تنش در دریای چین جنوبی دارای چه ابعاد ژئوپلتیکی است؟
دریای چین جنوبی: کانون جدید بحران
به گزارش بولتن نیوز به نقل از ابرار معاصر تهران، دریای
چین جنوبی در سالهای اخیر به یکی از کانونهای مهم بحران در آسیای شرقی
تبدیل شده است. روند افزایش تنش در این منطقه در دو سال اخیر، به حدی بوده
است که کانونهای سنتی بحران در آسیا همچون کره شمالی و تایوان را
تحتالشعاع خود قرار داده است. بهطور کلی در دریای چین جنوبی، حدود 250
جزیره کوچک حداکثر به مساحت یک کیلومتر مربع وجود دارد. این جزایر بر اساس
کشورهای درگیر، به چند دسته قابل تقسیم هستند:1ـ مجمع الجزایر اسپراتلی: بر سر مالکیت آنها میان چین، تایوان، ویتنام، مالزی، برونئی و فیلیپین اختلاف وجود دارد.2ـ مجمع الجزایر پاراسل که بر سر مالکیت آنها بین چین، تایوان و ویتنام اختلاف وجود دارد.3ـ مجمع الجزایر پراتاس که بین چین و تایوان بر سر مالکیت آنها اختلاف وجود دارد. 4ـ جزیره هوانگ یان که بر سر مالکیت آن بین تایوان، چین و فیلیپین اختلاف وجود دارد.5ـ جزایر ژونگ شا، بین چین، تایوان، فیلیپین و ویتنام بر سر مالکیت آن اختلاف وجود دارد.اختلافات
بر سر این جزایر مهمترین بخش اختلافات در این دریا را شکل داده است. البته
ابعاد دیگری از اختلاف نیز میان کشورهای درگیر وجود دارد. سابقه اختلافات
بر سر این جزایر به قرنها میرسد و هریک از کشورها بر مبنای شواهدی که
ارائه میکنند، مدعی بخشی از این جزایر هستند. چین که مهمترین و بزرگترین
کشور منطقه و قدمت تاریخی آن با سایر کشورهای منطقه قابل قیاس نیست، مدعی
است که عمده این جزایر براساس شواهد تاریخی به چین تعلق دارد و بخشی از خاک
این کشور محسوب میشود. از دیگر سو، کشورهایی مانند فیلیپین که سرزمین
اصلی آنها به بخشی از این جزایر بسیار نزدیک است، معتقدند در چند قرن اخیر،
فیلیپین بر بخش عظیمی از این سواحل حکم میرانده است و سوابقی در مورد
تعلق این جزایر به چین وجود ندارد. سایر کشورها هم ادعاهای مشابهی را مطرح
میکنند. همانگونه که نقشه ذیل بهخوبی نشان میدهد، ادعاهای هر یک از
کشورها، بخشی از این جزایر را دربر میگیرد و نقشه، بهخوبی گویای پیچیدگی
شرایط در این منطقه است که به شکل یک کلاف سر درگم درآمده است. همانگونه
که در نقشه فوق روشن است، چین خط U شکلی (قرمز) را به عنوان مرز دریایی
خود در دریای چین جنوبی ترسیم کرده که عمده جزایر موجود در این منطقه و بخش
اعظم دریای چین جنوبی را دربردارد و مهمتر آنکه منطقه ویژه اقتصادی
کشورهای دیگر را نیز دربرمیگیرد. به همین دلیل چین به مهمترین طرف این
اختلافات تبدیل شده است. از دیگر سو، فیلیپین نیز که در جوار این مجمع
الجزایر قرار دارد، ادعاهای وسیعی را مطرح کرده و خطی را که ترسیم کرده
است، بخش مهمی از جزایر موجود را دربرمیگیرد.هریک
از این کشورها بخشی از این جزایر را به تصرف درآوردهاند و در وضعیت فعلی،
آنچه در عمل در مورد این اختلافات وجود دارد، آنکه به ترتیب، کشورهای
ویتنام، فیلیپین و چین، بیشترین بخش این جزایر را در اختیار خود دارند و در
مراتب بعدی، کشورهایی چون مالزی قرار میگیرند. اما سوال کلیدی آن است که
چرا این اختلافات در وضعیت کنونی شعلهور شده و به کانون جدید بحران در این
منطقه شکل داده است؟ به این سوال، از دو زاویه میتوان پاسخ داد:1.
از زاویه ژئواکونومیک، نکته مهم آن است که این مجمع الجزایر و این منطقه،
از دو لحاظ برای کشورهای درگیر حائز اهمیت است؛ یکی آنکه بر مبنای
برآوردهای موجود، ذخایر قابل توجه گاز و نفت در آن وجود دارد.
خوشبینانهترین برآورد از این ذخایر را چینیها انجام دادهاند که معتقدند
213 میلیارد بشکه نفت در این مناطق وجود دارد در حالیکه بر مبنای آماری
که اداره اطلاعات انرژی ایالاتمتحده ارائه داده است، ذخایر نفتی موجود در
این منطقه، حداکثر 28 میلیارد بشکه برآورد شده است. اما بر مبنای آمارهایی
که آژانس بینالمللی انرژی ارائه کرده است، ذخایر واقعی این منطقه، نه نفت،
بلکه گاز است و بر مبنای آمارهای ارائه شده از سوی این نهاد، حدود 25
تریلیون مترمکعب تخمین زده میشود که در مقام مقایسه، به اندازه ذخایر گازی
قطر است.این
در حالی است که کشورهای این منطقه بهشدت در حال توسعهاند و از سوی دیگر
از لحاظ منابع انرژی، بهشدت فقیر محسوب شده و نیازمند واردات حجم عظیمی از
انرژی هستند. به عنوان مثال، چین 58 درصد از نفت و 20 درصد از گاز مصرفی
خود را وارد میکند و در سالهای آتی، بیش از پیش به واردات انرژی وابسته
خواهد شد. بنابراین، بخشی از ریشه اختلافات، به حوزه انرژی بازمیگردد.
البته استخراج این منابع در سالهای گذشته که قیمت انرژی ارزانتر بود و
تکنولوژیهای جدید وجود نداشت، چندان به صرفه نبود اما در سالهای اخیر، به
مدد کشف تکنولوژیهای جدید در حوزه استخراج منابع انرژی از یک سو، و
افزایش قیمت انرژی از سوی دیگر، استخراج این منابع انرژی برای کشورهای
منطقه بهصرفه شده است. بعد دیگری از این موضوع در حوزه اقتصاد، به بحث
ماهیگیری بازمیگردد. کشورهای اطراف دریای چین جنوبی، عمدتاً کشورهای
پرجمعیتی هستند. در واقع، این منطقه یکی از کانونهای مهم جمعیتی جهان
بهشمار میآید. بنابراین، بخشی از امنیت غذایی این منطقه، به دریا و
ماهیگیری وابسته است. هرچه کشورها بتوانند بر بخش بیشتری از این مناطق تسلط
داشته باشند و منطقه انحصاری و اقتصادی آنها گستردهتر شود، طبیعتاً در
حوزه امنیت غذایی از وضعیت بهتری برخوردار خواهند بود. بنابراین به لحاظ
ژئواکونومیک، امنیت انرژی و امنیت غذایی، از دلایل مهم تشدید اختلافات در
منطقه بهشمار میآیند.2.
اما این اختلافات و تشدید آنها در سالهای اخیر، ابعاد ژئوپلتیکی نیز
دارد. مهمترین دلایل ژئوپلتیک آن را میتوان در خیزش چین در سالهای اخیر و
تبدیل شدن آن از کشوری فقیر و عقبمانده، به دومین اقتصاد جهان دید. به
موازات روند رشد چین، موضع چین در قبال این جزایر، تا حدودی تندتر شده است و
این کشور، با لحنی تندتر در مورد حاکمیت خود بر این جزایر و رد ادعاهای
سایر کشورها سخن میگوید. همین امر باعث شده است که کشورهای دیگر هم نگران
آینده این جزایر شده و بیش از پیش برای حفظ موقعیت خود و مقاومت در مقابل
چین، به تکاپوهای جدیدی شکل دهند. عامل دیگری که از منظر ژئوپلتیک در تشدید
این اختلافات نقش داشته است، سیاستهای ایالاتمتحده است که در چارچوب
سیاست بازگشت به آسیا در دولت اوباما، شتاب بیشتری یافته است. نهایت
آنکه در سالهای اخیر عوامل ژئواکونومیک و ژئوپولتیک در راستای تشدید
اختلافات و تبدیل این منطقه به کانون جدید بحران عمل کردهاند. با توجه به
پیچیدگی اختلافات و دشواری حل و فصل آنها، در سالهای آتی احتمالاً بحران
در این منطقه تشدید خواهد شد.
دکتر محسن شریعتینیا، کارشناس آسیا