بگذارید حرف آخر رابزنم. طبق بینش آوینی که بینش سید شباب اهل بهشت است٬ باید خودت را برای زمانی آماده کنی که سم ستوران از روی پیکر بیبندت رد شود تا به این طریق٬ دین خدا باقی بماند. اما برای این بزرگترین ایثار٬ نه تنها انتظار هیچ تقدیر و بزرگداشتی نداشته باشی که باید به آن روز فکر کنی که شاید تکفیرت هم کنند. این است قسمت ممتنع آوینی شدن.
گروه فرهنگی ـ سید مجتبی
نعیمی: ″من″ بودم و آوینی و
فلانی. فکر کنم سه-چهار بار همهی آثار آوینی را خواندهام٬ بخاطر همین حاضرم
مدرس دورهی آوینیشناسی باشم. آقای ... آوینی دیار ماست. بهمانی٬ تکرار آوینیست
در زمان ما. آسد مرتضی٬ مراد ماست. گفتنی نیست٬ اما راه ما راه سید شهیدان اهل قلم
است.
به اتاقش که میروی٬ پر است از عکس و کتاب آوینی. توی سایتش چهرهی
آوینی را بکگراند قرار داده. عشق مستندسازیست و به زور٬ چند دقیقه فیلم ساخته و
اولش٬ چند ثانیه از آسد مرتضی پخش میکند که برایت تداعی شود این آقا٬ ادامهی
اوست.
خلاصه٬ خیلی از بچههایی که دوست دارند یک شبه همه کارهی فرهنگ
مملکت شوند یا مدیرانی که میخواهند به بقیه بفهمانند کمی هم فاز فرهنگی دارند یا
پیشکسوتانی که فکر میکنند دنیا هنوز مزد زحماتشان را نداده است و دنبال نام
افتادهاند٬ از مشتریهای ثابت ″آوینی شدن″ هستند. یعنی ته دلخوشیشان این است که
وقتی میبینیش٬ توی دلت خوشحال باشی و به خودت ببالی که یکی مثل آوینی یا فراتر
از او را دیدهای.
عشق آوینی شدن خیلی وقت است که خیلی از ماها را گرفته. البته که بد
نیست. اما آوینی شدن نیازمند یک بینش است. بینشی که به ما میگوید آوینی٬ همهی
آسد مرتضی شدنش را مدیون یک چیز است: ″گمنامی″. «گمنامی برای شهوت پرستها
دردآور است. اگر نه٬ همهی اجرها در گمنامی است.»
بینشی که به ما میگوید آسد مرتضی٬ همهی سید شهیدان اهل قلم شدنش
را از سر کار کردن و تا آخرین نفس کار کردن و برای تکلیف خدا و اجر خدایی کار کردن
به دست آورد. و برای چنین کسی٬ ″نام″ هیچ است و برای نام کار کردن٬ کمتر از هیچ.
چون:
اسمها و نامها چون دامهاست
نام شیرین ریگ آب عمر ماست (مولانا)
و برای همین است که ″آوینی شدن″ سهل و ممتنع مینماید. بینش فوق٬
تنها یک کلید برای این فرایند معرفی می کند. یعنی آوینی شو٬ تنها با یک قدم. یعنی
لازم نیست مثل دکتر شدن٬ سالها به خودت زحمت دهی و آخرش بشود یا نشود. فقط یک پله
که بالا بروی٬ از اینی که هستی به آوینی تبدیل شدهای. عین دور دنیا با یک کلید میماند.
اما این قسمت سهل ماجراست. البته برای کسانی که قضیه را نگرفتهاند و با ″آوینی
شدن″ دنبال دست و پا کردن ″نام″ برای خودشانند.
قسمت ممتنع ماجرا وقتیست که بفهمند ″هیچ کس آوینی نمیشود مگر
اینکه قید نام را و برای نام٬ هر کاری کردن را بزنند.″ که اگر بفهمند٬ تازه متوجه
میشوند وارد چه کوچهی سر شکنندهای شدهاند.
یعنی طبق این بینش٬ آن آقایی که میخواهد یک روز (یک روز نه چندان
دور) او را به اسم مثلا بزرگترین نویسنده یا خطیب کشور بشناسند٬ یا باید از سر
آوینی شدن بگذرد یا از سر اسم بزرگترین... . بر اساس این نگاه٬ لیدر شدن و شهرت و
همه او را بشناسند به محاق میرود. باید بزرگترین و سختترین و محالترین و اساسیترین
کارها را انجام دهی٬ بدون اینکه حتی یک لحظه هم در دلت سودای اسم و نام را راه
ندهی. که اگر دادی٬ همان لحظه از آوینی شدن افتادهای.
بگذارید حرف آخر رابزنم. طبق بینش آوینی که بینش سید شباب اهل بهشت
است٬ باید خودت را برای زمانی آماده کنی که سم ستوران از روی پیکر بیبندت رد شود
تا به این طریق٬ دین خدا باقی بماند. اما برای این بزرگترین ایثار٬ نه تنها
انتظار هیچ تقدیر و بزرگداشتی نداشته باشی که باید به آن روز فکر کنی که شاید
تکفیرت هم کنند. این است قسمت ممتنع آوینی شدن.
با این اوضاع٬ آیا باز هم دوست دارید که آوینی بشوید؟
مطلب و نکته ظریفی است با دل انسان بازی می کند