وطن امروز :
عامل قتل پسرعمو نميدانست وي پيش از مرگ در چند کلمه کوتاه راز او را فاش خواهد کرد. ساعت 21 شامگاه 2 ديماه سال گذشته پليس 110 در جريان مرگ جنايي يک مرد در بيمارستان شهيد چمران قرار گرفت و دقايقي بعد تيمي از کلانتري 162 فشم خود را بالاي سر جسد رساندند. تجسسهاي ميداني نشان داد مردي به نام «اسماعيل» که 27 ساله بود با ضربات چاقو به قتل رسيده است. خيلي زود با دستور رئيس شعبه 101 دادگاه لواسانات، تيمي از اداره 10 پليس آگاهي تهران دست به کار شده تا بتوانند راز قتل را فاش کنند. کارآگاهان جنايي در نخستين مرحله تحقيقات شنيدند اسماعيل در زمان انتقال به بيمارستان، مشخصات قاتل را به يکي از اهالي منطقه گفته است. در تحقيقات از اين مرد، وي گفت: «من کارگر ساختماني در منطقه فشم هستم. ساعت 8:30 شب پس از خريد نان در حال بازگشت به ساختمان بودم که ناگهان متوجه شدم مردي به صورت نيمهجان در کنار خيابان افتاده است که با ديدن من درخواست کمک کرد؛ بلافاصله خودم را به وي رسانده و متوجه شدم اين مرد چاقو خورده است. در حال تماس با اورژانس بودم که وي پيش از بيهوش شدن و با صدايي بسيار ضعيف گفت «اشرف» مرا با چاقو زده است.
کارآگاهان در حالي که يک اسم در اختيارشان بود از خانواده قرباني جنايت تحقيق کردند و پي بردند اسماعيل به همراه برادرش، چندي پيش و هر يک به صورت جداگانه پولي ميليوني را به يکي از پسرعموهايشان که اشرف 19 ساله نام دارد، قرض دادهاند و وي نيز گفته اين پول را براي خانوادهاش در شهرشان ارسال کرده است اما پس از گذشت مدت کوتاهي و مشخص شدن داستان دروغين اشرف، هر دو برادر پول را از پسرعمويشان خواستهاند اما به خاطر اعتياد وي، هر بار که آنها براي دريافت پول اقدام کردهاند، قاتل به بهانههاي مختلف از پرداخت آن خودداري کرده است. کارآگاهان که خود را برابر جنايتي فاميلي ميديدند با مراجعه به محل کار و زندگي اشرف در يک ساختمان نيمهکاره پي بردند اشرف از همان شب جنايت فراري شده است و جالب اينکه به خانهاش در شرق کشور نيز نرفته است. با توجه به زندگي پنهاني اشرف، کارآگاهان اقدامات اطلاعاتي مخابراتي را آغاز کرده و پس از نزديک به يک سال مخفيگاه وي را در ميناب استان هرمزگان شناسايي کردند و ساعت يک بامداد 26 مهرماه وقتي اشرف خوابيده بود وي را به دام انداختند. اشرف ابتدا ادعاي عجيبي بر بيگناهي کرد اما وقتي ديد رازش از سوي قرباني جنايت فاش شده به کارآگاهان گفت: من و اسماعيل با هم خيلي صميمي بوده و عين 2 برادر با هم برخورد ميکرديم اما پس از اينکه من نتوانستم بدهي 4 ميليون تومانيام را پس بدهم با هم اختلاف پيدا کرديم و من با چاقويي که در جيب داشتم، چندين ضربه به اسماعيل زده و بلافاصله از محل متواري شدم. ابتدا 2 ماه به صورت مخفيانه در جنگل لويزان زندگي کردم و پس از آن به ميناب رفتم و در اين مدت به صورت ناشناس و به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شدم و به هيچ عنوان تصور نميکردم دستگير شوم.