كيفقاپ حرفهاي معروف به خرگوش كه از يك سال پيش تحت تعقيب پليس آگاهي بود، با شليك گلوله به پايش در مخفيگاه خود به دام افتاد.
به
گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده از مهرماه سال قبل همزمان با طرح
شكايتهاي مشابه درباره كيفقاپي و گردنبندقاپي از زنان در محدوده
ميدانهاي شوش و رازي در دستور كار پليس قرار گرفت.
تحقيقات نشان داد،
اين سرقتها از سوي سه پسر جوان كه از سارقان سابقهدار هستند، در جريان
است. بنابراين مأموران به دستور قاضي هاشميان، داديار شعبه اول دادسراي
جنايي تجسسها را براي به دام انداختن كيف قاپان آغاز كردند تا اينكه
ارديبهشت ماه امسال دو عضو باند ـ صمد و رشيد ـ دستگير شدند.
آنها بعد
از بازجويي، به ۴۰ فقره كيفقاپي و گردنبندقاپي با همدستي عضو ديگر باند
كه پيمان معروف به خرگوش بود، اعتراف كردند. تلاش براي به دام انداختن
پيمان ناكام مانده بود تا اينكه صبح روز چهارشنبه ۱۰ آبان مخفيگاه متهم در
طبقه چهارم يك ساختمان مسكوني در سعادتآباد شناسايي شد.
زماني كه
مأموران پا به مخفيگاه متهم گذاشتند، پيمان با پليس درگير شد و در حالي كه
تلاش ميكرد مأمور پليس را از طبقه چهارم به پايين پرتاب كند، با شليك
گلوله به پايش زمينگير شد.
صبح ديروز متهم در حالي كه عصا زير بغل
داشت، مقابل قاضي هاشميان مورد بازجويي قرار گرفت و به جرم خود اقرار كرد.
در پايان، پيمان براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
پايت چي شده؟
تير خوردم.
چرا ؟
وقتي در محاصره پليس قرار گرفتم، قصد فرار داشتم كه پليس به پايم شليك كرد.
اما پليس گفته كه قصد داشتي مأمور را از طبقه چهارم به پايين پرت كني؟
من
ميخواستم براي فرار از دست پليس خودم را از طبقه چهارم به پايين پرت كنم
كه يكي از مأموران مانع شد و من هم او را گرفتم كه تيري به پايم شليك شد.
نترسيدي كه هنگام سقوط از طبقه چهارم بميري؟
آن موقع فقط به فكر فرار بودم اما اگر پليس مانع نميشد، احتمالاً ميمردم.
در بين دوستانت به چي معروف هستي؟
پيمان خرگوش .
براي چي به اين اسم معروف شدي ؟
شايد
به خاطر دندانهايم كه تيز هستند و اينكه من در كيفقاپي خيلي حرفهاي
هستم، به طوري كه در حال رانندگي با موتور، با يك دست در يك چشم به هم زدن
كيف و گردنبند را ميقاپم. به خاطر چابكي و فرز بودنم، معروف شدم به پيمان
خرگوش.
چند وقت است تحت تعقيب پليس هستي؟
يك سال است.
در اين مدت چند تا كيف قاپي و گردنبند قاپي انجام داديد؟
حدود ۵۰ فقره.
اما در پرونده به ۲۰۰ فقره كيف قاپي اعتراف كردهاي؟
فكر نميكنم اين تعداد باشد.
پس پول خريد ماشين خارجي و اجاره بالا در منطقه سعادتآباد را از كجا آوردي؟
من سرمايهاي ندارم، فقط يك دستگاه ماشين آزارا مدل بالا دارم كه پولش را از قبل داشتهام. خانه سعادت آباد هم رهني است.
كيف قاپي حرفهاي را از چه سالي شروع كردي؟
سال ۸۵ يك دستگاه موتوسيكلت خريدم و با آن شروع به سرقت كردم.
نخستين سرقت غيرحرفهاي تو كي بود؟
يادم
است هفت سال داشتم از كيف خواهر بزرگم بدون اجازه ۲۰ تومان پول برداشتم.
پدرم وقتي فهميد، به شدت مرا كتك زد. ايكاش او به جاي كتك مرا نصيحت و
راهنمايي ميكرد.
با ۲۰ تومان چه كار كردي؟
با ۲۰ تومان در
مدرسه كيك و نوشابه خريدم و خوردم، چون احساس ميكردم پول تو جيبيام كم
است و نميتوانم خوراكي زياد بخرم، به همين خاطر از كيف خواهرم دزدي كردم.
غير از سابقه سرقت، سابقه ديگري هم داري؟
بله،
سال ۸۴ وقتي تيم فوتبال ايران مقابل بحرين برنده شد، من و دوستانم براي
شادي به خيابانها آمديم. در اين ميان يكي از دوستانم پرچم مرا گرفت و با
موتور فرار كرد. من و دوستم با موتور دنبالش كرديم و در نهايت موتور او را
زمين زديم كه بر اثر تصادف فوت شد. بعد از اين من به جرم قتل غيرعمد
بازداشت و مدتي در زندان بودم تا اينكه ۱۱ ميليون تومان ديه دادم و آزاد
شدم.
به عنوان آخرين سؤال، اموال و گردنبندهاي سرقتي را به چه كسي ميفروختي؟
من به كسي اعتماد نداشتم، به همين خاطر طلاهاي سرقتي را به مادر و خواهرم ميدادم و آنها هم به يك طلافروش ميفروختند.
مادر و خواهرت هم دستگير شدند؟
بلـه.