کد خبر: ۱۳۹۹۸۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
من و چادرم؛ خاطره ها:

شاخه گلی برای حضرت زهرا

به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ من و چادرم؛ خاطره ها نوشت:

« چند سال پیش به دیدار مادر دو شهید در اصفهان رفتم. او برایمان خاطره‌ای تعریف کرد که فراموش نشدنی است.

می‌گفت وقتی فرزند اولم در جبهه بود ، پسر کوچک‌‌ترم آمد تا اجازه حضور در جبهه را بگیرد. به او گفتم فعلا برادرت هست، تو تکلیفی نداری. هر چه اصرار کرد اجازه ندادم، تا آنکه یک روز صبح وقتی نماز صبح را خواندیم، به او گفتم برو خواهرت را هم بیدار کن تا نمازش قضا نشود. پسرم گفت لازم نیست خواهرم نماز بخواند! با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت وقتی ما خوانده‌ایم او دیگر تکلیفی ندارد. گفتم این چه حرفی است که می‌زنی؟ پاسخ عجیبی داد. گفت: شما می‌گویی برادرت جبهه هست و تو تکلیفی نداری، من حرف شما را تکرار می‌کنم. او باید تکلیف خودش را انجام دهد و هم من وظیفه خودم را.

در برابر این استدلال زیبای پسرم، حرفی برای گفتن نداشتم. اجازه دادم تا به جبهه برود.

مدتی بعد عازم شد، اما به محض آنکه به اهواز رسید، خبر شهادت برادر بزرگترش را به او دادند، گفتند برو معراج شهدا و پیکر برادرت را تحویل بگیر. گفت من آمده‌ام اینجا برای جنگ. مردم ما آنقدر معرفت دارند که پیکر برادرم را به خانواده‌ام برسانند و با عزت تشییع کنند.

از همان جا به جبهه رفت و درست همان روزی که مراسم چهلم پسر بزرگم را برگزار می‌کردیم، خبر شهادت او را هم شنیدم.

وقتی پیکرش را آوردند، به من نشان نمی‌دادند، اما وقتی داخل قبر قرارش دادند، گفتم من باید بچه‌ام را ببینم، کارش دارم.

رفتم،

بندهای کفن را باز کردم

و یک شاخه گل روی سینه‌اش گذاشتم. گفتم پسرم، الان که دفن می‌شوی، میهمان اهل بیت خواهی شد؛ مدیون مادرت هستی اگر این شاخه گل را از طرف من به حضرت زهرا(س) هدیه نکنی...»

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
فرزند ایران
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۴
0
6
خداوندا کمکمان کن تا قدردان خون شهدایمان باشیم حرمت شهدا را نگه داریم و پای روی اعتقادات و ارزشها و آرمانهای آنها نگذاریم خدایا لحظه و آنی ما را به خود وامگذار
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین