الگوهای فکری ابواب مختلف وقتی بر جامعه تحمیل می گردد، لاجرم در همه ارکان زندگی مردم تاثیراتش را نشان می دهد. مدرنیته حاکم بر زندگی مردم که در دوره کارگزاران بوسیله سردمداران آن مهندسی و به اجرا گذاشته شد و در هشت ساله دوران اصلاحات سیر تکاملی خود را طی کرد، سبک نوینی از اجتماع ایرانی را ظاهر کرد. ترغیب به مصرف گرایی و تحمیل الگوی اصالت مصرف به مردمی که اندکی بود از مشقتهای دفاع در برابر دشمن در جنگ سخت رهایی یافته بودند، شرایط فرهنگی و اجتماعی ایران را تحت تاثیر خود قرار داد و تدریجا سطوح فکری مردم رنج دیده و آشنا با شرایط سخت را به الگوی "مصرف هرچه بیشتر" تغییر داد.
سیر بعدی مرگ اخلاق و فرهنگ عفیف جاری در جامعه ایران را باید در دوره ای جست که مسئولان مملکتی در این دوره با منهدم کردن پایه های فکری-عقیدتی مردم، از آنها تقدس زدایی کرده و پایگاه فکری که مقدماتش به خوبی در دوران کارگزاران پی ریزی شده بود را در اذهان بنا کرد. بعد از دوچرخه سواری های ممتد فائزه هاشمی و پوشش خبری رسانه های زنجیره ای دولت، حالا نوبت به گام دوم و تخریب مقدسات رسیده است. گامی که با گستاخی تمام، فریاد کننده فساد و احیاگر حجاب و دین یعنی خمینی کبیر(ره) را متعلق به موزه ها دانست؛ روابط آزاد دختر و پسر قوت گرفت و بیش از پیش دانشجویان روشنفکرنما را ارزش بخشید. آنچه که بعنوان مثال در این دوره به مثابه مولود آفات مدرنیته از آن یاد می شود، مثل: مبدل شدن حجاب بانوان از چادر به مانتوهای کوتاه و تنگ زننده، مسئله ای است که اکنون یعنی درسال 92 دیگر کاملا عادی است. یعنی آفتهای مدرنیسم امروز در صورت عدم مقابله با آن، فرهنگ رایج و عادی فردا می شود. به هرحال اباحیگری در جامعه بواسطه درک غلط مسئولین از واژه آزادی در این دوره به اوج خود رسید و تعادل اخلاقی جامعه از بین رفت و به اصطلاح، اجتماع به یک آنارشیسم اخلاقی رسید. این عدم تعادل اخلاقی که منتج به فرهنگی دیالکتیک و دوگانه در جامعه گردید و مولفه های سبک زندگی شبکه های ماهواره ای را به جای مولفه های قرآنی به مردم غالب کرد، تنها یک پیام را به مردم القا می کرد: "حجاب، چیزی جز زندانی کردن زن نیست و این مقوله، منافی حیثیت انسانی و منافی اصل آزادی است". که همان دیدگاه غرب نسبت به حجاب و زن می باشد. سبک زندگی که بر همین مبنای غربی به جامعه خورانده شد، متاسفانه اکثریت جبهه های جامعه را فتح کرد.بعنوان مثال: منش و جایگاه زن در صداوسیما در برنامه ها و سریالهای مختلف تغییر کرد و تعریف جدیدی را از زن به مادران امروز ما ارائه داد بطوری که بعنوان مثال، امروز روابط بی قید نسبت به شرع میان دختر و پسر امری عادی تلقی می شود! یا مواجهه با دختران هفت قلم آرایش کرده ی فروشنده در خیابانهای پر تردد و مکان های عمومی کاملا طبیعی شده است! اما آثار سوئی که بنیادین و اساسی است و تدریجا اثری از اخلاق در اجتماع نمی گذارد، همین کشانیدن تعلقات جنسی از محیط خانه و خانواده به اجتماع است. امری که نیروی کار و فعالیت اجتماع را مختل می کند. مبنای حجاب در اسلام این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و همسر مشروع اختصاص یابد. حجاب در اسلام همانطور که به زن اجازه نمی دهد وقتی از خانه بیرون می رود، موجبات تحریک مردان را فراهم کند، به مرد نیز اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند.
امام خامنه ای در این باره می فرمایند: "غربی ها می گویند زن آرایش کند تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالاری است. این آزادی زن نیست.این در حقیقت آزادی مرد است. می خواهند مرد آزاد باشد حتی برای التذاذ بصری. لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرج در مقابل مرد تشویق می کنند." و در جایی دیگر می فرمایند:" حجاب مایه تشخص و آزادی زن است. برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانه مادیگرایان، مایه اسارت زن نیست.زن با برداشتن حجابهای خود، باعریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک می کند؛کم ارزش می کند. حجاب وقار است؛متانت است؛ارزشگذاری زن است؛سنگین شدن کفه آبرو و احترام اوست."
همه ما بر این مهم ملتفتیم که از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شکار است و زن شکارچی و از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار و مرد شکارچی است و انحراف تبرج و برهنگی، از آفات بی بندوباری اجتماعی است. این برهنگی فرهنگی که اکنون تا عمق جان جامعه نفوذ کرده است، رذایل اخلاقی مردان را نیز دوچندان کرده است. تمایل آرایش ظاهری مردان به آرایشهای زنانه و رواج گسترده آن، نمادی دیگر از اباحیگری عریان در اجتماع است. وقتی فرد از خانه بیرون آمده و وارد اجتماع می شود، دچار نزاع درونی شده و با مشاهده پیرامون خود پدیده ای به نام "زنای ذهنی" را تجربه می کند که این را باید سرآغاز ردایل اخلاقی جمعی دانست که از جمله نتایج آن را باید آمار سرسام آور تجاوز به عنف دانست. جوانانی که در اوج دوران تلذذ جنسی قرار دارند، اگر براساس تربیت برآمده از قرآن در خانواده، تن به ناهنجاری های جاری در جامعه ندهند بنابرقول شهید مطهری(ره)، "یا باید رهبانیت موقت را تجربه کنند یا کمونیسم جنسی را" که هرکدام مشکلات خاص خودش را در آینده برای فرد بوجود خواهد آورد. اما راه رهایی از این اوضاع اسفبار که روح و روان فرد را آزار می دهد و در شرایطی که بستر برای ازدواج دائم فراهم نیست، ازدواج موقت می باشد که متاسفانه این امرکه کمک بسیاری در جهت ترمیم فرهنگ و جلوگیری از رشد روزافزون ابتذال در جامعه است، سازوکاری برایش تعریف نشده و در غربت به سر می برد.
واما نکته آخر از این نوشتار این که: مدتها قبل باید از رواج پدیده ای به نام ماهواره می ترسیدیم! ولی با گذشتن از کنار آن یا هرازچندگاهی با تحرکات جدی زمینه ساز رواج بیشتر آن در خانه ها شدیم. ترس از ماهواره که مصداقی از یک رسانه با ماهیت اسلحه ای برای ترور مولفه های دینی و مذهبی شکل گرفته در اذهان مردم می باشد، منهدم کردن دیش های سربه فلک کشیده از پشت بامها نیست بلکه پیداکردن راه مقابله رسانه ای با رسانه دشمن است. اگرحدود 16 یا 17 سال قبل که ماهواره سیر اولیه حضورش را در جامعه ایران تجربه می کرد، انقلابی عمل کرده و هر تک رسانه ای را با پاتکی منطقی جواب می دادیم، الآن نظاره گر تاثیرات آن بر نسل پدران و مادران امروزی نبودیم؛ والدینی که متاثر از ماهواره، حالا وظیفه تربیت فرزندانشان را برای اجتماع برعهده دارند.
مدیریت فرهنگی در هشت ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد به مراتب متفاوت تر از دوران اصلاحات و کارگزاران بوده و اگر سمت و سوی قابل توجهی نسبت به فرهنگ دینی را در آن شاهد نبودیم، اما عدم بازگشت به فضای تبلیغ و ترویج بی دینی، و انزوای معاندین ارزشهای انقلاب اسلامی، در این دوره کاملا محسوس است که امید است با تصدی ریاست جمهوری دولت یازدهم توسط فردی که متعلق و پایبند به گفتمان سوم تیر است، شاهد موقعیت آرمانی فرهنگ قرآنی در جامعه
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
خدا میدونه که حرف دلمو زدی
آتیش گرفتم وقتی این مطلب رو خوندوم این مطلب روایتی صادقانه از فاجعه ی تلخ و بزرگ انسانی بود متأسفانه در مباحث فرهنگی و دینی ما همیشه عقب و مدافع هستیم و این ریشه در علوم غربی و غیر اسلامی و بهتر بگم ضد دینی داره که ما داریم در دانشگاه ها و مدارس به خورد ملت میدیم
یکی ضعف فرهنگی و هنری و صدا و سیماست و یکی هم که خیلی ضعف بزرگی است همین عدم توجه اشخاص ذی صلاحیت در مورد اسلامی و بومی سازی علوم انسانی است