وطن امروز:
بدترین حرکتی که در میانه پیچ بدنامی تاریخ میتوانست از رژیم غاصب صهیونیستی سر بزند به احتمال صددرصد حمله نظامی پرحجم به باریکه «غزه» با محبوبیت و مشروعیت جهانی بود. تصور اینکه ملتهای جهان نیز با فرانسوا اولاند در این جنگ خونین هم نظر هستند، چون حماس به سمت سرزمینهای اشغالی سالی 10 موشک شليك کرد، مضحک است؛ مگر اینکه همه عالم وقایع محاصره غزه و حوادث تاریخی را از یاد برده باشند! توجهی به شعارهای مطرح شده از ابتدای قرن 21 و مقایسه وحشیگریهای پیشرفته و نوین بشر در برخورد با همنوعان خود در طول 12 سال اخیر برای بسیاری از ملتها جالب توجه است هرچند ظاهرا برای دولتها عادی شده! انسان متمدن امروزی مفتخر است که به مجوزی اخلاقی- سیاسی برای «دریدن مشروع و قانونی» سایرین دست یافته است! از اخلاقیات بگذریم، چون فعلا ضمانت اجرایی ندارد و زور، ملاک برتری است. چه شد که اسرائیل دوباره ننگ «بچهکشی» را به جان خرید؟ آیا توسل به زور همیشه جواب میدهد؟
1-پیش از این مطرح شد حرکت سیاسی- نظامی اوباما در «لو دادن جهانی» پترائوس به عنوان مهمترین، پرسابقهترین و بزرگترین جاسوس با واسطه اسرائیل، اعلام آشکار جنگ با منافع این رژیم در سطحی بسیار بالا بوده است. شاید در ظاهر این انتقامگیری اوباما مقطعی و اقدامی تلافیجویانه برای پاسخ دادن به گربهرقصانیهای رسانهای صهیونیستها در ایام پیش از انتخابات به نفع رامنی باشد اما جنگ در سطح «امنیت ملی آمریکا» یک دعوای کوچک با سروصدای زیاد نیست.
اصل آشوب در سطحی فرادست رسانهها با شدت و حدتی در حال وقوع است که اسرائیل را وادار کرده است پا در میدان انتحار بگذارد و جنگی جدید را به پای بزرگترین حامی سیاسی- نظامیاش بنویسد. جنگی تمام عیار تقدیم به «برنده جایزه تمسخر صلح نوبل» که اتفاقا از مشکلات اقتصادی و سیاسی رنج میبرد و به دنبال «آشتی با ایران» به عنوان گناهی نابخشودنی هم هست!
2-نظریه دوم که مضاعف بر تئوری انتقامگیری از اوباما و تغییرات در سطح ریاست سیا، ناتو و قطعا بسیاری از کرسیهای استراتژیک دیگر میشود، «بحران مشروعیت صهیونیسم» است. اسرائیل بعد از درگیری با جامعه جهانی در انتهای سال 90 و ابتدای 91 بر سر ماجرای حمله به ایران با ریزش شدید آرای جهانی مواجه شد به نحوی که انگلیس به عنوان قیم قانونی این رژیم علنا بر سر منافع ملی خود با نتانیاهو دست به یقه شد. وقتی نگاه جهانی به اسرائیل از یک اقلیت مظلوم هولوکاست زده که از جانب اروپا و آمریکا با مسلمانان خونخوار درگیر است تبدیل به یک «اقلیت وحشی» بیمنطق و جنگطلب شد، زنگهای خطر برای افراطیون صهیونیست به صدا درآمد. اسرائیل این بار نیز امنیت ساکنان سرزمینهای اشغالی را بهانه قرار داد تا با حملهای به اصطلاح «تلافیجویانه» به زنان و کودکان غزه، معصومیت از دست رفته خود را در خط مقدم مواجهه با اسلام به دست آورد.
3-آغاز جنگ مثل همیشه وجهه سیاسی صهیونیسم را در میان کشورهای حامی وی که به بازیهای چندجانبه نیز علاقهمند هستند، بهبود میبخشد هر چند در حد اظهارنظرات سیاسی به نفع این رژیم باقی بماند اما به درگیریهای داخلی در میان اقوام ناراضی، ترسو و خسته از جنگ ساکن در سرزمینهای اشغالی دامن میزند. در شرایطی که «خودسوزیهای هفتگی» به تازگی در اسرائیل متوقف شده بود سران صهیونیسم با یک انتحار همهجانبه وارد بازی با «موشکهای فجر5» ارسالی از غزه به مقصد تلآویو، سرزمین موعود یهود شده اند! تا همین جای کار نیز نصر غزه آوازهاش به گوش جهانیان رسیده است.
4-از طرفی با افزایش تعداد شهدا و زخمیها و همچنین کشتههای طرف مقابل شرایط جهانی با گذشت زمان به نفع غزه طی خواهد شد. در واقع راهی به جز پایان زودهنگام جنگ، پیش روی اسرائیل و کشورهای حامی وی نیست اما قطعا بازی امتیازگیری سران صهیونیسم از جامعه جهانی به کینهای عمیق و خستگی 60 ساله دامن خواهد زد. وقت محاسبه سود و زیان آمریکا و اروپا فرارسیده است. حفظ سگی که چیزی نمانده دست صاحبش را هم قطع کند یا سر بریدن آبرومندانه وی؛ اینها گزینههای روی میز است!
5-اما چرا اسرائیل «حال» را برای آغاز جنگ انتخاب کرد؟ پاسخ یک کلمه است: «سوریه»! جنگیدن در 2 جبهه سختترین کار ممکن برای یک رژیم در تله افتاده است. بنا بود جنگ سوریه به سرعت تمام شود و محاصره اسرائیل پایان پذیرد. راهکارهای پس پرده مثل تشکیل دولت انتقالی نیز روی زمین ماندهاند. به جز فرانسه کودن! هیچ دولتی هنوز شورشیان ضد اسد که سودای قدرت در سر میپرورانند را به رسمیت نشناخته است حتی انگلیس! یا آمریکا! «جنگ» راهکار اسرائیل برای فشار آوردن بر حامیان اروپایی و آمریکایی است تا دست بجنبانند و خط محاصره مقاومت را درهم بشکنند. ترکیه، مصر، قطر، عربستانسعودی و امارات! این امتحان خوبی برای راستیآزمایی ادعاهایی است که اسماعیل هنیه را به سمت «برادران عرب» و «میراثخواران آتاتورک» هل داد. ایران، لبنان و سوریه تنها باید بنشینند و صحنه را تماشا کنند! آیا امیر قطر هم مثل «هشام قندیل» حاضر است با آتشبس 3ساعته صهیونیستها به نفع وی قدوم نامبارکش را در غزه بگذارد و با جسد بیجان یک کودک غرق به خون فلسطینی عکس بیندازد؟ از بعضی سران بیناموس عرب ورود به جنگ رسانهای ظاهری نیز برنمیآید اسماعیلجان! «به مقتل دوستان اخوانالمسلمین خوش آمدید» را قطعا حاضرند بزرگ به خرج خودشان بر سردر غزه نصب کنند! البته! البته!
6-عرب یعنی نصرالله! عربی یعنی اسدیسم! بشار ایستاد و سیدحسن! از هر طرف که حساب کنیم شرایط به نفع محور مقاومت در حال تغییر است. چه بسا مسیر گشایش گره سوریه از غزه بگذرد. در اوج ابتلائات دنیوی، ایمانآورندگان به خدا و رسول میپرسند: متی نصرالله؟ پاسخ میرسد: الا ان نصرالله قریب! (بقره 214)خونهای پاک تضمینکننده پیروزی هستند. هنیه هم این را فهمیده است که مقابل ددمنشیهای اسرائیل آویزان قطر و مصر و ترکیه نمانده است. پیروزی نزدیک است به فضل پروردگار!