دکتر مجتبی زارعی: ملّت و گروههای سیاسی به دنبال چگونه رئیسجمهوری هستند؟ رئیسجمهورِ بوجود آمده یا رئیسجمهورِ ساخته شده؟ اساساً چگونه فردی در قامت یک رئیسجمهور میتواند قوه مجریه نظام سیاسی بر آمده از انقلاب اسلامی را نمایندگی کند؟ به دیگر سخن آیا دانشواژهی «ساخته شدن» و «بوجود آمدن» از دو نوع و دو طیف از کارگزاری قوه مجریه در ایران رونمایی میکند؟ تجربه زیستبومِ فرهنگ و سیاست در ایران طی سهدهه اخیر گویای آن است که گروهها و احزاب سیاسی بعکس فلسفه انقلاب اسلامی که تعالی انسان و نیز ساختن افراد برای مسئولیتهای بزرگ در مدینه دینی است، میل به آن دارند که با روشهای اختفا و پنهانکاری و یا دادوستد با رونمایی از برخی چهرههای خاص، مردم را غافلگیر کنند و پیروز انتخابات به شمار آیند. از سویی دیگر ساخته شدن رئیسجمهور را با برخورداری شخص کاندیدا از «تیم» و «برنامه» اشتباه گرفتهاند؛ این در حالی است که تیم و برنامه فیحدذاته جزو پیش نیازها و از مقدمات تفکر در پذیرش تصّدی قوة مجریه است که گفتهاند «مقدمه الواجب، واجب». در قسم اخیر امّا روش اختفای کاندیدا، جای خویش را به کاندیداهای آشکار میدهد که به رغم وجود رئیسجمهور قانونی و مستقر، رئیسجمهوری منتَظَر از خویش به نمایش گذارده میشود و سبب اتلاف سرمایههای ملّی و نیز سرمایههای اجتماعی میگردد، منظور نگارنده در این گفتار اجمالی از بوجود آمدن و ساخته شدن، ابداً به تیمداری کاندیداها نیست، یا به توهم در احساس بالقوگی برخی منتظران ریاست جمهوری در راهیابی به پاستور و سعدآباد هم باز نمیگردد، چه اینکه در این صورت به سهولت میتوان تیم درست کرد، رسانه اجاره نمود، خبرگزاریها را به ملکیت خویش الصاق کرد و به تعداد بیشمار، وبلاگ و وبلاگرها را به استخدام گرفت و حتّی در مغایرت با شرع و مصلحت ملی و احکام حکومتی، ستادهای انتخاباتی پیش از موعد راهاندازی کرد، زیرا این پروژهها اگر حتی مبّرا از دخالتهای خارجی و بنیادها و مؤسسات جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی هم پیش رود و یا اگر به فرض هم رخنهای از جنگجویان حرفهای اروپا و آمریکا را در فضای سایبری و اجتماعی انتخاباتریاستجمهوریایران در پی نداشته باشد، حداکثر شبکهای اجتماعی را مهندسی خواهد کرد که آرمانش و غایت عملش به کنترل درآوردن ماشینهای رأی خواهد بود، که در این صورت نیز دیر یا زود با به حرکت درآمدن این ماشینهای رأی از سوی کاندیداهای رقیب در خیابانهای کشور اسلام به تزاحم و تنارع بقا میانجامد، کشور از وضع طبیعی انقلاباسلامی خارج و لاجرم به حاکمیت کمپانیداران و صاحبان بنگاهها و شرکتهای سیاسی، مالی و اقتصادی منجر خواهد شد. اگر چه دانش انتخابات در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی در زمانه کوتاه ایران پس از انقلاب اسلامی به پای نظام تمدنی غرب نمیرسد و از این منظر نخبگان نظام سیاسی و نیز کارگزاران ناکارآمد در روند دولتها برای تولید شبکه بومی اجتماعی و انتخاباتی به رسالت تاریخی خویش عمل ننمودهاند، امّا ایجاد شبکه اجتماعی حتّی بفرض مصونیت از ساحت اندیشگی لیبرالیسم و دموکراسی غرب، برنامه و اقدامی پسینی است و نمیتواند به پرسشهای نخستین این گفتار پاسخ دهد.
به واقع، پیشفرض گفتار ما این است که بدلیل استلزام ذاتی سنخیت قوه مجریه ایران اسلامی با نظام سیاسی برآمده از انقلاباسلامی، نمیتوان هندسهای از رفتار انتخاباتی ناهمتراز با فلسفه انقلاب اسلامی به نمایش گذاشت و یا از کاندیدای ریاستجمهوریای رونمایی کرد که تشبّهی به حکمت و معارف انقلاب اسلامی نداشته باشد چه اینکه گفتهاند «المعلول یجب ان یکون مساتخاً لعلّیه»؛ معلول باید با علّت خود سنخیت داشته باشد. با این وصف قوای حاکم در جمهوریاسلامی از آغاز، میانه راه و یا در پیمایش مسیر نمیتوانند از علّت موجده خود فاصله گیرند، چه اینکه آنها قادر نیستند هستیبخش باشند، چگونه یک معلول میتواند معطی علت خویش باشد در اینصورت در دام حاکمیت دوگانه خواهند افتاد، ادّعای نمایندگی تام و اتمّ از اراده ملّی و حاکمیت ملّی نیز در اینجا ذاتاً حاوی تناقض است همانطور که پروژه تولید شبکههای اجتماعی ناهمتراز با فلسفة انقلاب اسلامی با معارف این انقلاب سازواری ندارد و ناهمسنخ است، در این صورت تکلیف انتخابات جمهوری یازدهم و کاندیداهای پیش روی و نیز ساخته شدن و یا بوجود آمدن آنها از حیث تئوریک در بستر علوم انسانی بومی و علوم انسانی مدرن قابل تحلیل و تبیین است، علم جدید انسانی و اجتماعی با غفلت از پیچیدگیهای انسان و با تکیه بر منابع شناختاری پوزیتیویستی، به قضاوت رفتار جامعه دینی ایران از حیث جامعهشناسیسیاسی مدرن میپردازد، در حالیکه از منظر فلسفه علوماجتماعیِ بومی؛ شناخت انسان و جامعه و اساساً شناخت حقیقت صرفاً مأخوذ از ظواهر و محسوسات پیرامونی و هژمونی تبلیغات و انعکاسات عرفی آن نیست؛ بلکه مبتنی بر نوعی رئالیسم اشراقی - انتقادی است که با عبور از استیلای محسوسات و کمّیات به لایههای زیرین جامعه نفوذ میکند، میشناساند و به کشف حقایق میپردازد، این سنخ از نگاه به انتخابات و بنیادهای نظری مرمسالاری دینی از منظر روششناسی با علوم انسانی و اجتماعی مدرن نامتقارن میباشد.
چه اینکه ضمن تکریم عینیت، عقل عملی و توجه بنیادین به عالم واقع امّا از حیث ضرورت ذاتی، تحقق شیئی بر آن است که سیاست و تدبیر عالم، تکویناً به خداوند متعال بازگشت دارد، رئالیسم شهودی و اشراقی انتخابات در مدینه دینی ایران حکم میکند که دست و قدرت الهی در مهندسی تحولات سیاسی – اجتماعی از زاویه دید گروهها، احزاب و کاندیداهای ریاستجمهوری مغفول نباشد، زیرا مدّبر و سایس جامع و مطلق از حیث تکوینی ذات حقتعالی است: این بدان معنی نیست که مردم بر سرنوشت خویش مؤثر نبوده و به جبر سیاست رهنمون خواهند شد بلکه بر این امر مهم تأکید مینماید که همه چیز با خواست قدرت قاهره حقتعالی رقم خواهد خورد. در این بین امّا اگر خواست عمومی و نخبگانی در مسیر اراده الهی قرار گیرد، خدای بزرگ قلوب مردم را بدان سو متمایل خواهد کرد کما اینکه مطالعه سومتیر هشتادوچهار و خرداد هشتادوهشت جدال انتخاباتی دو روش از مردمسالاری و دو سنخ از تفسیر قدرت سیاسی را به نمایش گذاشت، روششناسی انتخاباتی ابتناءیافته بر علومانسانی بومی و روششناسی انتخاباتی ابتناءیافته بر علوماجتماعی مدرن. با روششناسیِ نخست عنصر ایرانی توانست با تکیه بر معارف انقلاباسلامی به تولید و گسترش قدرت متعالیه مبادرت کند، از شکافهای تجویزی و تبیینی جامعهشناسی سیاسی مدرن ایران که میل به پیروزی مردمسالاری سکولار داشت کاری بر نیامد. قومیتها، نژادها، زبانها، فرقهها و دیگر گسستهای تجویزی مورد اعتنای ماشینهای رأی همه در سعه وجودی انقلاب اسلامی هضم شدند، اصولگرایی از هژمونی ساختارهای بروکراتیک و از کمند نظام دیوانی شبهمدرن و دیگرموانع مدرنیزاسیون از جمله استبداد روشنفکرانه عبور کرد و با جان و باطن ایرانیان ارتباط پیدا کرد، البته پر واضح است این «ظرفیت» از اصولگرایی غیر از «حاملان» اصولگرایی است، چه بسا حتّی حاملان و یا بروندادهای اصلگرایی در تیر هشتادوچهار و خرداد هشتادوهشت بدلیل فقر و ناتوانی در شناختشناسی و یا بدلیل لغزشهای اجرایی، لجاجتها و یا واکنشها بخواهند به انکار آن بپردازند امّا مگر معلول میتواند مفّوض علّت شیئی باشد؟ اکنون امّا بدلیل برخی کاستیها و تخلفات کارگزاران منسوب به اصولگرایی در قوای سهگانه کشور، ارتجاع مدرن به بازگرداندن مردم به منابع معرفتی زمانه حاکمیت تکنوکراتها، توسعه آمرانه و اصلاحات دموکراتیک تمایل پیدا کرده است، یعنی از حیث روششناسی، ارتجاع مدرن بر آن است تا با پروپاگاندای ابتناءیافته بر علوم انسانی و اجتماعی غیر بومی، و بعضی آثار اندیشة ظالمانه تحریم اقتصادی منابع عرفی و سکولار را قدر متیقّن نجات کشور معرفی کند، از جدایی دین و سیاست سخن میگوید، و بهجای احیاگری نهضت اسلامی و بازتولید دینی دولت و اراده الهی و معنوی مردم، از اجبار برای تن دادن به دولتهای ائتلافی و تکنوکرات سخن میگویند، لذا مجدداً بهفکر بوجود آوردن و آفرینش رئیسجمهور از دالان خواصگرایی، نخبهسالاری و حزبمداریاند. مؤلفههایی که قوه مجریه انقلاباسلامی را تا سطح مناسبات و دادوستد در یک شرکت سهامی تنازل میدهند. فرو کاستن قوه مجریه به وضعیت ماقبل اصولگرایی در حالی از سوی ارتجاع مدرن تعقیب میشود که «توسعه آمرانه» و «اصلاحات دموکراتیک» با کمترین قابلیت اعتبار گفتمان نزد ملّت در طول تاریخ ایران مواجه است و فراگفتمانی اصولگرایی با مفصلهای گفتمانی عدالت و پیشرفت کماکان از «قابلیت اعتبار گفتمانی» برخوردار میباشد. در این بین امّا از آنجا که هنوز تحّزب با سازوکار اسلامی – ایرانی متحقق نگردیده و هنوز نمیتوان به ثمره کادرسازی تشکلهای مسلمان و انقلابی با حوزه عمل موسمی و انتخاباتی امیدوار بود، باید مراقبت نمود تا فردی کارآمد و مهذّب که سرشت و ساخت او در کشاکش قدرت و سیاست و در برهههای گوناگون، در کامیابیها و ناکامیها، از گزند التقاط، خود بنیادی و خود شیفتگیها مصون باشد، کاخ سعدآباد و ساختمان سفید پاستور را از حیث شفافیت و پاکدستی به اتاقهایی شیشهای تبدیل کند، از تبارگراییها و اشرافیگریها و از بالانشینی اجتماعی و اخلاقی پرهیز داشته و توده مردم را بر خواص تمامیتخواه برتری دهد، شجاعت در اقدام داشته باشد و به محافظهکاری نقل مکان ننماید، اهل تدبیر و حوصله باشد و در میانه راه به «اجتهاد» مقابل «نصّ» مبادرت ننماید، این واژگان که خود حامل دانش واژههای اسلامی – ایرانی است در کاندیدایی متحقق میگردد که وجدان کند تا نیامدن حسین علیهآلاف التحیه و الثناء، مسلم(س) امام جامعه است. چنین شخصیتی بیشک نمیتواند محصول بوجود آمدن و ساخته شدن علوم انسانی و اجتماعی جدید باشد بلکه حاصل فرایند تعلیم و تربیت اسلامی است، او نه محصول وبلاگها و نه ساخته و پرداخته باندها و شرکتها و کمپانیها که مولود انقلاب اسلامی به شمار میآید، در این صورت نه از شرف تدارکاتچی بودن خود نزد ملّت احساس خجلت میکند و نه به اذن اجنبی بر چشمه جوشان علم دانشمندان جوان مرز و بومش قفل میآویزد، خدمت بی منّت ارائه میکند، و رنگ و لعاب مدرنیزاسیون آمرانه او را بدانجا نمیکشاند که از ضرورت ظهور رضاخان میر پنج امّا حزباللهی!! سخن بگوید. با کاستی و کرسی مضایق احتمالی شعب ابیطالب، از وضعیت خیبر تنازل نمیکند.
چنین فردی نه در مقابل امام، یازده روز خانهنشینی اختیار میکند و نه با اتلاف بیتالمال مسلمین و برغم صراحت فرمان ولی، 270 روز پیشتر از موعد قانونی به راهاندازی ستادهای انتخاباتی و صدور احکام رؤسای آن برای جمهوری یازدهم مبادرت میکند و نه برای تحدید انتخاباتی دولت مستقر فرایند صبوری و حوصله ذاتی در تقنین را به سخره خواهد گرفت، فاش میگوییم ساخته شدن چنین فردی نه از همایش «رهپویان» و نه از جلسات «پایداری» و نه از سازو کار «متحدی»ها بر میآید و نه از ستادهای انتخاباتی آن خلبان سیاست که اگر مسامحتاً نگویم او امّا تیمش قریب به دو سال است که قبایی از قدرت برای پوشش قامت پاستور – بخوانید کاخ سعدآباد – دوختهاند، اکنون امّا تا دیر نشده اصولگرایان و بهخصوص احیاگران معارف انقلاب اسلامی در سومتیر باید به قدرت حق متعال ایمان آورند که بنا بهقول علاّمه «خدای عرصه سیاست همان خدای جبهه هاست» این خدا، فقط فاتح فاو و خرمشهر نبود بلکه خدای طبس، خدای غزّه، خدای مارونالرس، خدای ضاحیه و خدای تهران، و نیز خدای انتخابات، خدای اقتصاد، خدای سیاست و آفریدگار همه چیز است، همان خدایی که با نذرها و ادعیه مستضعفین سوم تیر خلق کرد، همان خدایی است که بر پهنه ناراحتی امت از محافظهکاری برخی رجال، دوم خرداد آفرید، این بار امّا باز برخی هندسه سیاست را بیخدا، بی دعا و بدون ذکر آغاز کردهاند امّا آیا به عمارت ری خواهند رسید؟
قرائن اما نشان می دهد که توده مردم و جبهه جوانان انقلابیِ اقصی نقاط کشور این بار نیز انتخابات را از گزند بدیها پاکیزه و مهذّب خواهند کرد و با انگشت هدایت ولی امر و تدبیر عالمان انقلابی پیشرو، عارف و شجاع ظفر دیگری خواهند آفرید.
منبع: نشریه اصولگرا
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com