بولتن نیوز : ناهید نوری در این قطعه شعر که در نشریه خط خطی منتشر کرده از مصائب شاعری و سن بالای ازدواج و برخی سوء استفاده کنندگان بی زن داد سخن سر داده است.
خواستگار ِ تازه از راه آمده
زیر ِ نور ِ آبی ِ ماه آمده
در پس یک قحطی کم سابقه
یوسف ِ گمگشته از چاه آمده!
کرده قیمت خانه ی ما را سپس
یکسره از راه ِ بنگاه آمده!
تا شنیده که سی و شش ساله ام
بعد از آن با جبر و اکراه آمده
کرده تحقیق و شنیده شاعرم
ساعتی خندیده، آنگاه آمده!
در نکاح قبلی اش خیری نبود
استخاره کرده، دلخواه آمده!
بی پدر، بی مادر و بی خواهر است
با زن ِ همسایه همراه آمده!
هیکل چاقش که از در رد نشد،
نم نمک تا پشت درگاه آمده
یک کلاه فلفلی دارد به سر
با سبیل و ریش ِ کوتاه آمده
دیده من افسرده دارم می شوم،
اینچنین وقت ِ بزنگاه آمده!
من چه خوشبختم که بعد از هشت سال
خواستگار تازه از راه آمده!
منبع: خبر آنلاین
از جداييها شكايت ميكنم
چند سال پيش استادان فن
در خلال گفتگوهايي به من
منعكس كردند اين اخبار را
اين خبرهاي مسرت بار را
جمعي از نام آوران عهد دور
كاين زمان هستند از اهل قبور
دل به كار ازدواج انداختند
پرچم اين كار را افراختند
ازدواج از اول اين جوري نبود
زن ذليلي نيز مجبوري نبود
ازدواج اين قدرها مشكل نبود
در جوانان اين قدر دلدل نبود
بلههاي دختران هنگام عقد
مرتبط با خط ايرانسل نبود
مهريه اين قدرها سنگين نبود
چهرهي دامادها غمگين نبود
قيمت كل جهاز دختران
بود تنها در حدود چند قران
بين زن يا مرد سالاري نبود
از كتك كاري، نه! آثاري نبود
هيچ كس پايش چنين لنگان نبود
زير چشمش جاي بادمجان نبود
مرد بودن هيچ رسوايي نداشت
كلهها ربطي به دمپايي نداشت
گفته اند اين حرفها را ديگران
در خصوص ويژگيهاي زنان
اين كه پر مهرند در كل فصول
سخت بيزارند از ماشين و پول
سخت محتاطند در رانندگي
عينهو ابرند در بارندگي
مرتبط هستند با كفش و لباس
دوست ميدارن مرد با كلاس
مدتي در پخت و پز نام آورند
بعدها در كونگ فو جام آورند
مدتي شمشيرباز ماهرند
چند وقت بعد آرايشگرند
گرچه بيزارند از مرد ببو
سخت ميترسند از اسم هوو
اغلب آنان رفيق همسرند
عاشق چشمان مادر شوهرند
صد هنر ميبارد از انگشتشان
جان مردان هست اندر مشتشان
كار نيكو كردن از پر كردن است
كار زنها خوب غرغر كردن است
وقتي از بي پوليات غر ميزنند
گوييا بر فرقت آجر ميزنند
زن بلا باشد به هر كاشانهاي
بي بلا هرگز نگردد خانهاي
آن چه شيران را كند روبه مزاج
ازدواج است ازدواج است ازدواج
طبل ما را زد چنين، دستان زن
گر تو بهتر ميزني، بستان بزن
﴿محمد حسين صفاريان با كمي دستكاري﴾