به گزارش بولتن نیوز به نقل از ابرار معاصر تهران، پس
از رویکار آمدن کیم جونگ اون، عدهای از کارشناسان از ایجاد یک کره شمالی
جدید و رویکرد همکاریگرایانه این کشور با نظام بینالملل بهخصوص مسئله
هستهای این کشور صحبت به میان آوردند و بیان داشتند که رهبر جوان کره
شمالی سیاست و استراتژی جدیدی را در این رابطه اتخاذ خواهد کرد. اما آنچه
امروزه مشخص است آن است که وی، نهتنها از مسیر و استراتژی گذشته نیاکان
خود منحرف نشده است بلکه تلاش دارد تا با توان بیشتری این راه را ادامه
دهد.
به بیان دیگر میتوان گفت که امروزه هستهای شدن کره شمالی تبدیل به
استراتژی ملی این کشور شده و هنگامیکه یک سیاست در قالب یک استراتژی تجلی
نموده و عمق مییابد تغییر آن بسیار دشوار مینماید. کیم جونگ اون در فوریه
سال 2012 جمله «کره شمالی یک دولت هستهای است» را به قانون اساسی این
کشور اضافه کرده و بر ضرورت تداوم این مسیر به عنوان مهمترین اولویت امنیت
ملی خود تاکید نموده است.حال
در وهله اول این سوال اساسی ایجاد میشود که چرا کره شمالی تلاش دارد تا
به سرعت به سمت هستهای شدن و انجام آزمایشات هستهای بیشتر پیش رود؟ برای
پاسخ به این سوال میتوان چند دلیل را بیان داشت. گزینه اول آن است که
انتقال قدرت به رهبر جوان کره شمالی هنوز به مرز نهادینگی و تثبیتشدگی
نرسیده و او تلاش دارد تا با حرکت به سمت انجام آزمایشهای هستهای بیشتر
نه تنها رهبریت خود را در کره شمالی نهادینه و تثبیت کند بلکه همچنین
توانایی و قدرت خویش را در اداره و پیشبرد اهداف کشور نشان دهد.
دومین
دلیلی را که برخی از کارشناسان مطرح کردهاند آن است که کره شمالی تلاش
دارد تا به سرعت جایگاه خود به عنوان یک قدرت هستهای را تثبیت کرده و پس
از آن ارتباط با جهان خارج بهخصوص همکاریهای اقتصادی را در دستورکار قرار
دهد.
پاسخ
سومی را که میتوان در این زمینه مورد اشاره قرار داد آن است که تلاش غرب و
آمریکا جهت انزوای هرچه بیشتر کره شمالی، امنیت هستیشناختی این کشور را
بیش از پیش مورد تهدید قرار خواهد داد و این کشور را وادار مینماید تا به
منظور تضمین امنیت خود به سمت تسلیحات هستهای حرکت کند. به بیان دیگر از
منظر کره شمالی تنها راه برای حفظ امنیت، حرکت به سمت ساخت و تولید تسلیحات
هستهای و موشکهای بالستیک دوربرد است.
به
هرحال، تحرکات اخیر کره شمالی باعث شده است تا صفحه شطرنج منطقهای در شرق
آسیا روز به روز دچار پیچیدگی بیشتری شود و هریک از بازیگران این منطقه
واکنشهای متفاوتی را پی گیرند. به عنوان مثال مقامات نظامی کره جنوبی بیان
داشتهاند که تلاش دارند تا در وهله اول یک سیستم دفاع موشکی مستقل کرهای
را ایجاد و همچنین توسعه هلیکوپترهای جنگنده بدون سرنشین را به منظور
مهار تهدیدات فزاینده کره شمالی و حمله پیشدستانه به خطوط آتش کره شمالی
دنبال نمایند. این کشور برای این منظور بیان داشته که هلیکوپترهای سبک
Surion را بهتدریج جایگزین نسلهای قدیمی این هلیکوپترها نموده و حدود
500 فروند از این هلیکوپترها را با تغییر سیستمهای ناوبری آنها، آماده
حمله به سیستمهای آتش و توپخانهای کره شمالی خواهد کرد است. همچنین این
کشور به منظور القاء تصور تهدیدآمیز بودن توانمندی هستهای کره شمالی
اقدامات بیشماری را در فضای مجازی انجام داده که به عنوان مثال میتوان به
تولید و ترسیم نمودارهای گرافیکی در رابطه با قدرت و توان هستهای کره
شمالی و مقایسه آن با حمله اتمی به ژاپن اشاره نمود. یکی از کارشناسان
سیاسی ژاپنی بیان میدارد در صورتیکه کره شمالی به صورت دوفاکتو به عنوان
یک دولت هستهای بتواند جایگاه خود را تثبیت کند، محافظهکاران در دو کشور
ژاپن و کره جنوبی نیز تلاش خواهند کرد تا نیروهای بازدارنده هستهای خود را
به صورت مستقل ایجاد کنند و توسعه دهند. این کارشناس سیاسی بیان میدارد
که همراهی این امر با گسترش روح ملیگرایی در منطقه بهخصوص در رابطه با
جزایر مورد مناقشه بین چین و ژاپن و کره شمالی و جنوبی میتواند باعث گسترش
یک مسابقه تسلیحاتی گسترده در منطقه شود که این امر با ورود بازیگران
فرامنطقهای مانند آمریکا و روسیه میتواند بسیار خطرناکتر از گذشته شده و
صلح و ثبات منطقهای را بهشدت تهدید نماید.
علاوهبر
آنچه که در فوق مورد اشاره قرار گرفت به نظر میرسد که بخش زیادی از کلید
حل این معما در دستچینیها باشد. حمایت چین از کره شمالی نهتنها میتواند
وجود یک دوست و متحد استراتژیک را در منطقه شمال شرق آسیا تضمین نماید،
بلکه همچنین از این طریق چین میتواند منطقه حائلی بین چین و کره جنوبی
دموکراتیک که تقریبا 29000 سرباز آمریکایی در این کشور حضور دارند را ایجاد
نماید. ایجاد و حفظ این منطقه حائل میتواند فضای تنفسی استراتژیک را برای
چینیها و کاهش حجم نیروهایش خود در این منطقه در پی داشته و به این کشور
اجازه دهد تا نیروهای خود را در مرز تایوان به عنوان یکی از مهمترین
دغدغههای استراتژیک چین در منطقه متمرکز نماید. همچنین باید گفت که حفظ
کره شمالی میتواند به عنوان یک متحد استراتژیک برای چین به عنوان سنگری در
برابر تسلط نظامی آمریکا در منطقه عمل کرده و علاوه بر این امکان کنترل
قدرتیابی نظامی ژاپن را نیز فراهم نماید. باید دانست که نگاه چین به مسائل
و چگونگی ارتباط با بازیگران منطقهای و بینالمللی همواره یک نگاه و بینش
عملگرایانه توام با حفظ و تامین منافع ملی خود بوده است. چینیها به منظور
چگونگی کنش در محیط خارجی و تامین بهینه منافع ملی خود به این منظور،
همواره یک استراتژی سه وجهی را دنبال کردهاند که عبارت است از استراتژی
مدیریت روابط همسایگان، استراتژی قدرت بزرگ و نهایتا استراتژی مدیریت جریان
و عرضه انرژی. چگونگی تنظیم سیاستها و استراتژیهای رفتاری چین نیز بر
محور ایجاد تعادل بین این سه وجه میباشد. در رابطه با کره شمالی نیز
طبیعتا این سه وجه و سهگانه استراتژی با هم درگیر میباشند. به عنوان مثال
میتوان گفت چینیها به منظور استفاده از سیاست انزوای کره شمالی در
راستای منافع خود، بلافاصله ارتباطات نزدیکی با آن برقرار و خود را به
عنوان یکی از حامیان و متحدان اصلی کره شمالی برای سود بردن از منافع سیاسی
و اقتصادی حاصله مطرح کردند. چین در حال حاضر مهمترین تامینکننده غذا
برای کره شمالی است و همچنین90 درصد انرژی مورد نیاز این کشور و 80 درصد از
کالاهای مصرفی این کشور را نیز تامین میکند. به بیان دیگر میتوان گفت که
چین 70 درصد از حجم تجارت کره شمالی و 90 درصد از سرمایهگذاری مستقیم
خارجی این کشور را به خود اختصاص داده است. چین همچنین امتیاز انحصاری
توسعه معدن آهن موسان که در واقع بزرگترین معدن سرباز آسیا نیز میباشد و
همینطور بندر راجینگ ـ که از ارزش استراتژیکی چشمگیری برای چین به جهت
اینکه دروازهای برای ورود به دریای ژاپن میباشد، برخوردار است ـ
دستیافته است. البته چینیها در مسئله کره شمالی در تلاش برای محقق کردن
بخشی از اهداف ایدئولوژیک خود شامل ساخت ائتلافی بینالمللی از دولتهای
ناهمسو با ایالاتمتحده جهت تجدید نظرطلبی در نظم موجود و به چالش طلبیدن
آمریکا نیز میباشند. لذا چگونگی جهتگیری چین در مسئله کره شمالی طبیعتا
باید با لحاظ کردن این منافع باشد که از ایجاد گسست در روابط و سیاستهای
حمایتی این کشور نسبت به کره شمالی جلوگیری میکند. دقیقا به همین دلیل است
که علیرغم بهبود چشمگیر در روابط چین و کره جنوبی در طول دهه گذشته، پکن
همواره در مسائل امنیتی جانب کره شمالی را گرفته و کمکهای لازم را به
منظور پراکنش فشارهای وارده به این کشور تامین نموده است. برای سیاستمداران
چینی ثبات و اجتناب از جنگ یکی از مهمترین اولویتهای امنیت ملی این کشور
تلقی میشود. همچنین فروپاشی کره شمالی میتواند نگرانیهای جدیای را به
خصوص در مناطق مرزی برای چین در پی داشته باشد.
به
هر حال شناخت و واکاوی رفتار چین در صورت بروز جنگ و منازعه بین دو کشور
کره شمالی و آمریکا و همچنین این مسئله که چین چه موضعی را اتخاذ میکند و
آیا به نفع کره شمالی وارد عمل میشود یا خیر؟ نکته حائز اهمیتی است که در
ذیل میتوان چند پاسخ را برای این مسئله بیان داشت.
• اول
آنکه بر اساس پیمان دوستی، همکاری و کمک متقابل سال 1961بین چین و کره
شمالی، چین میبایست در صورت بروز منازعه به دفاع از کره شمالی بپردازد.
• دوم
آنکه برخی از کارشناسان معتقدند چینیها در نتیجه تغییر در نظم امنیتی
منطقهای تمرکز اساسی خود را بر منافع ملی خود قرار میدهند و نه بر حفظ
اتحاد ایدئولوژیک با کره شمالی.
• برخی
از کارشناسان این حوزه نیز معتقدند که سیاست ابهام چینیها خود میتواند
به عنوان عاملی در بازداشتن دیگران از تجاوز نظامی به کره شمالی نیز تلقی و
ارزیابی شود.
در
مجموع و بر اساس سخنان شی جین پینگ در ششم آوریل 2013 در اجلاس بوآئو در
جزیره Hainan و تاکید مجدد بر روابط استراتژیک چین و کره شمالی و یاد کردن
از این کشور به عنوان یکی از بزرگترین متحدین سنتی و شریک تجاری میتوان
گفت که چینیها نمیخواهند به صورت ناگهانی گسستی را در مواضع خود نسبت به
کره شمالی ایجاد نمایند و سیاست ابهام استراتژیک را بر سیاست شفافیت
استراتژیک ترجیح دادهاند.