لزوم توجه به نگاه و برآورد غرب از حلقه انحرافی و کنشهای پیرامون آن را میتوان چنین برشمرد:
1- غرب نشان دادهاست که به دنبال شناسایی و کمک برای روی کار آمدن افرادی
در نظام جمهوری اسلامی است که طرف مناسبتری برای تعامل در فعل و انفعالات
بینالمللی هستند؛ از این رو، تحلیلهای غربی از حلقه انحرافی میتواند در
برنامهریزیهای آیندهی غرب برای ایران نقش مهمی داشته باشد.
2- بررسی پیش رو نشان میدهد؛ نکات، علائم و موضعگیریهایی که مواد خام
تحلیل غربی را تشکیل دادهاند، حاصل تحلیل رفتار رئوس ساختار سیاسی کشور
است. در واقع تحلیلهای ارایه شده، ارتباط مستقیمی با عملکرد و مواضع حلقه
انحراف دارند. این مهم با تدقیق در زمانبندی کنشهای داخلی حلقه انحراف و
واکنشهای خارجی به وضوح نمایان است.
3- استفاده زیرکانه رسانههای غربی از تکنیکهای اقناع خبری برای
همراهسازی مخاطب با خود در ارایه تحلیل، نکتهای حایز اهمیت است. به عنوان
نمونه؛ این رسانهها از خانه نشینی رییسجمهور به عنوان «بروز بیشتر شکاف
موجود در هرم قدرت» یاد کرده و در تحلیل غرضآلود آن، دلایلی را در جهت
منافع خود و با ارایه اطلاعات بعضاً دقیق و تکیه بر نظر تحلیلگران منتشر
میکنند.
4- در پژوهش پیش رو، طرف غربی در تحلیل جریانهای سیاسی داخل ایران، از دو
طیف تحلیلگر استفاده کردهاست؛ تحلیلگران زبدهی بومی غربی و
تحلیلگرانی که اصالت ایرانی دارند و در مراکز و اتاق فکر بینالملل مشغول
به کارند. در بسیاری اوقات، نگاه تحلیلگران ایرانی مقیم کشورهای غربی –با
توجه به شناخت دقیقتر این افراد از فرهنگ کشور- با درصد بالایی به واقعیت
نزدیکتر است.
تحلیلهای غرب پیرامون جریان انحراف
تحلیلهای طرف غربی پیرامون جریان انحراف، از اسفندماه سال 1389 آغازشده و
در ماجرای خانهنشینی رییسجمهور اوج میگیرد. این تحلیلها را میتوان به
سه مقطع تقسیم کرد:
1- پیش از خانهنشینی رییسجمهور؛
در این مقطع، تحلیلها حول «اسفندیار رحیممشایی»، گمانههای ارسال
پیامهای ارتباطی وی به آمریکا و موضعگیریهای جنجالیاش صورت پذیرفتهاست
و البته اینها پس از دولت نهم و رویکرد خصمانه و غیر منعطف غربیها به
دولت صورت گرفتهاست.
2- در طول 11 روز خانهنشینی رییسجمهور
رئوس مطالب مطرح شده در این برهه عباتند از: توصیف شرایط، تلاش برای
علتیابی شکاف و گمانهزنی پیرامون احتمال عزل یا استعفای رییسجمهور.
3- پس از خانهنشینی رییسجمهور
در این دوره، ارایهی تحلیلهای دقیقتر آغازشدهاست. انتساب شکاف
رهبری-ریاست جمهوری به عنوان یک بحران در کشور به بهار عربی و نمود آن در
ایران، تحلیل شرایط و رفتارشناسی «اسفندیار رحیممشایی» و بررسی آن از
زاویهی تقابل با اهداف مقام معظم رهبری، نمونههایی از این تحلیلهاست. در
این برهه، طرف غربی تلاشهای فراوانی برای القای وجود شکاف میان ارکان
اصلی نظام جمهوری اسلامی انجام دادهاست.
حاصل آنکه، ظهور «حلقه انحرافی»، این فرصت را به طرف غربی دادهاست تا از
این حلقه و حواشی ایجادشده توسط آن به عنوان «شکاف عمیق میان رهبری و
ریاست جمهوری» یاد کند و به تحلیل آن بپردازد.
رئوس تحلیلهای طرحشدهی طرف غربی پیرامون این موضوع را میتوان چنین برشمرد:
1- شناسایی و توانسنجی از دو طرف شکاف پیشآمده در سطوح عالی جمهوری اسلامی؛
2- گمانهزنی پیرامون امکان استعفا یا عزل احمدینژاد از ریاست جمهوری؛
3- ریشهیابی شکاف نوظهور در حاکمیت ایران؛
4- شناسایی طرف مطلوب غرب در شکاف حاکمیت ایران؛
5- فواید شکاف رهبری-ریاست جمهوری برای طرف غربی؛
6- گمانهزنیها پیرامون پیروز انتخاباتهای آتی ایران؛
7- گمانهزنیهای طرف خارجی پیرامون رییسجمهور آیندهی ایران؛
8- بررسی تأثیر جریان انحرافی بر آیندهی هستهای ایران؛
9- آیندهپژوهی تحلیلگران غربی از جریان انحرافی
نتایج حاصل از رفتارشناسی طرف غربی از حلقه انحرافی نشان از گشوده
شدن روزنهی امیدی دارد که غرب برای تغییرات آیندهی حکومت ایران مدتهاست
به دنبالش بوده است. اصلیترین نتیجهگیریهای حاصل از این رفتارشناسی
برای تحلیلگران غربی به ترتیب زیر میباشد:
الف) بروز شکاف در هستهی مرکزی ساختار قدرت؛
ب) مخالفت از درون با ساختار سنتی و حوزوی نظام؛
ج) یافتن ظرفیتهای جدید برای استراتژی مهار درونی قدرت نرم جمهوری اسلامی.
مؤسسهی آمریکایی «رَند»[1] که با پشتوانهی مالی «بنیاد اسمیت
ریچاردسون»[2] سالیانی است به مطالعه در خصوص ایران مشغول است، در زمرهی
مراکزی است که به تحلیل رفتار حلقه انحراف علاقهمند است. «علیرضا نادر»
از جمله استراتژیستهای مؤسسهی رند، معتقد است شرایط داخلی کشور با مهندسی
حلقه انحراف بهسوی بحرانی شدن در حال حرکت است؛ وی در جملهای قابل تأمل
تصریح میکند: «آن چه ما در ایران ناظریم، آرامش پیش از طوفان است.»[3]
«عباس ملکزاده میلانی»، سرپرست پروژهی «دموکراسی در ایران»، در
«مؤسسهی آمریکایی هووِر»[4] نیز در تحلیلی نزدیک به علیرضا نادر از
بیثباتی در ایران به واسطهی رفتارهای ناشی از این جریان سخن گفته، نتیجه
میگیرد: «نمیتوان وقایع چند ماه آینده را حدس زد.»[5]
«رابرت فیسک»[6]، تحلیلگر و مقالهنویس روزنامهی ایندیپندنت اما تبعات
بحرانسازی جریان انحراف را از این بالاتر برده و مینویسد: «انتظار آن
میرود که احمدینژاد در تماشاییترین جایگاه ضربهپذیر در تاریخ جمهوری
اسلامی قرار گیرد».
بحرانسازیهای فصل به فصل حلقه انحراف امیدواری تحلیلگران غربی را برای
تحقق آرزوی دیرینهی «بیثباتسازی حاکمیت ایران» بیش از پیش نمایان
میسازد. این موضوع در لابهلای بسیاری از اسناد منتشرهی تحلیلگران غربی
مشهود است؛ از آن جمله، تحلیلگر روزنامهی «لوفیگارو» است که مینویسد:
«آیا حکومت ایران، در سایهی انقلاب در کشورهای عرب و دو سال پس از خیزش
سبز که شکست خورد، در حال ترک خوردن از داخل است؟ هنوز برای نتیجه گرفتن،
بسیار زود است؛ اما نشانههایی هست که نشان میدهد اختلافات شدیدی وجود
دارد.»[7]
پرسش اصلی از میان چنین تحلیلهایی آن است که این «نشانهها» که طرف غربی
را امیدوار کرده و برنامهریزیهای دقیقی را به همراه آورده است،
کداماند؟ پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش مهم، توصیف نگاه غرب به «فواید
شکاف ساختاری در حاکمیت ایران»، ضروری است.
فواید شکاف در سطوح عالی حاکمیت جمهوری اسلامی برای غرب
«تلاش برای مهار درونی قدرت نرم جمهوری اسلامی»، برآیندی از سعی و خطای 32
سالهی غرب در جنگ با ایران است. با این مقدمه، طبیعیترین گزینه برای طرف
غربی، ظهور حلقههایی در داخل ساختار قدرت است که آهنگ دوگانهای را
مخابره میکنند و اکنون از نگاه غرب، «حلقه انحراف» در کنار حلقهها و
جریانهای معارض دیگر دارای چنین شرایطی است. تحلیلگران غربی در تحلیلهای
خود، مزایای زیادی را برای ظهور این حلقه عنوان کردهاند که در این مجال
به 10 سرفصل از آنها اشاره میشود:
1. برملا شدن کشمکشهای جناحهای درون حاکمیت ایران و ماهیت پرتنش آنها؛
«بی.بی.سی» فارسی یکی از بسیار رسانههایی بود که بر این نکته دست گذارده و
اینگونه تحلیل میکند: «حکومت ایران در مناقشهی میان نزدیکان آقای
احمدینژاد از یکسو و طیف گستردهای از اصولگرایان، میانهروان و
تندروهای حامی رهبر ایران از سوی دیگر، یکبار دیگر ماهیت پرتنش درون خود
را آشکار یافته است.»[8]
2. شکستن تابوهایی که در گذشته مقدس بودهاند؛
این موضوع به خصوص پس از چند مرحله بحران آفرینی حلقه انحراف که منجر به
حل مسأله از سوی رهبر معظم انقلاب گردید، در تحلیلهای ارایه شده از سوی
تحلیلگران غربی، برجسته شد. غربیها به صورتی ملموس، ذوق زدگی خود را از
مخالفت با «رهنمودهایی که تاکنون مقدس بودهاند» نشان داده و این مسأله را
زنده شدن طرح مردهای میدانند که در دوران اصلاحات از سوی برخی مسؤولین،
آغاز شده بود.
3. برجسته شدن شکافهای سیاسی و اجتماعی داخل کشور؛
4. تبدیل شدن حلقه انحراف به متحد جنبش دموکراسی ایران؛
5. شناسایی حلقه انحراف به عنوان «حلقهای که سقوط جمهوری اسلامی را سرعت میبخشد»؛
روزنامهی «واشنگتن پست» در 28 تیر ماه 1390 به قلم «کریم سجادپور» این
مسأله را تحلیل کرده و به شکل مضحکی مدعی شده است: «احمدینژاد با برجسته
کردن شکافهای داخل کشور و شکستن تابوهایی که در گذشته مقدس بودهاند –مثل
چالش با رهبر عظما- به صورت غیرعمدی به متحد غیرواقعی جنبش دموکراسی ایران،
تبدیل شدهاست. در گذشته گمان میشد او رهبر خیزش و ترقی جمهوری اسلامی
باشد؛ اما حالا بیشتر احتمال دارد از جانب مورخان به عنوان مردی به خاطر
آورده شود که سقوط جمهوری اسلامی را تسریع کرده است.»
ناگفته پیداست تحلیل یاد شده و دیگر موارد مشابه، هزینههایی است که از
رفتار حلقه خاص اطراف رییسجمهور ناشی شده و از نگاه طرف بیرونی به پای
ایشان نوشته شده است.
6- رسمیت دادن به اختلاف درون حاکمیت؛
اصلیترین مصادیق این موضوع در نگاه طرف غربی مسایلی نظیر انتصاب مشایی به
سمت معاون اولی رییسجمهوری و ماجرای عزل وزیر اطلاعات است.
7. تشکیل سیستم سه بعدی؛
طرف غربی شکاف ایجاد شده توسط حلقه انحراف را مسبب ایجاد شکافهای سه
بعدی و عمیق دیگری در سطح نظام دانسته و در توصیف این پدیده مینویسد:
«تشدید رویارویی در رأس قدرت از یکسو، رویارویی میان ریاستجمهوری و مجلس و
از سوی دیگر موجب بروز شکافی جدید در کادر اصلی و عملاً موجب ایجاد سیستمی
سه بعدی شده است. این وضعیت در عین حال موجب اصطکاک بیشتر در صفوف
محافظهکاران شده است که ایجاد سه اردوگاه عمده و تشکیل چندین گروه
انشعابی حاصل آن است.»[9]
8. تشدید بیثباتی سیاسی در ایران و انسداد در ساختار مدیریتی؛
طرف خارجی با نگاهی به فواید فتنهی 88، ظهور حلقه انحرافی را عاملی برای
پیشبرد بیثباتی سیاسی-امنیتی ایجاد شده پس از انتخابات ریاستجمهوری
میداند، البته با این تفاوت که این بار قدرت نظام در مواجهه، به دلیل
وجود ملاحظههای بسیار، به صورت واضحی کمتر است. با این همه تحلیلگران
غربی معتقدند که شکاف در سطوح عالی نظام جمهوری اسلامی، انتخاباتهای آینده
را پررونقتر میکند.
بی.بی.سی فارسی موضوع یاد شده را این چنین تحلیل میکند: «نمیتوان
نادیده گرفت که مناقشهی موجود، امکانی را برای فراهم آوردن یک رقابت جدی
در میان طرفداران حکومت فعلی ایران در انتخابات پیش رو فراهم کرده
است.»[10]
9. مشغولسازی از درون و غفلت از فرصت تاریخی ایران در منطقه؛
آن چه که طرف غربی با اشاره و نه به صراحت در تحلیلهای خود به آن پرداخته
است، گرفتن فرصت تاریخی جمهوری اسلامی در مواجهه با تحولات منطقه است.
پرواضح است که تولید مناقشات داخلی و برجستهشدن مسایل فرعی و فرسایشی،
توان و ظرفیت اعمال نفوذ لازم در تحولات کشورهای مسلمان منطقه را سلب نموده
و تهدید بیرونی نظام اسلامی را به تهدید داخلی، تبدیل میکند. افزون بر
این، عدم اعتقاد جدی حلقه انحراف به مسألهی بیداری اسلامی و رویکرد منفعل
پیش گرفته شده در حوزهی دیپلماسی، صحت این تحلیل را قوت بخشیده است.
اتخاذ رویکرد منفعلانه در قبال تحولات منطقه، علاوه بر آنکه فرصت بی بدیل
در اختیار جمهوری اسلامی را به تهدید تبدیل میکند، نمایانگر نوعی دوگانگی
در حوزهی دیپلماسی است که در وهلهی نخست نقش و جایگاه جمهوری اسلامی را
در مقام الگو بودن برای ملتهای منطقه مخدوش میسازد. طرف غربی با درک دقیق
این مسأله، تلاش وافری برای برجسته نمودن زوایای مختلف این دیپلماسی
متفاوت کرده است.
10. شکستن دیوار قاطعیت نظام؛
تحلیلگران غربی از جمله فواید ظهور حلقه انحرافی را ایجاد چالش گفتمانی
در نظام جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند و امیدوارند با تداوم چالش
آفرینیهای این حلقه در داخل بافت حاکمیت، شاهد استحالهی رفتار حاکمیت در
بخشهای حساس باشند. نگاه امیدوارانهی طرف غربی به حلقه انحراف با مهندسی
گام به گام این حلقه برای تشدید بحرانهای داخلی کشور، پیوندی عمیق دارد؛
به خصوص آن که، حلقه انحراف در فاز جدید فعالیتهایش، پروژهی انتقال
چالشها از فاز سیاسی به فاز اجتماعی را رقم زده است و این موضوع، قبل از
هر چیز برای پیوسته نشان دادن ایران با تحولات اعتراضی منطقه و غرب، برای
تحلیلگران غربی حایز اهمیت است.
پرداختن به وجوه تشابهی که در روش و منش جریان انحراف با الگوی
مطلوب طرف غربی وجود دارد، مستلزم بازخوانی الگویی است که غرب در 4 محور
اصلی خط تعارض با جمهوری اسلامی، بر مبنای آن عمل میکند. این محورها در
حقیقت ارکان درگیری نرم غرب با نظام اسلامی در طول چند سال اخیر بودهاند
که به ترتیب زیر میباشند:
1. تهدیدهای حوزهی فرهنگی: این بخش، هجمه به باورهای بنیادین ملی و
مذهبی، ارزشها، اندیشهها و کنشهای اعتقادی و دینی را شامل میشود.
2. تهدیدهای حوزهی سیاسی: این جنس از تهدیدها به حوزهی ارزشها و
بنیانهای حکومتی یک کشور در سه سطح نخبگان با حاکمیت، حاکمیت با حاکمیت و
حاکمیت با مردم معطوف است.
3. تهدیدهای حوزهی اجتماعی: که به حوزهی نگرشها، آداب و رسوم، الگوهای
رفتار اجتماعی و حوزههای بیولوژیکی مربوط بوده و بر ایجاد شکاف مردم با
مردم تأکید دارد.
4. تهدیدهای حوزهی اقتصادی: این تهدیدها به اندیشهی نظام اقتصادی، الگوی مصرف، تولید، توزیع و اشتغال مربوط هستند.
انطباق چشمگیر عملکردی جریان انحراف با الگوی یاد شده در حوزههای
گوناگون تهدیدهای نرم در طول 3 سال اخیر، راه را برای هر گونهای از تردید
مسدود میسازد. (*)
۱- Rand Corporation
۲- Smith Richardson Foundatio
۳- V.O.A، علیرضا نادر، 1/4/90
۴- Hoover Institution
۵- استانفوردنیوز، 3/5/90
۶- Robert Fisk
۷- لوفیگارو، 16/2/90
۸- B.B.C، 31/3/90
۹- گاردین، 21/5/90
۱۰- B.B.C، از حمله به مشایی تا جناحبندی انتخابات آینده در ایران، علیاصغر رمضانپور،31/1/90
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
درضمن چرا اعداد فارسى نيست مكر اعدادفارسى چه اشكالى دارد؟؟؟
چرا غرب از > حمايت مي كند ؟