رادیو
فردا از این فرصت طلایی حد اکثر بهره را اینگونه می برد که مقدمه ای مطوّل
در مورد ضرورت کنار کشیدن علامه از وقایع سیاسی مطرح نمی نماید و سپس
ازجبهه پایداری به عنوان جبهه ای نوظهور یاد می کند! آیا به راستی رادیو
فردا نمی داند همین جبهه نوظهور حدود ۸۰ نامزد انتخابات مجلس اخیر را با
موفقیت وارد مجلس نمود؟ اتفاقاً به نظر می رسد رادیو فردا این مسأله را خوب
به خاطر دارد و برای جلوگیری از تکرار همین اتفاق و یا روی کار آمدن
مجدّدِ کسی مانند احمدی نژاد، که بی شک در دولت نهم خیلی از معادلات
آمریکایی ها را به هم زد، واهمه دارد.
بخش هایی ازنامه فاقد امضا در
رادیو فردا اینگونه آورده می شود که در بند اول آیه الله مصباح را ا از
سرمایه های حوزه معرفی نموده، از ایشان خواسته شده وارد مسائل سیاسی نشوند.
چند خط جلو تر، ایشان را فردی احساسی خطاب نموده و با آوردن صفت افراط،
اولین اهانت به حوزه و این سرمایه حوزه را خودِ همین طلبه های تخیلی مرتکب
می شوند آن هم از سر احساس و افراط!
رادیو فردا از زبان نویسندگان خیالی
از علامه می خواهد اگراحساس تکلیف می کنند، از مقدسات مایه نگذارند! سوال
اینجاست که اگر یک عالم دینی بخواهد احساس تکلیف کند، آیا باید همین احساس
با "کفر" منطبق باشد که به مذاق آقایان خوش بیاید، یا بر اساس "مقدسات"؟
آیا "تکلیف" چیزی غیر از امر امام خامنه ای (در ضرورت فعالیت همه نخبگان
برای حماسه سیاسی) بوده که باز هم امری مقدس خواهد بود و آیا برای انتخابات
ریاست جمهوری در یک جمهوری "اسلامی"، می توان از مقدسات فاصله گرفت؟ شاید
این افراد همان "حجه الاسلام کدیور"ها هستند که رادیو فردا به آنها استناد
کرده؟ چراکه اسلام آمریکایی فقط بین این صنف طلاب آمریکایی رواج دارد و
اتفاقاً دین را از سیاست جدا دانسته و فارغ از مقدسات است!
سوال بعدی
اینکه چگونه در نامه از ایشان خواسته شود از مقدسات بهره نگیرند اما خودِ
نگارندگانِ تخیلی طی این حق العمل کاری سیاسی بارها از مقدسات بهره گرفته و
توسط آن از علامه انتقام می گیرند؟
در بندی دیگر از اینکه علامه گفته
باشند فردی در حین شب زنده داری در خواب می شنود باید بیدار شده برای احمدی
نژاد دعا کند، چرا که امام زمان عجل الله برایشان دعا می کند، نتیجه گرفته
شده که علامه رییس جمهور را صاحب معجزه خطاب نموده اند! با همین نتیجه
گیریها و مغالطات است که اشتباه عده ای "احساسی و افراطی"، بهانه به دست
رسانه های اپوزیسیون می دهد تا وجهه روحانیت بصیر، خدشه دار شود، غافل از
آنکه این مسأله ذنب لایغفریست که کمترین تاثیراتش در بی حرمت شدن همین طلبه
ها در بین افراد بی بصیرت مشهود خواهد بود. رادیو فردا می نویسد:
"در
نامه این گروه از طلاب به مواردی از حمایتهای مصباح یزدی از محمود
احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، اشاره شده است که در برخی موارد حتی ادعا
کرده بود آقای احمدینژاد به نوعی منتخب امام دوازدهم شیعیان است و «کرامات
و معجزات» دارد."
دم خروس جایی بیرون می زند که فتنه گرها در
بند بعدی کاملاً تبرئه شده و اگرچه حضرت آقا صریحاً به ارتکاب جرم فتنه
گران اشاره فرمودند، اعلام می شود آنها "مفتون" بوده اند! فردا می نویسد:
"این
طلاب در ادامه با اشاره به بحرانهای سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست
جمهوری سال ۱۳۸۸ که حامیان حکومت ایران از آن به عنوان «فتنه» یاد
میکنند، از آقای مصباح یزدی پرسیدهاند که «پس دعای امام عصر برای
احمدینژاد چه شد؟... آیا فتنهای که ایجاد شد و همهاش به پای چند نفر
مفتون ثبت شد، منتخب شما در آن نقش نداشت؟ چرا سکوت کردید و سهم احمدینژاد
را در فتنه نگفتید؟"
اینجاست که مشخص می شود نگارندگان نامه
بقایای همان فتنه گرها هستند و باید از آنان پرسید اگر دفاع از احمدی نژاد
حرام بوده، آیا دفاع از همین ساده لوح هایی که شما آنها را "مفتون" می
نامید واجب بوده؟ آیا شما با همین بصیرتتان به نصیحت ذوشهادتینی که در کلام
حضرت آقا دارای "هم علم ، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا" معرفی
شده اند بر می خیزید؟ یا انتظار داشته اید مردم در کمال بی بصیرتی،
انتخابات را تحریم کنند، رأی سفید بدهند و یا به گزینه ای غیر از ۴ نفری که
مورد تایید شورای نگهبان واقع شده اند رأی بدهند؟! از رادیو فردا باید
پرسید، سایت کلمه و بالاترین توسط چند فرد تازه کار اداره می شود و بر آنان
حرجی نیست، اما شما که مدعی هستید یک دهه کارسیاسی کرده اید، چگونه این
مطالب را نقل می کنید حال آنکه در انتخابات دهم ریاست جمهوری آیه الله
مصباح ابداً از احمدی نژاد دفاع ننمودند و دفاعیات ایشان به انتخابات نهم
ریاست جمهوری اختصاص داشته و پیش کشیدن بحث فتنه، مغالطه دیگرِ این نامه بی
هویت است!
نکته دیگر آنکه آیا اگر رادیو فردا می تواند مدام موضعش
را عوض کند، علامه مصباح هم باید وقتی انحراف در کسی مشهود شد، چشمانشان را
ببندند تا مورد شماتت دشمنان واقع نشوند؟ و اگر این اصل غلط عدم احتمال
تغییر در انسانها را بپذیریم، باید تصور کنیم ناصرخسرو، فضیل عیاض، و همه
آنان که در زندگی خود تغییر جهت اساسی داده اند، شخصیت های افسانه ای بوده
اند. افراط آنست که "طلحه" و "زبیر" را نادیده بگیرم که پیامبر (صلی الله
علیه و آله وسلم) فرمودند "زُبیرٌ مِنّا"، و سپس هر دوی آنان در
مقابل امیر المومنین (علیه السلام) صف آرایی نمودند! رادیو فردا نباید برای
درج یک خبر با آبروی نداشته اش بازی کند و انتظار داشته باشد مردم بصیر
ایران باور کنند که عده ای طلبه آن هم با این سطح شناخت در کانون علوم دینی
یعنی قم اصلاً وجود داشته باشد. افراط یعنی اینکه اگر آن اصل را بپذیریم،
نعوذ بالله باید آن حدیث و گوینده اش را نیز با نامه بصیرت بخشمان نصیحت
کنیم! نستجیر بالله. امیر المومنین (علیه السلام) هم به شمر بن ذی الجوشن
(خالق "مصیبَة ماأعظَمُها") اجازه داند که سمت سرداری ایشان در
جنگ صفین را داشته باشد و سه ماه به طور داوطلبانه در رکاب آن حضرت جهاد
کند و به درجه جانبازی نائل آید. حال آیا رادیو فردا باز هم می تواند ادعا
کند افراد عوض نمی شوند، و یا اگر تغییر ماهیت دادند، نباید از آنان انتقاد
کرد؟ اصلاً این اصلی که محللین رادیو فردا صدها بار به آن استناد نموده
اند که قدرت فساد آور است و نباید در دست عده ای بماند، نقیض نتایج جاهلانه
ای که در این سایت اعلام شده نیست؟ تنها اگر آن اصل پذیرفته شود، انحراف
در اطرافیان احمدی نژاد هم پذیرفتنی است، و اگر پذیرفته نشود، رادیو فردا
با این خبر، صدها تحلیل خود را مورد تشکیک واقع می نماید.
این مطالب که
به نام جمعی از طلاب نوشته می شود، به کارگردانی ارگان سیاست. عقده های بدر
و خیبر است از ولی فقیه. وقتی جسارت اهانت به ایشان وجود نداشته باشد،
مطهری زمان را مورد هجمه قرار می دهند. می دانند بصیرت بخشی های ایشان،
عامل تحولی در انقلاب شد که برای اولین بار، فردی غیر وابسته به جناح چپ و
راست بر مسند ریاست جمهوری این کشور تکیه بزند. بنیان های فکری موریانه
خورده سروش، گنجی و کدیور که در دولت اصلاحات ظهور یافت، توسط روشنگریهای
مصباحِ دوستان در سخنرانی های قبل از خطبه های نماز جمعه تهران، منهدم
گردید. یک روز با کاریکاتور به ایشان اهانت می کنند، یک روز با اندرزنامه
ای بی امضا، آن هم با نام مقدسِ طلبه در شهر مقدس قم!
راستی بد نیست این
نگارندگان خیالی تکلیف خود را با این تعبیرات هم مشخص نمایند: "محبوب ترین
دولت از صدر مشروطه تاکنون"، "دولت از این اصول گرا تر نخواهید یافت"، "از
همه دولت ها دفاع می کنم اما از این دولت به طور خاص"، "زنده شدن مجدد
گفتمان انقلاب" و قرار گرفتن انقلاب در ریل خود در دولت نهم"! اینها همه و
همه تعابیریست که مقام معظم رهبری در مورد دولت نهم که علامه مصباح در شکل
گیری آن نقش عمده داشتند، به کار بردند. ظاهراً اگر نویسنده ای درکار باشد
یا مغرضانه از تکرار چنین دولتی می هراسد و یا جاهلانه آلت دست ارگان سیا
واقع شده است. در پایان چند جمله از بزرگان در مورد آیه الله مصباح به
عنوان حسن ختام:
حضرت آیت الله بهاالدینی: من در سیمای قرآن شما را می بینم
حضرت علامه طباطبایى : مصباح در میان شاگردان من ، مانند انجیر در میان سایر میوه هاست ، چرا که او هیچ چیز زائد و دور ریختنی ندارد
حضرت علامه جوادی آملی : حضرت آیت الله مصباح یزدی روحی له الفداء بدون شک یک الگوی بسیار موفق هستند
حضرت
آیت الله مشکینی : حوزه ها باید دهها سال سهم امام بخورند، هزاران نفر در
اینجا تحصیل کنند تا در هر عصری یک یا چند نفری نظیر آیت الله مصباح به دست
آید. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا کنید، یقیناً یکی از آنها آیت
الله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم، ما او را دوست داریم، او یکی از
خزانه های وجودی ماست، یکی از بزرگان حوزه ماست، بنده خودم علاقه به این
آقا دارم، برای اینکه شمشیر برنده اسلام در مقابل کفر است، لذا خیلی با او
دشمن هستند. علامت اینکه این شخص همراه با اسلام است و فداکار اسلام است
همین فراوانی حمله ها علیه ایشان است.
حضرت آیت الله مظاهری : حمایت از آیت الله مصباح ، حمایت از امام زمان است.
لازم
به ذکر است خبر انتشار نامه جعلی دیگر منسوب به دانشجویان دانشگاه امام
صادق علیه السلام، با ارسال نامه ۵۰۰ تن از دانشجویان این دانشگاه، تکذیب
شد!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
وی در کنار روشناندیشی در حوزه سیاست، عالمی وارسته و برجسته است و همان اندازه که در معارف دینی و عقلی پیشتاز است در اخلاق و رفتار نیز اسوه است.
همین ویژگیهای چند جانبه و سادهزیستی و مناعت طبع باعث شده است مخالفان و منتقدانش، دستاویزی برای هجمه پیدا نکنند و هر از گاهی فشارهای ناشی از رسواییشان را با ساخت و پرداخت دروغ و تهمت یا نقل ناقص بیانات و دیگر شگردهای رسانهای جبران کنند.
از دیرباز جریانی که خود را در خط امام جا زده بود و نگران نزدیک شدن دیگر مبارزان و فضلای انقلابی به امام بود، کینه مردانی همچون آیت الله مصباح را به دل داشته و دارد.
ماجرای ساختگی و کذب چراغانی نیمه شعبان یکی از همان داستانهای عقدهگشایانه این جماعت است که به آیت الله مصباح یزدی نسبت میدادند. آن هم زمانی که موسسه در راه حق که آیت الله مصباح، استاد آن بود و ساختمان مدرسه به دلیل تعمیرات، تعطیل شده بود! ......................................