يك جا بايد جلوي اتفاق را ميگرفتيم. حالا يا اين سد ساخته شده يا نه. يك جا بايد گروهي جمع ميشد و با ادلهاي كافي، به كارلوسي كه تصور ميكند كسي جز او حل كردن معادلههاي فوتبال را بلد نيست ذهنيتي جديد ميداد.
مقاومت
كرش قابل پيش بيني بود. اويي كه ميديد فوتبال ايران صعود به جام جهاني را
نوبتي كرده و البته چندان رغبتي هم براي پيشرفت و ترقي در وجود اين فوتبال
به چشم نميخورد، از صف فوتبال ايران بيرون زد و يك صنف جديد، با خط و مشي
جديد و تفكراتي كاملاً جداگانه تشكيل داد. كرش فوتبال در ايران را دو دسته
كرد؛ يك دسته خودش، دسته ديگر، همه اين فوتبال.
مقاومت كرش برابر اين
فوتبال قابل درك هم بود. تعداد ستارههاي جوان و پديدههايي كه در اين پنج
سال به فوتبال ايران معرفي شدهاند، به تعداد انگشتهاي يك دست نميرسند.
ميانگين سني بازيكنان تيمهاي ليگ برتري در كمال شگفتي از عدد ۲۸ گذشته و
روز به روز هم بالاتر ميرود. فوتبالي كه مربيانش از مربيگري، نعره زدن بر
سر داور را بزرگترين و مهمترين تدبير خود ميدانند و حتي نميتوانند شهامت
بازي دادن به يك بازيكن ۱۶ ساله را در وجود خود جاي دهند، هر مربي تازه
وارد را با يك گارد جديد روبهرو ميكند. همه را ميترساند از كار كردن يا
اگر شهامت كار در اين فوتبال به وجود بيايد، ناخودگاه مجبور به تغيير مسير
ميشوند. اما انگار كرش در مسير جديدش بيش از حد يكه تازي ميكند. نه تنها
به صف نزديك نميشود، نه تنها تلاش نميكند سايرين را هم به خط خودش بياورد
كه در حقيقت جلوي هر دو راه هم سنگ و كلوخ پرت ميكند!
تلاش
دوبارهاش براي تغيير زمان بندي بازيها عجيب و حيرت انگيز بود. كرش در اصل
بدون توجه به آن چه بايد در ليگ اتفاق بيافتد، بدون در نظر گرفتن شرايط
بازيكنان كه مداوم بايد در كوران بدنسازي و ريكاوري و باز بدنسازي و باز هم
ريكاوري (به واسطه تعطيلات بيهوده ليگ) قرار بگيرند، راه خودش را ادامه
ميدهد. جالب است كه باز هم درخواست ميكند كه ليگ براي چند بازي تشريفاتي
انتخابي جام جهاني تعطيل شود.
كرش اما راه حلهاي ديگر را تا امروز
امتحان نكرده. راهي كه برانكو آغاز كرد، به سختي و با مبارزهاي طولاني با
مربيان ليگ برتري پيش برد و موفقيتي نسبي هم كسب كرد. برانكو بارها از
مربيان باشگاهي خواست، بازيكنان را طبق نظر او بازي دهند، در پستهايي با
شرح وظايفي از قبل تعيين شده (كه در تيم ملي مورد استفاده قرار ميگرفت) از
آنها استفاده شود و نوعي تعامل بين او و باشگاهها شكل گيرد. تلاش او
البته گاهي با مقاومتهايي هم روبهرو ميشد. برانكو روزي از امير قلعه
نويي خواست امير حسين صادقي را در دفاع چپ استفاده كند و دقيقا در بازي
بعد، صادقي حتي از تركيب اصلي هم بيرون رفت و نيمكت نشين شد! با وجود همه
اين مقاومتها، با وجود اينكه برانكو هم خود را از صف فوتبال ايران جدا
كرد، اما هرگز در مسير حركت ليگ سنگ نينداخت و آن را متوقف نكرد. برانكو در
حقيقت از فوتبال ايران ميخواست كه مسير خود را با او همسو كنند.
چنين
تشابهي را نميتوان در رفتار كرش و برانكو ديد. كرش با اولين رفتاري كه
عليه خود ديد مسيرش را عوض كرد. تلاش او حتي براي بازي دادن به مربيان
پرتغالي در فوتبال ايران هم براي بالا رفتن تعاملش با باشگاهها نبود. او
نه با نفت تعاملي فوق العاده پيدا كرد و نه با تراكتورسازي! دعواي او
اتفاقاً با پرسپوليسي كه ژوزه مربياش بود بالا هم گرفت! كرش براي خودش يك
جاده اختصاصي ساخته. . . چيزي شبيه به جاده مخصوص، كسي هم حتي حق تردد در
آن را ندارد.حالا اما فدراسيون و سازمان ليگ، قوانين طرح ترافيكي و ترددي
كرش را كمي دستخوش تغيير كرده است. مهمترين تصميم هم وقتي اتخاذ شده كه
بهروان جلوي تصميم جديد كرش براي توقف در برگزاري ليگ را گرفته است. كرش
باز هم درخواستهايي نامعقول براي تعطيلي ليگ در بهمن، اسفند، فروردين و
ارديبهشت را داشته كه البته مورد موافقت سازمان ليگ قرار نگرفته. از سويي
ديگر هم كفاشيان مصمم شده تا يك ايراني را كنار دست كرش به عنوان سرپرست
بنشاند. اينها خود نمونههايي است از تغيير موضع آشكار فدراسيون در قبال
مردي كه راهش را بيش از حد از ما دور و جدا كرده بود.
در عين حال يك
سؤال به وجود ميآيد. آيا كرش چگونگي آمادهسازي تيم ملي بدون برگزاري
اردوهاي بلند مدت را هم ميداند؟ او حتي در پرتغال هم تيم ملي را مانند يك
باشگاه آماده ميكرد.