گروه فرهنگي ـ دکتر
محمدحسن رجبي دواني چهرهاي شناختهشده در حوزه تاريخ و بهويژه
تاريخ اسلام است؛ کارشناسي که اگرچه سالهاست از تريبونهاي مختلف آکادميک و رسانهاي
و نيز با نگارش کتب تحليلي- آموزشي به طرح ديدگاههاي خود درباره تاريخ اسلام و انقلاب ميپردازد،
اما بهواسطه
حضور در برنامه تلويزيوني «هنگام درنگ» به بهانه نقد و بررسي سريال «مختارنامه»،
بيش از پيش چهرهاي رسانهاي پيدا کرد و مخاطبان بيشتري را با
ديدگاههاي
خود آشنا کرد. وي بعدها و همزمان با پخش سريال «الحسن و الحسين
(عليهمالسلام)»
نيز ارتباط پررنگي با رسانهها داشت و از معدود کارشناساني بود که از
منظر مستندات تاريخي به نقد و بررسي اين مجموعه و نيز تبيين انحرافات صورتگرفته
در آن
پرداخت. همين دلايل کافي بود تا براي تکميل پرونده بررسي سريالهاي
عربي ساختهشده درباره تاريخ اسلام. سراغ دکتر رجبي
برويم. در اين گفتوگو نکات جالب توجهي درباره ماهيت اين
مجموعهها
و نيز انحراف آنها از مستندات تاريخي طرح شده است که
بازخوانيشان
خالي از لطف نيست.
علاقهمندم بحث را از منظري متفاوت آغاز کنيم؛ بهنظر شما اساسا چه ايرادي دارد که چهره معصومين (عليهمالسلام) و بزرگان دين ما بهعنوان انسانهايي خوب (و نه الزاما معصوم)، در آثاري مانند سريالهاي عربي موردبحث، به تصوير درآيند؟ در اين مجموعهها غالبا تصويري از امامان شيعه (عليهم السلام) ارائه شده است که از نگاه برونمذهبي، الزاما موهن نيست و حتي ممکن است براي مخاطب سمپات هم باشد.
قبل از ورود به بحث کيفيت تصوير ارائهشده از معصومين، بايد بهياد داشته باشيم که در گام نخست ايرادي که به اين قبيل توليدات وارد ميشود، نفس نمايش چهره معصوم است؛ بحثي که ورود به آن البته در صلاحيت بنده نيست و بايد علما و فقها درباره آن نظر بدهند. البته تا آنجا که بنده از فرمايشات برخي از مراجع عظام تقليد برداشت کردهام، اين است که اين بزرگواران نفس بهتصوير کشيدن را حرام و داراي اشکال شرعي نميدانند، چراکه اگر اينگونه بود ميبايست با تعزيهها نيز مقابله و مخالفت ميشد. چه بسا علما، در گذشتهها که تعزيه بيشتر باب بود، در اين مراسم حضور پيدا ميکردند. اما دليل نگراني درباره پرداخت سينمايي و تلويزيوني به اين مقوله، اين است که احتمال ميرود بازيگران و هنرپيشهها حرمت اينجايگاه را حفظ نکنند. بازيگران تعزيه، به اين نمايش بهعنوان امري قدسي مينگريستند، اما در سينما و تلويزيون اين امر در قالب نوعي فعاليت حرفهاي، فني و تکنيکي مورد توجه است و امکان دارد که حتي بازيگر نقش يک معصوم، در کارهاي آتي خود نقشهايي را ايفا کند که خاطره حضور در جايگاه يک معصوم را در ذهن مخاطب مخدوش کند. در چنين مواردي نظر علما اين است که امکان هتک حرمت معصومين (عليهمالسلام) وجود دارد. فارغ از اين نکته که بيشتر ناظر بر توليدات شيعي است، درباره توليدات غيرشيعي بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که چرا متعصبان اهل تسنن به زندگي بزرگان اهل تشيع روي آوردهاند. حتي اگر همانطور که اشاره کرديد چهره مثبتي هم نشان بدهند، نفس اين اقدام هم جاي سؤال دارد. دليل اصلي اين است که اينها از رشد و گسترش تشيع در دنياي اسلام، بهويژه پس از وقوع انقلاب اسلامي و پيروزي حماسي و الهي حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه (که کشورهاي عربي مدعي تسنن را هم از حقارتي که اسرائيل به آنها تحميل کرده بود نجات داد)، در هراساند. اين متعصبان از نفوذ تشيع و مکتب اهلبيت (عليهمالسلام) احساس خطر کردهاند و به همين دليل سراغ مقدسات ما آمدهاند. چهرهاي خوب هم از امامان شيعه ارائه ميدهند اما با اين دستاويز ميخواهند بگويند که اينها با خلفاي غاصب مشکلي نداشتند. حتي همکار و همراه بودند و اگر اختلافي هم وجود داشته اختلاف سليقه بوده است و در مباني، تفاوت ديدگاهي نداشتهاند.
که اين مصداق همان تحريفي است که قصد دارند به تاريخ اسلام تحميل کنند.
دقيقا. ميخواهند بگويند که اين شيعيان هستند که به دروغ مدعي وجود اختلاف ريشهاي ميان اهلبيت و غاصبان خلافت هستند. ما از همين زاويه ميبايست اين سريالها را تحليل کنيم. در سريال «الاسباط (الحسن و الحسين)» شاهد اين رويکرد بوديم که عينا در «الفاروق عمر» هم تکرار شد. اين سريالها اينگونه به مخاطب القا ميکنند که مدعيان پيروي از اهلبيت، تفرقهساز بودهاند و بيجهت حوادث تاريخي را قلب کردهاند تا چهرهاي منفي از برخي اصحاب مورد احترام اهل تسنن ارائه دهند. اگر هم دقت کرده باشيد در اين توليدات ضمن اينکه چهرهاي مثبت از اهلبيت ارائه شده است، ايشان را همراهان و توجيهگران خلفاي غاصب نشان دادهاند که اصلا قابل قبول نيست.
درباره نمايش چهره بزرگان ديني گويا اهل تسنن هم محدوديتها و مراقبتهايي را مدنظر دارند. اين متعصبان چگونه بر اين محدوديتها چشمپوشي کردهاند؟
اصلا اين اشکال درباره نمايش چهره بزرگان در ميان اهل تسنن شديدتر هم هست، اما در اين سريال شاهديم که بازيگري مسيحي نقش «عمر بن خطاب» را ايفا ميکند و اينگونه چهره مقدس اهل تسنن را به تصوير درآوردهاند. وقتي اينها درباره خليفه دوم خود اينگونه عمل ميکنند، چهبسا يک فرد هرزه و فاسد را حتي با يک گريم دلنشين و معقول در نقش معصومين (عليهمالسلام) بهکار گيرند و بعد، از آن سوءاستفاده کنند. کمااينکه نقش حضرت زينب (سلامالله عليها) که سمبل عفاف و نجابت است در سريال «الاسباط» به بازيگري بيحجاب و هرزه از سينماي عرب واگذار شد. اين عين توهين است و اصلا پذيرفتني نيست.
رويکرد و تلاشي که به آن اشاره کرديد، يعني نزديک نشاندادن معصومين (عليهمالسلام) و خلفاي غاصب که در اين توليدات شاهد آن هستيم تا چه حد وفادار به تحقيقات و مکتوبات موجود در عالم تسنن است؟
در گذشته اصلا چنين رويکردي در تاريخنگاري اهل تسنن نداشتهايم، چراکه شيعه اقليتي بود که محدود به ايران، عراق، شرق عربستان و جزيره بحرين بود. بنابراين از ناحيه تشيع احساس خطر نميکردند...
به همين دليل هم احتمالا نگاهي کاملا بغضآلود به شيعيان و بزرگانشان داشتهاند؟
دقيقا. منابع آنها از قديمالايام بهروشني اين رويکرد را نشان ميدهد. معتقدم اگر با نگاه علمي و بيطرفانه، منابع و مآخذ تاريخي اهل تسنن را مطالعه کنيم، قطعا به اين رويکرد خواهيم رسيد. از تاريخ طبري گرفته تا تاريخ يعقوبي و کامل ابناثير و امثال اينها بهوضوح تأکيد دارند که ميان اميرالمؤمنين (عليهالسلام) و غاصبان اختلافي عميق و جدي وجود داشته است. در همين منابع تأکيد شده است که علي (عليهالسلام) تا زماني از بيعت با ابوبکر سر باز ميزد که فاطمه (سلاماللهعليها) زنده بود، اما پس از آن بهدليل اينکه حضرت پشتوانهاي نداشتند. حاضر به بيعت شدند. اين عين مکتوبات اهل تسنن است. البته اقوال دروغ ديگري هم دارند از اين جنس که علي (عليهالسلام) در خانه بود و به محض اينکه شنيد مردم با ابوبکر بهعنوان جانشين پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) بيعت کردهاند، سراسيمه و بدون عبا خود را به مسجد رساند تا با او بيعت کند! با اين همه، آنچه از همين اقوال برميآيد اين است که اختلاف جدي و عميقي ميان اميرالمؤمنين و خلفاي غاصب وجود داشته است. بهخصوص در کتاب «الامامت و السياست» که از منابع دست اول و قديمي اهل تسنن محسوب ميشود، کاملا بر اين اختلاف عميق و ريشهاي تأکيد شده است. در اين کتاب حتي روايت شهادت حضرت زهرا (سلامالله عليها) با جزئيات کامل آمده و به جز آتشزدن در خانه حضرت، بقيه حوادث ذکر شده است. بنابراين در اين زمينه هيچ شکي وجود نداشته است. اساسا به همين دليل به شيعيان لقب رافضي داده بودند که به معناي رانده شده از بقيه امت بود.
نقطه عطف اين رويکرد و چرخش ناگهاني متعصبان ضدشيعي را وقوع انقلاب اسلامي ايران ميدانيد؟
بعد از انقلاب ايران بود که اين طيف احساس خطر کردند. ديدگاهي که در عامه مسلمانان اهل تسنن وجود داشت مبنيبر اينکه حاکم فقط بايد مسلمان باشد و حتي اگر ظالم هم بود مردم ناگزيرند از او اطاعت کنند، تا آن زمان مانع از هرگونه اعتراض و انقلاب ميشد، اما در ديدگاه شيعه با استناد به اين باور که هر حکومتي اگر در اختيار معصوم و يا نايب او نباشد حکومت جور است، انقلاب اسلامي رقم خورد. بر همين اساس نظامي معنوي و مشروع در ايران تأسيس شد که توجه متفکران اهل تسنن را هم به خود جلب کرد. فراموش نميکنم وقتي انور سادات با پيمان ننگين کمپديويد موجوديت رژيم جعلي اسرائيل را بهرسميت شناخت، تمام کشورهاي عربي از ترس مردمشان با مصر قطع رابطه کردند، اما شيخ دستنشانده در الازهر بهعنوان بالاترين مقام ديني در مصر آمد و با مبارک بهعنوان اميرالمؤمنين بيعت کرد و اعلام کرد که سادات اوليالامر ماست و هرچه بکند صحيح است! از چنين ديدگاهي قطعا انقلاب نميجوشد. حتي در اين ديدگاه خروشيدن عليه حاکم جور، حرام است؛ کمااينکه علماي وهابيت قيامهاي اخير در کشورهاي عربي را حرام اعلام کردند. انقلاب ما اين تفکر را بر هم زد. در همين شمال آفريقا که امروز شاهد انقلاب هستيم، بعد از سقوط دولت فاطميان در مصر، صلاحالدين ايوبي در جايگاه يک عنصر ضدشيعه، تمام سعي خود را کرد تا تشيع را از ريشه بخشکاند؛ تا جايي که يهودي و مسيحي در دولتش حضور داشتند اما شيعيان را کشتار ميکرد. پس از آن تقريبا تشيع در شمال آفريقا حضور نداشت تا عصر ما. اين احيا کمي قبل از انقلاب با فعاليتهاي آقاي تيجاني آغاز شده بود، اما بعد از پيروزي انقلاب در ايران شاهد رشد شديد گرايش به تشيع در اين منطقه بوديم. در قبال اين جريان ميتوان اين قبيل سريالها را يک واکنش از سوي متعصباني دانست که ميخواهند بگويند شيعه هيچ ندارد و حتي بزرگانشان هم همراهان و توجيهگران خلفاي ما بودند.
مصداقي از اين تغيير رويکرد را در اين سريالها ميتوانيد اشاره کنيد؟
بله. درباره حادثه کربلا همين متعصبان، به استناد منابعي که دارند، بارها بر امام حسين (عليهالسلام) خرده ميگرفتند که چرا عليه حاکم زمان خروج کرده و خود را به «تهلکه» انداخت. اما امروز روش اينها تغيير کرده است. در سريال «الاسباط» حرفشان اين است که در واقعه عاشورا، يزيد بهشخصه با امام حسين (عليهالسلام) کاري نداشت و اين اتفاقات توسط عبيدالله رقم خورده است و اگر يزيد در رأس امور بود نميگذاشت کار به کشتهشدن امام حسين (عليهالسلام) بينجامد! اين تغيير رويکرد کاملا مشهود است و مصداق آن هم صرفا همين چند سريال نيست. سايتها و شبکههاي فراواني را براي تحريف و تخريب شيعه فعال کردهاند.
با توجه به نکاتي که اشاره کرديد ميتوان بهجاي تخريب از واژه تعديل و يا بياثر کردن استفاده کرد؟
البته فتواي فقها و مفتيان فاسد سلفي و وهبي که تا ميتوانيد بايد از شيعيان عراق بکشيد تا از اکثريت بيفتند، نشان ميدهد که اين تغيير رويکرد، کلي نيست و اينها کماکان کمر به محو و نابودي کامل شيعه بستهاند. براي اينها آمريکا و حتي اشغال سرزمين اسلامي توسط کفار و سلطه صهيونيسم و يهود بر سرزمين اسلامي آنقدر مهم نيست که قدرتداشتن شيعيان!
اگر در احکام و اعتقادات اين بغض و کينه اينقدر عيان است، چرا در توليدات رسانهاي لحن و گفتار تغيير ميکند؟
اين تغيير لحن طبيعي است. اينها نميتوانند در ساخت فيلم و در قالب تصوير، ذات پليد خودشان را به نمايش بگذارند؛ اينگونه که ديگر جاذبهاي بهوجود نخواهد آمد و مخاطب را فراري ميدهد. اگر بخواهند ديدگاه ضدبشري خود در قبال کشتار شيعيان را به تصوير درآورند، جز انزجار چيز ديگري بهدست نخواهند آورد. بهتعبير ديگر اينها در حوزه رسانه بهشيوهاي نرم ورود کردهاند تا در عين ترويج اعتقادات خود، شيعه را هم از نظر بيندازند و آنها را عامل تفرقه در عالم اسلام معرفي کنند. در مقابل به تطهير برخي چهرههاي معلومالحال هم روي آوردهاند...
مصداقي درباره اين تطهيرها را در ذهن داريد؟
بله در همين سريال «الاسباط» مروان حکم را که بر اساس منابع اهلتسنن، عامل هلاکت و بدبختي خليفه سوم بوده است، بهگونهاي تطهير کردهاند که گويا هيچ نقشي در اختلافات تاريخي آن مقطع نداشته است.
از اين منظر ميتوان يکي از اهداف اين توليدات را تعديل نگاه مخاطبان شيعي نسبت به برخي رويدادهاي تاريخي دانست؟
در همان مقطعي که سريال «الاسباط» سروصدايي به راه انداخته بود در چند گفتوگو و نشست اعلام کردم که اينها ديدهاند جمهورياسلامي حرفهايي براي گفتن دارد و جاذبههايي را براي بيان اين حرفها در جهان اسلام بهدست آورده است که بخشي از اين جاذبهها را هم مرهون سريالهاي تلويزيوني همچون «امام علي (عليهالسلام)»، «ولايت عشق» و بهخصوص «مختارنامه» است. اين مجموعهها در ميان اهل تسنن بهشدت مورد اقبال قرار گرفت و حتي شنيدم در برخي از مناطق کشور خودمان برخي علماي عامه اهل تسنن تماشاي سريال «امام علي (عليهالسلام)» را تحريم کرده بودند، اما جوانان سني مخفيانه اين مجموعه را تهيه و حتي بهصورت نسخههاي ضبط شده در ميان خود دست به دست ميکردند. همين موارد باعث شد که متعصبان بهتکاپو بيفتند تا از همين راه مخاطباني براي خود دست و پا کنند. اما در اين ميان نکته اصلي اين است که فعاليتهاي ما در اين ميدان جنبه نشر و تبليغ دارد ولي توليدات آنها تدافعي است و پس از حفظ جوانان خودشان، جلب شيعيان در درجه دوم اهميت قرار دارد؛ غافل از اينکه شيعه حتي اگر خودش اهل تحقيق نباشد، بهدنبال کشف حقايق از طريق بزرگان ميرود و اينگونه نيست که به واسطه يک فيلم اعتقاداتش متزلزل شود؛ بهويژه که اينها هر کاري هم بکنند از نظر تکنيک و فن سينما بسيار از ما عقبتر هستند. نمونهاش همين سريال «الاسباط» است که باوجود اينکه چند کشور عرب تمام توانشان را براي جذب بودجه، امکانات، بازيگر و... به آن اختصاص دادند، اما حاصلش اثري سطحي و بدون جاذبه است که جعليبودن از سر و رويش ميبارد! لذا معتقدم که از هر لحاظ اينها از پيش باختهاند.
برخي استدلال ميکنند که ما براساس باورهاي خودمان سريال ميسازيم، ولي بايد اجازه بدهيم سايرين هم براساس باورهاي خودشان هرچه خواستند بسازند؛ چه نيازي به اين همه حساسيت و اعتراض وجود دارد؟ به تعبير ديگر چرا اصرار داريم حرکتهاي طرف مقابل را غرضورزانه بدانيم؟
باز هم تأکيد ميکنم که براساس منابع خود اهل تسنن هم اين مجموعهها تحريف تاريخ است. تحليلي که ارائه کردم درباره احساس خطر اين گروه متعصب نسبت به فعالشدن شيعيان پاسخ همين سؤال بود. اين واکنش هم محدود به سريالسازي نيست؛ نمودهاي ديگري هم دارد. شما همين امروز اگر عازم سفر حج شويد، در مقابل قبرستان بقيع بنر تبليغاتي بزرگي را خواهيد ديد با محتوايي قريب به همين مضمون که اميرالمؤمنين هيچ مشکلي با خلفاي راشدين نداشته و اين ادعا را به مواردي تاريخي همچون ازدواج امکلثوم (دختر اميرالمؤمنين) با عمرابنخطاب و يا ازدواج سکينه (دختر امام حسين) با مصعبابن زبير و... مستند کردهاند.
پس اين سريالها بخشي از يک استراتژي کلي است...
بله تحريفات تاريخي با همين رويکرد در مجموعههاي تلويزيوني آنها صورت ميگيرد.
از اين لحاظ توليدات ما بهطور کامل مستند بر تاريخ است و هيچ تحريفي در آن نيست؟
طبيعتا ما توليدات خودمان را هم از اين منظر در مواردي قابل نقد ميدانيم. مثلا در همين مجموعه مختارنامه يکي از اشتباهاتي که بهانه بهدست مخالفان ضدشيعي اين مجموعه داد، تصويري بود که از عبداللهبنزبير در آن ارائه شد؛ آدمي تنپرور و لش که آنقدر ميخورد که نميتوانست درست حرکت کند. کاخ و تختگردان و آسانسور هم داشت! اينها کاملا خلاف واقع است. در اينکه عبداللهبنزبير چهرهاي خبيث بوده شکي نيست، چراکه اين آدم کاري کرد که معاويه و يزيد هم نکردند او صلوات بر پيغمبر و خاندانش در خطبههاي نماز حذف کرد! همين چهره عامل جنگ جمل است و اساسا او بود که پدرش را هم منحرف کرد و در برابر حضرت علي (عليهالسلام) شوراند، اما اينها دليل جعل نيست. اين آدمي که متظاهر و رياکار بوده اگر ميخواست چنين ريخت و پاش و کاخ مجللي آن هم در کنار کعبه داشته باشد، قطعا مردم فريبش را نميخوردند. اساسا لزومي به اين زيادهرويها نيست. معتقدم اگر بخواهيم درباره حقايق صدر اسلام فيلم بسازيم، حتي لازم نيست خودمان را به منابع شيعه محدود کنيم. اثري مستند مبتني بر منابع اهل تسنن همبه راحتي ميتواند بيانگر حقايق اين دوران باشد.
بهعنوان پايانبندي، فکر ميکنيد براي استمرار حرکتي که در زمينه سريالسازي تاريخي-مذهبي شده است بايد به چه نکاتي توجه داشت؟
در اين زمينه معتقدم هدف اصلي ما بايد نشر حقايق زندگي معصومين باشد. بزرگواراني که خداوند آنها نه فقط براي شيعيان که براي کل بشريت چراغ هدايت قرار داده است. بر همين اساس نبايد حتي براي تبليغ اين بزرگواران دست به تحريف تاريخ بزنيم. فيلمنامهاي به دستم رسيد که در بخشي از آن ديدم سخنان زيبايي در آن به امام حسين (عليهالسلام) نسبت داده شده است. در اين قضيه شک کردم که آيا اجازه داريم سخن حق و زيبايي را بدون استناد تاريخي به يک معصوم نسبت بدهيم يا نه. بنده در فقه سررشته ندارم، اما در تعريف دروغ آمده است که دروغ حرفي است که واقعيت نداشته باشد حال چه حرف خوب باشد چه حرف بد. اين دروغ را اگر به يک معصوم نسبت دهيم روزه ما باطل ميشود. از بزرگان و صاحبنظران هم استعلام کردم، فرمودند قطعا در اين زمينه مجاز نيستيم و دست ما در اين موارد اصلا باز نيست. حتي درباره مخالفان معصومين هم بايد اين را رعايت کنيم و آنچه در واقع روي نداده است را نبايد به آنها نسبت دهيم و غلو کنيم. اگر عين حقايق را منتقل کنيم، قطعا اثر خود را خواهد گذاشت؛ پس بهتر است بهانه به دست مخالفان ندهيم. اگر آثار تصويري کنترلشده و مبتني بر پژوهش در اين زمينه داشته باشيم، قطعا از هزاران ساعت سخنراني و نشر هزاران کتاب، تأثيرگذارتر خواهد بود
منبع: نشريه پنجره/ محمد صابریشما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
تلاشهای اینان که برعلیه اسلام تلاش میکنند نشان دهنده عظمت اسلام وجمهوری اسلامی ایران وملت بزرگ ایران است پس باید با حربه خودشان به جنگ اینان برویم و وعده الهی مصداق آیه شریفه واعدولکم مستطعتم من قوه راعملی سازیم