کد خبر: ۱۴۰۹۴۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

فدرالیسم اقتصادی از شعار تا واقعیت

دكتر محمد مهدي بهداروند
تا شروع انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم زمان زیادی نمانده است. بر این اساس تمام کسانی که از سر تکلیف یا هر انگیزه دیگر وارد این عرصه شده اند با سفرهای استانی خود و دیدار با مردم، مسئولین، مراجع، ائمه جمعه، دانشجویان و ... تبلیغات غیررسمی خود را شروع کرده اند.

آنچه به عنوان نقطه مشترک تمامی کاندیداها به چشم می خورد اعلام برنامه های تبلیغاتی آنان می باشد. متأسفانه برخی از این افراد به صورت شعاری و غیرمنطقی اقدام به برنامه هایی می نمایند که از حوزه مسئولیت مدیریت اجرایی خارج و مربوط به حوزه های مدیریتی دیگر است.

از سوی دیگری طرح مباحثی همچون ارتباط با آمریکا، افزایش مبلغ یارانه ها، کاهش خدمت سربازی، فدرالیسم اقتصادی و ... می تواند بدون دقت و مراعات شاخصه های زمان و مکان آفتی بزرگ در این زمان و در صحنه های قبل از برگزاری انتخابات قلمداد گردد.

آنچه فارغ از این حرف و حدیث ها باید بدان توجه نمود حضور مردم بر اساس مشارکت حداکثری در این هماورد بزرگ تاریخی می باشد. زیرا يكي از سطوح و عرصه‌هاي مهم مشاركت سياسي، شركت مردم يك جامعه در انتخابات است. كندوكاو در ادبيات موجود در مورد مشاركت سياسي اين نكته را روشن مي‌سازد كه كه با وجود راه‌هاي گوناگون مشاركت و مداخله در سياست، پژوهشگران توجه خاص به « انتخابات» و «مشاركت انتخاباتي» داشته‌اند. اهميت مشاركت انتخاباتي سبب گرديده كه محور مشاركت سياسي غالباً بر مشاركت انتخاباتي بچرخد. دليل واضح اين امر را هم مي‌توان در اهميت انتخابات در جامعه دانست، بگونه‌اي كه مي‌توان گفت زندگي سياسي شهروندان در دنياي نوين تقريباً در انتخابات خلاصه مي‌شود.

با پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی رهبر معظم انقلاب اسلامی همواره تأکید بر حضور همه جانبه مردم در پای صندوق های رأی گیری داشته و سعی نمودند با ادبیات خاص خود مردم را به این کار تشویق نمایند. در انتخابات 1367 که آخرین انتخاباتی بود که در حیات و حضور امام خمینی برگزار شد، معظم له در بخشی از پیامی که به مردم درباره شرکت در انتخابات ، فرستادند ، فرمودند : «ملت شهیدپرور ایران بدانند این روزها روز امتحان الهی است ؛ روز پرخاش علیه کسانی است که با اسلام کینه دیرینه دارند ؛ روز انتقام از کفر و نفاق است ؛ روز فداکاری است ؛ امروز روز عاشورای حسینی است ؛ امروز ایران کربلاست ؛ حسینیان آماده باشید ؛ «جهزوا انفسکم بالصلاح والسلاح» . نهراسید که نمی هراسید ، کمربندهاتان را محکم کنید. ای آزادگان و احرار به پاخیزید! قدرت های بزرگ شرق و غرب می خواهند شما را در زیر چکمه ها و چنگال های کثیف و خونین خود خرد کنند که حتی آخ هم نگویید . امروز روز مقاومت است ، ... ».[1] در جای دیگر نیز می فرمایند : عزیزان من که امید نهضت اسلامی به شماست ، در روز تعیین سرنوشت کشور بپاخیزید و به صندوق ها هجوم آورید و آرای خود را در آن ها بریزید... [2]من امیدوارم که ملت شریف ایران در این امر مهم الهی (انتخابات) یکدل و یک جهت در روز انتخابات به سوی صندوق ها هجوم برند و آرای خود را به صندوق ها بریزند.[3] «وصیت من به ملت شریف آن است که در تمامی انتخابات چه انتخابات رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و . . . در صحنه باشند و اشخاصی را که انتخاب می کنند روی ضوابطی باشد که اعتبار می شود . عدم دخالت مردم، از مراجع و علماء بزرگ تا طبقه بازاری و کشاورز و کارگر و کارمند، همه و همه مسؤول سرنوشت کشور و اسلام می باشند، چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده، و چه بسا که در بعض مقاطع عدم حضور و مسامحه گناهی باشد که در راس گناهان کبیره است . پس علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد و الا کار از دست همه خارج خواهد شد و این حقیقتی است که بعد از مشروطه لمس نموده اید و نموده ایم . چه علاجی بالاتر و والاتر از آن نیست که ملت در سرتاسر کشور در کارهائی که محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامی و قانون اساسی انجام دهد.»[4]

چنین سخنان حماسی که عین واقعیت است ، در آن دسته از بیانات امام خمینی که پیرامون انتخابات ایراد فرموده اند ، فراوان است . یکی از علل به کار گرفتن چنین ادبیاتی از سوی امام خمینی ، به این دلیل است که اوضاع جهان به گونه ای است که انتخابات از مظاهر مهم حضور مردم در عرصه سیاسی و از نشانه های مشارکت و حمایت ملت از نوع حاکمیت سیاسی هر کشور است . به عبارت دیگر ، اکنون جهان استکبار به هر کشوری که می خواهد حمله تبلیغاتی، نظامی و سیاسی بنماید ، این موضوع را پیش می کشد که مثلا در فلان کشور به دلیل عدم مشارکت و حضور مردم در امور سیاسی و پایین بودن میزان حضور مردم در انتخابات که نماد مهم دموکراسی ، مردم سالاری و.. . است ، وضعیت و حاکمیت سیاسی که مقبول جهان و متناسب با معیارهای بین المللی باشد ، وجود ندارد و به همین دلیل لازم است علیه آن کشور دست به اقدام نظامی ، سیاسی و تبلیغاتی و.. . زد . از سوی دیگری ظهور کاندیداها و نخبگان سیاسی در عرصه‌ی انتخابات همواره با بحث‌هایی همراه بوده و هست که نه تنها باعث از بین رفتن فضای پاک انتخاباتی نمی‌شود، بلکه عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی را برای انجام عملیات و مانورهای سیاسی بهتر می‌کند. پرهیز از انحرافات اخلاقی و سیاسی توسط کاندیداهای مطرح و نخبه و رقابت سالم از جمله نکات قابل توجه برای کاندیداها می‌باشد. کینه و کدورت‌های قدیمی و استفاده‌ی ابزاری از انتخابات جهت انتقام‌جویی توسط کاندیداهای محترم، نه تنها باعث محبوب شدن چهره‌ی آنان نزد مردم و افزایش آراء آنان نمی‌شود بلکه باعث ایجاد چند دستگی و بروز اختلافات بنیادین میان اکثر اقشار جامعه و اکثر سیاسیون خواهد بود.

تخریب و فضاسازی منفی علیه دیگر کاندیداها در این دوره از انتخابات دارای حساسیت بسیار بالایی است زیرا شعله‌های اغتشاشات سالیان قبل به طور کامل خاموش نشده و عمل اشتباه هر یک از کاندیداهای محترم به منزله‌ی دامن زدن بر این آتش نیمه خاموش می‌باشد و هرکس عمل اشتباهی مرتکب شود می‌بایست بالطبع منتظر عواقب آن نیز باشد. بي‌شك کاندیداهایی موفق خواهند بود که خود را اسیر بازی‌های سایه‌ای برخي عوامل ننمایند.

یکی از آفات تبلیغات انتخاباتی که ریشه در رفتارهای غیراخلاقی و شرعی و حتی انسانی دارد تخریب دیگران و ایجاد شانتاژ سیاسی اجتماعی برای بیرون کردن رقیب می باشد. شرع، عقل و عرف اینگونه رفتارهای ناپسند را تقبیح نموده و انسانها را از این بلیه نابه هنجار برحذر می دارند انتخابات در نظام اسلامي داراي شرايط و آداب خاص خود مي باشد به گونه اي كه كانديداها و طرفداران آنان نبايد از هر شيوه اي براي موفقيت و دستيابي به اهداف خود استفاده كنند چرا كه پذيرش مسئوليتها در نظام اسلامي قبول رسالتي الهي و ملي براي تحقق آرمانهاي اسلامي و خدمت به مردم است. بنابراين چارچوبها و ضوابط ديني اخلاقي اجتماعي و فرهنگي بايد مورد توجه قرار گيرد و به هيچ عنوان نبايد شخصيت حيثيت و آبروي افراد دستخوش تمايلات و خواسته ها و اغراض دنيايي ديگران قرار گيرد.

متاسفانه گاهی انتخابات در نظام اسلامي به سمت ناخوشايند و نامطلوبي پيش مي رود و برخي افراد از هر شيوه اي ناپسند و غيراخلاقي براي تخريب رقيب و بيرون راندن او از صحنه انتخابات استفاده مي نمايند. امام خميني (ره ) خطاب به كانديداها و طرفداران آنان بيان مي دارند : «از آقايان كانديداها و دوستان آنان انتظار دارم كه اخلاق اسلامي ـ انساني را در تبليغ براي كانديداي خود مراعات و از هرگونه انتقاد از طرف مقابل كه موجب اختلاف و هتك حرمت باشد خودداري نمايند.»[5] معلوم نيست چرا عده اي براي رسيدن به پست و مقام و باصطلاح خدمت به مردم ! اينگونه بي مبالاتي نموده و حاضر مي شوند هرگونه اتهام تهمت و ناسزا را به ديگران ببندند. «حيثيت و آبروي مومن در اسلام از بالاترين و والاترين مقام برخوردار است و هتك مومن چه رسد به مومن عالم از بزرگترين گناهان است و موجب سلب عدالت است»[6]

- ایده فدرالیسم اقتصادی

- پیشینه تاریخی

آقای محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه پاسداران کاندیدای بار سوم انتخابات ریاست جمهوری که خدمات و زحمات ایشان در هشت سال دفاع مقدس به شهادت همگان قابل کتمان نیست در اعلام برنامه انتخاباتی خود برای بار دیگر به موضوع فدرالیسم اقتصادی پرداخته و راه برون رفت از مشکلات اقتصادی کشور را در اجرایی شدن آن می داند. قبل از هرگونه قضاوت، نقادی و تحلیل این شعار ضروری است نگاهی به پیشینه و تعریف این شعار داشته باشیم.[7]

فدرالیسم یکی از انواع روش‌های کشورداری است که از اواخر قرن نوزدهم به‌طور تدریجی در کشورهای اروپایی باب شد. البته بروز و کاربرد این سیستم، محصول انقلاب‌ها و مبارزات آزادی‌خواهانه طولانی‌مدت مردم اروپا و به‌ویژه از زمان انقلاب فرانسه به بعد است. کشورهای آمریکا، کانادا، نیوزیلند، استرالیا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، هندوستان، مالزی، ژاپن، کره جنوبی و تعداد دیگری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا به‌صورت سیستم فدرالی اداره می‌شوند. بدین ترتیب که حسب ضرورت یا به‌طور تاریخی و یا حسب شرایط منطقه‌ای یا آداب و سنن محلی و ترکیب قومی و مذهبی و زبانی و... هرکدام از این کشورها به تعدادی ایالت، استان و یا تحت هر نام دیگر تقسیم شده و هر کدام از خود دارای مجلس قانون‌گذاری و دولت و دادگستری محلی بوده و مردم هر منطقه سرنوشت خویش را با انتخابات آزاد به‌مدت مشخص و مصرح در قانون با اعمال نظارت مستمر از طریق نهادهای قانونی دیگر به‌دست حکومت محلی می‌سپارند. در اکثر این کشورها تنها نیروهای نظامی و وزارت خارجه از طریق حکومت مرکزی تعیین می‌شود. در سیستم غیرمتمرکز امور محلی بیشتر توسط سازمان‌ها و یا انجمن‌هایی که افراد آن از طرف اهالی محل انتخاب و یا منصوب می‌شوند، اداره می‌شود. در این روش هر حکومت محلی برای خود بودجه، تشکیلات، وظایف و مقررات خاص دارد، البته حدود اختیارات آنها قبلاً توسط قوه مقننه تعیین می‌شود یا در متن قانون اساسی تصریح شده و اگر ابهامی نیز باشد، حکومت مرکزی با صدور تصویب‌نامه آن را روشن می‌سازد. در چنین نظامی کلیه مقررات اداری، محل و تصمیمات متخذه راجع به عموم اهالی، به تصویب انجمن‌های رسمی و قانونی محل می‌رسد. در این سیستم حکومت‌های محلی و کارکنان آنها تابع نظامات محلی هستند و قدرت مرکزی نسبت به آنها و افرادشان نظارت می‌کند.

تعریف فدرالیسم اقتصادی

مهمترین مشخصه فدرالیسم عدم تمرکز سیاسی و شکل‌گیری واحدهای مستقل سیاسی در یک حوزه مکانی مشخص است. تلفیق اصطلاح فدرالیسم با حوزه اقتصاد که عبارت "فدرالیسم اقتصادی" را در ادبیات اقتصادی و سیاسی کشورمان ایجاد کرده است، ناظر به شکل‌گیری منطقه‌های اقتصادی مستقل متناسب با توانایی‌ها و استعدادهای موجود در استان‌های کشور است.

بنابراین، طرح منطقه‌گرایی اقتصاد، پیاده‌سازی فدرالیسم فقط در حوزه اقتصاد بوده و تمرکز در اداره حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و دفاعی همچنان به قوت خود باقی است.

با توجه به آنچه گذشت معتقدین به این موضوع برای اجرایی شدن فدرالیسم اقتصادی راهکارهایی را ارائه می دهند که عبارتند از:

الف) توسعه مناطق آزاد تجاری – صنعتی – کشاورزی در سطح مناطق داخلی

ب) تعریف و ایجاد خوشه‌های صنعتی به‌عنوان موتور و متحرک توسعه در مناطق همگون و استان‌ها

ج) هماهنگ کردن توسعه علمی و تحقیقاتی دانشگاه‌ها با نیازهای کاربردی بخش‌های اقتصادی (صنعت، کشاورزی، خدمات) مناطق و برنامه‌های ملی توسعه صنعتی کشور

د) اختصاص درآمدهای مازاد نفتی به برنامه های توسعه‌ای (زیرساخت‌های عمومی و سرمایه‌گذاری‌های خصوصی در بخش‌های اقتصادی) در سطوح ملی، مناطق همگون و استان‌ها در قالب خوشه‌های صنعتی

هـ) کوچک‌سازی وزارتخانه‌ها و انتقال قسمت اعظم بدنه کارشناسی آن پس از آموزش‌های لازم به سطح مناطق و استان‌ها در قالب مشاوران دولتی یا آزاد پیمانکار (GC) مورد حمایت دولت برای به‌وجود آوردن یک دولت کارا

و) تبدیل نقش وزارتخانه‌ها به مدیریت‌های اجرایی برنامه‌ریزی و کنترل روند توسعه در سطح مناطق 10گانه و استان‌ها

ز) تفویض اختیارات اجرایی عمده به سطح شوراهای منطقه‌ای و مقامات استانی

ح) اعمال مشارکت تعیین‌کننده دانشگا‌ها و دانشگاهیان در تصمیم‌گیری‌های توسعه‌ای در سطوح منطقه‌ای و استانی

- نقد و بررسی

فدرالیسم اقتصادی چند سالی است که از سوی عده ای، به عنوان راه حلی برای نجات اقتصاد کشور بیان میگردد. اصولا این مفهوم به معنای ایجاد ایالت های جداگانه اقتصادی است که در آن ایران به 10 منطقه مهم اقتصادی تقسیم بندی میگردد و هر کدام از این مناطق بر اساس توانایی خود در یکی از حوزه های تولید و اقتصاد، تقویت میگردد. در واقع میتوان آن را به نوعی با آمایش سرزمین مربوط دانست.

یکی از مشکلاتی که بروز میکند شاید در این باشد، که ایالت های نفت خیز، درآمدها و عایدات حاصل از خود را به ایالت های دیگر ندهند. سیستم کنونی یک سیستم متمرکز است. یعنی ابتدا همه درآمدها از سطوح خرد جمع آوری شده و در یک نقطه متمرکز و دوباره با همان مکانیسم در سراسر کشور توزیع میگردد. اما با وجود فدرالیسم اقتصادی، دیگر این مکانیسم از بین میرود و اصولا مناطقی که به لحاظ منابع غنی تر باشد، ثروتمند تر و سایر مناطق فقیرتر میشوند.

از طرفی، جداسازی فعالیت های اقتصادی عملا با دشواریهایی روبروست. مثلا در حوزه کشاورزی، همانطور که استان فارس مزیت های بالقوه ای دارد، خوزستان نیز و یا خراسان رضوی و کرمان و آذربایجانات. البته پوشش قرار دادن همه اینها در یک فدرال اقتصادی به نظر ممکن نمیرسد.

همچنین رابطه این طرح با اقتصاد مقاومتی مشهود نیست. اگر بخواهیم اقتصاد مقاومتی را خط اعتدالی برای اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد کمونیستی تعریف کنیم، آنگاه فدرالیسم اقتصادی بنا به ذات خویش، به نظام سرمایه داری نزدیکتر است. اما مسلما اقتصاد مقاومتی با این مکتب فاصله بسیار دارد.

از این رو بهتر است که همه زیر یک پرچم واحد در آییم و اقتصاد کشور خویش را مبنی بر نیازها و توانمندیها طراحی کنیم. اقتصاد مقاومتی که میتوان از آن به عنوان یک طرح اولیه ای از اقتصاد اسلامی دانست، میتواند زمینه ساز این سازندگی قرار گیرد.

آنچه بایستی در تحلیل طرح این کاندید محترم مطرح نمود این است که:

1. ادبیات طرح موضوع فدرالیسم اقتصادی ایده جدیدی نبوده بلکه همان ادبیات علمی متداول فارغ التحصیلان رشته اقتصاد یعنی ادبیات سکولاریستی است.[8] بدین معنا که این علم اقتصاد موجود، سکولاریستی است و ادبیات ایشان هم ادبیات همان علم است. شایسته بود ایشان حداقل آن ادبیات را بومی‌سازی می‌کرد. مقصود از بومی، بوم جغرافیایی نیست، بلكه مقصود بوم فرهنگی است؛ یعنی ترکیبی از ادبیات اقتصاد مدرن و ادبیات اسلام، یا ادبیات انقلاب اسلامی؛ اما چنین چیزی در طرح ایشان هرگز به چشم نمی‌خورد. اگر می‌خواستند يك طرح اقتصادي را به یک کشوری ـ البته منهای مختصات جغرافیایی‌اش ـ بدهند که کانون انقلاب اسلامی نبود، این طرح را می‌دادند؟ بوم فرهنگی ما، که بوم اسلام ناب و نقطه‌ي کانون تمدنی اسلامی است مطلقاً در این طرح ملحوظ نیست. ادبیات ایشان، ادبیاتی سکولاریستی است که هرگز بومی‌سازی فرهنگی نشده است.

بنابراین، طرح ایشان هرگز راه حل مشکلات کشور نخواهد بود، بلکه اساساً مشکل ما در سه دهه‌ي گذشته، مشکل چالش ادبیات سکولار و فرهنگ انقلاب و ادبیات انقلاب اسلامی و اسلام ناب بوده است.

از سوی دیگر ادبیات موجود گرچه ادبیات علمی است اما به شهادت خود غربی ها این ادبیات در حل نیازمندی های جامعه جهانی شکست خورده است و علت شکست آنها هم چالش انقلاب اسلامی با این ادبیات است.

سزاست که آقای محسن رضایی دقت نماید که چالش اصلی انقلاب اسلامی تکریم، و تعظیم همین ادبیات سکولاریستی علم مدرن است. زیرا انقلاب اسلامی ابتدا اقتدار سیاسی بلوک شرق را در هم شکست، سپس اقتدار اقتصادی غرب را ـ که نقطه‌ي کانونی آن، قدرت سرمایه‌داری است ـ به چالش کشید؛ یعنی انقلاب اسلامی، امنیت سرمایه‌داری را به‌هم زده است. اگر مدل‌ها و دانش اقتصادی آن‌ها قدرت کنترل رفتار اقتصادی بشر را داشت، نباید چنین بحران عظیمی پیش ‌روی آن‌ها قرار می‌گرفت. علم اقتصاد مدرن در حل مسائل نیاز و ارضاي بشر، با صرف نظر از انقلاب اسلامی نیز شکست خورده است.

از جمله مشکلات خطرآفرین برای مسئولین جمهوری اسلامی از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون این بود که برخی سعی داشته و دارند با بهره گیری از آموزه های علوم انسانی غربی که در تقابل جدی با فرهنگ انقلاب اسلامی می باشند برای شفای معضلات نظام نسخه درمانی بپیچند اما غافل از این که حکایت آب در هاون کوبیدن است. زیرا این گروه درصد بودن با علم سکولار، رفتار اقتصادی ملت ایران را تحلیل کنند که البته پاسخ نگرفتند. بنابراین چالش بین ادبیات انقلاب و ادبیات «توسعه»، چالش اصلی است، که به نظر می رسد حلّ آن با انقلاب فرهنگی اتفاق می‌افتد و انقلاب اسلامی این ظرفیت را دارد و به این نقطه هم بسیار نزدیک شده‌ است. البته در طرح اين كانديدا، اثری از این انقلاب فرهنگی، يا حداقل یک بومی‌سازی نسبی فرهنگی ایده نمی شود.

از سوی دیگر آنچه آقای محسن رضایی از آن غفلت نموده، رابطه اقتصاد و فرهنگ است. زیرا فرهنگ، حلقه واسطه بین سیاست و اقتصاد جامعه است و اثری بس عمیق و تأثیرگذار بر هر دو وصف دیگر جامعه دارد که از حوصله این مقال خارج است. به اعتراف همه‌ي اندیشمندان بزرگ اجتماعی، حل مسائل و تحولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از هم بریده نیست، بلکه در هم تنیده و پیوسته است، در عین این‌که تأثیر هر کدام بر دیگری متفاوت است.

کسانی که در دوران بازسازی، شعار اصلاحات و توسعه اقتصادی و در دوران اصلاحات شعار اصلاحات فرهنگی و سیاسی سر می دادند، به این مسأله واقف بودند که با هر فرهنگی نمی توان هر اقتصادی را بر سر کار آورد. اکنون نیز آن‌هایی که به لیبرالیسم اقتصادی و نظام سرمایه‌داری معتقدند، به‌طور شفاف بیان می‌کنند که این نظام بر پایه‌های ولایت فقیه و مردم سالاری دینی قابل تحقق نیست، بلکه به لیبرال دموکراسی نیازمند است. متخصصین حوزه‌ي برنامه ریزی اجتماعی به‌خوبی می دانند که نمی‌توان دور مرزهای جغرافیایی خط کشید و بدون حل مسائل جهانی هم نمی توان مسائل داخلی را حل کرد. بنابراین در دنیای کنونی دو نوع راه حل برای حل مسائل جاری جامعه ارائه می‌شود: 1- با ورود به باشگاه سیاسی جهان و پذیرش قوانین و ضوابط آن، به حل مسائل خود با جهان به ویژه با آمریکا بپردازیم. البته در شرایط واقعی امروز، آن جریان سیاسی حاضر در صحنه ـ به ویژه سران آن‌ها- را نمی توان به «سوء نیت» متهم کرد. حتی بسیاری از مفاسد اقصادی که امروز با آن‌ها مواجه هستیم، حاصل سوء نیت نیست، بلکه حاصل «نوع تفکر» است؛ تفکرهایی که در اصل و اصول انقلاب با یکدیگر مشترک هستند، اما برای ادامه‌ي راه، با تفکرهای مختلفی وارد مسیر می‌شوند و راه حل‌های مختلفی می دهند. راه حل نیز نقد بنیان‌های فکری دو گروه است.

2- گروه دوم حاضر به پذیرش حاکمیت نظام سلطه‌ي جهانی نیست.

گرچه راه حل پیشنهادی ایشان ممکن است جامعه را در وضعیت اضطراری و گذار قدری سرپا نگه دارد اما بدون ارائه طرح همه جانبه با لحاظ اوصاف جامعه (سیاست، فرهنگ، اقتصاد) شاهد ضایعات جدی خواهیم بود.

بنابراین بایستی در طرح ارائه شده نسبت بین تناسبات اقتصادی موجود با آرمان‌های بزرگ جهانی درحوزه‌ي اقتصاد، فرهنگ و سیاست را با هم دید. علم اقتصاد مدرن، ظرفیت چنین کاری را ندارد؛ چراکه یا آرمان‌های ما را در ادبیات سکولاریستی خود منحل می‌کند که نوعی براندازی نرم است، یا دائم در چالش بین عقلانیت مذهبی و عقلانیت مدرن، یا عقلانیت سکولاریستی، در جامعه بحران به وجود می‌آید.

البته عدم تئوریزه کردن و فقدان نسبت منطقی با دین در شعارهای انتخاباتی مشکلی است که حتی آقای احمدی نژاد هم در ارائه شعار عدالت طلبی با آن مواجه بود و قصد داشت با ادبیات موجود و به صورت دستوری و پادگانی عدالت را اجرایی کند. بر این اساس طرح فدرالیسم اقتصادی طرحی کاملاً سکولاریستی است که در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی توسط طیف تکنوکرات ها هم می توانست اجرایی شود ولی با حضور کارشناسان و اقتصاددانانی که بسیاری از آنها از اساتید دانشگاهی آقای رضایی بوده و ایشان برای آنان احترام خاصی قائل است، اعتنایی به این طرح نداشتند و بر این باور بودند که طرح فدرالیسم ادعایی بزرگ بدون پشتوانه عمیق و صرفاً توهمی بیش نمی باشد.

بنابراین ایده فدرالیسم اقتصادی فاقد چالش زدایی بین ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات توسعه علم مدرن می باشد. این ادعا را می توان به سادگی از شعار ایشان که با ادبیات توسعه و با عنوان انقلاب اقتصادی است برداشت نمود.

نقد دیگر که بر این طرح وارد است این که اگر قرار است اقتصادی ملی کشور ساخته گردد باید قبل از آن به جایگاه ملی خود توجه نموده و بر اساس آن به امر بازسازی پرداخت. به عبارت دیگر چنان چه ملتی ضعیف در جهان هستیم باید برهمین اساس ارتقاي جایگاه خود را در نظام جهانی تعریف کنیم و به ادبیات علمی مدرن و عقلانیت مدرن رضایت دهیم، ولی اگر ملتی هستیم که دارای مأموریت‌های بزرگ جهانی است و در این مأموریت‌ها نیز توفیق به دست آورده ایم و به یک قدرت در موازنه‌‌ي جهانی تبدیل شده‌ایم، نمی‌توانیم برنامه‌ریزی اقتصادی ملی خودمان را جدا از برنامه‌ي تحول اقتصادی بین‌اللملل برنامه‌ریزی کنیم. این در حالی است که در ادبیات ایشان، هیچ اشاره ای به تحول در اقتصاد بین المللی به چشم نمی‌خورد. ایشان می‌خواهند مشكل كشور را درون نظام سرمایه‌داری حل طرح‌ مذکور، ما را به یکی از اقمار نظام سرمایه‌داری تبدیل می‌کند و همان بحران‌های جهانی سرمایه‌داری را نیز در کشور ما ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این‌، ادبیات انقلاب، تحمل بحران‌ها و الگوی‌های سرمایه‌داری و اختلاف طبقاتی نظام سرمایه‌داری را ندارد.

علاوه بر آنچه گذشت باید آقای محسن رضایی تئوری جامع و کامل برای حل مشکلات اقتصادی کشور ارائه نماید در حالی که طرح فدرالیسم اقتصادی ایشان فاقد يك تئوری جامع برای حلّ یک‌پارچه‌ي مسائل اقتصادی ما در مقیاس «ملی، جهانی و بین المللی» است و فقط به حلّ مقیاس ملی، جدای از موازنه‌ي جهانی پرداخته است. البته نه این که موازنه‌ي سرمایه داری را در نظر نگرفته است، بلکه به عکس این موازنه را در نظر گرفته و اِشکال نیز همین است؛ يعني در این طرح هیچ شیبی برای تغییر موازنه‌ي اقتصادی جهان و شکست نظام سرمایه داری به چشم نمی خورد. ممکن است ایشان ادعا نمایند که ما اصلاً توانایی چنین کاری را نداریم، که در این‌صورت به نظر می رسد این «تحقیر» ملت ایران است! ملت ایران، انقلاب اسلامی و قدرت اسلام نشان داده است که شرق را شکسته و نظام سرمایه داری را هم به بن‌بست امنیت سرمایه رسانده و باعث شکست حباب آن شده است.

بنابراین به نظر می آید که ایشان تئوری جامعي برای حلّ یک پارچه‌ي مسائل در مقیاس «جهانی، بین المللی و ملی» ندارند. برنامه‌ي ایشان در مقیاس ملی هم، انحلال در نظام جهانی سرمایه داری است و این انحلال موجب دوام چالش انقلاب با ادبیات اقتصادی سرمایه داری و تشدید بحران دائمی است. حلّ مشکلات اقتصادی در مقیاس ملی به وسیله‌ي ادبیات سکولاریستی (به ویژه ادبیات سرمایه داری) انحلال فرهنگی انقلاب اسلامی در ادبیات جهانی است و نوعی «براندازی نرم» است؛ چه بدانند چه ندانند، یا چه بخواهند و چه نخواهند! همان‌گونه که در دفاع مقدس نیز تا زمانی که با الگوی بومی خودمان و بسیجی‌وار جنگیدیم، پیروزی می‌آفریدیم و آن‌گاه که برای جنگیدن، کارشناسی غربی غلبه کرد و از امام(ره) امکاناتی خواسته شد، آن بزرگوار را ـ که فرموده بود تا آخرین سنگر و آخرین نفر و آخرین قطره‌ي خون مبارزه خواهیم کرد ـ به فاصله‌ي چند روز به پذیرش قطع‌نامه و نوشیدن جام زهر کشاند.

اگر ادبیات سکولاریستی در حوزه‌ي اقتصاد حاکم شود و ذائقه‌ي اقتصادی ملت، متناسب با نظام سرمایه داری تعریف شود، لازمه‌ي قهری آن، تغییر قانون اساسی و نظام ولایت فقیه خواهد بود؛ يعني اين تفکر هم، همان را خواهد گفت كه در دو دهه‌ي قبل، عده‌اي گفتند و نوشتند كه ما کارشناس و علم و سرمایه داريم، اما مشکل ما انقلاب اسلامی، قانون اساسی، ولایت فقیه و دخالت دین در حوزه‌ي اقتصاد است.

ایشان اگر انقلابی فکر می کنند و دنبال تفکر امام می باشند، باید نسبت بین «ادبیات انقلاب» و «حل معضلات انقلاب» را تعریف کنند.

آقای محسن رضایی بایستی متواضعانه بپذیرد که شعار انتخاباتی ایشان آن روی سکه مدرنیته اسلامی است که در زمان آقای هاشمی هم تکنوکرات ها و شخص ایشان این شعار را با تحدی مطرح می نمودند و برای اجرایی شدن آن لحظه ای کوتاه نمی آمدند، تا آنجا که رهبری انقلاب مسئله دهه سوم را دهه نوسازی معنوی اعلام نمودند.

آیا براستی ایشان طرح و حرف جدیدی را قصد دارد ارائه نماید؟ تا اینجا که حرف و ایده جدید مشاهده نشده و ادبیات ایشان در اداره‌ي کشور، با ادبیات کارشناسی سکولاریست‌ها فاصله‌ي چندانی ندارد، بلكه مدلی از همان نظام سرمایه‌داری است.

البته نگارنده در صدد این نمی باشد که آقای محسن رضایی را طرف دارد غرب معرفی نماید اما با دقت لازم می توان دریافت که حمایت ایشان از برنامه اقتصادی غرب و حتی ادبیات اعلام آن کاملاً مشهود است و این را از طرح اقتصادی پیشنهادی شان به راحتی می توان تشخیص داد. اما متأسفانه راه حل های اقتصادی محسن رضایی در سفرهای تبلیغاتی اش بیانگر این واقعیت است که در عمل راهی را که برای انقلاب اسلامی پیش‌نهاد می‌دهند، الگوسازی و الگوبرداری از غرب و اداره‌ي کشور بر اساس مدل‌های آن است. البته این نوع تفکر در انسان یک روحیه‌ی سازش‌کاری ایجاد می‌کند. این را می توان در دوره‌ي دفاع مقدس هم می‏توان دید. آن‌هایی که جنگ را به آن نقطه رساندند، سکولاریست‌ها نبودند، بلكه طرفداران مدرنیته‌ي اسلامی بودند.

- مبانی نظری فدرالیسم اقتصادی

آنچه به عنوان نقطه کانونی در تحلیل شعارهای کاندیداهای ریاست جمهوری قابل تأمل است اینکه صف بندی آنها در ائتلاف ها و جریانات سیاسی و ارائه برنامه های تبلیغاتی آنان ناشی از گفتمان انقلاب اسلامی که هر کدام بر اساس نگاه خاص خود به ارائه برنامه های خود می پردازند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون گفتمان های سه گانه ای سعی در سرپرستی جامعه داشتند که اکثریت آنها متأسفانه راه به جایی نبردند. در گفتمان در حوزه برنامه ریزی باید دانست که دو گفتمان، کاملاً با ادبیات «سکولار غربی» سخن می‌گویند؛ یعنی آسیب‌شناسی و راه حل آن‌ها با این ادبیات است. این دسته، ادبیات برنامه‌ي انقلاب را غیر علمی می‌دانند؛ چراکه علوم برنامه‌ي سکولار را پذیرفته‌اند و راه حل را بازگشت به معادلات سکولار در هر سه حوزه‌ي سیاست، فرهنگ و اقتصاد می‌دانند و حتی یک کلمه از آن را هم بومی نمی‌کنند.

گروه اوّل از این دو گفتمان به ارزش‌ها و ادبیات انقلاب اصلاً معتقد نیست و در حقیقت از قطار انقلاب پیاده شده است.

گروه دوم نیز گرچه به ارزش‌ها و ادبیات وفادار است، اما از آن‌جایی که به دنبال آسیب‌شناسی و راه حل جدید نیست، در عمل به نتایج جدیدی نرسیده است. البته گاهی نیز به دنبال حل مشکلات و بحران‌ها به‌وسیله‌ي ترکیب اسلام و محصولات سکولاریسم رفته، ولي اين نظريه به علت تعارضات درونی، هیچ‌گاه به نتیجه نرسیده و نخواهد رسید. مصداق این گفتمان را در مدیریت اجرایی می توان بخوبی مشاهده کرد.

بر این اساس این گفتمان، آسیب های اصلی را در بحران‌های اقتصادی می دانند در آسیب شناسی مشکلات را همان‌هایی می‌دانند که در غرب تعریف شده است و از شاخصه‌های غربی استفاده می‌کنند. مثلاً شاخصه‌ي اندازه گیری فرهنگی را در تعداد روزنامه‌ها، میزان چاپ کتاب و تعداد صندلی سینما و ... دنبال می‌کنند، بدون آن‌که کوچک‌ترین تغییری در آن ایجاد کنند و سازگاری آن را با فرهنگ اسلامی خود بسنجند. به تبع، راه حل‌ها را نیز در جهانی شدن و فاصله گرفتن از فرهنگِ مذهب می دانند. در عین حال به همه‌جانبه بودن راه حل‌ها هم معتقدند و در نتیجه جلوی هرگونه تغییر به نفع مذهب را می‌بندند. مثلاً هرگاه می‌خواهند راه حل بی‌کاری را ارائه دهند، حضور شرکت‌های اقتصادی را تجویز می‌کنند، سپس چون می دانند امنیت سرمایه به فضای فرهنگی و سیاسی گره خورده است و هر فضای سیاسی تأمین کننده‌ي هر سرمایه‌ای نیست و سودآوری هر نوع سرمایه‌گذاری نیازمند شرایط فرهنگی و سیاسی خاصی است، در نتیجه تحول بازسازی اقتصادی را به سرعت با اصلاحات غربی در فرهنگ و سیاست همراه می کنند.

راه حل پیشنهادی

با توجه به کاستی و تکراری بودن طرح فدرالیسم اقتصادی بایستی به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی روی آورد که انقلاب اسلامی را فقط یک انقلاب ضد استبدادی، یا ضد استعماری ندانیم، بلكه آن را یک انقلاب حقیقتاً معنوی و اسلامی دانسته که از متن حقیقت هستی و از اعماق جبهه‌ی حق جوشیده و دنبال دگرگونی کلّ جهان است. حضرت امام (رض) از همان روزهای شروع حرکتشان بر این باور بودند که می‌خواهیم سه گام اساسی را برداریم.

1- باید در کانون اقتدار شیعه، یا وطن جغرافیایی شیعه (ایران) یک دولت اسلامی تشکیل داد.

2- باید در جهان اسلام بیداری اسلامی اتفاق بیفتد و هویت اسلامی در مقابل هویت غرب احیا شود؛ احیای این هویت است که به احیای مجدد تمدن اسلامی و به برخورد تمدن‌ها ختم می‌شود؛ هر کجا مسلمانی هست احساس هویت اسلامی و عزت کند؛ احساس کند که هویت وابسته، با هویت اصیل ما چالش دارد. هانگتینتون خوب می‌فهميد که می‏گفت دوره،‌ دوره‌ی برخورد تمدن‌هاست و دوره‌ي پایان تاریخ نیست!

3- ایجاد بیداری معنوی آن هم از سنخ معنویت توحید در جامعه‌ي مادی فعلی است؛ گرایش به معنویت توحیدی در جهان است که همه‌ي معادلات جهانی را به هم می‌ریزد. این به معنای ایجاد شکاف ایدئولوژیک در خود غرب است كه دارد اتفاق می‌افتد.

بر اين اساس، نگاه امام (رض) این بود که انقلاب اسلامی یکی از مراحل حرکتِ جبهه‌ي حق به سمت عصر ظهور است. مأموریتی هم که برای انقلاب اسلامی قائلند در قدم اول ایجاد جمهوری اسلامی است، نه یک حکومت دموکراتیک؛ چراكه عبور از شاهنشاهی به دموکراتیک، افتادن از چاله در چاه است. فتنه‌های دموکراسی بسیار سنگین‌تر از فتنه‌های سلطنت و پادشاهی است. لیبرال دموکراسی و ساختارهای آن، بت‌پرستی مدرن در جهان است. دموکراسی، کفر شرح‌صدر یافته است؛ لذا تقسیم‌بندی‌ دموکراسی به تجدد، و سلطنت به سنت، اشتباه است. تقسيم‌بندي ما بر اساس حق و باطل است كه اين دو نیز، گذشته و آینده دارد. سنت و تجدد مورد نظر برخی روشنفکران، هر دو در جبهه‌ی باطلند. این تجدد، کفرِ شرح‌صدر یافته، و آن سنت، کفر بسیط است. نگاه حضرت امام (رض) به مأموریت انقلاب اسلامی یک مأموریت فراگیر است.

حضرت امام در تاریخ2/1/ 68 در پیامی خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی فرمودند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه‌ی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت (ارواحنا فداه) است که خداوند بر همه‌ي مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.» ببینید ایشان چه توصیه‌ای نسبت به مأموریت دولت می‌کنند؛ دولتی که می‌خواهد دنبال ظهور باشد. «مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.» حالا آيا دولت‌هاي بازسازی و اصلاحات، از اين مأموريت غفلت نکرده‌اند؟ «باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره‌ی هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آ‌ن‌ها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.» آيا این‌که «مأموریت این انقلاب، علیه استبداد است، یک انقلاب ضد استعماری است که می‌خواهد از استعمار آزاد باشد» در نگاه امام (رض) کودکانه است؟ نگاه امام، يك نگاه فلسفي ـ تاریخی است؛ به مردم هم توصیه می‌فرمایند که: «مردم عزیز ایران که حقّاً چهره‌ی منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختی‌ها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالای کشور به وظیفه‌ی اساسی‌شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند.» یعنی تعامل با جهان در چارچوب مصلحت اسلامی، نه منافع ملی ناسیونالیستی، و نه این‌که کشور را از اسلام جدا کنیم و بعد هم منافع ملی ناسیونالیستی را اصل قرار دهیم! این حتماً خلاف است. ایشان باز هم می‌فرمایند: «من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می‌خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه‌داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیسم نکشند که ما هنوز در قدم‌های اول مبارزه‌ي جهانی خود علیه غرب و شرقیم.»

از ویژگی های گفتمان سوم این است که نگاهشان به قدرت‌های بزرگ جهانی، منفی است و همه را استکباری می‌دانند. می‌گویند کلّ جبهه‌ی مخالف، دشمن اسلام هستند. حضرت امام(رض) در اين باره مي‌فرمايند:

«من باز می‌گویم همه ی مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‌تان ـ به خیال خام خودشان ـ بیرون نبرند آرام نخواهند نشست، نه از ارتباط با متجاوزان خوشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید لحظه‌ای آرام‌تان نمی‌گذارند.» بنابراین، مأموریت انقلاب اسلامی یک درگیری مستمر است. «من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می‌خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه‌داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیسم نکشند که ما هنوز در قدم‌های اول مبارزه‌ي جهانی خود علیه غرب و شرقیم.»

بنابراین طراحی طرح ها از آب گرفته غربی که با رنگ و لعاب التقاط مذهبی صورت می گیرد هرگز نمی تواند تغییری در روند بهبود و رفاه اجتماعی جامعه بحران زده پدید آورد. طرفداران مدرنیته اسلامی در مقاطع مختلف و در قالب های متنوع تاکنون نسخه های درمانی را پیچیده اند که نمونه های اعلای آنها در زمینه توسعه اقتصادی و سیاسی در دولت های آقای هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی بوده است. توصیه این گروه این بود که بایستی یک ایران آباد از نوع ژاپن اسلامی ساخت که این‌ همان «مأموریت برای وطنمِ» دوم است. آنان غرب را قدرتي مي‌دانند كه در تکنولوژی و عقلانیت، برتر است و باید آن‌ها را به رسمیت شناخت و با آن‌ها تعامل کرد و در اين تعامل، یک ایران آباد مذهبی ساخت. از نظر اين جريان، تعامل، گفت وگو، مذاکره، مصالحه، چانه زنی و کوتاه آمدن، امنیت ملی است. در حالی که واقعیت این است که با نگاهی گذرا به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی به خوبی می توان دریافت که ماهیت انقلاب اسلامی در صدد بوده که ایران اسلامی را به پایگاه تحول تمدنی تبدیل نماید. زیرا نقطه‌ی کانونی تمدنی این‌جاست. اين جريان برخلاف برخی كه معتقدند ايران قبل از اسلام كانون تمدن بوده، اما بعد از اسلام کانون تمدن نیست، معتقدند ایران هم‌اکنون نيز کانون تمدن است، ولی تمدنش عوض شده است. بعد از اسلام، ایران کانون تشیّع شده است، تمدن عصر ظهور تمدن شیعی است، پس هنوز هم ایران نقطه‌ی کانونی تمدن است، اما تمدنی که نمادش کعبه است، نمادش مدینه، نجف و کربلاست.

در حال حاضر ایران یکی از کشورهای تأثیرگذار در موازنه‌های جهانی است و كسي نمي‌تواند این را انکار می‌کند؛ چراكه وقتی رئیس جمهور، خبری را اعلام می‌کند، در رسانه‌ها غوغا می‌شود! اگر کشور ضعیفی بود کاری با آن نداشتند.

امید است کاندیداهای محترم با بهره گیری از آموزه های دینی و پرهیز از ادبیات سکولاریستی و التقاطی به طرح برنامه تبلیغاتی خود پرداخته و از دام مباحث غیرضروری و پوپولیستی و تخیّلی دوری نمایند.



پی نوشتها:



[1] - صحیفه امام ، جلد 21 ، ص 9 تا 12

[2] - همان ، جلد 12 ص 177 تا 180

[3] - همان ، جلد 17 ، ص 133 تا 134

[4] - همان، ج3، ص 216.

[5] - همان ج ۱۲ ص ۱۲

[6] - انتخابات در انديشه امام خميني (ره ) تبيان دفتر اول ص ۳۳۴

[7] - محسن رضایی در مصاحبه ای می گوید: معتقد به یک انقلاب در اقتصاد هستم، فدرالیسم اقتصادی که توجه جدی به اقوام دارد؛ بخشی از این انقلاب اقتصادی است، در حال حاضر با این اقتصاد به هیچ جا نخواهیم رسید.رضایی در ادامه بیان کرد: در عین حال که باید از تجارب کشورهای دیگر استفاده کنیم، باید الگو و مدل خودمان را تحت عنوان توسعه متعالی که در کتاب فدرالیسم اقتصادی به آن اشاره کردم، دنبال کنیم که توسعه متعالی، توسعه فرهنگی اجتماعی را پابه‌پای توسعه اقتصادی در پیش گیرد.

[8] - متن مصاحبه آقای محسن رضایی: به عنوان سئوال اول بفرماييد مباني نظري فدراليسم اقتصادي از ديد شما چيست و تفاوت آن با فدراليسم در حوزه اقتصادي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟

فدراليسم اقتصادي نوعي از اداره جوامع به صورت فدرال است. در اين نظريه اداره كشور محدود به اقتصاد و مبادلات تجاري شده است و امور علمي و فناوري. اداره منطقه اي در جوامع بشري تاريخي قديمي دارد كه در حال حاضر به دو حالت سنتي و مدرن انجام ميشود.

سنتي به شكل اداره منطقه اي كه شيخنشين هاي حاشيه خليج فارس انجام ميدهند و تا قبل از دوره پهلوي در ايران نيز وجود داشته است. و مدرن آن در كشورهاي پيشرفته مانند كشورهاي اروپايي و امريكايي صورت ميپذيرد. اداره هر فدرال به صورت دمكراتيك انجام ميشود. فدرال اقتصادي نوع محدودشدهاي از اداره به سبك فدرال است و محدود به امور اقتصادي است. البته در اين روش مسائل سياسي و دفاعي به صورت متمركز انجام ميشود.

با توجه به قانون اساسي فعلي آيا امكان ايجاد دولتي بر مبناي فدراليسم اقتصادي وجود دارد؟ براي اداره كشور به اين روش آيا نياز به قانون مصوب مجلس است يا در سطح هيئت وزيران قابل حل است؟

براي اجرا در كوتاهمدت با اختيارات رئيس جمهور قابل انجام است و رئيس جمهور ميتواند نمايندگان تام الاختيار براي 9 يا 11 منطقه منصوب كند و اين نمايندگان مناطق را اداره كنند. اين موضوع نياز به فصل جديدي در اداره كشور دارد كه بايد رعايت شود.

مرزبنديهاي حوزه سياست و اقتصاد در اين طرح بايد به چه شكلي باشد؟

مناطق فدرال اقتصادي به نحوي تشكيل ميشوند كه ملاحظات قومي و امنيتي در آن لحاظ ميشود. موضوع دوم اين است كه اقتصاد ايران به صورت تقسيم كار اداره شود. بايد توجه داشت كه هر يك از مناطق داراي منبع طبيعي و مزيتهاي اقتصادي مختلفي از جمله گاز، معدن، منابع، كشاورزي و... است. وابستگي مناطق به يكديگر باعث ميشود كه اين مناطق در عين اينكه به صورت فدرال اداره ميشوند با يكديگر در تعامل نيز باشند و هيچگاه از هم جدا نشوند.

به نظر ميرسد فدراليسم اقتصادي با ديدگاههاي اقتصاد آزاد به نتيجه رسيده باشد اما ما در ايران همواره به دنبال اقتصاد اسلامي بودهايم. آيا اين دو با هم سازگاري دارند؟

فدراليسم اقتصادي با اقتصاد اسلامي مغايرت ندارد. در اسلام مردم و بازار مورد تاييد قرار گرفته است و در تاريخ اسلام نيز بازار به شكل اقتصاد آزاد وجود داشته و انواع قراردادهاي شرعي كه براي انجام مبادلات لازم است وجود دارد و مورد تاييد بوده است. اسلام در تقابل با بازار نيست بلكه اسلام به تركيب عدالت با كارايي توجه دارد. البته كارايي با تعاريف غربي مورد توجه نيست بلكه عدالت در كنار كارايي معنا مي يابد و مهم جلوه ميكند. در واقع بازار بايد هم كارآمد باشد و هم عادلانه. البته در حال حاضر جهتگيري اجرايي كشور داراي نواقصي است كه از جمله آن ميتوان دخالت نادرست دولت در بازار از جمله قيمتگذاري را نام برد. در شيوه فدراليسم اقتصادي مردم و بازار و نيازهاي آنها و هم تنظيم عادلانه روابط و مبادلات مورد توجه است.

در منطقه و در حوزه كشورهاي همسايه چنين طرحي اجرا نشده است. با اين وجود آيا ميتوان به موفقيت آن اميدوار بود؟

ايجاد فدرال در پاكستان و هند و روسيه اجرا شده است. ولي آنها دولتهاي ايالتي دارند كه فدراليسم كامل است در حقيقت فدراليسم اقتصادي در جايي پياده و اجرا نشده است. البته هيچ پيشرفتي در كشورهاي بزرگ نيز بدون فدراليسم به دست نيامده است. بنابراين يكي از عوامل موفقيت و توسعه و پيشرفت اصلاح ساختار اداري و اقتصادي كشور است.

سياستهاي اقتصادي ما در حال حاضر در بعد تجاري، انتقاد توليدكنندگان را درپي داشته است. باتوجه به اينكه در فدراليسم تجارت و سود بازرگاني مهم است چگونه ميتوان ميان توليد و تجارت توازن برقرار كرد؟

تجار و توليدكنندگان ما درخصوص فعاليت اقتصادي با مشكلات عديده مواجه هستند وضعيت ارزي ايران و هزينه توليد و انرژي همچنين بروكراسي اداري، هزينه هاي تشكيل سرمايه و فعاليت اقتصادي در ايران را بالا برده اند. در واقع نرخ ارز اسمي با واقعي تفاوت دارد و مازاد توليد مناطق به خود آنها اختصاص نمييابد. بسياري از توليدكنندگان و تجار هزينه ميكنند ولي از منابع كمتر بهره مند ميشوند. در فدراليسم اقتصادي اين ضعفها و نقصها بر طرف ميشوند. موانع بروكراسي رفع ميشوند و هزينههاي آن كاهش يافته و در كنارش مازاد توليد مناطق به خود آنها برميگردد و در همان منطقه چرخش مييابد.

آزادي و خودمختاري فدرالها تا چه حدي است؟ آيا ممكن است در اين طرح چاپ اسكناس نيز به مناطق واگذار شود؟ تعيين تعرفههاي بازرگاني چطور است؟ آيا عدالت اجتماعي و اقتصادي را به دنبال دارد؟

در اين خصوص چند عامل مهم اقتصادي در مركز تصميمگيري ميشود. پول ملي واحد خواهد بود و سياستهاي اقتصادي كلان در كشور از مركز اعمال ميشود. به دليل اينكه تجارت و اعتبار اقتصادي ايران نزد خارجيها مهم است مبادلات چندجانبه بايد مديريت شود. اما برخي امور مهم بازرگاني از جمله نوع كالاها و خدمات در صادرات و وارادت به عهده مناطق گذاشته ميشود و مديريت آن به عهده فدرالهاست. روابط تجاري آنها هم داخلي است و محدوديت جديدي برايشان ايجاد نميشود.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
احمد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۵
0
0
در حال حاضر اقتصاد در حاکميت اقتدار شيعه بوده و اقتصاد انباشته که انحصار به دنبال دارد و بخشی از فساد مالی و اداری و گرانی ها از آن سر چشمه می گيرد بند 1 با بند 2 در مغايرت کامل است از طرفی اقتدار شيعه گری می خواهی يک نوع تمرکز قدرت است و از طرف ديگر ادعای دور دور گفتگوی تمدنهای آقای هانگمينتون هستيد با اقتدار گرائی منافات دارد دوران صفوی و عثمانی هردو قدرت گرا بودند و هردو کشور تجزيه شدند! انحصار ثروت و قدر ت دوام دائمی ندارد تاريخ آن را نشان داده است آقايانی که در آمد دها ميليون در روز و ماه دارند نمی توانند بگويند ليبرال نيستند واگر ليبرال نباشند در نهايت برای حفظ ثروت خود به نظامی گری و وابستگی به قدرتهای بزرگ تمايل پيدا می کنند!
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین