کد خبر: ۱۱۶۷۹۶
تاریخ انتشار:

آیا غرب از بن‌بست ایدئولوژیک خارج می‌شود؟

آنچه ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی را فعلاً سرپا نگه داشته است نه قوت این ایدئولوژی، بلکه نبود یک رقیب و آلترناتیو با برنامه‌ی مشخص است. ارائه‌ی یک ایدئولوژی فراگیر بشری آموزه‌های منسوخ‌شده‌ی لیبرال‌ـ‌دمکراسی را با سرعت بیشتری به دوران فروپاشی خود رهنمون خواهد کرد
بولتن نیوز : امروز استکبار جهانى با ابزار پول و سلاح و علم دارد بر دنیا فرمان‌روایى می‌کند، اما در خلأ فکر قرار دارد، در خلأ اندیشه‌ى راهنما قرار داد. امروز استکبار جهانى این مشکل بزرگ را دارد؛ فکرى ندارد که به بشریت ارائه دهد (رهبر معظم انقلاب در جمع اساتید جهان اسلام، 21 آذر 91).

 
شرایط امروز در جهان متأثر از گزاره‌‌های متعددی است و نظم‌‌های گوناگون، از جمله نظم غربی، داعیه‌ی فرمان‌روایی بر جهان را دارند و طی چند دهه‌ی اخیر گام‌‌هایی را با این هدف برداشته‌اند. نظم غربی متکی بر چند ابزار مهم است، از جمله اقتصاد، نظامی‌گری، نهادهای بین‌‌المللی، دیپلماسی و سیاست (فشار، ترغیب و تشویق). در پشت تمامی این ابزارهای ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی، مادیات و خواست‌های این جهانی خوابیده است که تمام سعی بشر را خلاصه در منفعت‌طلبی می‌بیند؛ اما امروز در دنیا جریان‌‌هایی شکل گرفته است که همگی منتقد نظم غربی هستند و نقطه‌ی مشترک تمامی این جریان‌‌ها فهم مشترک از به بن‌بست رسیدن ایدئولوژی و جهان‌بینی کشورهای غربی است.
 
لیبرال‌ـ‌دمکراسی به اذعان بسیاری، دوران اضمحلال خود را سپری می‌کند. برای همین اروپا و آمریکا سعی دارند آموزه‌های جدیدی را وارد نظام فکری خود کنند و جذابیت سابق آن را حفظ نمایند. اما امروز بشریت گام در تعالی خواست خود می‌گذارد و ایدئولوژی غربی را به جد به چالش می‌‌طلبد. بررسی علل چالش و به بن‌بست رسیدن ایدئولوژی غرب اساس این پژوهش است. بر این اساس، در چند حوزه بحث را نظم می‌دهیم:
 
1. بن‌بست‌های ایدئولوژیک غرب
 
1-1. بن‌بست در حوزه‌ی فرهنگی
 
از نظر بسیاری از صاحب‌‌نظران غربی، در قرن 21 چالش‌‌های اساسی فرهنگی در ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی رخ می‌نماید. علاوه بر این، مهم‌ترین تضادهای فرهنگی میان ایدئولوژی غربی و سایر ایدئولوژی‌‌ها پیش خواهد آمد. بخشی از این تضادها لاجرم به دلیل کنار نیامدن ایدئولوژی غربی با سایر ایدئولوژی‌‌ها و خودبرتربینی خاص این ایدئولوژی است. به همین علت هم هست که این ایدئولوژی خود را در تنگنا می‌‌بیند و این موضوع باعث نمایان‌‌تر شدن ضعف‌‌هایش می‌‌شود.
 
علاوه بر این، یکی از مشکلات فرهنگی غرب (و تقریباً تمام فرهنگ‌‌ها) عدم یک‌پارچگی فرهنگی یا به بیان هانتینگتون، تنوع در فرهنگ است. در این میان، اگرچه جهانی شدن به دلیل ماهیت یک‌پارچه نمودن فرهنگ‌‌ها، در ابتدا مزیتی برای فرهنگ غرب به حساب می‌‌آمد، اما در نهایت باعث افزایش فهم و سواد مردمان جهان از فرهنگ بومی و ملی خود می‌شود و ضعف‌‌های فرهنگی ایدئولوژی غربی را نمایان‌‌تر می‌‌‌کند. روشن‌فکران کشورهای غربی در این زمینه هشدارهای لازم را داده‌‌اند که افزایش اطلاعات مردمان کشورهای جهان سوم از تاریخ خود و فجایعی که دنیای غرب بر سر کشورشان آورده است، منتهی به مقابله‌ی بیشتر با دنیای غرب و آموزه‌‌های لیبرال‌ـ‌دمکراتیک آن خواهد شد. اگرچه روزی زندگی آمریکایی تحت تأثیر تبلیغات دنیای غرب، آرزوی هر فردی در دنیا بود، اما امروز با آگاهی از معضلات و مشکلات در جوامع غرب، زندگی آمریکایی همانند طبل تو خالی است که تنها صدای آن از دور خوش است و از نزدیک فقط گوش‌خراش است.
 
2-1. بن‌بست در حوزه‌ی اقتصادی
 
در حال حاضر، ناتوانی دولت‌های لیبرال‌ـ‌دمکراسی برای پاسخ موفق به بحران اقتصادی سال 2008 محرز شده است و نظام سرمایه‌داری دیگر آن جلوه‌ی دلربای خود را نزد سایر نظام‌های سیاسی از دست داده است. امروز اگر نظام‌‌های لیبرال‌ـ‌دمکراسی یا سایر نظام‌ها همچنان از الگوهای اقتصادی نظام سرمایه‌‌داری تبعیت می‌‌کنند، نه به دلیل برتر بودن آن، بلکه به دلیل این است که آلترناتیو قابل تأملی وجود ندارد. لذا این به عنوان برتری ذاتی نظام سرمایه‌‌داری در درون لیبرال‌ـ‌دمکراسی محسوب می‌‌شود، اما بی‌شک با ارائه‌ی نظام اقتصادی جایگزین و همه‌گیر، بن‌بست ایدئولوژی غرب در این زمینه برای همگان روشن‌تر خواهد شد.
 
غرب با تندروی‌های خود سعی دارد با هر ابزاری (حتی نظامی) ایدئولوژی خود را به سایر نقاط ارسال نماید و این دقیقاً مصداق بارز رادیکالیسم است. این رویکرد غرب نیز نتیجه‌ی عکسی را برای جهان غرب رقم زده است؛ به طوری که طبق آمار خانه‌ی آزادی، آزادی‌های غربی در جهان از سال 2005 به این سو، رو به کاهش است و هر روز بر نظام‌ها و حتی بازیگران غیردولتی‌ای که پیشبرد اهداف لیبرال‌ـ‌دمکراسی را با چالش مواجه می‌کنند افزوده می‌شود.
 
در حال حاضر چالش‌‌های اقتصادی غرب به قدری جدی است که سیاست‌مداران کشورهای غربی آن را تهدیدی برای کل ساختار لیبرال‌ـ‌دمکراسی می‌‌دانند. جنبش 99 درصدی در آمریکا، اعتراضات گسترده به سیاست‌‌های اقتصادی سران اتحادیه‌ی اروپا در کشورهای اروپایی، انتقادات صاحب‌نظران علم اقتصاد به سیاست‌‌های اقتصادی حاکم بر کشورهای غربی، افزایش شکاف طبقاتی در کشورهای غربی و غیره تنها بخش کوچکی از محصول بزرگ‌تر نظام مادی‌محور غرب است. در این زمینه، سؤال اساسی این است که سرانجام چنین سیاست‌‌هایی در غرب چه خواهد بود؟
 
در خوش‌بینانه‌‌ترین حالت، پاسخی که می‌‌توان به این پرسش داد این است که دنیای غرب بر طبل مادی‌محور خود می‌‌کوبد و می‌‌گوید کسانی که بیشتر پول دارند شایسته‌ی زندگی بهتری هستند. این مسئله ملت‌های این دسته از کشورها را به ادامه‌ی بازی سابق، که نوعی زندگی ماشینی صرف (خالی از معنویات) است، مجبور خواهد کرد. برآیند این زندگی‌ برای شهروندان غربی عدم توجه به سایر مسائل حیاتی غیرمادی زندگی خواهد بود. این دور باطل به واقع ایدئولوژی غرب را وارد بن‌بست نموده است و در نهایت روزی ظرف تحمل شهروندان غربی از این زندگی ماشین‌گونه و خالی از روح و معنویت لبریز خواهد شد. این موضوع است که در پله‌ی آخر، سرنوشت ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی را رقم خواهد زد.
 
3-1. بن‌بست در حوزه‌ی سیاسی
 
پس از جنگ جهانی دوم، ایدئولوژی غرب بیشترین انتقادات را به ایدئولوژی کمونیسم و ناسیونال‌ـ‌سوسیالیسم، به دلیل ماهیت رادیکال آنان، وارد نمود. پس از واقعه‌ی 11 سپتامبر نیز همین رویه را غرب در برابر اسلام در پیش گرفت، اما واقعیتی انکارناپذیر این است که ایدئولوژی غربی خود در ورطه‌ی رادیکالیسم افتاده است. غرب با تندروی‌‌‌‌های خود سعی دارد با هر ابزاری (حتی نظامی) ایدئولوژی خود را به سایر نقاط ارسال نماید و این دقیقاً مصداق بارز رادیکالیسم است؛ در حالی که این رویکرد غرب نتیجه‌ی عکسی را برای جهان غرب رقم زده است. طبق آمار خانه‌ی آزادی(1) آزادی‌‌های غربی در جهان از سال 2005 به این سو رو به کاهش است و هر روز بر نظام‌‌ها و حتی بازیگران غیردولتی‌‌ای که پیشبرد اهداف لیبرال‌ـ‌دمکراسی را با چالش مواجه می‌‌کنند افزوده می‌‌شود.(2)
 
این نکته در بسیاری از حوزه‌‌ها قابل مشاهده و اثبات است که مجال بررسی آن در این مقاله نیست، اما نکته‌ی قابل ذکر در این زمینه این است که سازمان ملل از زمان تأسیس تا کنون ابزاری برای امیال کشورهای قدرتمند بوده و پس از فروپاشی شوروی ابزاری برای مطامع آمریکا بوده است؛ اما امروز در درون این سازمان شمار قابل توجهی از کشورهای مستقل وجود دارند که از ایدئولوژی غرب تبعیت صرف نمی‌‌کنند.
 
در تحولات اخیر ناشی از بیداری اسلامی در دنیای عرب نیز تنگناهای ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی محرزتر شده است. غرب با اعمال سیاست‌‌های دوگانه در برابر حرکت‌‌های انقلابی کشورهای غربی، تنها منافع خود را لحاظ می‌‌نماید که این امر خشم ملت‌‌های منطقه را به این سیاست‌‌ها بیشتر کرده است. غرب برای پابرجا ماندن ایدئولوژی خود، در این دسته از کشورهای متحول، یا از ابزار نظامی یا از منحرف کردن اهداف اصلی انقلاب‌‌ها و یا نفوذ در دستگاه‌‌های حاکم جدید استفاده می‌‌نماید. نظام‌‌های سیاسی لیبرال امروز آن جذابیت فریبنده‌ی گذشته‌ی خود را نزد ملت‌‌ها از دست داده است و این مهم‌ترین مسئله‌‌ای است که باعث نگرانی دنیای غرب شده است.
 
4-1. بن‌بست در حوزه‌ی اجتماعی و اخلاقیات
 
اومانیسم یا انسان‌محوری یکی از اصلی‌‌ترین رکن‌‌های ایدئولوژی غرب است. محور قرار گرفتن انسان باعث شده است تا هر چیزی که مطابق با میل و خواست انسان است در این ایدئولوژی پررنگ شود. سیاست‌مداران غربی در برهه‌‌های تاریخی مشخصی، از این موضوع بارها سوء‌استفاده نموده‌اند و با دادن امتیازات واهی، بشریت را از مسیر تعالی دور کرده‌‌اند.
 
برای نمونه، زمانی که بشر غربی پس از جنگ جهانی اول و دوم ضربه‌‌های سخت روحی‌ـ‌روانی و فیزیولوژیکی را متحمل شد، صاحب‌منصبان زمانه‌ آنان را به سمت مادیات و شهوات سوق دادند. زن به عنوان ابزاری در این مسیر نقش خود را مطابق میل آن‌ها ایفا نمود و از پوسته‌ی مادری خود خارج شد و به عنوان ابزاری در دست مردان برای فراموشی برخی فشارها تبدیل گشت.
 
بعدها (از چند دهه پیش تا کنون) یکی از مهم‌ترین چالش‌‌های لیبرال‌ـ‌دمکراسی در حوزه‌ی اجتماعی، یعنی کاهش نرخ رشد جمعیت در غرب، رقم خورد. این موضوع ایدئولوژی غربی را به یک بن‌بست قابل تأمل سوق داده است. قاره‌ی اروپا روز به روز بر جمعیت مسلمانش افزوده می‌‌شود، در حالی که جمعیت اروپایی‌‌ها هر روز مسن‌‌تر و کم‌توان‌‌تر می‌‌شود. این به آن معناست که بسیاری از پتانسیل‌‌های ملت‌‌های اروپایی برای سرپا نگه داشتن لیبرال‌ـ‌دمکراسی به هدر می‌‌رود.
 
در آمریکا و به ویژه کانادا نیز وضعیت تقریباً مشابه‌‌ای حاکم است. این کشورها برای پوشش این ضعف رو به سیاست‌‌های مهاجرپذیری می‌‌آورند که خود زمینه‌ساز برخی چالش‌‌های فرهنگی (چندفرهنگی مزمن) در غرب می‌‌شود. این بن‌بست واقعی و قابل تأمل در دنیای غرب است که حتی تندروترین مدافعان ایدئولوژی غرب نیز به آن اذعان دارند.
 
ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی در دنیای غرب وارد دور باطلی شده است که روز به روز به مرز عدم تحمل نزدیک می‌شود. بی‌بندوباری‌های اجتماعی‌ـ‌اخلاقی، فروپاشی نظام‌ خانواده، افزایش شکاف طبقاتی، کاهش اعتماد شهروندان به دولتمردان، کاهش نرخ رشد جمعیت، افزایش کودکان نامشروع، عدم کنترل برخی آزادی‌های مبتنی بر اومانیسم، کاهش آزادی‌ در کشورهای با نظام لیبرال‌ـ‌دمکراسی و غیره تنها بخشی از علل درونی به بن‌بست رسیدن ایدئولوژی غرب است.
 
در حوزه‌ی اخلاقیات، دستاورد امروز جوامع غربی انفجار سرعت در طلاق و افزایش عظیم تولد فرزند خارج از چارچوب ازدواج است. این به معنای نوعی بی‌مسئولیتی در ایدئولوژی غرب است که روز به روز بر دامنه‌ی بحران می‌‌افزاید و در درون غرب، هر گروه نوک پیکان اتهام را به سوی دیگری نشانه رفته است.(3) البته عده‌‌ای در برابر این نقد، ادعا می‌‌کنند که جلوگیری از برخی روابط، بر خلاف آزادی‌‌‌‌های لیبرال‌ـ‌دمکراسی است. اتفاقاً نقد اصلی بر ایدئولوژی غربی هم همین جاست که این آزادی چگونه است که انسان‌‌های جدیدی قربانی بی‌بندوباری‌های متولدین سابق هستند؟ نگرانی اصلی برای دنیای غرب هم این است که با کم‌اهمیت کردن بنیان خانواده و دادن آزادی‌های غیرمعقول به فرزندان، آینده‌ی فرزندان نامشروع بسیار بدتر از وضعیت حاضر خواهد بود. این باتلاقی برای دنیای غرب است که آینده‌ی آن نیز از اکنون قابل پیش‌بینی است.
 
2. آینده‌ی نظم ایدئولوژیک غرب
 
نظم ایدئولوژیک غرب، همان گونه که بحث شد، در حوزه‌‌های مختلف دچار بن‌بست شده است که این موضوعی کاملاً جدی است. این بن‌بست‌‌ها برای ایدئولوژی غربی 2 وجه دارند؛ یک وجه درونی و یک وجه بیرونی. در وجه داخلی، به طور کلی می‌‌توان گفت ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی در دنیای غرب وارد دور باطلی شده است که روز به روز به مرز عدم تحمل نزدیک‌تر می‌‌شود. بی‌بندوباری‌‌‌‌های اجتماعی‌ـ‌اخلاقی، فروپاشی نظام‌‌ خانواده، افزایش شکاف طبقاتی، کاهش اعتماد شهروندان به دولتمردان، کاهش نرخ رشد جمعیت، افزایش کودکان نامشروع، عدم کنترل برخی آزادی‌‌های مبتنی بر اومانیسم، کاهش آزادی‌‌ در کشورهای با نظام لیبرال‌ـ‌دمکراسی و غیره تنها بخشی از علل درونی به بن‌بست رسیدن ایدئولوژی غرب است.
 
در حوزه‌ی بیرونی، ایدئولوژی غرب با چالش افزایش آگاهی دولت‌‌ها و ملت‌‌ها روبه‌روست. جهان امروز به زشتی از فجایع گذشته‌ی غرب یاد می‌‌کنند. ضمن اینکه فجایع اخیر غرب در افغانستان، عراق و کشورهای متحول عربی، لکه‌ی ننگی ماندگار بر پیکره‌ی ایدئولوژی غرب است. بنابراین آگاهی ملت‌‌ها و دولت‌‌ها، افزایش استقلال کشورها در سازمان‌‌های بین‌‌المللی و به ویژه سازمان ملل متحد، پررنگ شدن ضعف‌‌های ایدئولوژی لیبرال‌ـ‌دمکراسی در مقابله با سایر ایدئولوژی‌‌ها، از جمله ایدئولوژی اسلام‌‌گرایی جمهوری اسلامی، رنگ باختن دنیای تبلیغی و هالیوودی غرب نزد بشریت امروز و برجسته شدن معضلات زندگی مادی‌محور غرب، عدم تمکین دولت‌‌ها از سیاست‌‌های یک‌جانبه‌ی غرب و غیره از جمله علل بیرونی هستند که نشان می‌‌دهد دنیای غرب با سؤالات بی‌پاسخ بی‌شماری روبه‌روست.
 
بن‌بست در ایدئولوژی غرب سخن جدیدی نیست؛ بیش از آنکه در بیرون از دنیای غرب در خصوص آن بحث شود، این مسئله در درون دنیای غرب مطرح است. این واقعیت انکارناپذیری است، اما لیبرال‌ـ‌دمکرات‌‌های تندرو با چشم‌پوشی از این بن‌‌بست‌‌ها معتقدند که این ایدئولوژی تنها ایدئولوژی پیروز و تکامل‌یافته‌ی بشری است که می‌‌تواند بشریت را به مقصد و مقصود برساند!
 
البته این یک طرف قضیه است. در طرف مقابل، باید گفت در آینده لیبرال‌ـ‌دمکراسی بی‌شک رقیب‌‌های قابل تأملی خواهد داشت که هم از درون و هم از بیرون در این بن‌بست ایدئولوژیک غرب، با آن به مبارزه خواهند پرداخت. واقعیت امر این است که ایدئولوژی غرب دوران اضمحلال خود را شروع‌شده می‌‌بیند، اما چیزی که فعلاً این ایدئولوژی را سرپا نگه داشته است نبود یک رقیب و آلترناتیو با برنامه‌ی مشخص است.
 
بی‌شک اگر دنیای اسلام را رقیب جدی غرب بدانیم، در صورت ارائه‌ی یک ایدئولوژی فراگیر بشری، آموزه‌‌های منسوخ‌شده‌ی لیبرال‌ـ‌دمکراسی دوران فروپاشی خود را با سرعت بیشتری طی خواهند نمود. این حقیقتی است که نباید چشم به روی آن بست.(*)
 
پی‌نوشت‌ها:
 
1. خانه‌ی آزادی (Freedom House) یک ارگان غیردولتی در آمریکاست.
 
2) Puddington, A., "Freedom in the World 2011: The Authoritarian Challenge to Democracy", Retrieved December 10, 2011, Available at:
http://freedomhouse.org/images/File/fiw/FIW_2011_Booklet.pdf
 
3) Sugarman, Stephen D., "Welfare Reform Meets Ideological Impasse", Hastings Women's Law Journal, 1996, Vol. 7, No. 2, p. 364.

 

*منبع : برهان - محمدرضا صمدی مقدم؛ کارشناس مسائل بین‌الملل

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین