اگرچه با وقوع انقلاب اسلامی و به طور خاص در ده سال اخیر،
پیشرفتهای بیشماری در عرصهی علم و فناوری داشتهایم، اما کماکان ضعفها و
معایبی نیز در این راه وجود دارد که موجب شده است تا با «وضع مطلوب»
فاصلهی زیادی داشته باشیم. از همین روی، صاحبنظران و پژوهشگران سعی
کردهاند موانع موجود بر سر راه تولید علم را از دید خود مورد مداقه قرار
دهند و راهکارهای برونرفت از آن را روشن سازند.
پیش
از ادامهی بحث، ذکر این نکته ضروری است که بدانیم تولید و پیشرفت علمی،
بیش از آنکه محتاج برنامهریزی و تصمیمات نهادی و سازمانی باشد، وابسته به
پدید آمدن «روحیهی علمی» در میان جامعه و به خصوص جامعهی دانشگاهی و
پژوهشی کشور است. این موضوع مهم است که به تعبیر «دکتر داوری اردکانی»،
بدانیم:
«علم در ابتدا با شاخص و
برنامهریزی پیشرفت نکرده است، بلکه مردم و اقوامی که میخواهند راه
رفتهی علم را بپیمایند میتوانند و باید، اگر به تاریخ علم رجوع نمیکنند،
لااقل وضع علم در جهان پیشرفته و آثار فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن را
در نظر آورند و ناگزیر پیشرفت علم را به مجموعهای از نتایج غالباً صوری
(که میتواند عنوان شاخص و ملاک به خود گیرد) تحویل کنند. ظاهرترین وجه
پیشرفت علم را در کتاب و مقاله و مدرسه و دانشگاه میتوان دید. کشوری که در
علم پیشرفته است، صاحب کتاب و مقالات بیشتری است و پژوهشگر و استاد و
دانشجو به اندازهی کافی دارد، اما این کشور اگر پیشرفت کرده است، نه بدان
جهت است که برای افزایش تعداد مقاله و تکثیر جمعیت استاد و دانشجو کوشیده
باشد، بلکه برعکس، بر اثر پدید آمدن روحیهی اهتمام به علم، تعداد کتب و
مقالات و دانشمندان و علاقهمندان به علم افزایش پیدا کرده است. اما اگر
گمان کنند که کوشش برای بالا بردن آمار مقالات و افزایش تعداد دانشجو و
استاد (که در حد خود کوشش لازم و مغتنمی است) تدبیر اصلی و ضامن ضروری
پیشرفت علم است، خدمت چندانی به علم نمیتوانند بکنند.»(1)
با
این مقدمه باید گفت که بدون شک یکی از موانع موجود در این مسئله، به
«تعریف» ما از مفهومی به نام «پیشرفت علمی» بازمیگردد. اینکه شاخصها و
ملاکهای تولید و پیشرفت علمی کدامها هستند، خود موضوع مهمی است که به
دقتنظر بیشتری نیاز دارد.
چنانچه
پیشتر گفته شد، بر اساس تعاریف موجود، شاخصهایی که معمولاً برای پیشرفت
علمی توسط نهادهای معتبر داخلی و حتی بینالمللی در نظر گرفته میشود، شامل
موضوعاتی نظیر موارد زیر است:
1. تعداد مقالات چاپشده در مجلات معتبر (ISI)
2. مقالات منتشرشده در مجلات نیچر (Nature) و ساینس (Science)
3. تعداد دانشگاهها و پژوهشگاهها و مراکز تحقیقاتی
4. تعداد اساتید و دانشجویان
5. تعداد کتب علمیتخصصی
6. جایزهی نوبل
7. تعداد ارجاع به مقالات پژوهشگران
در این میان، آن موضوعی که بیش از همه دارای اهمیت است تعداد مقالات ثبتشده در مجلات ISI
است. حتی مراکز علمی معتبری چون «نیچر» و «اسکوپوس» نیز برای سنجش میزان
تولید علم کشورهای جهان، از همین عامل به عنوان شاخص مهم استفاده میکنند.
از این زاویه، هر کشور که بتواند مقالات ISI بیشتری
در مجلات جهانی به ثبت رساند، از میزان پیشرفت علمی بیشتری برخوردار است.
بر این اساس، در حال حاضر طبق گفتهی دکتر جعفر مهراد، سرپرست پایگاه
استنادی علوم جهان اسلام (ISC)، ایران به لحاظ تولید مقالات ISI در جایگاه نوزدهم جهان، یعنی حتی بالاتر از بسیاری از کشورهای غربی قرار دارد.(2)
البته
در سالهای اخیر، مراکز سنجش علمی جهان از عامل دیگری به نام میزان ارجاع
پژوهشگران به یک مقالهی خاص به عنوان یک «شاخص کیفی» نیز بهره بردهاند؛
بدین معنا که به هر میزان سهم ارجاعات توسط سایر پژوهشگران به یک مقاله
بیشتر باشد، آن مقاله (و به تبع آن، کشور مورد نظر) از امتیاز بیشتری
برخوردار خواهد شد.
با دقت در
شاخصهایی که برای تولید و پیشرفت علمی کشورها در نظر گرفته شده است،
میتوان به این موضوع دست یافت که اکثر قریب به اتفاق این عوامل جزء
«شاخصهای کمّی» محسوب میشوند، نه «کیفی». به همین علت، همهی همّ و غم
مسئولین نهادهای تصمیمگیر و سیاستگذار در حوزهی علم، آن شده است که در
دوران مدیریتی خود، با صدور بخشنامههای مختلف، بر تعداد مقالات ISI بیفزایند. به همین علت، دکتر داوری به انتقاد از افزایش مقالات ISI و تعیین آنها به عنوان شاخص پیشرفت و تولید علم، پرداخته و معتقد است:
«رشد و توسعهی علم را با ملاک ISIنمیتوان سنجید. پیشنهاد کردهاند که همهی دانشگاهیان در مجلات ISI مقاله
بنویسند تا ما در عداد ده کشور اول تولیدکنندهی علم قرار بگیریم. پیداست
که نیتشان خیر و مقصدشان اعتلای نام کشور است، اما کار تاریخ را بسیار
آسان گرفتهاند. اگر کارها به این آسانی است، چرا پیشنهاد نمیکنیم که
همهی استادان حداقل دو تا مقاله بنویسند تا ما در زمرهی پنج کشور اول
قرار گیریم؟»(3)
بنابراین سؤال این است که به راستی تعداد مقالات ثبتشده در مجلات ISI میتواند شاخص درست و مطلوبی برای سنجش میزان پیشرفت علمی یک کشور باشد؟ آیا اگر کشوری از میزان بیشتری مقالات ISI
برخوردار بود، به معنای آن است که آن کشور به لحاظ علمی پیشرفتهتر است؟
آیا میزان رشد مقالات یک کشور مساوی است با میزان پیشرفت علمی آن؟ برای
مثال، طبق آمار نشریهی «نیچر» در سال 2012، کشور عربستان سعودی با رشد
33درصدی نسبت به سال 2011 در جایگاه اول جهان قرار گرفته است، آیا این بدان
معناست که این کشور از پیشرفت علمی بیشتری حتی از کشورهای علمیصنعتی جهان
برخوردار است؟(4)
در پاسخ به
این سؤالات باید گفت به نظر میرسد این شاخص نمیتواند حداقل «به تنهایی» و
بدون توجه به «شاخصهای کیفی» دیگر، به عنوان یک عامل مهم در این زمینه
نقش بازی کند. چنانچه رهبر انقلاب نیز مانند همیشه با ژرفنگری خود متوجه
این موضوع شدهاند و در دیدار چندین سال پیش خود با رؤساى دانشگاهها و
مؤسسات آموزش عالى کشور چنین فرمودهاند:
«یک نکتهى دیگر که اشارهاى هم در صحبتهاى آقایان بود،
مسئلهى ملاک ارتقای اعضاى هیئتهاى علمى است. این ملاکها چیست؟ خوب، حالا
مقاله و مجلات ISI و اینها، همه حرفهاى خوب و درستى است؛ لیکن اینها تنها ملاک نباشد. حالا خود این مقالات درجشده در مجلات ISI هم
همیشه ملاک نیست. آنچنان که اهل فن و افراد مطلع به بنده گزارش میدهند،
اینها سطوح مختلفى دارد و آنچنان نیست که صرف این معنا یک ملاک دائمى به
حساب بیاید؛ لیکن ملاکهاى دیگرى هم وجود دارد، مثلاً فرض کنید پرورش
دانشجو. استادى که در دانشجوپرورى و شاگردپرورى و به ثمر رساندن شاگرد از
خودش یک کار درخشانى نشان میدهد یا نظر نویى در مسائل علمى و دانشگاهى
ابراز میکند، ملاکِ ارتقاست. این ملاکهاى گوناگون را مىشود تدوین کرد و
ملاک ارتقای اعضاى هیئتهاى علمى قرار داد.»(5)
دکتر
داوری نیز در کتاب «علم و سیاستهای آموزشی و پژوهشی» در این باره معتقد
است که «اکنون دیگر در فلسفهی علم این قضیه محرز است که توسعهی علم را با
شمارش مقالات و کتاب تعیین نمیکنند. نه اینکه علم بیمقاله و کتاب متحقق
شود، کتاب و مقاله لازمه و نتیجهی پرداختن به علم است، ولی این پرداختن
اگر جهت و نظم نداشته باشد، هرچند که حاصلش مقالات بسیار باشد، علم را پیش
نمیبرد و آن را ملاک و میزان پیشرفت علم نمیتوان دانست.»(6)
از
سویی دیگر، زمانی پیشرفت علمی کشور اتفاق میافتد که همهی وجوه و سطوح
علمی آن توأمان با هم رشد کنند. بنابراین صرف پیشرفت «تکبعدی» و در چند
رشتهی خاص، اگرچه خود مرحلهای از حرکت به سمت تعالی است، اما نمیتواند
موجبات پیشرفت همهجانبهی جامعه را فراهم سازد. برای مثال، نمیتوان تنها
در «علوم پایه» پیشرفت کرد و از «علوم انسانی و اجتماعی» غافل شد؛ آن هم در
حالی که طبق آمار «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری»، نیمی از تعداد کل
دانشجویان کشور را دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی تشکیل میدهند. تعداد
اعضای هیئتعلمی رشتههای علوم انسانی و اجتماعی نیز بیش از تعداد اعضای
هیئتعلمی در رشتههای علوم پایه، فنیمهندسی و پزشکی است. تعداد دانشجویان
تحصیلات تکمیلی علوم انسانیاجتماعی نیز بیش از سایر رشتههاست. با این
حال، میزان تولید و پیشرفت علمی ما در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، در
مقایسه با سایر رشتهها، بسیار اندک است.
البته حتی اگر مقایسهای کمّی و تنها منطبق بر تولید مقالات ISI داشته باشیم، باز هم مشاهده خواهیم کرد که آمار مقالات منتشرشده در مجلات ISI
در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، بسیار پایینتر از رشتههای علوم پایه
و علوم فنیمهندسی است. برای مثال، در سال 2004 به ازای هر 100 نفر عضو
هیئتعلمی در گروه علوم پایه، شاغل در دانشگاههای ایران، 44 مقاله در
مجلات علمی جهان منتشر شده است و در علوم انسانی و اجتماعی به ازای هر 100
نفر هیئتعلمی، تنها یک مقاله در مجلات علمی بینالمللی منتشر شده است!
بماند که حدود دوسوم کل مقالات علوم انسانی و اجتماعی در این سال نیز صرفاً
حاصل کار اساتید و پژوهشگران رشتهی روانشناسی بوده است.(7)
بیتردید یکی از دلایل مهم این مسئله عدم نظریهپردازی و ارائهی سخنی نو
توسط اساتید علوم انسانی و اجتماعی است. اساتید و دانشجویان علوم انسانی و
اجتماعی یاد گرفتهاند که در بهترین حالت، «مترجمان» نظریات اندیشمندان
غربی باشند.
البته قطعاً تعداد
مقالات منتشرشده در نشریات معتبر خارجی بیانگر کل فعالیت و کار پژوهشگران
علوم انسانی ایران نیست. اصرار بر انتشار مقاله صرفاً در مجلات فهرست ISI هم منطقی نیست. بهترین دانشگاهها و دانشکدههای علوم انسانی و علوم اجتماعی جهان مانند LSE و SOAS نیز همواره نسبت به این موضوع که در رتبهبندی دانشگاهها، به مقالات در فهرست ISI امتیاز
فراوان داده میشود اعتراض دارند. استدلال این دانشگاهها این است که
بسیاری از محققان علوم انسانی و اجتماعی، بر خلاف علوم تجربی، حاصل کار خود
را در قالب کتاب منتشر میکنند. ضمن اینکه بسیاری از مجلههای معتبر
حوزههای علوم انسانی در فهرست ISI نیستند و اصلاً نخواستهاند که باشند.(8)
از
سویی دیگر، با مراجعه به آمار مقالات منتشرشده توسط پژوهشگران و محققان
علوم پایه و فنیمهندسی کشور، به این مسئله نیز پی خواهیم برد که اکثر قریب
به اتفاق این مقالات توسط پژوهشگران چند رشتهی خاص (رشتههایی چون شیمی،
نانوتکنولوژی، هستهای و برخی رشتههای مهندسی) منتشر شده است که به
مدد توجه و عنایت مسئولین کشور، به خصوص رهبر انقلاب، در سالهای اخیر
پیشرفتهای چشمگیری داشتهاند؛ نه اینکه شامل همهی رشتههای این علوم
باشد. این یعنی اینکه ما هنوز با مفهوم «نهضت» در اصطلاح «نهضت تولید علم و
جنبش نرمافزاری» فاصلهی زیادی داریم.
موضوع بعدی که در این زمینه مهم است ارتباط بین تولید مقالات ISI با نیازهای جامعه و کشور است. به راستی به چه میزان مقالات منتشرشدهی علمی در راستای نیازهای جامعه است؟ مقالات ISI
پژوهشگران زحمتکش ما تا چه حد پاسخگوی معضلات و مشکلات جامعهی ما در
سطوح مختلف اقتصادی، تکنولوژیکی، صنعتی، سیاسی یا فرهنگی بوده است؟ آیا این
مقالات توانستهاند گرهی از مشکلات کشور باز کنند یا خیر؟ آیا ISI
تولید میکنیم برای آنکه صرفاً تولید کرده باشیم و آمار مقالات کشور را
بالا ببریم و امتیازی علمی برای خود کسب کنیم یا اهدافی والاتر و مهمتر،
یعنی برطرف کردن نیازهای جامعه، در لوای آن وجود دارد؟
در پاسخ به پرسشهای فوق، باید گفت که متأسفانه اکثر مقالات ISI
پژوهشگران ایرانی هیچ ارتباطی با نیازهای جامعهی ما ندارد. این مقالات
بیش از آنکه ناظر به پاسخگویی به مشکلات وجوه مختلف جامعه باشد،
تکمیلکنندهی علوم و دستاوردهای نوین علمی کشورهای غربی هستند. ناخدای
بصیر و هوشیار انقلاب به درستی متوجه این موضوع شدند که چند ماه پیش این
گونه فرمودند:
«به ما گزارش
میدهند که 70 درصد مقالههاى علمى ما ناظر به نیازهاى کشور نیست. نمیدانم
چقدر این آمار دقیق است، اما به من این جور گزارش میشود. این همه شما
زحمت بکشید، مقالهى علمى تهیه کنید، از این مقالات علمى 30 درصد ناظر به
نیازهاى کشور باشد، 70 درصد نه! خب، انسان احساس خسارت میکند. باید 100
درصد کار علمى، تلاش علمى، تهیهى مقالهى علمى ناظر باشد به نیازهاى شما.
شما با ISI هم بر این اساس همکارى کنید. آنجایى که مقالهى مورد قبول ISI چیزى
است که شما میتوانید در کشور از آن استفاده کنید، آن را دنبال کنید. ما
معیار اساسى در دست داریم. معیار ما این است که کشور ما صدها خلل و مشکل و
خلأ دارد، میخواهیم اینها را پر کنیم.»(9)
نگارنده فعلاً در پی طرح این موضوع نیست که متأسفانه «نظام
سرمایهداری» برای آنکه تسلط خود را بر کشورهای جهان حفظ نماید و مناسبات
فیمابین آنان را کنترل کند، ساختارها و زیرساختارهایی در ساحتهای گوناگون
زندگی بشری طراحی کرده است که نظام سنجشِ میزان پیشرفت علمی کشور، مبتنی
بر شاخصهای یادشدهی فوق، یکی از آن ساختارهاست. این خود موضوع مهمی است
که باید در جای خود مورد بررسی دقیق قرار گیرد، اما نمیتوان از این موضوع
غافل شد که متأسفانه پژوهشگران ما در حال کِشت در زمین غرب هستند. حتی اگر
در زمین خود نیز بکاریم، با این اوضاع، محصول آن را اغیار درو خواهند کرد و
مگر نکردهاند؟!
بنابراین واضح است مادامی که مقالات ISI
در جهت رفع نیازهای جامعهی ما نباشند، نه تنها از انتشار آنها سودی
نخواهیم برد، بلکه شاید ضرر هم خواهیم کرد؛ چه آنکه بیمزدومنت برای پیشرفت
تمدن غرب تلاش نمودهایم و علم تولید کردهایم. متأسفانه نظام ارتقای
علمیای که توسط مسئولین فرهنگی و علمی کشور طراحی شده است نیز بدون آنکه
به این مسئله توجه کند، یکی از مهمترین شاخصهای خود را بر انتشار مقالات ISI
بنا نهاده است. نتیجه آنکه چنین موضوعی موجب شده است تا اساتید و به تبع
آن، دانشجویان کشور برای آنکه از امتیاز و ارتقای علمی برخوردار شوند، به
فکر تولید ISI باشند، بدون آنکه به موضوعات مهمتری
چون رفع نیازهای جامعه توجهی داشته باشند. چنین نظام علمی، عقلاً و منطقاً
کارآمد و تعالیگر نخواهد بود؛ چنان که رهبر انقلاب نیز در این باره این
گونه فرمودهاند:
«بدون شک باید
پژوهش و تحقیق مورد توجه و اهتمام بیشترى قرار بگیرد در کشور، اولاً با
توجه به نیازهاى آن، هدفدار کنیم؛ یعنى ببینیم واقعاً کشور به چه احتیاج
دارد و پژوهشها را در جهت نیازهاى کشور قرار بدهیم که در خلال بیانات بعضى
از دوستان هم روى آن تکیه شده بود و کاملاً هم درست است و این لازمهاش
این است که ما بانک اطلاعات و مرکزى داشته باشیم. همه بتوانند بدانند چه
لازم است، چه انجام شده است و چه لازم است براى تکمیل یک پژوهش تا بتواند
این قطعات گوناگون در کنار هم جمع بشود. این هم یک نکتهى ذیل همین نکته
است ـکه باز بعضى از دوستان تذکر دادند و من هم یادداشت کردمـ که ما
باید نظام اعطاى امتیازات علمى را در دانشگاه تطبیق کنیم با این چیزها،
والّا صرف اینکه مثلاً یک مقاله در یک مجلهى ISI منتشر
کرده یا چه تعداد مقاله منتشر کرده، کافى نیست؛ یعنى محقق و پژوهشگر ما
نباید براى کسب رتبهى علمى به دنبال این باشد که مقالهاى را تهیه و تولید
کند که براى کشور هیچ فایدهاى ندارد و هیچ خلأیى از خلأهاى پژوهشى کشور
را پر نمیکند.»(10)
بنابراین همان طور که در ابتدای این مطلب اشاره شد، تولید و پیشرفت علمی اگر هم قرار است با انتشار مقالات ISI
وابستگی داشته باشد، باید ناظر به رفع نیازهای داخلی باشد. از این مهمتر
اینکه لازمهی پیشرفت علمی از طرفی به ارتباط ارگانیک همهی اجزا و بخشهای
مختلف جامعه به هم و از طرفی دیگر، به ایجاد روحیهی «جهاد علمی» در کشور
وابسته است؛ موضوعاتی که خود نیازمند تبیین و تفسیر بیشتر در مطالبی دیگر
هستند.
پینوشتها:
1.رضا داوری اردکانی، علوم انسانی و برنامهریزی توسعه، تهران، انتشارات در انتظار فردایی دیگر، 1389، ص 108 و 109.
3. رضا داوری اردکانی، علم و سیاستهای آموزشی و پژوهشی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385، ص 125.
4. 1387http://www.nature.com/news/366-days-2012-in-review-1.12042
5. بیانات در دیدار رؤساى دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالى، 23 مرداد 85.
6. رضا داوری اردکانی، علم و سیاستهای آموزشی و پژوهشی، همان.
7.شهاب اسفندیاری؛ خوب، بد، زشت: دربارهی نوشتن به زبانِ علمیِ زمان.
8.همان.
9. بیانات در دیدار شرکتکنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان، 12 مهر 91.
10. بیانات در دیدار اساتید و اعضاى هیئتعلمى دانشگاهها، 13 مهر 85.