از
آنجا كه صحبتها هنوز بر افزايش هزينههاي توليد ميچرخد و ادامه دارد، بر
آن شديم خيلي كوتاه به علت مطرح شدن اينگونه صحبتها بپردازيم.
درست
است كه توليد پرهزينه شده است، درست است كه توليدكنندگان بهرهوري
ندارند، درست است كه توليد بر پايه پول و نقدينگي و ارز ادامه حيات داده و
ميدهد، درست است كه توليد فعلي سرمايههاي انساني و اجتماعي را تنزل داده و
مايه از دست دادن سرمايههاي طبيعي ما شده است ولي توليدكنندگان مقصر
نيستند، چرا توليدكنندگان بايد مقصر شناخته شوند، در حالي كه سياستهاي
حمايتي دولت تنها بر حمايتهاي مادي متوقف شده بود و تلاشي براي
سرمايهگذاري در تحقيق و توسعه در جهت بومي كردن توليد و نهادينه كردن دانش
در توليد نشده بود...
دنبال تقصير و مقصر گشتن دردي را از مردم
دوا نميكند، مشكل بيكاري و تورم را حل نميكند، امروز بايد بدانيم كه كار
درست چيست و بر آن تمركز كنيم.راه درست چيست؟ راه درست هر چند كه چند دهه
است آن را به تأخير انداختهايم ولي به اعتقاد نگارنده سرمايههاي انساني
امروز اقتصاد ايران هديه و موهبتي است كه ميتواند به راحتي ما را در
پيمودن مسير درستي كه پيمودن آن به تأخير افتاده است، كمك نمايد.
امروز
توليد به خودي خود از مونتاژ بودن خود آسيب ميخورد، از كاهش بهرهوري خود
آسيب ميخورد و نه راه پس دارد و نه پيش، نه ميتواند توليد را افزايش دهد
چراكه هزينههايش افزايش مييابد و نه ميتواند توليد را براي كاهش
هزينههايش كاهش دهد چراكه كالاهاي سرمايهاي را كه هزينههاي گزافي براي
آنها پرداخت كرده است، كسي نميخرد. توليدكنندگان ابزاري براي كاهش
هزينههاي خود نيز ندارند (چون دانش ندارند) و نميتوانند با خريد كالاهاي
سرمايهاي جديد، بهرهوري خود را افزايش دهند، چراكه خريد سرمايه فيزيكي
يعني افزايش هزينه و لذا با هدف كاهش هزينه، با افزايش هزينه مواجه خواهند
شد...نتيجه چه خواهد شد؟توليدي كه بر پايه سرمايههاي فيزيكي خريداري شده و
از طريق مونتاژ ايجاد شده است (كه همين هم آن را در مسير خودكشي قرار داده
است) به انسانها به عنوان كارگر نگاه ميكند چون از مغز و دانش آنها
استفاده نميكند، چون نميتواند از نيروي فكر آنها استفاده كند، براي همين
به راحتي دستمزدها را كاهش ميدهد و نيروي كار را اخراج ميكند تا بلكه
قدري از هزينههايش كاسته شود، تا دستش برسد به دنبال كسب پول و نقدينگي
براي جبران هزينه است، مدام دوست دارد قيمتها را افزايش دهد و همين است كه
امروز در رتبه چهارم تورم دنيا قرار گرفتهايم...
لذا توليد امروز
در باتلاق هزينه فرو رفته است، نه ميتواند با افزايش توليد خودش را نجات
دهد ( چون صرفههاي ناشي از مقياس ندارد) نه ميتواند با كاهش توليد خود را
از باتلاق هزينه رها كند و نه ابزاري براي كاهش هزينه دارد.آيا در اين
شرايط بايد خود نيز به هزينههاي توليدكنندگان بيفزاييم؟ هزينهها را
افزايش دهيم كه چه شود؟ كارگران بيشتر قرباني شوند؟ تورم بيشتر شود؟
واردكنندگان چاق و چاقتر شوند و بازار را دودستي به نامولدها تقديم
كنيم؟!بايد دست توليد را گرفت، بهرهوري را از طريق حمايت از بنگاهها
ايجاد كرد، به توليدكنندگان كمك كنيم تا ابزار كاهش هزينه را كه سالها است
وابستگي و تفكركشي از آنها دريغ كرده است از طريق جوانان خود به آنها
بدهيم ( اين ابزار اين است كه به جاي خريد سرمايه فيزيكي دانش خلق سرمايه
فيزيكي را داشته باشيم) تا از اين رهگذر طعم مقياس توليد زياد و صرفههاي
ناشي از آن را بچشند.نبايد عدم صرفههاي ناشي از مقياس در بنگاهها سبب شود
كه با افزايش هزينههاي مجدد توليد فعلي را نيز از بين ببريم چراكه اين
كار سبب جدا شدن هميشگي اقتصاد ايران از توليد شده و واردات و مافياي
واردات قدرتمند ميشوند.
بايد كاري كرد كه بنگاههاي داخلي صاحب
نعمت صرفههاي ناشي از مقياس شوند، اگر چنين شود، بنگاهها با افزايش مقياس
خود سود ميبرند و اين نعمت از دو طريق تورم را در اقتصاد ايران از بين
خواهد برد، يك آنكه سود توليدكنندگان در مقياس بالا قرار خواهد گرفت و اين
يعني افزايش شديد توليد و دو اينكه با افزايش توليد هزينههايشان كاهش پيدا
خواهد كرد و از اين رهگذر نيز تورم از بين خواهد رفت، لذا بايد كاري كرد
كه صرفههاي ناشي از مقياس از دست رفته به توليدكنندگان برگردد و اين امر
شدني است از طريق بومي كردن كالاهاي سرمايهاي و ايجاد توان خلق اين
كالاها.