدهد٬ در تلاشند تا این اتفاق کاملا طبیعی را٬ یک حادثهی غیر عادی و خانمان سوز معرفی کنند.
در نتیجه٬ بخاطر یادآوری این دلایل برای خودمان و بیشتر از خودمان٬ برای یادآوری سازشکاران محترم٬ یکبار دیگر به ذکر آنها میپردازیم. هرچند مطمئنیم آنهایی که نمیخواهند تن به حقیقت دهند٬ با این حرفها باز هم از خواب خودساخته بیدار نشده و تعصبشان مانع تعقلشان خواهد شد.
همانطور که مستحضرید، یکی از معیارهای موجود در قانون اساسی برای ریاست جمهوری مربوط به حوزهی توانایی و مدیریت است. به عبارت دیگر، طبق قانون اساسی کسی باید رئیسجمهور شود که هم قدرت انجام این کار را داشته باشد و هم در گذشته، دارای سابقهی مثبت مدیریتی باشد. حال وقتی از منظر این معیار قانونی به شخص هاشمی رفسنجانی نگاه میکنیم، میبینیم که وی دارای آن نیست.
بالا بودن سن هاشمی رفسنجانی، حقیقتاً یکی از مهمترین دلایل عدم کارآمدی وی است. حتی اگر از قید بالا رفتن توقع مردم از رئیسجمهور بعدی برای کار و تولید جهادی بگذریم، در سطح حداقلی هم وی به علت کهولت سن شایستهی حوزهی اجرا نیست. زیرا همانطور که میدانید، قرار بود در اصلاحیهی قانون انتخابات سن نامزدهای ریاست جمهوری به حداکثر 75 سال محدود شود تا چنین مشکلاتی بوجود نیاید. در ضمن، در صحبتهایی که چند روز پیش از مهدی هاشمی منتشر شده (و سر جایش به توضیح بیشتر میپردازیم) میخوانیم که وی رسماً اعلام میکند به علت بالا بودن سن پدر، این پسران او هستند که رئیسجمهور میشوند. و همهی اینها یعنی هاشمی رفسنجانی، توانایی مدیریت نهاد ریاست جمهوری را نداشته و به احتمال زیاد، عملاً آنرا به دست کسانی میسپرد که اولاً شایستهی این کار نیستند و ثانیاً امکان پیگیری قانونی آنها وجود ندارد. (مثل حضور پشت پردهی مشایی در نهاد ریاست جمهوری فعلی)
به طور مثال، "محمد دهقان" در گفتوگو با خبرگزاری فارس در مشهد با تاکید بر اینکه مردم ایران روحیه برگشت به عقب را ندارند، اظهار کرد: اگر چه شورای نگهبان وظیفه احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات را بر عهده دارد اما به عقیده بنده هاشمی صلاحیت حضور در صحنه انتخابات را ندارد. وی افزود: یکی از مسائل مهم کهولت سن هاشمی بوده که اجازه کشور داری را به نحو صحیح به وی نمیدهد، ریاست جمهوری جایگاهی اجرایی بوده که نیازمند تکاپو و نشاط است و هاشمی با کهولت سن خود صلاحیت کشورداری را ندارد.
از طرف دیگر، در قانون مندرج است که رئیسجمهور باید دارای حسن سابقه باشد. یعنی گذشتهی مدیریتی مطلوبی داشته باشد. حال، آیا گذشتهی مدیریتی هاشمی (با وجود خدمات انکار ناپذیر دولت سازندگی)، در کل مثبت است؟ در جواب باید گفت وقتی به آمار و ارقام موجود نگاه میکنیم متوجه میشویم که خیلی سازندگی شده، اما وقتی محاط بر این آمار شده و به جهتگیریهای اقتصادی و فرهنگی دوران ریاست جمهوری هاشمی نگاه میکنیم میبینیم که اوضاع چندان خوب نیست.
از آن گذشته، وقتی به جریانات سیاسی حامی هاشمی که قرار است در آیندهی مدیریتی کشور نقشآفرینی کنند نگاه میکنیم، اوضاع حسن سابقه بدتر از اینها میشود. دیگر کسی نیست که نداند دو جریان سیاسی سازندگی و اصلاحطلبان، از حامیان هاشمی بوده و سودای بازگشت دوباره به قدرت دارند. اما آیا این دو جریان سیاسی، دارای حسن سابقه بوده و شایستهی تصدیگری قوهی مجریه هستند؟
از نظر اقتصادی که تکلیف هر دوی اینها معلوم است. حزب سازندگی که در اقتصاد همان جهتگیری تکنوکراتیک ضد عدالت اجتماعی را دارد. اصلاحطلبان هم که اصلاً اهل اقتصاد نیستند و در بهترین شرایط، کپیبردار حزب سازندگیند. از نظر سیاسی و فرهنگی هم که هر دو این جریان سیاسی، جزء جریان سازشکار محسوب شده و در زمان مدیریتشان، هزینههای زیادی برای نظام بوجود آوردهاند.
اما معیار دیگر مندرج در قانون، التزام عملی به ولایت فقیه است. به عبارت دیگر، شخص رئیسجمهور باید در عمل به ولایت فقیه معتقد و ملتزم بوده و خود را در ذیل رهبری تعریف کند. حال، آیا هاشمی رفسنجانی این التزام را دارد؟ معلوم است که جواب منفیست. گذشته از کدهایی که در خاطرات وی از زمان حضرت امام وجود دارد، نوع رفتار هاشمی از سال 88 به بعد بوضوح نشان میدهد وی در خط رهبری نبوده و حتی شأنی فراتر از رهبری برای خودش متصور است. همراهی وی با فتنهگران و حمایتهای پنهانی او از سران فتنه، سکوت وی در قبال اتفاقات سال 88، اظهار نظرهای گاه و بیگاه هاشمی که پر کنندهی پازل دشمن است، عدم وجود حتی یک دفاع واضح از رهبری در این سالها و تلاش برای تبدیل ولایت فقیه به "شورای فقهی" از جمله شواهدیست که باعث میشود به عدم التزام هاشمی رفسنجانی به اصل ولایت فقیه رأی دهیم.
نکتهی جالب در خصوص مورد آخر (تبدیل ولایت فقیه در قانون اساسی به شورای فقهی) این است که یک سال و اندی بعد از فتنهی 88 و در جریان مسائل وقف دانشگاه آزاد، باز هم شاهد تکرار نظرات هاشمی در این خصوص هستیم که نشان میدهد وی قویاً به این امر اعتقاد دارد. زیرا همانطور که هفته نامهی 9 دی در اوج ماجراهای وقف دانشگاه آزاد این خبر را منتشر کرد و باز هم در نشریهی هفتهی پیش خویش به آن اشاره کرده، «وقتی در جریان وقف دانشگاه آزاد پیشنهاد میشود که این دانشگاه را زیر نظر ولی فقیه ببریم، هاشمی اعلام مخالفت کرده و بیان میکند که امکان دارد در آینده ولی فقیه نداشته باشیم!» (نشریهی 9 دی/ 15 اردیبهشت ماه / شمارهی 95)
از این گذشته، نامهی معروف "بیسلام و والسلام" وی در سال 88 را کجای دلمان بگذاریم؟ نامهای که وی در آن به تهدید ولیفقیه پرداخته و با پیشگویی (بخوانید پیشدرآمد) فتنه، عملاً خودش را در برابر ایشان قرار داده و شاید هیچکار وی به اندازهی این نامه، باعث زمینهسازی برای ضربه زدن به رهبری نبود.
اما لازم است در کنار این دلایل، نگاهی به عملکرد خاندان هاشمی در این سالها داشته باشیم. عملکردهایی که متأسفانه به دلیل عدم موضعگیری هاشمی علیه آنها، این جو را در جامعه ایجاد کرده که اولاً هاشمی پشت پردهی این اقدامات بوده و ثانیاً این اعمال مورد تأیید وی است. و همهی اینها یعنی، هاشمی رفسنجانی صلاحیت سیاسی لازم برای به دست گرفتن قوهی مجریهی را ندارد.
به طور مثال، لازم است به اقدامات همسر وی اشاره کنیم که در اغتشاشات سال 88 نقش داشته است و «پس از حضور در پاي صندوق راي در انتخابات سال 88 خواهان آن شده بود که مردم در صورت عدم پيروزي ميرحسين موسوي به بهانه تقلب به خيابان ها بريزند. وي در اين باره گفته بود: "اگر تقلب شود از مردم میخواهم با حضور در خیابانها واکنش نشان دهند. اما در صورتی که تقلب انجام نشود مطمئن هستم که میرحسین موسوی رای خواهد آورد". «جالب آن است که عفت مرعشی، چند روز پیش نیز مجددا اساس سلامت انتخابات ایران را زیر سوال برده و گفته بود که در ایران انتخاباتی وجود ندارد!» جالب اینجاست که حتی یکبار هم از هاشمی رفسنجانی نشنیدیم که با این اظهار نظرات مخالفت کند و مگر غیر از این است که "سکوت علامت رضاست."
از همسر هاشمی گذشته، فائزه و مهدی هاشمی را داریم که با اقدامات واضح و صریح خود در تشنجات سال 88، کارشان به زندان و فرار از کشور کشید. اقداماتی که از یکسو برای همه معلوم و مشهود بوده و از سوی دیگر، هیچ موضع منفی از سوی پدر را به همراه نداشت. که البته برای عدم اطالهی کلام از توضیح شواهدی که خودتان بیشتر از ما میدانید صرف نظر میکنیم. اما برای نمونه، به خبر چند روز پیش خبرگزاری فارس اشاره میکنیم تا آخرین مورد از اقدامات خرابکارانهی فرزندان هاشمی را بخاطر داشته باشید. اقدامی که مثل سایر اعمال خاندان هاشمی رفسنجانی، هیچ مخالفتی از سوی ایشان را به همراه نداشت:
«یکی از خبرنگاران فراری اصلاحطلب که مقیم آمریکا شده است، مصاحبهای با دختر یکی از کاندیداهای مطرح انجام داده و گفته است که با انتشار آن، رای همه عناصر سبز، مخالفین نظام و زخم خوردگان از حکومت و ... (بخوانید کل عناصر فتنه و ضد انقلاب، خانواده قاچاقچیان و معدومین مواد مخدر و ...) به سوی آن کاندیدا جلب خواهد شد.
خبرنگار فراری که برای فروش گرانتر آن مصاحبه در حال چانهزنی با چند روزنامه آمریکایی است، ضمن انجام بازارگرمی فراوان، اظهار داشته است: خانم ف.ه در این مصاحبه گفت که پدرش به هر حال وارد سن کهولت شده و توان جسمی سابق را ندارد، به همین خاطر بین فرزندان ایشان تقسیم کار شده تا هر کدام در یکی از حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و ... به پدر کمک کنند و به خاطر همین ضعف جسمانی، ایشان سفرهای تبلیغاتی هم به استانها نخواهند داشت و تقسیم کار شده تا افرادی همچون سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، دکتر عارف، زنگنه، محمد هاشمی و ... به این سفرها اعزام شوند و از طرف ایشان با مردم صحبت کنند.
امید.م اضافه کرده است: «به خانم ف.ه خط دادم تا گفتمان حقوق بشر و دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی را در برنامههای پدرش بگنجاند تا در خارج از کشور، ما هم افرادی همچون شیرین عبادی، شادی صدر و لاهیجی را فعال و با آنها همراه کنیم؛ و خانم ف.ه پاسخ داد: بعد از استقرار پدرم در پاستور، من قطعا در مورد مسائل زنان و موضوعات سیاسی و اجتماعی، از قبیل زندانیان سیاسی و عقیدتی (؟!) کاملا فعال خواهم شد و با تمام توان و تجربهام، صدای زندانیان سیاسی و عقیدتی (؟!) خواهم شد... من در زندان همراه با زندانیان قدیمیتر، قانون اساسی را میخواندیم و نقد میکردیم و در آنجا به نواقص قانون اساسی بیشتر پی بردم و این نواقص را هم به پدرم گفتم و در نظر داریم در دوره ریاست جمهوری ایشان، به اصلاح اشکالات قانون اساسی بپردازیم!»
خبرنگار فراری در عین حال اضافه کرده است: اما خانم ف.ه تاکید داشت که فعلا نباید از این حرفها بزنیم تا حکومت هوشیار نشود. اصولا قرار است فرزندان آقای ه.ر در این مقطع صحبت نکنند تا انتخابات را پشت سر بگذاریم و به همین خاطر با من شرط کرد که این مصاحبه را صرفا بعد از اعلام صلاحیت پدرش منتشر کنیم.
گفتنی است که پیش از این خبری در رسانههای کشور منتشر شد که بازگشت خانم ف.ه از سفر انگلیس و ارائه گزارش سفر به پدر، از جمله دلایل اصلی ثبتنام کاندیدای مورد بحث بوده است.
از طرف دیگر، چند روز پیش یکی از عناصر نزدیک به سیدمحمد خاتمی گفته بود که فرزند دیگر آن کاندیدا (م.ه) در ملاقاتی با خاتمی و در پاسخ به نگرانیها نسبت به کهولت سن و ناتوانی جسمی پدرش، با صراحت پاسخ داده بود: «نگران نباشید، عملا من رئیسجمهور خواهم بود!»
البته اینها گوشهای از دلایل رد صلاحیت هاشمی رفسنجانیست که به عرضتان رسید. البته همانطور که در بالا گفتیم، پذیرش این دلایل به ذهنی دور از تعصب نیاز دارد که در جمعیت جریان سازش به کمی دیده یافت میشود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
من به این تحلیل پرمغز نمره ی +(بخوانید20) میدم
منتظر تحلیلهای بیشتر و جامعتر هستم
ایام به کام
موید و منصور باشید
http://mollahasany.ir/?p=39
افرادی که واجد شرایط (نه رد صلاحیت) نبودن برای ریاست جمهوری باید تابع قانون باشند چون از طریق همین قانون میخواستند ریاست جمهور بشن. دشمنان اهدافی جز به سلطه پیدا کردن به کشور ما ندارن.
مرگ بر دشمنان نظام و اسلام
«جلیلی»