به گزارش بولتن نیوز به نقل از پايگاه عیار : رهبر انقلاب در سخنرانی اول فروردین در حرم مطهر رضوی، با اشاره مشکلات ایجاد شده به سبب اعمال تحریمها علیه ایران، به این نکته اشاره کردند که ریشه این مشکلات وابستگی اقتصاد کشور به نفت است.
ایشان بیان داشتند: «این هم یک اشکال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار این اشکال است که وابستهی به نفت است. ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسیِ خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات” لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله، میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامهی اقتصادی یک کشور به یک نقطهی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطهی خاص تمرکز پیدا میکنند.»
حال باید این سئوال را مطرح کرد که چگونه یک اقتصاد میتواند از وابستگی به نفت رها شود و سئوال دیگر این است که نقش دولت در تحقق این مهم چیست؟
طبیعی است که هر دولتی برای انجام امور جاری و یا عمرانی، نیازمند منبع درآمدی است. حال اگر این منبع درآمدی ناشی از فروش محصولات خام طبیعی و خدادادی باشد، به اصطلاح دولت رانتی شکل گرفته است. کشورهایی مانند ایران که ذخایر نفتی دارند و عمده درآمد خود را از طریق فروش نفت خام تامین مینمایند، جزو همین دولتها به شمار میروند. ایران از سال ۱۳۴۳ و با افزایش درآمدهای نفتی، کشوری با اقتصاد نفتی شناخته شد. اما راه دیگر تامین درآمدهای دولت، اخذ مالیات از فعالیتهای اقتصادی است.
فعالیتهای اقتصادی در کشور را میتوان به دو دسته تولیدی و سوداگری تقسیم نمود. تولید شامل کالا و خدمات میشود، اما سوداگری یعنی خرید و فروش کالا، به قصد افزایش آنی حجم سرمایه مالی. پس اگر دولت بخواهد درآمد خود را از مسیر مالیات افزایش دهد، نیازمند آن است تا زمینههای لازم برای افزایش تولید را ایجاد کند. همچنین برای آنکه اقتصاد به سوداگری آلوده نشود، هزینه سوداگری را در اقتصاد کشور افزایش دهد.
با این شرح مختصر میتوان موارد زیر را که از الزامات حمایت از تولید در کشور است، بیان کرد:
کاهش جذابیت بازارهای موازی تولید
همیشه چند بازار در اقتصاد ایران، موازی بازار تولید فعالیت کرده و معمولا نیز جذابیت بیشتری از بازار تولید دارند. در نتیجه سرمایههای مردم و بخش خصوصی به سمت آنها سرازیر میشود. این بازارها عبارتند از مسکن، سکه و ارز. تشخیص اینکه آیا در اقتصاد ایران این بازارها جذابیت بیشتری دارند یا بازار تولید، کار سختی نیست. کافی است به تقاضای موجود در بازارهای فوق نگریسته شود. همچنین میزان رشد قیمت در این بازارها به راحتی قابل بررسی است. اما اینکه دولت چه کاری میتواند در مقابله با این مساله انجام دهد و اینکه اصولا دولت باید دخالت کند یا خیر مسالهای که نیازمند بررسی جداگانهای است. اجمالا باید گفت که باید اقداماتی اتخاذ شود که جذابیت را برای این بازارها کاهش دهد. با این کار میتوان امید داشت که سرمایه به سمت تولید حرکت کند.
برداشتن موانع از پیشروی تولید
گام دیگر حمایت از تولید برداشتن موانع تولید در کشور است. در این بخش نیز چند مساله عمده وجود دارد. اول نبود یک سیاست کلان و مدون در حوزه صنعت است. به اصطلاح سیاست صنعتی مشخصی در کشور وجود ندارد. برای همین است که اولویت صنعتی کشور مشخص نیست. منطقی است که یک کشور با منابع و توان مشخص نمیتواند در تمام عرصههای صنعتی و تولیدی فعالیت چشمگیر داشته باشد. لذا باید انتخاب صورت گیرد و برای این انتخاب نیز باید منطقی مشخص وجود داشته باشد.
مساله دوم تامین مالی تولیدکنندگان است. در حال حاضر و به خصوص با شرایط ناشی از تورم، تولیدکنندگان با مشکل جدی تامین نقدینگی روبهرو شدهاند. بانکها تمایلی به حمایت از تولید کننده ندارند چرا که برای آنها بازارهایی همچون زمین و طلا جذابیت بیشتری دارد. و سرمایههای مردمی نیز به همین دلیل سمت تولید نمیرود. نتیجه آن به سختی افتادن تولید کننده خواهد بود و در برخی رشته فعالیتها همانند کشاورزی سبب خواهد شد که تولید کننده خود را به دلال وابسته کند.
مساله سوم هزینه بالای تولید در کشور است. فرایند تولید میتواند و باید کمترین هزینه ممکن را داشته باشد. هزینههای تولید را میتوان اینگونه برشمرد:
• هزینههای قانونی: بیمه، مالیات، نرخ بهره، تعرفهها و…
• هزینههای انرژی: آب، برق، گاز و سایر سوختها
• هزینههای مستقیم تولید: مواد اولیه، ماشینآلات، دستمزد، تحقیق و توسعه، بازاریابی، حمل و نقل و…
• هزینههای سیاسی: شایستهسالاری، میزان ثبات و دقت سیاستگذاری، تحریمهای بینالمللی و …
سوداگری را باید مساله دیگری دانست که بلای جان اقتصاد ایران شده است. حاشیه بالای سود در این فعالیت، پایین بودن شفافیت در نظام اقتصادی کشور، دیوان سالاری اقتصادی حاکم و وجود نهادهای حمایت کننده از سوداگری، سبب شده است تا سوداگری گسترش بسیاری در اقتصاد کشور پیدا کند.
استفاده درست از بازار دولت
یکی دیگر از مسایل مهم برای حمایت از تولید داخل، استفاده درست از بازار دولت است. دولت به عنوان بزرگترین مصرف کننده در کشور دارای بازار وسیعی است که اگر به درستی در اختیار تولید کننده داخلی قرار گیرد، میتواند اثری جدی در رونق تولید داخل داشته باشد. برای مثال میزان واردات گندم از خارج در سال گذشته چیزی بالغ بر ۷ میلیون تن بود که بر اساس آمار گمرک متوسط قیمت هرکیلو برابر با ۳۷ سنت بوده است. با یک ضرب ساده میتوان متوجه شد که مبلغی بیش از ۲ میلیارد و ۵۹۰ میلیون دلار برای واردات گندم هزینه شده است. اگر این عدد را در نرخ ارز مرکز مبادله ضرب کنیم چیزی بیش از ۶ هزار میلیارد تومان خواهد شد. حال اگر این عدد برای خرید داخل هزینه میشد، میتوانست رونق بسیاری به تولید کشاورزی بدهد. این اتفاق نیازمند برنامهریزی و ایندهنگری است.
در جمعبندی باید گفت که رونق تولید ملی راهبرد اصلی در کاهش وابستگی اقتصاد به نفت است و باید از دولت آینده این مطالبه را داشت که مسایل تولید ملی را خوب بشناسد و در مرتفع کردن آنها حداکثر تلاش را انجام دهد.
مسعود براتی