کد خبر: ۱۴۱۹۰۶
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار:
با محوریت عملیات فروغ جاویدان ؛

«بن بست در استراتژی» اولین کتاب تخصصی درباره منافقین

عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) به نوعی آشکارترین سند تبانی منافقین با دشمنان بعثی قسم‌خورده علیه اسلام،‌ انقلاب و مردمان این مرز و بوم به شمار می‌رود؛ چراکه در نخستین روزها و شب‌هایی که مادران و پدران داغ‌دار و انسان‌های زخم‌خورده از هشت سال آتش و خون، می‌رفتند تا زندگی تازه‌ای را آغاز کنند؛ منافقین با هجمه‌ای همه‌جانبه و با همه توش و توان خود کوشیدند این آرامش بعد از طوفان را بر هم زنند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از رویداد، ناصر شعبانی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه امام حسین(ع) و فرمانده قرارگاه سپاه چهارم بعثت در عملیات مرصاد این کتاب را به رشته تحریر درآورده است.

بخش های از این کتاب که با محوریت عملیات مرصاد به نگارش در امده است به شرح زیر است: 
پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، سازمان مجاهدین خلق همراه با ارتش عراق با تصور تغییر موازنه قوا در جنگ و بحرانی شدن شرایط داخلی کشور، دست به حمله علیه ایران زدند. سازمان مجاهدین خلق که تمام توان خود را در این حمله به کار گرفته بود، از مدت‌ها قبل در پی فرصتی برای وارد آوردن ضربه اساسی به حکومت ایران بود. این تهاجم در صورت موفقیت، می‌توانست ایران را در آستانه ورود به شرایط جدید پس از جنگ، با دشواری‌های بسیار زیادی در عرصه داخلی و بین‌المللی روبه‌رو کند.


انگیزه اصلی سازمان از این تهاجم، تحلیل رهبران آن از شرایط داخلی ایران بود. آن‌ها با این تصور که نظام سیاسی ایران در اثر جنگ و فشارهای اقتصادی، بین‌المللی، سیاسی و اجتماعی در ضعیف‌ترین شرایط قرار دارد، نیروهای خود را از سایر کشورها به داخل عراق فراخواندند و با تشکیل، تجهیز و آموزش 25 تیپ رزمی در تاریخ 3/5/1367 از مرزهای غربی ایران وارد کشور شدند.
رهبران سازمان معتقد بودند که در حمله به ایران، اکثریت مردم از وضعیت جاری کشور و فشارهای ناشی از هشت سال جنگ، ناراضی هستند و نسبت به سرنوشت کشور بی‌تفاوت شده‌اند، به‌ آنان خواهند پیوست و سازمان می‌تواند با سازماندهی و به ‌کارگیری آن‌ها، حرکتی توده‌ای را به راه انداخته و نظام سیاسی ایران را دچار تزلزل کند و قدرت را به ‌دست گیرد.
تحقیق حاضر به دنبال یافتن پاسخی برای این سؤال است که صرف‌ نظر از مسائل تاکتیکی و عملیاتی، دلیل اصلی و راهبردی شکست عملیات سازمان مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان، (که در تاریخ 3/5/1367 صورت گرفت) چه بوده است. نگارنده در جست‌وجو برای یافتن پاسخی مستند از میان پاسخ‌های محتمل، به این نتیجه رسیده است که دلیل اصلی و راهبردی شکست سازمان مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان، تحلیل نادرست سازمان از شرایط داخل کشور ایران بوده است. رهبری سازمان با این تحلیل به حمله دست زد که نظام سیاسی ایران در اثر شکست‌های نظامی و سیاسی و نیز ناتوانی اقتصادی مجبور به پذیرش شکست در جنگ شده و برای جلوگیری از شکاف میان مردم و نظام و فروپاشی کامل، قطعنامه 598 را پذیرفته است. بر اساس این تحلیل، نقطه ثقل موفقیت این طرح، بر جذب، سازمان‌دهی و به‌ کارگیری مردم ناراضی یا بی‌تفاوت استوار شد که در اوج واگرایی نسبت به نظام سیاسی قرار دارند و سازمان خواهد توانست آنان را به سمت شورش و درگیری‌ با نظام هدایت کند. نادرست بودن این تحلیل موجب شد که با سست شدن نقطه اتکای طرح (نارضایتی مردم و شورش آنان) سازمان در همان مراحل اولیه با شکست روبه‌رو شود. در واقع شکست حرکت سازمان مجاهدین توسط کسانی رقم خورد که سازمان تصور می‌کرد با پشتوانه آن‌ها پیروز خواهد شد. در این شرایط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موفق شد با بسیج و سازمان‌دهی مردم و به صحنه آوردن آن‌ها، شکست مجدد ارتش عراق و سازمان در عملیات فروغ جاویدان را رقم بزند.

فعالیت‌های سازمان از شکل‌گیری تا ورود به عراق
سازمان مجاهدین خلق در سال 1344 با هدف رفع نواقص مبارزات گذشتگان و تربیت کادرهای همه‌جانبه‌ای که بتوانند هدایت مبارزه علیه رژیم پهلوی را بر عهده بگیرند، تشکیل شد.
مسئولان سازمان با الهام از آموزه‌های دینی و نیز تجربه مبارزاتی گروه‌های انقلابی و مارکسیستی در سایر کشورها درصدد برآمدند تا فعالیت‌های خود را به علم مبارزه مجهز کنند. هرچند این اقدامات، کادرهای سازمان را به فنون جدید مبارزه آشنا ساخت، اما به‌تدریج موجب انحراف فکری عده‌ای از اعضا شد. این انحرافات به مرور کادرهای اصلی سازمان را نیز دربرگرفت و ماهیت مبارزه را در هاله‌ای از ابهام فرو برد.
مسئولان سازمان با مشاهده چنین تحولاتی سرانجام در سال 1354 طی اعلامیه‌ای رسماً اعلام کردند که رهبری سازمان، مشی مارکسیستی را به عنوان ایدئولوژی سازمان پذیرفته است. این اقدام باعث شد که سازمان عملاً پشتوانه‌های فکری و مردمی خود را از دست بدهد و در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی
(1354ـ 1357) به گروهی منزوی در داخل زندان‌ها تبدیل شود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین با بازسازی ساختار، ایدئولوژی و سایر کادرهای خود، مجدداً وارد عرصه فعالیت سیاسی شد.
تلاش اصلی سازمان در ماه‌های اولیه تأسیس نظام جدید، نفوذ در لایه‌های مختلف نهادها و سازمان‌های حکومتی بود. رهبری سازمان قصد داشت با نفوذ در لایه‌های قدرت، موقعیت خود را در نظام آینده تثبیت کند و بخش‌هایی از حاکمیت را در اختیار گیرد. جذب و تثبیت کادرها، اعضا و هواداران از دیگر فعالیت‌های سازمان در این دوران بود.
هدف از این اقدام، گسترش موقعیت اجتماعی سازمان در حد یک حزب فراگیر بود تا امکان دستیابی رهبری به لایه‌های فوقانی قدرت تسهیل شود. در مجموع اقدامات فوق که بسیار زیرکانه و با ظاهری مظلومانه صورت می‌‌گرفت نتوانست چهره اصلی و درونی سازمان را پنهان کند. آن‌ها با موضع‌‌‌گیری در مقابل حضرت امام‌(ره) و مسئولان مورد علاقه مردم، عملاً خود را
رو در روی مردم قرار دادند و با افراط در این زمینه، فعالیت‌های مخفی و تروریستی خود را وسعت بخشیدند. وسعت عملیات‌های تروریستی که با اعلام رسمی سازمان صورت می‌گرفت عملاً سازمان را وارد فاز جنگ مسلحانه کرد. رجوی با اعلام این مشی، هدف سازمان را براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و در عمل به بازوی عملیاتی دشمنان خارجی کشور تبدیل شد. در چنین شرایطی نیروهای امنیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مقابله با سازمان پرداختند و بسیاری از کادرها و اعضای سازمان را دستگیر کردند. رهبران سازمان که خود را در آستانه دستگیری و سازمان را در معرض انحلال می‌دیدند، ترجیح دادند سازمان و کادرهای باقی‌مانده را به خارج از کشور منتقل کنند. فرار رجوی همراه با بنی‌صدر به فرانسه در تیرماه 1361، سازمان را وارد فاز جدیدی از مبارزه علیه جمهوری اسلامی ایران کرد.
رهبران سازمان با این تصور که می‌توانند در آینده‌ای نزدیک به کشور بازگردند مبارزات سیاسی و نظامی خود را سازماندهی کردند؛ اما طولانی شدن حضور آنان در خارج از کشور به دلیل ثبات نظام سیاسی ایران و هم‌سویی منافع سازمان با دشمنان متعدد جمهوری اسلامی سبب شد رهبران سازمان با امید شکست ایران در جنگ با عراق، ورود به این صحنه را فرصت مناسبی برای براندازی جمهوری اسلامی و در نتیجه به‌ دست گرفتن قدرت در ایران تشخیص دهند.
اهداف، استراتژی‌ و تحرکات سازمان در عراق
رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران که همراه با بنی‌صدر از کشور گریخته و به فرانسه رفته بود، شورای ملی مقاومت را به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران راه‌اندازی و مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را با محوریت این شورا سازمان‌دهی کرد. با دستگیری گسترده اعضای سازمان و فرار اعضای باقی‌مانده آنان نفوذ سازمان در داخل کشور بسیار ضعیف شد و به دلیل محدودیت‌هایی که در کشورهای اروپایی داشت، تنها توانست به مبارزات سیاسی و عملیات روانی علیه ایران اقدام کند. این مسئله باعث شد تا رهبران سازمان به منظور آغاز دور جدیدی از فعالیت‌های خود، شرایط مبارزه و وضعیت کشور را مورد بررسی قرار دهند. در نشست‌هایی که به همین منظور در کشور فرانسه انجام شد مسعود رجوی تحلیل خود را از شرایط جدید چنین عنوان کرد:
«سازمان با این تحلیل که سرنوشت نظام به جنگ گره خورده و در نهایت با توجه به سیاست دو ابرقدرت، عراق بازنده جنگ نخواهد بود؛ سعی کرد برای قدرت و سهیم شدن در براندازی جمهوری اسلامی ایران وارد خاک عراق شود.» بر این اساس مسعود رجوی پس از امضای معاهده با طارق عزیز در تاریخ 17/3/63 از پاریس وارد خاک عراق شد. وی پس از استقرار در عراق در یک دوره یک‌ساله نیروهای سازمان را به کشور عراق منتقل و همکاری‌های سازمان را با سازمان اطلاعاتی و ارتش عراق وارد فاز جدیدی کرد. رجوی در یکی از سخنرانی‌های خود در بدو ورود به عراق اعلام کرد که: «ما هزاران کیلومتر به وطن نزدیک‌ شده‌ایم و برای براندازی رژیم در ایران بیش از پیش آمادگی داریم.»
این اقدام سازمان نه‌تنها در میان افکار عمومی مردم ایران بلکه در میان اپوزیسیون‌ها نیز مورد اعتراض قرار گرفت. مخالفان جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، رجوی را عنصری خودفروخته و خائن دانستند. رجوی نیز در پاسخ به انتقادات گسترده و نیز برای خارج شدن از فشارهای داخل و بیرون سازمان گفت: «ما برای صلح به عراق می‌رویم. او با توسل به ایده جنگ، نوعی صلح است.» دایماً شعار می‌داد که صلح، طناب‌‌‌دار رژیم است و کافی است کاری کنیم که رژیم صلح را بپذیرد، آنگاه به‌طور سیستماتیک ساقط خواهد شد و اگر بحران جنگ را از رژیم ایران بگیریم، محکوم به فروپاشی است.
سازمان مجاهدین پس از حضور نیروهایش در عراق به اولین تعهد خود در مقابل رژیم عراق عمل کرد و با استقرار در مناطق مختلف این کشور، فعالیت علیه ایران را آغاز کرد. رهبری سازمان برای توجیه این خیانت آشکار به کشور و مردم ایران، مسئله را این‌طور در بین هواداران عنوان کرد: «همه مردم ایران طالب صلح‌اند و رژیم نیز تا به ورطه شکست نیفتد صلح نمی‌کند، پس ما باید تمام تلاش خود را معطوف به این نکته کنیم که از طریق کمک به عراق، به سران رژیم آخوندی فشار آورده و آن‌ها را مجبور به صلح کنیم تا مردم آزاد شوند.» رجوی به همین بهانه‌ فعالیت‌های جاسوسی برای ارتش عراق را آغاز کرد و سازمان مأمور شد تا ضمن جمع‌آوری اخبار از داخل یگان‌ها و نهادهای نظامی و امنیتی ایران، از طریق افراد نفوذی و انتقال آن‌ها به سرویس اطلاعاتی عراق، به تجزیه و تحلیل اخبار و اطلاعات سایر مراکز غیرنظامی بپردازد و تاریخ احتمالی عملیات‌ها را مشخص کند و آن‌ را در اختیار ارتش عراق قرار دهد. تخلیه اطلاعات تلفنی ادارات و نهادهای نظامی و امنیتی، تنها یکی از شیوه‌های سازمان برای دسترسی به اخبار نظامی بود. از دیگر خدمات سازمان مجاهدین به رژیم و ارتش عراق، شنود و استراق سمع مکالمات تلفنی، بی‌سیم‌ها و... بود که به‌ صورت مستقیم و در صحنه‌های عملیاتی در اختیار فرماندهان ارتش عراق قرار می‌گرفت. مذاکرات متعدد و طولانی مسعود رجوی و سپهبد صابرالدوری رئیس سازمان استخبارات عراق در آستانه عملیات‌های ایران، سند مهمی در اثبات این فرآیند است. از دیگر خدمات نظامی که سازمان به عراق ارائه می‌داد بازجویی و شکنجه اسرای ایرانی بود. سازمان سعی می‌کرد با انجام عملیات روانی اسرا را ترغیب کند تا به واحدهای سازمان بپیوندند. این عملیات بیشتر در‌ خصوص سربازان وظیفه انجام می‌شد. نیروهای سازمان، فشار روانی و جسمانی زایدالوصفی را به سربازان اسیر وارد می‌کردند تا جایی که برخی از آنان حاضر بودند برای رهایی از این فشارها به سازمان بپیوندند. طبق آمار موجود، سازمان از این طریق توانست حدود 1127 نفر اسیر ایرانی را جذب و وارد تشکیلات خود کند. از سوی دیگر احاطه افراد سازمان به اطلاعات و اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران سبب شده بود تا کار تخلیه اطلاعاتی اسرا به آن‌ها واگذار شود. این امر موجب خنثی شدن تاکتیک ضدبازجویی اسرا علیه بازجویان می‌شد و در برخی موارد منجر به شناسایی افراد مؤثر در جنگ می‌شد که به اسارت دشمن درآمده بودند. افراد سازمان همچنین با پوشش افراد اسیر، داخل کمپ‌های اسرا شده و اقدام به جمع‌آوری اخبار و تخلیه اطلاعاتی اسرا می‌کردند.
عملیات‌های عمده سازمان علیه ایران
سازمان مجاهدین پس از ورود به خاک عراق برای رسیدن به اهداف خود، سازمان رزمی جدیدی تشکیل داد و در سال 1364 با 1120 نفر در منطقه عمومی «ماووت» عراق اقدام به انجام مانور نظامی کرد. فعالیت‌های سازمان تا این مقطع صرفاً جهت انسجام سازمان و ارتقای کیفیت آموزش نظامی به ‌منظور انجام عملیات نامنظم و پارتیزانی بود. پس از موفقیت بزرگ ایران در سال 1364 و پیشروی نیروهای سپاه پاسداران در منطقه فاو و تصمیم عراق در گسترش جبهه‌های جدید در غرب (استراتژی دفاع متحرک)، سازمان با فراخوانی جدی و پرحجم نیروها، عملیات‌های متعددی علیه مواضع ایران انجام داد. این عملیات‌ها تا اواخر سال 1365، پایگاه‌ها و مواضع کوچک دفاعی جمهوری اسلامی را هدف قرار می‌داد. بر اساس آمار موجود، از تاریخ 20/10/1364 تا 18/1/1366 سازمان مجموعاً 104 مورد تحرک علیه مواضع رزمندگان ایران داشته است. سازمان پس از انجام عملیات‌های محدود و نامنظم در تاریخ 29/3/1366، تشکیل ارتش آزادی‌بخش ملی را اعلام کرد. در پی تأسیس ارتش آزادی‌بخش ملی، سازمان طی چهار ماه، دو عملیات پارتیزانی گسترده و 84 عملیات ایذایی انجام داد. با عملیاتی شدن ارتش آزادی‌بخش، تحرکات محدود و پارتیزانی به عملیات‌هایی با مقیاس متوسط گسترش یافت و سازمان در فروردین 1367 به منطقه فکه هجوم برد و در تیرماه 1367، پس از حمله به شهر مهران، این شهر را با کمک آتش‌ پشتیبانی و هوایی عراق تصرف کرد.
در عملیات آفتاب که در تاریخ 18/1/1367 حدود ساعت یک نیمه شب انجام شد، خط پدافندی گردان 307 ژاندارمری و لشکر 77 خراسان مورد هجوم قرار گرفت. این عملیات در طول هفت تا دوازده کیلومتر و در عمق حدود دو کیلومتر انجام شد و طی آن نیروهای سازمان که به زبان ‌فارسی تسلط داشتند با غافلگیر کردن نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران به پشت خطوط دفاعی آن‌ها نفوذ کردند و پس از کشته و مجروح ساختن تعدادی از نیروهای ایران، 450 نفر از آنان را اسیر گرفته و تعدادی تانک، نفربر، سلاح و تجهیزات انفرادی را به یغما بردند. همچنین در این عملیات 32 نفر از اعضای سازمان کشته و 23 نفر زخمی شدند.
سازمان پس از گذشت دو ماه از عملیات مذکور و در آستانه تأسیس سالگرد ارتش آزادی‌بخش ملی، عملیات چلچراغ را در ساعت 23:30 روز 28/3/1367 آغاز کرد که طی آن نیروهای ارتش آزادی‌بخش در جبهه‌ای به طول هفده و عمق دو کیلومتر به منطقه عمومی مهران حمله و این شهر را تصرف کردند. سازمان در این عملیات با به اسارت درآوردن قریب به 1500 نفر از نیروهای ایران و با غنیمت گرفتن چند دستگاه تانک و سایر ادوات نظامی، تبلیغات گسترده‌ای را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت. پس از انجام عملیات چلچراغ، فرمانده ارتش آزادی‌بخش در جمع‌بندی این عملیات گفت: «وقتی می‌توانیم در یک عملیات، شهری را آزاد کنیم پس دستیابی به تهران چندان مشکل نخواهد بود.» بدین ترتیب سازمان با شعار نمادین و بلند‌پروازانه «امروز مهران، فردا تهران» که هیچ نسبت سیاسی و نظامی با هم نداشتند، هدف عملیات آینده را مرکز ثقل حکومت ایران، یعنی پایتخت قرار داد و جهت رسیدن به سقف توان مورد نیاز یک فرصت سه‌ماهه را در نظر گرفت. بر اساس این برآورد، عملیات سرنوشت‌ساز ارتش آزادی‌بخش باید در تاریخ 31/6/1367، هم‌زمان با سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق و با هدف نهایی تصرف تهران و فروپاشی حکومت انجام می‌شد.
تحولات صحنه جنگ و شرایط حمله سازمان
در سال 1366، و در پی پیروزی‌های بزرگ ایران در دو عملیات والفجر 8 و کربلای 5، قطعنامه 598 تصویب شد. در این زمان ارتش امریکا به بهانه اسکورت نفت‌کش‌های کشور کویت، وارد خلیج‌فارس شد و برای اعمال فشار به ایران جهت پذیرش قطعنامه 598، مبادرت به درگیری نظامی با نیروهای ایران کرد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم‌زمان با درگیری در خلیج‌فارس با نیروهای امریکا، عملیات والفجر 10 را در شمال ‌شرقی عراق انجام داد و ارتش عراق در تلافی این تهاجم، شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد. با آغاز سال 1367 آثار فرسایشی شدن جنگ هشت‌ساله در جبهه ایران نمایان و عقب‌ماندگی‌های اساسی ایران در مقایسه با عراق هویدا شد. ارتش عراق در یک سلسله عملیات، موفق به آزادسازی فاو، شلمچه و جزایر مجنون شد و خسارت‌های فراوانی را بر نیروهای مسلح ایران وارد کرد. در این بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای دفاع از جنوب کشور از منطقه حلبچه عقب‌نشینی و نیروهای خود را به جنوب کشور منتقل کرد. ارتش آمریکا که در جریان هجوم‌های اخیر عراق به ایران با این کشور همکاری داشت، با حمله به هواپیمای مسافربری ایران، عزم خود را برای پایان دادن به جنگ دو کشور نشان داد. مسئولان جمهوری اسلامی ایران با توجه به تحولات اخیر صحنه جنگ ایران و عراق و نیز وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور تصمیم گرفتند با پذیرش قطعنامه 598 به جنگ هشت‌‌ساله خاتمه دهند. مسئولان کشور عراق که از پایان جنگ با اهرم قطعنامه چندان راضی نبودند با طراحی و انجام عملیات زمینی و هوایی، به کارشکنی در روند اجرای آتش‌بس پرداختند. به نظر مسئولان عراق قطعنامه 598، در اوج برتری‌های ایران به تصویب رسیده و به همین دلیل درخواست‌های ایران مورد توجه بیشتری قرار گرفته بود. اما ایران هنگام پذیرش قطعنامه 598 در شرایط بسیار ضعیفی قرار داشت و برتری از آن عراق بود. بنابراین قطعنامه 598 متضمن تمامی خواسته‌های رژیم بعثی عراق نبود و تجدید نظر در مفاد آن ضروری به ‌نظر می‌رسید. بر اساس نظریه شورای امنیت سازمان ملل بایستی با تجدید نظر در مفاد قطعنامه 598، منافع بیشتری را برای طرف عراقی جنگ در نظر می‌گرفت. رهبران عراق که دستیابی به چنین خواسته‌ای را با فعالیت دیپلماتیک امکان‌پذیر نمی‌دیدند، تنها راه موفقیت خود را برای کسب موقعیت برتر در مذاکرات و تغییر بندهای قطعنامه 598، تهاجم مجدد به ایران تشخیص دادند و در یک برنامه حساب‌شده نیروهای خود را مجدداً به سمت غرب کشور و در جنوب به سمت خرمشهر و اهواز حرکت دادند. هماهنگ با این اقدام، ارتش آزادی‌بخش مجاهدین نیز از منطقه غرب وارد خاک کشور ایران شد و به سمت کرمانشاه پیشر‌َوی کرد.
تحلیل سازمان از شرایط جدید پس از پذیرش قطعنامه 598
همان‌گونه که بیان شد اساساً ورود سازمان مجاهدین به داخل خاک عراق و همکاری گسترده با رژیم و ارتش عراق بر مبنای این فرضیه صورت گرفت که با توجه به مواضع سرسختانه حضرت‌ امام‌(ره) در مقابل صدام و رژیم بعث، ناتوانی ایران در غلبه بر ارتش عراق و مواضع جانب‌دارانه قدرت‌های بزرگ در برابر عراق و توانایی‌های ارتش عراق، جنگ در نهایت با شکست ایران و فروپاشی حکومت پایان خواهد یافت و این فرصت تاریخی مناسبی برای سازمان است تا از این موقعیت استثنایی بهره برده و حاکمیت در ایران را در اختیار گیرد. با این تحلیل، سازمان اقدامات زیر را برای آمادگی جهت ورود به ایران انجام داد:
1. معرفی سازمان به مجامع بین‌المللی و قدرت‌های بزرگ به‌ویژه امریکا به عنوان تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران.
2. مشارکت با قدرت‌های بزرگ و عراق در شکست دادن ایران.
3. همکاری عملیاتی با ارتش عراق در حمله مجدد به کشور ایران، برای نشان دادن قدرت نظامی سازمان و ضعف نظامی ایران.
4. تشکیل سازمان مستقل نظامی برای ورود به ‌موقع به داخل کشور و حداکثر بهره‌برداری از فرصت.
5. همکاری گسترده با دشمنان ایران از جمله امریکا، اسرائیل و عراق به منظور جلب حمایت آنان از حکومتی که در آینده در ایران تشکیل خواهند داد.
با انجام اقدامات فوق، رهبران سازمان در انتظار فرصت تاریخی برای ورود به ایران بودند. با تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل و عدم قبول آن توسط ایران و در نتیجه افزایش فشارهای بین‌المللی به ایران و نیز هجوم گسترده ارتش عراق به مناطق جنوب، به نظر می‌رسید شرایط مورد نظر سازمان فراهم شده باشد. به همین دلیل آن‌ها سالگرد شروع جنگ را مبنای ورود خود به داخل کشور قرار دادند و خود را برای عملیات در چنین تاریخی آماده می‌کردند. با پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران و الزامات بین‌المللی که این قطعنامه برای دو کشور ایجاد می‌کرد، رهبران سازمان در تنگنای تصمیم‌گیری قرار گرفتند. با تصمیم غیرمترقبه ایران، در‌صورتی‌که آتش‌بس میان دو کشور برقرار می‌شد دیگر فرصتی برای سازمان وجود نداشت تا وارد خاک ایران شود، در نتیجه تمام تلاش‌های سازمان در چند سال همکاری با عراق از بین می‌رفت و این جز لکه ننگی در کارنامه سازمان، نتیجه دیگری دربر‌نداشت. در چنین شرایطی رهبری سازمان جلسه‌ای اضطراری تشکیل داد و به بررسی وضعیت جدید پرداخت. نتیجه این جلسه اقدام عاجل و سریع سازمان در انجام عملیات سرنوشت‌ساز بود. رهبری سازمان معتقد بود به دلیل آنکه ایران تاکنون بر ادامه جنگ تا سقوط صدام و حزب بعث اصرار داشته، قبول قطعنامه 598 مشروعیت تصمیم‌گیرندگان رژیم ایران را به‌شدت زیر سؤال برده و با توجه به شکست‌های اخیر ایران در مقابل عراق و تهاجم امریکا به سکوهای نفتی و هواپیمای مسافربری ایران، شرایط برای حمله نهایی به ایران آماده شده است و مردم در اوج واگرایی نسبت به حکومت قرار دارند.
از سوی دیگر کشور عراق نیز که در اوایل سال 1367 با به ‌دست آوردن پشتیبانی‌‌های بیشتر از سوی شوروی و آمریکا و به‌ کارگیری سلاح‌های غیرمتعارف به چند پیروزی مهم در جنگ دست‌ یافته بود، مایل نبود تا قطعنامه 598 که در اوج برتری‌های ایران به تصویب رسیده و برخی خواسته‌های ایران در آن لحاظ شده بود، ملاک عمل بین دو کشور باشد.
به همین‌ دلیل عراق نیز تلاش می‌کرد تا قبل از برقراری آتش‌بس، با تصرف منطقه‌ای مهم در خاک ایران، ابزار و امکان چانه‌زنی در مذاکرات بین دو کشور را افزایش دهد. این عملیات مورد نظر و خواست صدام نیز بود. از این رو ارتش عراق طرح عملیات در منطقه جنوب با هدف تهدید شهرهای خرمشهر، آبادان و اهواز را در دستور کار خود قرار داد. با هماهنگی به‌ عمل آمده میان ارتش عراق و سازمان مجاهدین قرار شد دو عملیات مذکور با فاصله حداکثر چهار روز از یکدیگر انجام شود. در این طرح ابتدا ارتش عراق به سمت شهرهای مذکور حرکت می‌کرد تا با سرگرم کردن عمده قوای ایران در جنوب، زمینه لازم را برای حرکت ارتش آزادی‌بخش در غرب ایران فراهم کند. به‌ نظر می‌رسید این اقدام چندان مورد موافقت و حمایت نظام بین‌الملل و قدرت‌های بزرگ قرار نگیرد، اما در این میان رژیم صهیونیستی از تداوم جنگ بهره‌های فراوان می‌برد. بنابراین رژیم اشغال‌گر قدس به دلایل زیر مایل به پایان جنگ نبود و تلاش می‌کرد تا جنگ همچنان ادامه یابد:
1. تداوم جنگ توان دو کشور قدرتمند منطقه را که سابقه مخالفت و مبارزه علیه اسرائیل داشتند تضعیف می‌کرد.
2. هر دو کشور در جبهه مخالفان اسرائیل قرار داشتند و رهایی آنان از جنگ، به ضرر اسرائیل ارزیابی می‌شد.
3. با پایان جنگ هشت‌ساله، توان دو کشور قدرتمند منطقه تهدیدی علیه اسرائیل محسوب می‌شد.
4. اسرائیل اصلی‌ترین دشمن ایران در منطقه بود و پایان جنگ باعث می‌شد تا کانون توجهات انقلابیون ایران به ‌سوی اسرائیل معطوف شود.
5. با پایان جنگ، درگیری اسرائیل با فلسطینی‌ها به اصلی‌ترین موضوع منطقه تبدیل می‌شد.
6. حمایت از مبارزان فلسطینی و کشورهای عربی که در خط مقدم مبارزه با اسرائیل قرار داشتند، گسترش می‌یافت.
در تحلیل سازمان، کشور عراق به‌ عنوان اصلی‌ترین عامل موفقیت طرح و کشور اسرائیل به عنوان حامی بین‌الملل این طرح محسوب می‌شدند. در این صورت اگر سازمان مجاهدین عملیات خود را با موفقیت انجام می‌داد، نفوذ گسترده اسرائیل در آمریکا و تأثیرگذاری بر سیاست‌های این کشور می‌توانست در جلب حمایت‌های بین‌المللی از اقدام سازمان مؤثر باشد. در مجموع رهبری سازمان با در نظر داشتن شرایط داخل ایران و نظام بین‌الملل و توجه به این نکته که ممکن است آخرین فرصت به ‌دست‌ آمده با گذشت زمان از بین برود و سازمان نتواند از مجموعه شرایط حاضر بهره‌برداری کند، دستور انجام عملیات را در کوتاه‌ترین زمان ممکن صادر کرد.
عملیات فروغ جاویدان، تعجیل در عملیات براندازی
استراتژی سازمان پس از تصرف مهران، انجام عملیاتی بزرگ و سرنوشت‌ساز در 31/6/1367 بود، اما پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، رهبران سازمان را دچار حیرت کرد. در چنین شرایطی رهبری سازمان تلاش کرد تا با وجود نداشتن آمادگی، زمان عملیات را تغییر داده و پیش از زمان مقرر، عملیات را انجام دهد. عملیات فروغ جاویدان با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران طرح‌ریزی شد و فتح تهران هدف غایی آن بود. در همین زمان گرچه به‌ دلیل پذیرش قطعنامه 598 از سوی دو کشور عراق و ایران به نظر می‌رسید که انجام عملیات از سوی یکی از دو کشور، مقبولیت حقوقی و بین‌المللی نداشته باشد و به‌شدت مورد اعتراض سازمان‌ها و افکار عمومی بین‌المللی قرار گیرد، با این‌همه ارتش عراق بدون توجه به این مسائل مجدداً وارد خاک ایران شد و به سمت شهرهای خرمشهر و اهواز در جنوب و غرب کشور حرکت کرد. در واقع عملیات فروغ جاویدان در شرایط پیچیده سیاسی، نظامی و عدم حضور نیروهای سپاه پاسداران در غرب کشور شکل گرفت.
در این زمان یگان‌های سپاه پاسداران برای مقابله با حملات گسترده ارتش عراق در جنوب و تهاجم مجدد این کشور به خرمشهر و اهواز در مناطق جنوب مستقر بودند و عدم حضور آنان (نیروهای سپاه پاسداران و بسیج) در غرب کشور، ضریب موفقیت سازمان مجاهدین را افزایش می‌داد. از این رو سازمان در تاریخ 28/4/1367، یک روز پس از قبول قطعنامه 598 توسط ایران، با اعلام آماده‌باش تغییرات زیر را در ارتش‌ آزادی‌بخش ایجاد کرد:
1. تعداد تیپ‌ها را از 15 تیپ به 25 تیپ (هر تیپ با 160 تا 230 نیرو) افزایش داد.
2. تیپ مستقل زنان در سایر تیپ‌ها ادغام شد.
3. تجهیزات رزمی جدیدی در قالب گردان‌های تانک و ادوات در تیپ‌ها سازماندهی شدند.
4. نزدیک به 1400 اسیر ایرانی که قول همکاری با سازمان داده بودند را در تیپ‌ها سازماندهی کرد.
5. درصد قابل ملاحظه‌ای از نیروهای خود را که خارج از کشور عراق فعالیت می‌کردند (حدود ششصد نفر) فراخوانی و سپس آن‌ها را در قالب تیپ‌های جدید سازماندهی کرد.
6. در کنار 25 تیپ رزمی، سایر واحدهای عملیاتی را با نام‌های تسلیحات، هوانیروز، ترابری، امداد، مخابرات و دفتر ستاد تشکیل داد.
7. سازمان در این مرحله برخلاف عملیات‌های قبل، از سلاح‌ها و تجهیزات مدرن و پیشرفته استفاده کرد.
8. سازمان از نیروی هوایی و هوانیروز ارتش عراق درخواست کرد تا به منظور پشتیبانی هوایی از عملیات فروغ جاویدان، با ارتش آزادی‌بخش همکاری کند که این مسئله با قول مساعد صدام و فرماندهان نیروی هوایی و هوانیروز عراق روبه‌رو شد.
طرح مانور
سازمان برای رسیدن به هدف نهایی خود (تصرف تهران) یک طرح پنج مرحله‌ای را در دستور کار خود قرار داده بود که طی آن قرار بود چهار شهر مهم اسلام‌آباد، باختران، همدان و قزوین را تصرف و مراکز مهم آن‌ها را منهدم و با همراه کردن جمعیت مخالف، به سمت هدف نهایی حرکت کند.
مرحله اول: حرکت از قرار‌گاه و تصرف اسلا‌م‌آباد با زمان‌بندی زیر
3/5/1367 حرکت از قرارگاه
3/5/1367 عبور از مرز
3/5/1367 تصرف قصرشیرین
3/5/1367 تصرف کرند
3/5/1367 تصرف اسلا‌م‌آباد
مرحله دوم: تصرف باختران
نیروهای سازمان باید رأس ساعت 24 مورخه 3/5/1367 وارد باختران شده و هدف‌های زیر را به تصرف درمی‌آوردند:
1. مقر 425 قرارگاه رمضان
2. مقر تیپ 29 نبی‌اکرم‌(ص) قرارگاه نجف
3. پادگان‌های شهید بروجردی و صالح‌آباد
4. مقر سپاه بدر
5. مقر سپاه چهارم بعثت
6. مرکز بسیج
7. پادگان‌های شهید رجایی و هوانیروز
8. مرکز آموزش ارتش
9. استانداری
10. کمیته
11. شهربانی
12. ژاندارمری
13. ساختمان مخابرات
14. رادیو و تلویزیون
15. زندان دیزل‌آباد
16. فرودگاه شهر باختران
مرحله سوم: تصرف همدان
طبق طرح قرار بود واحدهای ارتش آزادی‌بخش رأس ساعت 5 صبح 4/5/1367 همدان را محاصره کرده و مراکز زیر را به تصرف درآورند:
1. پایگاه هوایی نوژه
2. مرکز سپاه
3. مرکز آموزش سپاه
4. زندان وزارت اطلاعات
5. مرکز اعزام نیرو
6. بسیج منطقه
7. ساختمان کمیته
8. زندان شهر
9. ساختمان دادگاه انقلاب
10. پادگان‌های قدس و ابوذر
11. مقر یکم لشکر 16 قزوین
مرحله چهارم: تصرف قزوین
بر اساس طرح مانور، یگان‌های ارتش آزادی‌بخش باید رأس ساعت 11 صبح مورخه 4/5/1367 به قزوین رسیده و مراکز زیر را پاک‌سازی می‌کردند:
1. مرکز سپاه
2. پادگان لشکر 16 قزوین
3. پادگان‌های بسیج و سپاه
4. ساختمان بنیاد شهید
5. سپاه شریف‌آباد
6. ساختمان کمیته انقلاب اسلامی
7. تأسیسات و مراکز اداره اطلاعات
8. صنایع موشکی
9. ترابری جهاد
10. مقر شهربانی
11. پادگان ژاندارمری
12. ایستگاه گاز
مرحله پنجم: تصرف تهران (24 ساعت پس از تصرف قصرشیرین)
سازمان پس از گذراندن مراحل چهارگانه فوق قرار بود طبق طرح در ساعت 16 تاریخ 4/5/1367 به تهران رسیده و ضمن محاصره و تصرف کامل شهر، مراکز زیر را به اشغال خود درآورد:
1. بیت امام‌(ره)
2. ساختمان مجلس شورای اسلامی
3. مقر ریاست‌جمهوری
4. ساختمان‌ نخست‌وزیری
5. رادیو و تلویزیون
6. زندان اوین
7. قصرفیروزه
8. و... سایر مراکز مهمی که در کنترل شهر و دولت نقش داشتند.
نکته قابل توجه در مراحل اجرایی طرح این بود که تیپ‌هایی که مسئولیت تصرف شهرهای مختلف را در هر مرحله به‌ عهده داشتند بدون توجه به موفقیت مرحله قبل، حرکت خود را به سمت هدف بعدی آغاز می‌کردند تا اصل سرعت‌ عمل در دستیابی به اهداف و غافلگیر کردن مسئولان و فرماندهان ایران تأمین شود. در واقع اجرای هر مرحله از طرح بدون توجه به موفقیت یا عدم موفقیت مرحله قبل انجام می‌شد.
سازمان رزم
از مجموع 5500 نفر نیروی موجود سازمان در عراق، قریب به 4800 نفر آن‌ها در تیپ‌های ارتش آزادی‌بخش سازمان‌دهی شدند که تعدادی از آن‌ها را نیروهای اداری و خدماتی تشکیل می‌دادند. کیفیت نیروهای سازمان‌دهی شده در بدنه ارتش آزادی‌بخش با توجه به میزان حضور آنان در کشور عراق متفاوت بود و به‌طور کلی شامل سه بخش اصلی می‌شد:
الف) بخش اول: نیروهای ثابت
نیروهای ثابت ارتش آزادی‌بخش افرادی بودند که از ابتدای ورود سازمان به خاک عراق به این کشور آمده و در پادگان‌های سازمان، آموزش‌های مناسبی دیده بودند.
ویژگی‌های آنان اطاعت‌پذیری مطلق، آموزش کافی و تجربیات زیاد بود که حدود 3118 نفر از افراد سازمان‌دهی شده را شامل می‌شدند.
ب) نیروهای تازه‌وارد:
نیروهای تازه‌وارد، افرادی بودند که بنا به ضرورت با یک فراخوان عمومی از نقاط مختلف دنیا و به‌ویژه اروپا وارد عراق شده و در سازمان یگان‌های ارتش آزادی‌بخش قرار گرفته بودند. این دسته به علت زمان محدود برای آموزش نظامی بیشتر نقش خدماتی را ایفا می‌کردند.
ج) نیروهای اسیر الحاقی:
حدود 1200 نفر از اسیرانی که تحت فشار و عملیات روانی سازمان، به ارتش آزادی‌بخش پیوسته بودند در تیپ‌ها و سایر واحدهای عملیاتی سازمان‌دهی شده بودند که به دلیل انگیزه بسیار پایین به عنوان سیاهی‌لشکر از آن‌ها استفاده می‌شد.
ساختار فرماندهی ارتش آزادی‌بخش در عملیات فروغ جاویدان
الف) فرمانده کل:
مسعود رجوی
مریم قجرعضدانلو (رجوی) جانشین فرمانده کل
ب) فرماندهان ارشد:
محمود عطایی: فرمانده محور پنجم و مسئول تسخیر تهران
مهدی ابریشمچی: جانشین فرمانده تهران
مهدی افتخار: فرمانده محور چهارم و مسول تصرف قزوین
محمود مهدوی: فرمانده محور سوم و مسئول تصرف همدان
ابراهیم ذاکری: فرمانده محور دوم و مسئول تصرف باختران
مهدی براتی: فرمانده محور اول و مسئول تصرف اسلام‌آباد
جمشید تفرشی: مسئول کل تدارکات
محدعلی جابرزاده: مسئول کمیته تبلیغات (رادیو و تلویزیون و نشریات)
محمد سیدالمحدثین: مسئول کل سیاسی
مهرداد صدر حاج ‌سید جوادی: مسئول دفتر فرماندهی کل
ج) فرماندهان ستادی و پشتیبانی رزم:
یوسف: مسئول تسلیحات
حسن نظام‌الملک: مسئول هوانیروز
حشمت: مسئول مخابرات
محمد قجرعضدانلو: مسئول ترابری
ساختار عملیاتی:
1. محور اول: مهدی براتی با کد احمد واقف
استعداد: 3 تیپ
فرمانده تیپ: منصور حجت (جواد برومند)، جهانگیر (پرویز کریمیان) و فرد ناشناس
مأموریت: عبور از مرز و تسخیر کرند و در نهایت تصرف اسلام‌آباد
2. محور دوم: ابراهیم ذاکری با کد صالح
استعداد: 5 تیپ
فرماندهان تیپ: مهین رضایی، اصغر زمان‌وزیری، مهدی مددی، عذرا علوی طالقانی و جعفر
مأموریت: پیشر‌َوی در جاده اسلام‌آباد به باختران و تصرف شهر باختران و مراکز حساس آن
3. محور سوم: محمود مهدوی با کد قائم‌شهر
استعداد: 2 تیپ
فرماندهان تیپ: بهمن و جواد
مأموریت: عبور از جاده باختران به همدان و تصرف شهر همدان و مراکز حساس آن
4. محور چهارم: مهدی افتخار با کد ناصر
استعداد: 2 تیپ
فرماندهان تیپ: حمید و ادیب
مأموریت: پیشروی در جاده همدان به قزوین و تصرف شهر و تأسیسات مهم قزوین
5. محور پنجم: محمود عطایی و معاون وی مهدی ابریشمچی
استعداد: 13 تیپ
فرماندهان تیپ‌ها: آذر (محبوبه جمشیدی)، حبیب (محسن رضایی)، سعید (غلام‌رضا پورآگل)، سیاوش (محمد حیاتی)، منوچهر، فائزه، افسانه، فضلی (حسن ربوبی)، کاظم (حسین ابریشمچی)، س‍ُرور (فاطمه رمضانی)، فرشید و مسلم.
مأموریت: پیشر‌‌َوی از قزوین به سمت تهران و تصرف شهر تهران
در مجموع کلیه نیروهای سازمان در قالب 25 تیپ به استعداد 160 تا 230 نفر سازمان‌دهی شدند که هر تیپ مرکب از دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات، یک گردان ارکان، یک گروهان پشتیبانی خدمات رزم و یک واحد اداری بود. هر گردان پیاده نیز شامل پنجاه نیروی رزمی بود که در پنج دسته سازمان‌دهی شده بودند. تجهیزات هر تیپ نیز عبارت بود از: چهار دستگاه تانک، شش دستگاه خودروی هینو حامل تیربار سبک، چهار دستگاه جیپ حامل تیربار دوشکا، دو دستگاه جیپ حامل تفنگ 106 میلی‌متری، دو دستگاه جیپ حامل تیربار دولول، یک دستگاه آیفا حامل ضدهوایی چهارلول و خودروهای سبک و سنگین لجستیکی.
سیستم مخابراتی هر تیپ شامل یک دستگاه بی‌سیم تی‌.اس، تعدادی دستگاه بی‌سیم ایکوم و چند دستگاه بی‌سیم تمپو بود.
آخرین آمادگی‌ها در آستانه عملیات
رهبری سازمان در آستانه عملیات ضمن ملاقاتی با مسئولان ارشد استخبارات عراق آمادگی خود را برای انجام عملیات سرنوشت‌ساز به اطلاع‌ آنان رساند. سرلشکر فاضل‌البراک تکریتی مدیر سرویس‌های اطلاعاتی و سپهبد ستاد صابرالدوری به همراه مسعود رجوی در حضور شخص صدام جلسه‌ای تشکیل داده و ابعاد این عملیات و نوع هماهنگی‌های لازم را مورد بحث قرار دادند. صدام در پایان این جلسه و در اهمیت این عملیات گفت: «شاید این آخرین فرصت طلایی برای نابودسازی رژیم فعلی باشد.»
پس از این جلسه با هماهنگی‌های به‌ عمل آمده‌، اقدامات عملیاتی ارتش آزادی‌بخش به‌سرعت آغاز شد:
اقدامات گشتی و شناسایی در خطوط مقدم و عقبه عملیات.
ابلاغ دستورات لازم دربارة جزئیات طرح‌ها و اقدامات عملیات در مدت زمان بسیار محدود به فرماندهان.
بازگشایی قرارگاه تاکتیکی ویژه عملیات در قرارگاه سپاه دوم در «منصوریه الجبل» واقع در جاده بغداد خانقین.
آماد‌ه‌باش کامل نیروهای مسلح زمینی و هوایی عراق.
تعیین مأموریت‌های مشخص برای نیروی هوایی و هوانیروز ارتش عراق به منظور پشتیبانی از عملیات و شناسایی و تعیین اهداف از طریق عکس‌های هوایی و اطلاعات استخبارات.
ـ انتقال رهبری سازمان منافقین به قرارگاه عملیاتی «منصور‌یه ‌الجبل»
شرح عملیات
پس از فراهم آمدن مقدمات فوق، ستون یگان‌های ارتش آزادی‌بخش متشکل از 25 تیپ رزمی رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه 3/5/1367 پس از اجرای مراسم صبحگاهی از قرارگاه خود در عمق خاک عراق به حرکت درآمدند و در ساعت 16 از مرز خسروی عبور کردند. به این ترتیب عملیات فروغ جاویدان با ورود نیروهای سازمان به داخل خاک ایران‌ آغاز شد. از آنجایی که عمده قوای ایران جهت دفع تجاوز ارتش عراق، در مناطق عملیاتی جنوب بودند، نیروهای سازمان با حداقل درگیری و تلفات به شهر کرند رسیدند. با ورود نیروهای سازمان به شهر، مردم حیرت‌زده به این‌سو و آن‌سو می‌دویدند و نیروهای نظامی و امنیتی مستقر در شهر به مقاومت در مقابل این هجوم مشغول بودند. رفتار خشن و بی‌رحمانه نیروهای سازمان، مردم بی‌سلاح و وحشت‌زده را مجبور به فرار می‌کرد. مردان برای نجات فرزندان و زنان خود در پی جان‌پناهی بودند. اندک نیروهای نظامی باقی‌مانده در شهر کوشیدند از پیشر‌َوی مهاجمان جلوگیری کنند، اما سرعت‌ عمل نیروهای سازمان و استفاده آنان از خودروهای سبک باعث پیشر‌َوی سریع آنان می‌شد. در چنین شرایطی یگان‌های نیروی زمینی سپاه موفق شده بودند ارتش متجاوز عراق را از شهرهای خرمشهر و آبادان دور سازند و مانع پیشر‌َوی آن‌ها به سمت اهواز شوند. در این هنگام نیروهای سازمان از عدم حضور نیروهای ایران سود جُستند و با پشتیبانی هوایی عراق به کشتار مردمی پرداختند که در حال حرکت به سمت اسلام‌آباد بودند. با نزدیک شدن نیروهای سازمان به شهر اسلام‌آباد، مردم با تصور اینکه ارتش عراق مجدداً به شهرهای مرزی ایران تجاوز کرده است پا به فرار گذاشتند و خود را به ارتفاعات اطراف شهر رساندند. عده دیگری از مردم نیز با استفاده از خودرو به سمت باختران در حال حرکت بودند. هم‌زمان با تجاوز سازمان به مردم و شهرهای مرزی، ارتش عراق که تا سر پل ذهاب پیشر‌َوی کرده بود، با اجرای آتش سنگین توپخانه مسیر را برای نیروهای سازمان هموار می‌کرد. با آتش توپخانه ارتش عراق، تعدادی از زنان و کودکان روستاهای منطقه به شهادت رسیدند و تعداد دیگری نیز با آتش سلاح‌های ارتش آزادی‌بخش نقش بر زمین شدند. نیروهای سازمان که موفق به عبور غافلگیرانه از مرز شده بودند در مقابل مقاومت پراکنده سپاه چهارم بعثت کرمانشاه متحمل خسارت‌هایی شدند اما به دلیل گسیختگی این مقاومت‌ها و فقدان آتش‌ پشتیبانی، پیشر‌َوی خود را به سمت اسلام‌آباد ادامه دادند. در این وضعیت از سوی نیروی زمینی سپاه لشکر 6 ویژه پاسداران دستور داده شد که با دو گردان به سمت گردنه پاطاق حرکت کند و حرکت نیروهای سازمان را متوقف سازد، اما با توجه به حرکت ستونی و سریع نیروهای سازمان که متکی به جاده بودند، امکان توقف آن‌ها فراهم نشد.
نیروهای سازمان با اتکا به جاده‌های منطقه و بدون هیچ‌گونه تأمین از جناحین، خود را به اسلام‌آباد رساندند. در این زمان به دستور آقای هاشمی رفسنجانی، جانشین فرماندهی کل قوا، کلیه نیروهای سپاه و بسیج که در باختران مستقر بودند به سمت اسلام‌آباد به حرکت درآمدند. در ساعت 21:30 روز 3/5/1367 این شهر به تصرف سازمان درآمد. نیروهای سازمان هم‌زمان با پاک‌سازی شهر، حرکت ستونی خود را به سمت باختران ادامه دادند، اما چون مردم به‌شدت از رفتار نیروهای سازمان وحشت‌زده شده بودند و به سمت باختران حرکت می‌کردند، ترافیک سنگینی در جاده ایجاد شد. با ایجاد ترافیک در جاده، حرکت ستونی ارتش آزادی‌بخش کند شد و با رسیدن نیروهای لشکر 6 پاسداران به گردنه چهارزبر، در همین نقطه متوقف شدند. توقف ارتش آزادی‌بخش در پشت ترافیک چند کیلومتری مردم، ابتکار عمل را از آنان گرفت و فرماندهان ارتش آزادی‌بخش که جز حرکت در جاده، تاکتیک دیگری را نیاموخته بودند، به‌ناچار به درگیری با مردم و نیروهای سپاه و بسیج پرداختند. در این زمان نیروهای سپاه و بسیج با کمک مردم موفق به توقف نیروهای سازمان شدند. آقای هاشمی رفسنجانی که در این زمان در شهر باختران حضور داشت به اتفاق برادران علی شمخانی و غلام‌علی رشید در یک بسیج عمومی از نیروهای مردمی شهر باختران، واحدهایی را برای سرکوب متجاوزان آماده و به منطقه اعزام کردند. قبل از این برادر شوشتری، دانشیار، حمیدی‌نیا و شبانی در گردنه چهارزبر مستقر بودند و با اندک نیروهای خود مقاومت می‌کردند.
عملیات مرصاد، نحوه مقابله مردم و رزمندگان ایران با سازمان
فرمانده کل سپاه که در منطقه جنوب هدایت و کنترل یگان‌ها را در مقابله با ارتش عراق برعهده داشت و با توان نیروی زمینی سپاه موفق به تثبیت حرکت نیروهای متجاوز در جنوب شده بود، به محض اطلاع از وضعیت مناطق عملیاتی غرب کشور با دو فروند هلی‌کوپتر از اهواز با برادران قاسم سلیمانی و جعفر اسدی، فرماندهان لشکرهای 41 ثارالله و 33 المهدی، و دو دسته نیروی تک‌ور به سمت اسلام‌آباد حرکت کرد.
برادر محسن رضایی در غروب 3/5/1367 با تشکیل قرارگاهی به نام مرصاد، قرارگاه مقدم نیروی زمینی در ارتفاعات مشرف به اسلام‌آباد، طرح‌ریزی عملیاتی گسترده علیه سازمان را آغاز کرد. وی در تماس بی‌سیمی با فرماندهان عمل‌کننده در منطقه، نگرانی حضرت امام‌(ره) را از شرایط مردم و جنایت‌هایی که نیروهای ارتش آزادی‌بخش علیه آنان انجام داده‌اند به اطلاع فرماندهان رساند و گفت: «امروز روز دفن منافقین است و خداوند لطف کرده و در مقابل صداقت و خلوص حضرت امام در نوشیدن جام زهر (قبول قطعنامه 598)، منافقین را در اختیار نیروهای اسلام قرار داده است.» با تشکیل قرارگاه نیروی زمینی سپاه اقدامات عملیاتی علیه ارتش آزادی‌بخش سازمان‌دهی و مقرر شد این اقدامات در دو مرحله سد پیشر‌َوی و محاصره و انهدام اجرا شود. قبل از این به دستور آقای هاشمی رفسنجانی اطلاعیه تجاوز سازمان مجاهدین به مرزهای کشور از طریق صدا و سیما پخش شده بود.
با اعلام خبر حمله منافقین به دلیل ماهیت سازمان و نفرت عمومی مردم از آنان، بلافاصله نیروهای داوطلب سراسر کشور و به‌ویژه نیروهای بومی که عملکرد وحشیانه منافقین را در کرند و اسلام‌آباد دیده بودند، وارد پادگان‌های سپاه در باختران شدند. واحدهای مستقر در منطقه بلافاصله نیروهای بومی را سازمان‌دهی و وارد منطقه عملیاتی کردند. بسیاری از مردم، بدون سلاح خود را به اطراف گردنه چهارزبر رسانده و مایل بودند بدون سلاح به مصاف متجاوزان بروند.
مرحله اول: سد پیشروی
سد پیشروی نیروهای سازمان که توسط مردم و دو گردان از لشکر 6 پاسداران در گردنه چهارزبر صورت گرفته بود، با اعزام نیروهای جدید، پوشش مناسب‌تری یافت. قرارگاه نجف اشرف از سمت کرمانشاه و گردنه چهارزبر مأموریت سد پیشروی را بر عهده داشت. این قرارگاه با تأخیر در حرکت سازمان موفق شد تلفات قابل توجهی به نیروهای سازمان در این محور وارد کند. خاک‌ریزهایی که توسط قرارگاه در گردنه چهارزبر ایجاد شده بود، مملو از خودروهای سازمان و اجساد نیروهای آن‌ها بود. با طلوع آفتاب، فرماندهی ارتش آزادی‌بخش که هیچ‌گونه توفیقی در امور نیروهایش از گردنه چهارزبر مشاهده نمی‌کرد، دستور داد تا نیروهای سازمان به سمت چپ و راست جاده بروند و بر ارتفاعات نه‌چندان بلند مستقر شوند. در این زمان فرمانده سپاه 4 بعثت، نیروهای خود را وارد منطقه کرد و به تعقیب نیروهای فراری سازمان پرداخت. در این مواجهه، نزدیک به 120 نفر از نیروهای سازمان کشته شدند و تعداد 23 نفر از آنان نیز به اسارت نیروهای خودی درآمدند. 35 نفر از نیروهای اسیر که بسیار خسته و تشنه بودند، هنگامی که توسط نیروهای بسیج آب و غذا دریافت می‌کردند، اظهار می‌کردند که باورمان نمی‌شود که به ما آب و غذا بدهید، حتی باورمان نمی‌شود که زنده باشیم، چون در سازمان به ما این‌گونه القا کرده بودند که به محض دستگیری، شما را خواهند کشت.
به هر تقدیر پس از برقراری و تشکیل رده تأمینی و خط‌ دفاعی در گردنه چهارزبر، سامان‌دهی خط پدافندی آغاز شد و دو گردان از لشکر 6، یک گردان از سپاه چهارم بعثت و دو گروهان از تیپ 12 قائم‌(عج) به صورت کامل در این خط مستقر شدند. در این زمان به دستور برادر محسن رضایی و با هماهنگی‌های به عمل آمده توسط برادران شمخانی، رشید و صیادشیرازی، هوانیروز مستقر در باختران آماده شد تا با انجام پروازهای شناسایی، وضعیت نیروهای ارتش آزادی‌بخش را در منطقه شناسایی کند و آن‌ها را مورد هجوم هلی‌کوپترهای خود قرار دهد.
مرحله دوم: محاصره و انهدام
در این مرحله واحدهای جمهوری اسلامی ایران مأموریت داشتند، پیشانی جنگی نیروهای سازمان واقع در تنگه چهارزبر را مورد هجوم قرار دهند و با فشار از جناحین جاده، مانع از پراکندگی آنان شوند. یکی از واحدهای رزمی سپاه در گردنه پاطاق مأمور شد تا از فرار نیروهای سازمان به خاک عراق جلوگیری کند. نحوه حرکت نیروهای سازمان نشان می‌داد که آن‌ها بدون اتکا به جاده قادر به هیچ‌گونه اقدامی نیستند و این مسئله بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف عملیاتی آنان محسوب می‌شد. بر همین اساس فرمانده کل سپاه، قرارگاه‌ها‌ی زیر را با مأموریت‌های خاص تشکیل داد:
الف) قرارگاه مقدم نیروی زمینی سپاه: فرماندهی، هدایت و کنترل کل عملیات را بر عهده داشت. برادران محسن رضایی، علی شمخانی و غلام‌علی رشید در این قرارگاه فعال بودند. برادر محسن رضایی در محور اسلام‌آباد، پلدختر بر ارتفاعات حاشیه جاده مستقر بود و برادر شمخانی و رشید در شهر باختران فعالیت می‌کردند. جناب آقای هاشمی رفسنجانی نیز به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا، نظارت بر امور عملیاتی و هماهنگی‌های کلی مورد نیاز را بر عهده داشت.
ب) قرارگاه نجف 1: به فرماندهی برادر حمیدی‌‌نیا که پیش از این به اتفاق برادران شبانی و محصولی و با کمک نیروهای بومی منطقه، پیشر‌َوی سازمان را در 35 کیلومتری باختران سد کرده بودند، مسئولیت تهاجم به پیشانی جنگی سازمان بر روی جاده اسلام‌آباد به باختران را بر عهده داشت. استعداد این قرارگاه 3 گردان پیاده بود.
ج) قرارگاه سپاه چهارم بعثت: به فرماندهی محمدرضا شبانی مسئولیت محاصره نیروهای سازمان از جناح شرقی جاده اسلام‌آباد به باختران را بر عهده داشت. این قرارگاه مأموریت داشت در امتداد جاده باختران به سمت مرز از قسمت‌های شرقی و شمالی جاده، نیروهای سازمان را تحت فشار بگذارد و مانع از فرار آنان شود. استعداد این قرارگاه 2 گردان نیروی پیاده بود.
د) قرارگاه رمضان: به فرماندهی برادر محمدباقر ذوالقدر مسئولیت محاصره شهر اسلام‌آباد را بر عهده داشت که قرار بود از سمت غرب و شمال‌غربی به این شهر نزدیک شده و مانع از فرار نیروهای سازمان به سمت مرز شود. استعداد این قرارگاه 2 گروهان پیاده بود. در این محور 2 گردان از نیروهای لشکر 27 محمد رسول‌الله‌(ص) حضور داشتند که تلاش اصلی آنان حمله به مقر نیروهای سازمان در شهر اسلام‌آباد بود.
ه‍) قرارگاه تاکتیکی نجف 2: به فرماندهی برادر کرمی، مسئولیت محاصره نیروهای سازمان از جناح غربی جاده اسلام‌آباد به باختران را بر عهده داشت.
مأموریت این قرارگاه، محاصره و تحت فشار قرار دادن نیروهای سازمان در امتداد جاده باختران به سمت مرز بود. محدوده مأموریت این قرارگاه، قسمت‌های غربی و جنوبی جاده را در‌برمی‌گرفت. استعداد این قرارگاه نیز دو گردان پیاده بود. علاوه بر این، قرارگاه نجف 2 مسئولیت اعزام یک گردان نیروی پیاده را به تنگه پاطاق بر عهده داشت تا از فرار نیروهای سازمان جلوگیری کند.
شرح عملیات مرصاد
در صبح روز 4/5/1367، دو گردان از لشکر 9 بدر و دو گردان از لشکر 28 روح‌الله به قرارگاه مرصاد 1، نجف 1 و قرارگاه رمضان مأمور شدند. از طرفی ارتباط برادر محسن رضایی با فرمانده لشکر 57 ابوالفضل که همراه با یک گروهان از نیروهایش در تنگه شبان قرار داشتند، برقرار شد. فرمانده قرارگاه مقدم نیروی زمینی سپاه به فرمانده لشکر 57 ابوالفضل دستور داد تا همراه با نیروهایش به سمت تنگه پاطاق حرکت کرده و مانع از فرار نیروهای سازمان به عراق شود. نیروهای تیپ 29 نبی‌اکرم‌(ص) که در پادگان ابوذر با تیپ 3 ارتش آزادی‌بخش درگیر بودند به دستور برادر کرمی، فرمانده قرارگاه نجف 2، یک گروهان از نیروهای خود را به نزدیکی شهر اسلام‌آباد رساند تا فشار بیشتری را به نیروهای سازمان وارد آوردند. قبل از اینکه برادران الله‌کرم و سعید قاسمی با لباس مبدل وارد شهر شده و شناسایی کاملی از واحدهای سازمان در این شهر به ‌عمل آورند، برادر کرمی با نیروهای سپاه و مردم ایلام یک واحد مستقل تشکیل داده و آن‌ها را به جنوب اسلام‌آباد نزدیک کرد.
با طلوع آفتاب روز 4/5/1367، هجوم نیروهای خودی به واحدهای ارتش آزادی‌بخش آغاز شد. با اولین فشار قرارگاه نجف 1 از سمت تنگه چهارزبر، نیروهای سازمان عقب‌نشینی کردند. اما بلافاصله تیپ محور همدان ارتش آزادی‌بخش خود را به خاک‌ریزها رساند و شروع به مقاومت کرد. در این فاصله برادر حمیدی‌نیا به نیروهای احتیاط خود که در تپه‌های اطراف تنگه چهارزبر مستقر بودند فرمان حمله داد و آنان نیز پس از شلیک تعدادی گلوله خمپاره، خود را به خاک‌ریزها رسانده و به نیروهای سازمان هجوم بردند. فرماندهی محور همدان سازمان با مشاهده این هجوم سنگین، بسیار مأیوس و ناامید شد و دستور عقب‌نشینی داد. با عقب‌نشینی و فرار این نیروها، روحیه سایر نیروهای سازمان به‌شدت تضعیف شد و آن‌ها نیز پا به فرار گذاشتند.
خبر فرار نیروهای سازمان که به قرارگاه مرکزی عملیات مرصاد رسید، فرمانده قرارگاه از برادران شمخانی و رشید خواست تا هرچه سریع‌تر هلی‌کوپترهای هوانیروز را به پرواز درآورند و پس از شناسایی سریع، اقدام به تعقیب و انهدام واحدهای در حال فرار سازمان کنند. با تدبیر فوق به نظر می‌رسید جاده باختران به اسلام‌آباد و کرند، به گورستان دشمنان تبدیل شود. با شروع آتش‌ هلی‌کوپترها، خودروهای سازمان که پر از نیروهای در حال فرار به سمت اسلام‌آباد و کرند بود، مورد اصابت موشک‌های رها‌شده قرار گرفت و یکی پس از دیگری منهدم شد. با بسته ‌شدن جاده و فشار نیروهای خودی که به شهر اسلام‌آباد نزدیک شده بودند، نیروهای سازمان به تپه‌ها و زمین‌های کشاورزی اطراف جاده پناه بردند. با این اقدام، فرماندهی قرارگاه مقدم نیروی زمینی سپاه به قرارگاه‌های سپاه چهارم بعثت و نجف 2 دستور داد تا نیروی خود را برای دستگیری نیروهای فراری سازمان به جاده باختران اسلام‌آباد نزدیک کنند. برادران شبانی و کرمی که نیروهای خود را به صورت دشتبان به سمت جاده حرکت داده بودند، با باقی‌مانده نیروهای سازمان درگیر شدند و پس از کشتن بسیاری از آنان، تعداد قابل توجهی را نیز اسیر کردند.
فرمانده قرارگاه مرکزی با مشاهده اضمحلال نیروهای سازمان، از برادران شمخانی و رشید خواست تا هرچه سریع‌تر با استفاده از هلی‌کوپترهای هوانیروز ارتش، نیروهای لشکر 9 بدر و 28 روح‌الله را در نزدیکی شهر اسلام‌آباد پیاده کند تا با توان بیشتری به انهدام نیروهای فراری بپردازند.
از سوی دیگر برادر رضایی به برادر کرمی فرمانده قرارگاه نجف 2 دستور داد تا بخشی از نیروهای خود را به سمت پادگان الله‌اکبر و نزدیکی مرز برده تا مانع از فرار نیروهای سازمان به عراق شوند. در این لحظات (ساعت 16 روز 4/5/1367) که شهر اسلام‌آباد به‌طور کامل در کنترل نیروهای سپاه پاسداران بود، برادر صیادشیرازی همراه با هلی‌کوپترهای هوانیروز همچنان مشغول انهدام واحدهای ارتش آزادی‌بخش بود که در حال فرار به سمت مرز بودند. دستگیری نیروهای سازمان نیز ادامه داشت. فرماندهی قرارگاه مرکزی به کلیه فرماندهان دستور داد که به خودروهایی که در حال امدادرسانی و پشتیبانی از نیروهای خودی هستند، ابلاغ شود تا نیروهای خودی و دشمن را نیز جمع‌آوری کنند و به بیمارستان‌های باختران انتقال دهند.
در این زمان که عرصه بر نیروهای ارتش آزادی‌بخش بسیار تنگ شده بود، دو گردان از واحدهای لشکر 27 حضرت رسول‌(ص) که قبلاً آماده شده بودند، به منطقه اعزام شدند تا پاک‌سازی منطقه را با دقت و وسعت بیشتری انجام دهند. ساعت 17:30 روز 4/5/1367 فرمانده کل سپاه پاسداران برای اطمینان از پاک‌سازی شهر اسلام‌آباد وارد این شهر شد و به نیروهای مستقر در شهر دستور داد تا کوچه به کوچه و خانه‌ به خانه شهر را پاک‌سازی کنند تا مردم به زندگی عادی خود ادامه دهند. مردم شهر نیز که اکثراً مسلح شده بودند کنترل شهر را به عهده گرفتند تا نیروهای نظامی با آرامش بیشتری به تعقیب و تنبیه متجاوزان بپردازند.
نیروهای مستقر در مناطق و تنگه پاطاق نیز با بستن راه عبور نیروهای سازمان، تعداد زیادی از آنان را معدوم کردند و به تعقیب آنان به سمت داخل کشور پرداختند. عملیات تعقیب و دستگیری نیروهای سازمان تا پایان شب و همچنین روز بعد به طول انجامید و فرماندهی سپاه به منظور سازمان‌دهی متمرکز این مرحله از عملیات، برادر وحیدی را به عنوان فرمانده ارشد منطقه تعیین کرد تا عملیات پاک‌سازی و دستگیری نیروهای سازمان زیر نظر ایشان ادامه یابد.
نتایج عملیات
عملیات فروغ جاویدان و پاسخ‌ کوبنده ایران به آن (مرصاد) در شرایطی روی داد که تصور می‌شد ایران در ضعیف‌ترین وضعیت سیاسی و نظامی قرار دارد و از نظر سیاست داخلی بسیار شکننده است. اما برخلاف این تصور، نیروهای سپاه پاسداران در فاصله کمتر از ده روز از پذیرش قطعنامه 598 موفق شدند دو هجوم گسترده ارتش عراق در جنوب و سازمان مجاهدین (منافقین) در غرب را پاسخ داده و نیروهای دشمن را مجبور به فرار کنند. هجوم گسترده مردم شهرهای مختلف کشور به جبهه‌های جنگ، که دقیقاً پس از اطلاع از تهاجم عراق و سازمان مجاهدین صورت گرفت، نشان داد که مردم ایران همچون گذشته آماده دفاع از کیان میهن اسلامی خود هستند و نفرت آنان از سازمان مجاهدین خلق کمتر از صدام و رژیم بعث نیست. دستاوردهای این عملیات (مرصاد) را می‌توان در دو بخش سیاسی و نظامی به شرح زیر بیان کرد:
الف) دستاوردهای سیاسی
1. افشا شدن هرچه بیشتر جریان نفاق با قرار گرفتن آنان زیر نظر مستقیم صدام و بعثیون.
2. شفاف شدن ماهیت سازمان مجاهدین خلق بیش از گذشته در میان مردم ایران
3. برطرف‌ شدن تردیدهای بین‌المللی نسبت به تروریستی بودن رفتار و اندیشه‌های رهبران و اعضای سازمان.
4. عدم حمایت بین‌المللی از اقدامات سازمان مجاهدین خلق.
5. روشن شدن ضعف‌های اساسی سازمان در ابعاد ایدئولوژیکی، تحلیلی، رهبری، سازمان‌دهی و... .
6. مشخص شدن عمق کینه مردم ایران به سازمان، رهبری، کادرها و اعضای آن.
7. قرار گرفتن رجوی و صدام در کنار یکدیگر و در مقابل دولت و ملت ایران.
8. روشن‌ شدن وابستگی عمیق منافقین به سازمان‌های جاسوسی و تروریستی، خصوصاً رژیم صهیونیستی اسرائیل.
9. پایان عمر سیاسی و نظامی سازمان هم‌زمان با پایان جنگ ایران و عراق.
10. درک عمیق نظام بین‌المللی نسبت به مشروعیت و مقبولیت حضرت امام‌(ره) و نظام سیاسی حاکم در ایران.
11. پویایی و بالندگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان نهادی که پاسداری و نگهبانی از انقلاب اسلامی را به عهده دارد.
ب) دستاوردهای نظامی
1. هلاکت و از بین رفتن بیش از 2506 نفر از کادرها و اعضای سازمان مجاهدین خلق که در میان آنان تعدادی از کادرهای مهم و مرکزیت سازمان مشاهده می‌شدند. در این رابطه حتی هویت افراد نیز مشخص شد.
2. از بین رفتن بیش از 438 دستگاه نفربر، تانک و خودرو.
3. انهدام بیش از 1200 قبضه تجهیزات نظامی از قبیل توپ ضدهوایی، موشک‌انداز، خمپاره، سلاح انفرادی و... .
4. اسارت بیش از 566 نفر از اعضا و کادرهای سازمان که در بین آنان چند تن از کادرهای اصلی و بالای سازمان وجود داشتند.
5. به ‌غنیمت درآوردن 531 دستگاه تانک، نفربر و خودرو و مقادیر زیادی تجهیزات و سلاح‌های انفرادی.
ج) خسارت‌های نیروهای خودی
1. شهادت 236 نفر از مردم، نیروهای بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
2. وارد آمدن خسارت به یک فروند هلی‌کوپتر هوانیروز ارتش.
3. تخریب تعدادی از ساختمان‌های اداری و مسکونی شهرهای کرند و اسلام‌آباد.
4. انهدام 35 دستگاه خودروی نظامی و شخصی متعلق به مردم.
5. وارد شدن خسارت به 45 دستگاه خودرو که تعدادی از آن‌ها متعلق به مردم عادی بود.
نتیجه
همان‌گونه که در مقدمه مقاله اشاره شد، انگیزه اصلی رهبران سازمان از تهاجم به ایران، تحلیل مرکزیت و رهبری سازمان از شرایط داخلی ایران بود. آن‌ها با این تصور که پایان جنگ، پایان عمر سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و رهبران ایران در اوج ضعف سیاسی و نظامی، مجبور به پذیرش قطعنامه 598 شده‌اند و در چنین شرایطی، مشروعیت و مقبولیت نظام از بین رفته و اکثریت مردم در مقابل حکومت قرار دارند، عملیات فروغ جاویدان را طرح‌ریزی و اجرا کردند. فرضیه نگارنده نیز بر این پایه استوار بود که صرف‌نظر از دلایل تاکتیکی و علمیاتی، دلیل اصلی و راهبردی این شکست، تحلیل نادرست و یا مغایر با واقعیت رهبران سازمان از شرایط داخل کشور ایران بود.
نتایج عملیات به‌ویژه مطالبی که در بخش‌های عملیات فروغ جاویدان و عملیات مرصاد بیان شد به‌خوبی نشان‌دهنده غلط بودن فرضیه رهبران سازمان است که در اینجا به اختصار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1. جنگ و نحوه مدیریت آن نه‌تنها باعث کاهش مقبولیت در نتیجه کاهش مشروعیت نظام نشد بلکه با حضور گسترده مردم در جبهه‌های جنگ، پس از پذیرش قطعنامه 598، افزایش مشروعیت و مقبولیت نظام و مسئولان سیاسی را به‌ دنبال داشت.
2. پذیرش قطعنامه 598 و عکس‌العمل مردم نسبت به هجوم عراق و مجاهدین نشان‌ داد که این تصمیم باعث افزایش نفوذ حضرت‌ امام‌(ره) و نظام سیاسی در مردم شده و این درک را در مردم تقویت کرده است که تصمیمات نظام، مبتنی بر عقلانیت و خرد جمعی است.
3. حضور گسترده مردم در مناطق عملیاتی در روزهای پایانی جنگ به‌ویژه در منطقه غرب کشور و در مقابله با سازمان مجاهدین نشان داد که مردم همواره در کنار نظام و مسئولان ایستاده‌اند و به محض احساس خطر، حاضر به بذل جان و مال خویش هستند.
4. نحوه مقابله مردم بومی با ارتش آزادی‌بخش و عدم همکاری آنان با نیروهای سازمان بیانگر این نکته است که حتی مردم زجر‌کشیده منطقه که سال‌ها زیر فشار حملات هوایی و زمینی ارتش عراق قرار داشتند و طعم تلخ فشارها و محرومیت‌های اقتصادی جنگ را با پوست و گوشت و استخوان خویش لمس کرده بودند، حاضر به همراهی با دشمنان انقلاب و نظام نبودند و در تحلیل خود دو مسئله فوق را از یکدیگر تفکیک می‌کردند.
5. نتایج عملیات نشان می‌دهد که برآیند جنگ که کمترین آن بیرون راندن متجاوزان از خاک ایران بوده است، باعث همبستگی و انسجام ملی در میان مردم شد.
6. پاسخ مثبت مردم به مسئولان برای حضور در جبهه‌های جنگ پس از حمله ارتش عراق و مجاهدین خلق نشان داد که تحلیل مجاهدین مبنی بر عمیق بودن شکاف میان مردم و مسئولان، غلط بوده و مسئولان کشور به‌ویژه امام دارای نفوذ گسترده و عمیق در میان مردم هستند. توجه به این مسئله حائز اهمیت است که سازمان مجاهدین در مقاطع مختلف تاریخ، همواره اسیر تحلیل و درک غلط رهبران خود بوده و چنین تحلیل‌هایی بارها سازمان را در معرض نابودی کامل قرار داده است. دلیل بروز این ضعف اساسی شاید مربوط به وابستگی‌های پنهان سازمان به جریانات و سازمان‌های سیاسی باشد؛ که باید در فرصت و مجالی دیگر به آن پرداخته شود.
 

این کتاب را می توانید از غرفه انتشارات دانشگاه امام حسین(ص)در نمایشگاه کتاب تهیه نمایید.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۸
0
8
یادبچه های گمنام واحداطلاعات وعملیات بخیر هم زمان جنگ گمنام بودند وهم امروز درگمنامی زندگی!؟میکنند
مرغ حق
|
UNITED STATES
|
۲۰:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۸
0
6
لطفا بفرمائید " فروغ ننگ جاودان "
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۸
0
5
درود بر شجاع دلاوران ایران اسلامی.و صلوات بر ارواح شهدای عملیات مرصاد.
ناشناس
|
-
|
۰۸:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۹
0
3
اخه کدام عقل میگه با 5000نفر می توان یک کشور رااداره کرد ؟ اداره ما که 500نفر پرسنل داره تو کارش مانده
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۳
0
2
سلام درود به روح بزرگ دلاور مرد ارتش اسلام شهید صیاد شیرازی که نقش بزرگی در به هلاکت رساندن سپاه شیطان در عملیات مرصاد داشت .
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین