رسالت رسانهاي و اطلاعرساني شفاف و بدون سانسور به بهانه پوشش حقايق اتفاق افتاده در كشورها جزو اولين ادعاهايي است كه هر رسانه مايل است به آن متخلق و متشهر باشد.
بنا
دارم كه با اين پيشزمينه كوتاه به سراغ برخي از خودزنيهاي رسانهاي بروم
كه در داخل كشورمان با هر بهانه و دليلي بسيار معمول و متداول شده است.
حتماً مخاطبان حادثه آتش سوزي و انفجار بخاري نفتي در يكي از مدارس شهر
پيرانشهر را كه چند روز پيش اتفاق افتاد، به ياد دارند.
اين قلم
قصد بررسي ابعاد اين اتفاق منزجركننده و پيدا كردن مقصر را ندارد بلكه
نكتهاي جهت تذكر و سوزن به خود زدن و جوالدوز به ديگران زدن است. هر
مخاطب جستوجوگري ميتواند با سرزدن به اينترنت و استفاده از موتورهاي
جستوجوگر دهها عكس از بچههاي سوخته و باندپيچي شده اين حادثه را پيدا و
مشاهده كند. معالوصف اكنون ميخواهم چند حادثه مشابه (نه از نظر كيفيت
رخداد بلكه منظور كشته شدن افراد بيگناه در حوادث مختلف) را بررسي و
پالايش كنم. در جريان وقوع توفان كاترينا كه هفت سال پيش در شهر نيواورلئان
يعني در اوت ۲۰۰۵ به وقوع پيوست، علاوه بر يك ميليون نفري كه آواره شدند،
۱۸۳۶ نفر نيز جان خود را از دست دادند.
اين توفان با خساراتي كه از
خود بر جاي گذاشت، سهمگينترين و پرتلفاتترين حادثه بعد از جنگ داخلي
امريكا نام گرفت. توفان سندي هم همين حال و روز را دارد. اين توفان اكتبر
سال جاري ميلادي هشت كشور را درنورديد و مجموعاً ۱۹۱ كشته و ۵۲ ميليارد
دلار خسارت برجاي گذاشت كه از اين ميزان، سهم امريكا ۱۱۹ كشته و ۵۲ ميليارد
دلار بود. يكي از تازهترين اتفاقاتي كه از حيث حضور دانشآموزان بدون در
نظر گرفتن چگونگي حادثه ميتوان به آن اشاره كرد، همين كشتار هولناك و
اسفبار اخير در دبستان سنديهوك نيوتاون است كه در آن ۲۰ كودك با ضرب گلوله
كشته شدند. اما منظور از اشاره به اين حوادث اعم از حوادث طبيعي(توفان و
سيل و زلزله) يا غيرطبيعي مانند همين كشتار وحشيانه دانشآموزان يك مدرسه
در امريكا، بررسي نوع نگاه و پوشش رسانهاي آنها است.
در كشوري مثل
امريكا كه گوش عالم را با حرافيهاي بلند بلندش در مورد حقوق بشر، عدم
سانسور، آزادي بيان و هزار مؤلفه كذايي ديگر كر كرده است، اجازه انتشار حتي
يك عكس از هزاران قرباني اين حوادث را در رسانههايش نميدهد.
اين
اتفاق براي رسانههايي كه خودشان را حرفهاي قلمداد ميكنند و برخي از
رسانههاي غرب را هم الگوي تكنيكي و حرفهاي خود ميدانند، به جهت صاحب علم
و حرف بودن(البته به ادعاي هر دو طرف) است، چراكه در چنين حوادثي
رسانههاي ما عادت كردهاند با اين دستاويز قيصريهاي را به آتش بكشند! حرف
اصلي اين است كه چطور يك چنين خودسانسوريهايي از جانب امريكا و
همپالگيهايش مذموم نبوده و از جانب برخي مدعيان مورد شماتت قرار نميگيرد،
اما يك حادثه غيرمترقبه را با آن سطح از حساسيت پوشش ميدهند.
حتماً
دوستان محترم رسانهاي مورد اشاره به سوءاستفاده رسانههايي مثل بيبي
سي و غيره آگاهي دارند. حتماً در جريان غوغا سالاري اين دست شبكههاي معاند
و البته پر سروصدا و بهانهجوييهايي از اين دست اطلاع دارند. از قدما حرف
و كلامهاي نغز بسياري به يادگار مانده است كه همين گذشتگان هميشه بردن
آبروي اهل خانه پيش نامحرمان را تقبيح كردهاند. اين بحثها زماني دردآور
است كه براي كشتار كودكان مدرسه سندي حتي يك عكس از قربانيانش در همه دنياي
مجازي با آن وسعتش پيدا نميشود اما از چهره سوخته و متورم بچههاي معصوم
مدرسه پيرانشهر هزاران تصوير بسته و كلوزآپ منتشر شده است.
قطعاً
اينگونه خودزنيها با مدال افتخار و تشكر از جانب مردم روبهرو نخواهد شد
اما از جانب كشورهايي كه منتظر يك انفجار بخاري يا ترقه در ايران هستند
قابل تقدير، تشكر، ويزاي شينگن و هزار امتياز پيدا و پنهان ديگر خواهد بود.