چند سوال از جناب آقای هاشمی
ادعا کرده اید: هنر حضرت امام(ره)، حفظ همه نیروهای در صحنه بود مگر اینکه بر ضد انقلاب و نظام، دست به اسلحه ببرند و چنین شد که گروههایی نظیر منافقین و فدائیان خلق از صحنه انقلاب حذف شدند!
جنابعالی که خود را از یاران دیرین حضرت امام(ره) می دانید، چرا به این راحتی سیره عملی ایشان را تحریف می کنید؟! آیا تحریف موضع و سیره عملی امام(ره) جفای به آن عزیز سفر کرده نمی باشد؟ شما که خود را عاشق امام(ره) می دانید، آیا راه و رسم عاشقی این گونه است؟ آیا برخوردهای قاطع حضرت امام(ره) را با جریانات و چهره های ناصالح و نفاق آلود (که دست به سلاح نبردند) و حذف آنها از صحنه را از یاد برده اید؟ مگر می توان باور نمود که آقای رفسنجانی حذف برخی از اشخاص و جریانات مسئله دار را توسط امام(ره) (بدون این که آنها دست به سلاح برده باشند) فراموش کرده است؟ البته شاید چند وقتی که از فرزند شایسته تان!!! دور بودید، فراق او باعث شده تا برخی از مسائل را از یاد ببرید!
حال برای شفافیت بیشتر لازم می دانیم به دو مورد از برخوردهای قاطع حضرت امام(ره) در این خصوص اشاره کنیم:
1 – امام خمینی(ره) سال 66 در پاسخ به وزیر کشور وقت (سید علی اکبر محتشمی) درباره حضور اعضای نهضت آزادی برای نامزدی در انتخابات مجلس چنین فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای محتشمی ، وزیر محترم کشور - ایده الله تعالی
در موضوع نهضت به اصطلاح
آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است . آنچه باید
اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طورعملکرد آن در دولت موقت
اول انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور
ایران به امریکا است ، و در اینباره از هیچ کوششی فروگذارنکرده است ؛ و حمل
به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید امریکای جهانخوار را،که هرچه
بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست ،
بهتر از شوروی ملحد می دانند. و این از اشتباهات آنها است.
در
هر صورت ، به حسب این پرونده های قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت ،
چه در منازل خودشان و چه در سفارت امریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از
انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت
باقی مانده بودند ملتهای مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال
امریکا ومستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این
ستمکاران می خورد که قرنها سر بلند نمی کرد، و به حسب امور بسیار دیگر،
نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا
قضایی را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبارآنکه متظاهر به اسلام هستند و با
این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز بادخالت بیمورد در
تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فسادعظیم ممکن است
بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیزمهندس بازرگان ،
بیشتر و بالاتر است.
نهضت " آزادی " و افراد آن از
اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. ازاین جهت ، گفتارها و
نوشتارهای آنها که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی
الموالی امیرالمومنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر
خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است ، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار
را - نعوذبالله - تخطئه ، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از
وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است.
نتیجه
آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری ازکسانی که
بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه
شود، و نباید رسمیت داشته باشند.
والسلام علی من اتبع الهدی . توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم.
روح الله الموسوی الخمینی
2 – حضرت امام(ره) در اواخر عمر پربرکت شان نامه ای را به آقای منتظری مبنی بر عدم صلاحیت وی برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی و حذف از صحنه سیاسی، نوشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با
دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در
جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً
بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم.
از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم
مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین
میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در
اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها
و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده
منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلا در همین
دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و
انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و
الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در
مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با
اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را
نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن
تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول
برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران
مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر
من را شرعاً
مقدم بر نظر خود
میدانید -که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی
میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند-، با دلی شکسته و سینهای گداخته از
آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند
نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
1 - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2 - از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3 - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4 -
نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به
مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به
سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاک شهدای اسلام و
انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه
کنید، شاید خدا کمکتان کند.
و
الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را
سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که
مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید
مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله
قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی
میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام
موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی
از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم:
من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز
چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و
دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت
برنمیدارم.
من کار به تاریخ و
آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من
بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع
مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به
اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای
بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که
به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این
دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم
به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه 6 / 1 / 68
روحالله الموسوی الخمینی
جناب هاشمی رفسنجانی!
آیا نهضت آزادی و یا آقای منتظری دست به سلاح برده بودند که توسط حضرت امام(ره) از صحنه حذف گردیدند؟ آیا این موضوع چنین آشکاری برایتان نفعی دارد که آن را تحریف می کنید؟! شما هیچ گاه به محتوا و جان کلام حیکمانه امام(ره) در این دو نامه توجه کرده اید؟ بنظر شما چرا امام(ره) ضرر نهضت آزادی را از منافقین بالاتر دانستند؟ چگونه است نهضت آزادی از منافقین اسلحه به دست ضررش برای اسلام و انقلاب بیشتر است؟ جا دارد برای پاسخ به این سوال مهم به بخشی از سخن امام(ره) در ارتباط با نهضت آزادی توجه دوباره کنید: و ضرر آنها، به اعتبارآنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز بادخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فسادعظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیزمهندس بازرگان ، بیشتر و بالاتر است.
حالا اگر به مغز کلام امام(ره) درباره چرایی ضرر بیشتر نهضت آزادی نسبت به منافقین توجه کنید، دیگر به این سادگی سیره عملی ایشان را تحریف نخواهید کرد!! و درس های آموزنده آن را درک خواهید نمود!! البته ما قوه فهم شما را برای درک این قضایا بالا می دانیم ولی از آنجا که چندین سال است، ریاست مجمع تشخیص مصلحت را بعهده دارید، شاید قوه مصلحت سنج تان نسبت به دیگر قوایتان قوی تر و فعال تر شده باشد! پس لازم است قدری استراحت کنید تا تعادل حاصل شود!
حرف آخر:
بنظر ما برخی از نامه ها و سخنان حضرت امام(ره) (همانند دو نامه بالا) برای برخی در حکم قبله نما می باشد که به وسیله آن حرکت می کنند و بخوبی سره را از ناسره تشخیص می دهند ولی برای بعضی دیگر در حکم آئینه است و خود را در آن می بینند حال اگر کسی خود را در آن دید، راهش این نیست که آئینه را بشکند بلکه راهش در شکسن منیت و تزکیه نفس می باشد تا خمینی گونه شود!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
آقای اکبر هاشمی بهرمانی به اعتبار حضرت امام مبدل به ایت اله اکبر هاشمی رفسنجانی شد و این پیشوند را ایشان نمیتواند برای منافع جناحی و سلیقه ای و شخصی خود استفاده کند خود حضرت امام فرموده بودند که حال افراد مهم است حالا اگر فردی با حفظ سابقه و شرایط حال در همان مسیر اولیه باشد که نور علی نور است در غیراینصورت به همسایه دوران کودکی من میماند که نابینا بود اما نامش عین علی بود
خدا رحمت كند حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني كه براي خود لقب حوزوي"ثقه الاسلام" را برگزيده بود بيشتر اين لقب به همراه القابي مانند سردار سازندگي اميركبير ايران و از اين قبيل توسط نزديكان وي بكار گرفته مي شد و مي شود يا افراد ابن الوقت و سودجو.
آري در قاموس هاشمي كه حب نفس گريبان آخر عمري او را گرفته انتخابات آزاد يعني انتخاباتي كه افراد با هر سابقه اي - خوب يا بد و با هر نگرشي چه ولايت گرا و چه مذهبي سكولار ليبرال - بتوانند نامزد گرديده و صد البته خروجي آن انتخابات هم شخص مطابق ميل و نظر كرده هاشمي باشد . در غير اينصورت آن انتخابات "غير آزاد" خواهد بود.
جناب هاشمي ! بس است ديگر تو را خدا اين مردم را به حال خودشان بگذار .سر پيري كمي به خود آي و تقواي الهي پيشه كن و به فكر آخرت خود باش.چيزي به پرتگاه اصلي نمانده.سزاوار نيست درست در گذر از وسط پيچ تاريخي سر نوشت ساز كه انتخابات رياست جمهوري آتي است آتش بيار معركه وسيعي كه دشمنان نظام به راه انداخته اند باشي. لا اقل سكوت را پيشه ساز كه" ما را به خير تو اميدي نيست، شر مرسان"
نکند خدا نکرده تصویر مربوط است به فتنه 88 و زمان آشوبهای خیابانی ؟؟؟؟
و آیت الله دارند از لای پرده کرکره ای آشوب گران را ناه می کنند و در دل دارند می گویند جان چه بلبشویی چه آتیش بازی ای!!!
دیدید در نامه بدون سلام و والسلام پیش کردم خیابانها شلوغ خواهد شد؟
حالا دیگه نوستراداموس باید بیاید پیش من شاگردی کند.
امیدی به هاشمی و خانواده ایشون نیست...قطار انقلاب ایشون رو پیاده نکرد ...ایشون خودشو پرت کرد پایین...به فضل خدا رویش ها بیشتر و بیشتره...یاحق...
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت زناکسان شما نیز بگذرد
آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
نخند بچه جدی میگم
"من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند و نباید از آن مسایل سوءاستفاده شود و میزان در هر کس حال فعلی اوست."
بعد از این باز سفر باز سفرها باقی ست
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی ست
گفت فرزانه ای امروزِِِ شما عاشوراست
جبهه ها باقی ست شمشیر و سپرها باقی ست
گرچه پیروزی از آنِ من و تو خواهد بود
شرطها باقی ست امّا و اگرها باقی ست
شرط اوّل قدم آن استکه مجنون باشی
در رهِ منزل لیلی که خطرها باقی ست
نیست خالی دلِ اربابِ یقین از غصّه
فتنه ها میرود و خونِ جگرها باقی ست
سخن از فتنه شد و چُرتِ غزل شد پاره
واژه ها دربدر و قافیه ها آواره
قصّه تلخ است چه تلخ است،بگویم یا نه؟
صبرتان میرود از دست،بگویم یا نه؟
شاید از قصّۀ ما خُلقِِِِ شما تنگ شود
یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود
...............................................
..............................................