ابوالحسن نصرالله بن عنین دمشقی شاعر، به مکه رفت، در حالی که مال و متاع بسیاری با خود حمل میکرد، عدهای از فرزندان داود بر او هجوم آورده و اموالش را گرفته و او را مجروح ساختند، او نامهای به عزیز بن ایوب پادشاه یمن نوشت.
در این میان ملک ناصر برادر پادشاه یمن، برادرش را فراخوانده بود، تا در ساحل یمن که به تازگی از دست آفریقاییها آن را آزاد کرده بود مستقر شود، ولی ابن عنین پادشاه را از سفر و توقف در آن ساحل منصرف کرده، به رفتن به یمن تشویق نمود و هم چنین او را به مقابله با غارتگران اموالش برانگیخت.
قصیده ابن عنین این گونه آغاز میشود:
أعی صفات نداک المصقّع اللسنا / و جزت فی الجود حدّ الحسن و الحسنا
و لا تقل ساحل الافرنج أفتحه / فما تساوی إذا فایسته عدنا
و إن أردت جهادً فارو سیفک من / قوم أضاغوا فروض الله و السننا
طهّر بسیفک بیت الله من دنس / و من خساسة أقوام به و خنا
و لا تقل إنّهم أولاد فاطمة / لو أدرکوا آل حرب حاربوا الحسنا
"بیان ویژگیهای بزرگواری و بخشندگیات، زبان گویندگان ماهر را ناتوان نمود، در بخشش و کرم از مرزهای نیکی و خوبی گذر کردهای، نگو که ساحل فرنگ را فتح میکنم، چرا که با عدن قابل مقایسه نمیباشد، اگر قصد جهاد و نبرد داری، شمشیرت را از خون کسانی سیراب نما که فرمانهای خداوند و سنتهای پیامبر را تباه نموده و از بین بردهاند."
با شمشیرت خانه خدا را از هر ناپاکی و نیز از گروههای پست و کسانی که گفتارهای زشت بر زبان جاری میکنند، پاکیزه نما، نگو این افراد فرزندان حضرت فاطمه(س) هستند، چرا که اگر با خاندان ابوسفیان در یک زمان زندگی میکردند، با امام حسن(ع) هم میجنگیدند."
هنگامی که ابن عنین این اشعار را سرود، حضرت فاطمه زهرا (س) را در خواب دید، در حالی که آن حضرت مشغول طواف خانه خدا بود، به ایشان سلام کرد ولی آن حضرت پاسخ سلام او را ندادند، با ناله و زاری و التماس از حضرت فاطمه(س) پرسید که علت عدم پاسخگویی ایشان چه بوده است.
آن حضرت این اشعار را در جواب او خواندند:
حاشا بی فاطمة کلّهم / من خسّة تعرض أو من خنا
و انّما الأیّام فی غدرها / و فعلها السوء أساءت بنا
ء ان أسا من ولدی واحد / جعلت کلّ السب عمداً لنا
فتب إلی الله، فمن یقترف / ذنباً بنا، یغفر له ما جنی
أکرم لعین المصطفی جدّهم / و لا تهن من اله أعینا
فکلّما نالک منهم عنا / تلقی به فی الحشر منّا هنا
" بی تردید که تمامی فرزندان فاطمه(س) از پستیها و بدیها دور هستند. اما روزگار با نیرنگ و کارهای زشت با من بد رفتاری نمود. اگر یکی از فرزندانم کار زشت و بدی انجام داد، آیا همه ناسزاها را متوجه ما میگردانی؟
پس به درگاه خدا توبه کن، چرا که اگر کسی گناهی انجام دهد و خدا را به حق ما سوگند دهد از گناهانش میگذرد. به احترام جدّشان پیامبر خدا آنان را گرامی دار و به هیچ کدام از آنان با چشم حقارت نگاه نکن. هر زمان از آنان رنج و ناراحتی نسبت به خود مشاهده کردی، در قیامت در مقابل آن از ما پاداش گوارایی دریافت میکنی."
ابو محاسن نصرالله بن عنین گوید: ترسان و هراسان از خواب برخاستم، در حالی که خداوند بیماری و زخمهایم را شفا داده بود، این ابیات را نوشته و حفظ کرده و از گفتارم به سوی خدا توبه نموده و این اشعار را سرودم:
عذراً إلی بنت نبیّ الهدی / تصفح عن ذنب مسیء جنا
و توبة تقبلها من أخی / مقالة توقعه فی العنا
والله لو قطعنی واحد / منهم، بسیف البغی أو بالفنا
لم أر ما یفعله سیئا / بل أره فی الفعل قد أحسنا
"نزد دختر پیامبر خدا عذرخواهی میکنم تا از گناه و خطای کسی که به خود ستم نموده درگذرد. و نیز از گویندهای که سخنش باعث رنج و سختی او شده است، سوگنده به خدا که اگر با شمشیر یا نیزه یکی از فرزندان فاطمه(س) تکه تکه شوم. هرگز کارش را زشت ندانسته، بلکه آن را پسندیده میدانم." [۱]
۱. عمدة الطالب ۱۳۰:۲ - بیت الأحزان ص ۲۲.
پ.ن:
۱. ساداتی که این پست را خواندند لطفا جهت برآورده شدن حاجتم، یک صلوات بفرستند.
۲. فاطمه جانم...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com