وطن امروز:
سیدعابذین نورالدینی
آیا آنچه برخی افراد از آن به طراحی انتخاباتی آقای هاشمیرفسنجانی برای انتخابات آینده یاد میکنند، تنها یک تحرک انتخاباتی برای بازگشت به قدرت است؟ آیا احمدینژاد بهانه هاشمی برای تثبیت ادعاهای خود است و این وضعیت در نهایت منتج به تقویت موضع آقای هاشمی در باب کسب اقبال عمومی برای در دست گرفت سکان قوه مجریه میشود؟ چرا بخشی از سیاسیون از هماکنون به دنبال مقابله با دوقطبی شدن انتخابات هستند؟ چرا بر اساس آنچه در رسانهها مطرح شده، برخي تاکید دارند اگر یک روز از عمر دولت احمدینژاد مانده باشد، باید رای به عدم کفایت او داد؟ هدف آنهایی که به دنبال منجیسازی از هاشمی هستند، چیست؟ چرا عدهاي از طراحان سوال از رئیسجمهور دائما میگویند انحراف را نخستینبار هاشمی متوجه شد و بسیاری این قدرت تشخیص را نداشته و ندارند؟
بگذارید با این پیش زمینه سراغ اصل ماجرا برویم. آقای هاشمیرفسنجانی از همان سال 84 و در همان ابتدای پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات، بنای مخالفت با او را نهاد. او باخت را نپذیرفت و برای رهایی از هزینههای شکست و جلوگیری از تثبیت بیاعتمادی مردم به او، تلویحا سلامت انتخابات را زیر سوال برد. آقای هاشمی از همان روزهای نخست بنا را بر مخالفت با دولت نهاد. آیا او در همان روزهای نخست پی به ماهیت جریان انحرافی برده بود که ماجرای عزل 6 ماهه مطرح شد؟! اگر آقای هاشمی دارای چنین بصیرتی است، چرا این بصیرت در مناسبات وی و سازمان منافقین – همپیمانان بنیصدر- نمودار نشد؟ اطرافیان آقای هاشمی که مدعی تخصص وی در بنیصدرشناسی هستند درباره مناسبات نزدیک آقای هاشمی با منافقین و رایزنیهای وی با امام خمینی(ره) برای تخصیص بخشی از وجوهات به این گروهک تروریستی چه نظری دارند؟! شاید بصیرت ایشان تنها در حوزه مخالفانشان متبلور میشود!
بنابراین، این ادعا که انحراف را نخستینبار هاشمی رفسنجانی کشف کرد، ادعایی است در قواره افرادی چون علی مطهری و بس! البته همانگونه که گفته شد این ادعا بخشی از پازل قهرمانسازی از هاشمی است تا سر بزنگاه وارد عمل شود. بنابراین مشخص است تقابل هاشمی با احمدینژاد هیچ ارتباطی با مباحثی که این روزها مطرح میشود، ندارد؛ پس مشکل چیست؟ چرا هاشمی به تقابل با احمدینژاد پرداخت و در سال 88 تمام همت خود را برای رای نیاوردن رئیسجمهور متمرکز کرد؟ موضوع چندان پیچیده نیست. احمدینژاد در نگاه هاشمیرفسنجانی «مشکل» نیست. هاشمیرفسنجانی در همان سال 84 احمدینژاد را نه مشکل بلکه «مانع» دیده است. نتیجه انتخابات 84 مانع استمرار الگوی فکری آقای هاشمی در مدیریت کشور شد. هاشمی در سال 84 آمده بود امانتش را از محمد خاتمی، رئیس سابق کتابخانه ملی باز پس بگیرد اما ناگهان با شکست مواجه شد و پیروز انتخابات در حوزه گفتمانی، گزارههایی را مطرح کرد که در قالب گفتمان خدمت، مورد حمایت رهبر انقلاب قرار گرفت و به تعبیر ایشان، قطار انقلاب به ریل اصلی بازگشت. بازگشت به ریل اصلی به معنای اثبات انحراف در مدیریت کلان گذشته بود. حمایتهای ویژه مقام معظم رهبری از دولت نهم را باید از این نظرگاه ارزیابی کرد. ایشان همواره حمایتهای خود را از دولت نشانهگذاری کردند و در تقویت گفتمان دولت یعنی «گفتمان خدمت» نقش تکیهگاه را داشتند. از این سو هاشمیرفسنجانی نیز تکیهگاه مخالفان این گفتمان بود. او نیز ترجمان الیگارشیک از گفتمان خدمت ارائه میکرد. سفرهای استانی را به عوامپروری و پوپولیسم تشبیه میکرد و هدفمندی یارانهها را گداپروری میدانست. هاشمی تمام تلاش خود را به خرج داد تا گفتمان مورد حمایت رهبر انقلاب به یک گفتمان معتبر ، موجه و مقبول تبدیل نشود. راهاندازی فتنه 88 که برون داد ماهیت واقعی جریان آقای هاشمی و سایر مخالفان گفتمان مورد تایید رهبر انقلاب بود نیز در ظاهر عَلـَم مخالفت با احمدینژاد را برداشت اما در واقع ممانعت از تثبیت اعتماد بینظیر 25 میلیونی به گفتمان خدمت بود.
فتنه 88 کنش دولتهای سازندگی و اصلاحات برای مقابله با تثبیت محبوبیت گفتمان خدمت بود و در این مسیر سایر مکنونات آقایان نیز برملا شد. مختصات فتنه 88 شامل همه جهتگیریهای گفتمانی دولتهای سازندگی و اصلاحات بود که گسترهای از گزارههای عقیدتی مانند نگرش به ولایت فقیه و آموزههای دینی تا سیاستهای اقتصادی مانند تمرکزگرایی و سرمایهسالاری و سیاستهای دیپلماتیک مانند تنشزدایی و نزدیکی به غرب را تشکیل میداد و هاشمی رفسنجانی تکیهگاه این فتنه بود. فتنه 88 واکنش طبیعی دولتهای سازندگی و اصلاحات به بازگشت گفتمان انقلاب اسلامی بود. آنچه در جریان فتنه بر ما عیان شد، گرایشات بعضا خطرناک برخی آقایان است که بدون تردید نتیجهای جز حذف انقلاب و تضعیف دین ندارد. به همین دلیل هاشمی رفسنجانی هیچ وقت حاضر نشده و نمیشود نسبت به فتنه 88 اعلام برائت کند. او همواره به بهانههای مختلف و در مناسبتهای گوناگون در تقویت و اعتباردهی به جریان فتنه کوشیده است. به گونهای که با تخریب و تضعیف گزارههای گفتمانی دولت به دنبال تداوم مسیر مخالفت بود. هاشمی اگرچه در پی ناکامی فتنه تضعیف شد و پس از بحران مقبولیت در سالهای 84 و 88، بحران مشروعیت را در ماجرای عزل از ریاست مجلس خبرگان تجربه کرد و تقریبا در مسیر حذف قرار گرفت اما از آنجا که مبحث اصلی منازعه، اعتبار گفتمانی بود، او در تضعیف و تخریب گفتمان خدمت کوشید. طی یک سال اخیر هاشمیرفسنجانی به دفعات نسبت به تخریب گفتمان خدمت تحرکاتی داشته است. به گمان عدهاي برخی سهلانگاریها و ندانمکاریها از قبیل اجرای انتخابات توسط مجموعهای غیر از وزارت کشور و تحدید شورای نگهبان نیز در راستای ممانعت از به محاق رفتن ادعای تقلب صورت گرفت که از هر کجا نشأت گرفته باشد، دقیقا موجب تقویت هدف آقای هاشمی در تخریب گفتمان مقبول 25 میلیونی بوده است. طرح سوال از رئیسجمهور نيز در يك نگاه حداقلي بهطور غيرمستقيم در همین راستا قرار ميگيرد. طراحان سوال با توجه به تجربه سؤال اول، خودشان بهتر از دیگران میدانند كه سؤال مسائل را حل نميكند بلكه مسأله ساز ميشود پس بدیهی است تصور شود آنان با طرح سوال به دنبال ایجاد منازعه بیشتر و در نتیجه افزایش هزینههای ریاستجمهوری احمدینژاد هستند. اینبار اما ماجرا متفاوت است؛ حذف زودهنگام احمدینژاد یا همان رای به عدم کفایت او تنها منجر به برداشتن مانع نمیشود بلکه به مثابه برگه عبوری است که هاشمی با آن همه کار میتواند انجام دهد و نکته اصلی ماجرا همین است؛ هاشمی میتواند به انحای مختلف به تخریب گفتمان خدمت بپردازد و اعتبار 25 میلیونی آن را مخدوش کند. اینکه برخی فکر میکنند با رای به عدم کفایت رئیسجمهور مثلا موضوع حمایتها از احمدینژاد برجسته و محل بحث میشود، اگرچه درست است اما وجهی از واقعیت است نه همه آن؛ که البته یک تلاش بیهوده است. تلاش برای رای به عدم کفایت احمدینژاد در واقع اهداف بسیار خطرناک دیگری دارد که متاسفانه برخی هنوز نسبت به آن غافلند و برداشت خود را از موضوع به گونهای بیان میکنند که بیتردید آثار تخریبی به دنبال خواهد داشت.
یک نکته ظریف در این ماجرا وجود دارد که برخی نسبت به آن التفات ندارند و آن این است که در جریان تحولات اخیر و ماههای آینده، باید هاشمیرفسنجانی را در قامت «تکیهگاه فتنه» رصد کرد و نه یک بازیگر ضد احمدینژاد. اصرار بر عدم کفایت ولو یک روز مانده به پایان دوره ریاستجمهوری را باید در این قاعده فهم کرد. تکیهگاه فتنه 88 آیا تنها به دنبال حذف زودهنگام رئیسجمهور است؟ آیا هدف فتنه 88 احمدینژاد بود؟ آیا هدف فتنه 88 فقط حذف ولایت فقیه بود؟ واضح است که فتنهگران 88 به دنبال حذف ولایتفقیه بودند اما انقلاب هدف بزرگتر بود. کدام رئوس گفتمانی انقلاب اسلامی در فتنه 88 از تخریب و هتاکی فتنهگران مصون ماند؟ چرا برخی شخصیتها نسبت به انطباق گفتمان خدمت بر بخشهای زیادی از گفتمان انقلاب غافلند و درباره تخریب گفتمان و ادبیات انقلاب بیتفاوتند؟
نکته ریز دوم درباره ابزارهای آقای هاشمی است. در قالب ارزیابی رفتار هاشمی به عنوان تکیهگاه فتنه، تنها موافقان و مرافقان فتنه میتوانند او را همراهی کنند. بنابراین نباید تردید داشت هرآنجا که فتنه نفوذ دارد میتواند به مثابه ابزاری برای آقای هاشمی تلقی شود. از این زاویه به راحتی میتوان طرح سوال از رئیسجمهور را فهم کرد. آن هم سوالی که سوالکنندگان بهتر از دیگران سرانجامش را میدانند. اگر عدهای در اینباره ارزیابیهای دیگری دارند، یا نسبت به تکیهگاه بودن هاشمی رفسنجانی برای فتنه 88 مخالفند دلايل خود را بازگويند. به هر روي، این 2 نکته باید به عنوان محورهای این موضوع اصلی مورد توجه قرار بگیرد.اما اینک چه باید کرد. بدون تردید ماههای آینده آبستن تحرکات خطرناکی است که از هم اینک باید نسبت به آن دوراندیشی کرد. به نظر میرسد باید همه خطکشیها و جهتگیریهای سیاسی – انتخاباتی با اولویت خطرات باقیماندههای فتنه آرایش بگیرد. باید از تمام ظرفیتهای جریان انقلاب در تقابل با این شرایط بهره جست. خط درگیری با دشمن باید گفتمان خدمت باشد. هرگونه عدول یا رخوت در این گفتمان موجب متحمل شدن هزینه است؛ باید از این برگ برنده استفاده کرد. پاشنه آشیل جریان مقابل، ظرفیت منفی آقای هاشمیرفسنجانی است. وی یک ظرفیت منفی تمام نشدنی دارد. این نکته را نباید فراموش کرد که با برگ گفتمان خدمت باید با جریان فتنه مقابله کرد.
***
باید برخلاف گذشته به یک واقعیت اعتراف کرد و آن این است؛ بر خلاف همه تصورات ما درباره پایان کار هاشمیرفسنجانی اما بنا به دلایلی که مهمترینش غفلت از خطر اصلی است، او مجددا در حال بازیگری است. اینبار هم آقای هاشمی با ترفند دولت وحدت ملی توانسته دل برخی افراد در جبهه خودی را برباید و از ظرفیت آنان برای اهداف بزرگتر خود بهره ببرد. آنچه از فحوای صحبتهای وی و برخی اطرافیانش استنباط شده، تلاش میشود نسبت به موضوع سیاست خارجی نیز مباحث صریحی مطرح شود. بر این اساس بدون تردید باید در انتظار یک ساپورت بیرونی از این تحرک داخلی بود. اینکه بنیامین نتانیاهو تاکید میکند حتی با سر کار آمدن هاشمیرفسنجانی نیز نباید نسبت به ایران خوشبین بود حاکی از آن است که این گزاره، یعنی تقویت هاشمی برای بازگشت به قدرت، میتواند یکی از گزارههای مطرح در نظر غرب و بویژه آمریکا باشد.
هاشمی سودای رهبری در سر دارد و بس نمونه واضح این ادعا پشتیبانی تمام قد از فتنه گران در سال 88 و تلاش امروز او هم در راستای از بن بست خارج کردن خائنان به کشور است.