خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم(حافظ)
معنای لغوی و اصطلاحی
خرقه که در لغت به معنی پاره، وصله و قطعهای از جامه محسوب می شود، در اصطلاح نام جامهای را نهادهاند که بعدها لباس رسمی مقابله کنندگان با اسلام ناب محمدی(ص) گردید.
گروه صوف پوشان(پشمینه پوشان) را صوفی شناختند که لباس از پارهها می پوشیدند و آن را لباس رسمی خود قرار میدادند تا به آن رسمیتی پیدا کنند و شناخته شوند.
انتساب ساختگی خرقه به پیامبر اکرم(ص)
این جامۀ مشهور صوفیانه در پی روزگار نخستین ورودِ تصوف به اسلام، با ادعای صوفیان، که رسول خدا(ص) از پارهها، جامهای حتی ناهماهنگ داشته اند.(1) صوفیان از پارههای مختلف که هر پارهاش از مزبلهای برداشته میشد و پس از طهارت کنار هم قرار میگرفت خرقه تهیه می کردند و اگر نمییافتند پارچه سالمی را پاره پاره میکردند.
آنها برای اینکه مورد اعتراض قرار نگیرند، مدعی میشدند پیامبر اکرم(ص) چنین کرده اند! لباسی تهیه می نموده که به صورت چهل تکه دوخته می شد. سپس به رسم صوفیانه، نوع دوخت پیدا کرده، تن پوشی ساده میگشت. رفته رفته با گذشت زمان پای سلیقه در تهیه خرقۀ جامۀ زاهدانۀ اهل تصوف نیز باز شد.
در همین حال اصطلاحاتی را به خود اختصاص داد و به نام های مرقعه، جبه، لباچه، فرجی، گپنک از آن یاد کردند و صفاتی از قبیل هزار میخی(2) هزار بخیه(3) نه تو(4) ده تو(5) صد تو(6) به آن دادند که نشانِ دور شدنِ این لباس ساده از اصالت نخستین و گرفتار تنوع و تفنن و بازی با الفاظ است.
به هر حال خرقه با این سرنوشت هر چه کهنه تر، بهتر و هر چه بیش تر، پارهای بر پاره دوخته شده باشد مطلوب تر و...
منظور صوفیه از خرقه پوشی
به دست آوردن انگیزۀ خرقه پوشی می تواند حقایقی را ارائه داده، روشن کنندۀ سنتی شود که زمانی تن پوش مستمندان و تهی دستان به شمار می رفته و با گذشت سه قرن در اسلام، لباسِ رسمی صوفیان گردیده است.
در تصوف هم نخست لباسی بوده مناسب با مقصودِ صوفیان که سعی داشتند خویش را به وسیلهای در معرض جلبِ توجه و دیدِ دیگران قرار دهند و با دوش انداز یا تن پوشی «که اغلب از پارهها و کهنه وصلهها تهیه میدیدند»(7) خود را از مسلمانان جدا کرده، به نمایش گذارند.
این شیوه بهترین روش تبلیغی برای تصوفِ تازه وارد به اسلام به شمار میرفت. پس از روزگاری که از ابداع خرقه پوشی گذشت سلیقهها، منظورِ از خرقه پوشیدن را مشخص نمود و هر خرقه پوشی، نه فقط چون از اهل تصوف باشد، خرقه پوش بوده است، بلکه به لحاظی آن را مورد استفاده قرار می داد:
1- عدهای دلخوش داشته بودند که لباس پیامبران را تن پوش خویش ساختهاند. زیرا از ترفندهای نخستین سران تصوف این بود که خویش را با اینگونه روشها شبیه به قدیسان عالم سازند و مدعی بودند خشن بودن جنس و هم رنگ نبودن پارههایی که لباس شده است، مانند البسه انبیاء می باشد.
2- معتقد بودند خرقه پوشی چون نفس را خوار و ذلیل میکند، «مانع از ارتکاب به معاصی می گردد.»(8) به این معنا، او که خرقه میپوشید، به لحاظ ملبس شدن به لباس زهاد سعی داشت به بی آبرویی ابتلاء به گناه گرفتار نشود و این عادت ملکۀ او میگشت که البته ماجرای "برصیصای عابد" این تصور را بی رمق مینماید. زیرا تسلط بر نفس به مراعات آداب شرع می باشد، نه فقط به لباس خشن پوشیدن.
خرقه پوشیدن زاهد ز خدا ترسی نیست در کمین است که صیدی نرود از دامش
3- چون رواج داده بودند جهت رهایی از شرِّ خواستههای نفس و لذت جوییهای او، میباید خرقۀ خشن پوشید؛ همان طور که اشاره هم کردهاند: «خرقه را صوفی به اختیار برای تزکیه نفس می پوشد»(9) به این لحاظ نیز خویش را در زمرۀ خرقه پوشان در می آوردند.
گر تو ترک این نجس خرقه کنی نیل را در نیلِ جان غرقه کنی (مولوی)
4- چون خرقه پوشی نشان سر سپردگی به شمار می رفت(10) و عدهای به این تظاهر فخر و مباهات مینمودند، از لباس خرقه استفاده می کردند تا سر و گردنی از مردم محیط زندگی خویش بلندتر باشند.
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری کآتش از خرقۀ سالوس و کرامت برخاست
5- عدهای نیز برای این که خویش را به رنگ کسانی در آورند که قدیس شناخته می شوند، خرقه پوشی را اختیار کرده بودند(11) و به آن اصرار داشتند.
بهباطنگرنداردزاهدخلوتنشینعیبی چرادرخرقه،خودرااینچنینمستورمی دارد؟ (محتشم)
6- به منظورِ بیرون آمدن از نوعی زندگی و حالی که در آن بودهاند و شباهت ظاهری و باطنی به زندگی و حال دیگر پیدا کردن، خرقه میپوشیدند.(12)
7- به لحاظ فقر مادی و تهی دستی از پارههای بازماندۀ البسۀ مردم که به زباله میسپردند، لباس تهیه میکردند و مورد استفاده میدادند. آن گروه نیز نا خواسته در زمرۀ خرقه پوشان قرار میگرفتند.(13)
8- عدهای نیز به منظورِ مراعات آدابِ ورود به فرقههای صوفیه خرقه میپوشیدند.(14)
به هر حال او که از خرقه استفاده میکرد و خود را به آن وسیله از جامعۀ اسلامی جدا میساخت، مصمم بود به هر کس او را با چنین وضع و شکل و شمایلی میبیند، بفهماند اغیار را از درون بیرون کردهام و غیر خدا را به یک سو نهادهام و اگر خرقه پوشی با چنین نتیجهای که انسان را کاملا انسان مینمایاند نباشد، لباسی است که صاحبش زحمت تحملش را کشیده، سودی معنوی نصیب برده است.
خدا ز آن خرقه بیزار است صد بار که صد بت باشدش در آستینی
نقدصوفینههمینصافیبیغش باشد ایبساخرقهکهمستوجبآتشباشد(حافظ)
پی نوشتها:
1- اورادالاحباب، ص 27
2-آداب الصوفیه،نجم الدین کبری،ص 29
3-خرقۀ کبرویان،ص 171
4-کلیات سعدی، ص 602
5-گلشن راز به اهتمام صابر کرمانی،ص83
6-دیوان سلمان ساوجی،ص 339
7-کشف المحجوب، ص 56
8-کشاف اصطلاحات الفنون،ص 424
9-قواعد الصوفیه از دکتر عبدالحمید صالح حمدان،ص 97
10-کشف المحجوب،ص153
11-اوراد الاحباب،ص 27
12-خرقه پوشان از دکتر مجید دامغانی،ص129
13-صوفی نمایان از نور علی شیرازی،ص88
14-تصوف چیست،مارتین لینگر،ص20
15-خرقه صوفیان،استاد سید عباس وعیدی بهشهری،صص 67 و 68
مدرس و کارشناس فرق و ادیان حوزه علمیه قم؛
حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند