کیهان:
غرب با طيف هاي سياسي ايراني كه استعداد چالش با حاكميت را دارند، دو سطح از تعامل را برقرار مي كند. 1-سطح اول مربوط به جريان هاي برانداز علني است و غرب از آنها توقع معارضه آشكار با جمهوري اسلامي دارد. 2-سطح دوم مربوط به طيف هايي است كه منافع خود را در ضعف حاكميت و برقراري امكان چانه زني با نظام مي دانند. در سطح اول، غرب طي سه دهه گذشته كوشيده با تقويت گروه هاي معارض، كار حاكميت را در ايران يكسره كند. با اين حال و به عنوان خط موازي و مكمل، غربي ها ترجيح مي دهند حلقه ها و گروه هاي سياسي امتيازطلب و زياده خواه در موضعي از قدرت باشند كه بتوانند از شتاب حركت جمهوري اسلامي بكاهند. بدين ترتيب غرب دست به تقسيم كاري مي زند كه بعضا حتي لازم نيست به اطلاع هر يك از دو طيف مورد اشاره برسد. شبيه همان مدل داد و ستد موازي كه آمريكا عليه شوروي سابق و در تعامل جداگانه با طيف گورباچف از يك طرف و حلقه يلتسين از جانب ديگر پيشه كرد.
استراوب تالبوت مدير دفتر مطبوعاتي مجله تايم در مسكو كه بعدها معاون وزارت خارجه آمريكا شد، در اين باره مي گويد «نقش ها بين كاركنان دفتر رياست جمهوري آمريكا تقسيم شده بود. عده اي با گورباچف و برخي ديگر با يلتسين در تماس مداوم بودند. به گورباچف اطمينان مي دادند كه در نهايت غرب طرف او را خواهد گرفت و همزمان يلتسين را تشويق مي كردند كه اگر او بر ضعف هاي ساختاري شوروي تاكيد كند غرب از او حمايت خواهد كرد.» مهرماه سال 77 عطاءالله مهاجراني وزير ارشاد دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه السفير (به بهانه توقيف روزنامه توس) اذعان كرد «دست اندركاران توس به بازي خطرناكي دست مي زنند زيرا تلاش مي كنند خود را طرفدار خاتمي جلوه دهند حال آن كه گروه توس در واقع سخنگوي نهضت آزادي به رياست ابراهيم يزدي است... اين گروه به گونه اي عمل مي كنند كه گويي خاتمي، گورباچف و آنان يلتسين هستند كه قدرت را در دست خواهند گرفت.» 11 سال بعد و در آشوب افكني سال 88، هر دو طيف كنار هم ايستاده بودند و ابراهيم يزدي تصريح مي كرد خاتمي لولاي اتصال گروه هاي مخالف است.
سطح دوم تعامل، در واقع تعامل پوشيده تر و شيك تر و ظاهرا فاصله گذاري شده تر است. در اين شيوه - كه البته نسبت به هر يك از گروه هاي هدف، داراي شدت و ضعف و درجه بندي است- نوعي تعامل رفت و برگشتي برقرار است، به اين معنا كه طيف داخلي عملا مي خواهد از فشار خارجي براي چانه زني با حاكميت سود جويد و متقابلا جبهه قدرت هاي خارجي راغبند از فشار داخلي براي انفعال حاكميت در عرصه چالش ها و مذاكرات خارجي استفاده كنند. بنابراين هر فشار واقعي يا رواني كه از جانب جبهه خارجي راه مي افتد بلافاصله با استقبال حلقه هاي داخلي مواجه مي شود كه ظاهرا ژست نگراني و دلسوزي براي كشور مي گيرند و در عين حال مي كوشند وضعيت كشور را بحراني و خطرناك جلوه دهند. خروجي حرف اين محافل كه لهجه ها و توقعات متفاوتي هم دارند معمولا در طول سال ها اين بوده كه وضعيت اورژانسي است و به همين دليل حاكميت بايد مصلحت انديشي كرده و نسبت به خودكامگي ها و توقعات غيرقانوني ما كوتاه بيايد. طرف غربي نيز استدلال مشابهي پيشه كرده و مدعي مي شده حالا كه براساس قرائن، اوضاع داخلي بي ثبات و بحراني و آشفته است، پس ايران بايد به باج خواهي هاي بيگانه تن دهد. در طول تاريخ انقلاب، حلقه نهضت آزادي، سازمان مجاهدين خلق (منافقين حامي بني صدر)، و برخي منافقين جديد به تناوب و با شدت و ضعف هايي به اين مدل تعامل با قدرت هاي بيگانه آلوده شدند. البته به تدريج معلوم شد طيفي از اين محافل ماموريت سطح اول داشته اند اما در عين حال طيف هاي ديگري هم بودند كه آلودگي غليظ نهضت آزادي و سازمان منافقين را نداشتند و مايل بودند در رقابت هاي سياسي از پارسنگ فشار اجنبي بهره بگيرند، حال آن كه خود نقش طعمه سر قلاب را بازي مي كردند.
فتنه سال 88 و برخي اتفاقات مشابه قبل و بعد از اين ماجرا، در همين بستر تعامل نامشروع با قدرت هاي بيگانه نقش بست. اين روند به شكل واضح در سال 82 با انتخابات مجلس هفتم و بست نشيني شماري از نمايندگان مجلس اصلاحات و اعلام استعفاي برخي دولتمردان خودنمايي كرد و جبهه خارجي كه هيجان زده شده بود، اعلام كرد انتخابات مجلس هفتم را به رسميت و مشروعيت نمي شناسد. افراطيون 6 سال بعد مستظهر به پشتيباني غرب، اقدام به آشوب خياباني كردند با اين تصور كه نظام و مردم، مرعوب مي شوند و جا مي زنند. اما تلاقي شعور اجتماعي با صلابت و تدبير رهبري، تمام محاسبات جبهه داخلي- خارجي را به هم زد. دو سال و نيم بعد، در ماجراي انتخابات مجلس نهم (اسفند 90) و در حالي كه دشمن فشار تحريم ها را شدت بخشيده بود، همان حلقه ها به انضمام ديگراني كمر به تحريم انتخابات و به رخ كشيدن عواقب باج ندادن جمهوري اسلامي بستند. اما در همين فضاي بايكوت بود كه مشاركت چشمگير و 64 درصدي مردم، مانند آب سرد بر سر حلقه هاي امتيازطلب و فزونخواه ريخت. با اين وجود، تداوم فشارهاي سياسي، تبليغاتي و اقتصادي دشمن، طيف هاي ياد شده را همواره به اين صرافت انداخته كه به بازي پاس و آبشار متقابل با قدرت هاي بيگانه ادامه دهند؛ زماني به آنها پالس مي دهند كه هنوز هم با حاكميت، مخالف خواني و فاصله گذاري مي كنند و در مقاطعي با ژست خيرخواهي و نگراني براي سرنوشت كشور و نظام تقلا مي كنند اصطلاحا پرونده خود را «سفيد» كرده و مجددا به درون رقابت ها و فضاي سياسي بازگردند.
طبيعتا راه توبه و بازگشت براي هر خطاكاري پيش از آن كه كارش به عقوبت بكشد، باز است اما به تعبير حضرت امام(ره) «امروز هيچ تاسفي نمي خوريم كه آنان در كنار ما نيستند... انقلاب به هيچ گروهي بدهكاري ندارد... آغوش كشور و انقلاب هميشه براي پذيرفتن كساني كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولي نه به قيمت طلبكاري آنان از همه اصول كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد، چرا جنگ كرديد، چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جاري مي كنيد، چرا شعار نه شرقي نه غربي داده ايد، چرا لانه جاسوسي را اشغال كرده ايم و صدها چراي ديگر... صريحا اعلام مي كنم تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين، اسلام اين مردم بي پناه را از بين ببرند.» (منشور برادري، سوم اسفند 1367)
درست برخلاف محاسبات القايي دشمن و طرف بده- بستان داخلي آنها، جمهوري اسلامي منطبق بر واقعيات، خود را در موضع اقتدار مي بيند. پريروز اين نخست وزير رژيم صهيونيستي بود كه اذعان كرد «ما بايد با واقعيت مواجه شويم؛ تحريم ها ايران را از برنامه هسته اي اش باز نداشت. آنها قائل به سياست آخرالزماني و موعودگرايي هستند و سياست بازدارندگي كه در مورد شوروي كارايي داشت، در برابر ايران ناكارآمد است». بر اثر اقتدار كوبنده انقلاب اسلامي ايران است كه هنري كيسينجر استراتژيست آمريكايي به روزنامه نيويورك تايمز مي گويد «in 10 years there will be no more Israel. تا 10 سال آينده ديگر اسرائيل وجود ندارد» و به خاطر پايداري و پويايي انقلاب اسلامي است كه پل رايان معاون ميت رامني (نامزد جمهوريخواهان در انتخابات نوامبر) تصريح مي كند «حمله به سفارتخانه هاي ما در سراسر جهان و به آتش كشيدن پرچم آمريكا، حوادث 1979 و تسخير سفارت آمريكا در تهران را تداعي مي كند. خاورميانه اكنون شبيه سال 1979تهران شده است». و كيست كه اذعان نكند اگر وزير خارجه آمريكا مي گويد «ما در قبال بحران سوريه فلج شده ايم» يا رئيس پنتاگون اظهار مي دارد «مداخله نظامي آمريكا در سوريه اشتباه مسلم است»، ناشي از اقتدار جمهوري اسلامي است. نفوذ معنوي بي بديل انقلاب اسلامي تا آنجاست كه به تصريح گزارش چند روز پيش خبرگزاري آسوشيتدپرس «تصاوير و پوسترهاي آيت الله خامنه اي از بغداد تا بصره در ميان مردم خودنمايي مي كند. ايران اكنون به پرنفوذترين قدرت منطقه تبديل شده است». با اين وصف، دولت- ملت (حاكميت) جمهوري اسلامي كه در اوج فشار دشمن و اشغال همسايگان ايران، به آمريكا و متحدانش باج نداد، در شرايط اقتدار فعلي به طريق اولي كمترين اعتنايي به فشارها نمي كند.
آنچه هفته گذشته در قالب چند رويداد متعارف و معمولي قضايي(احضار متهم با اجراي حكم صادره) به چشم رسانه هاي بيگانه بزرگ و مهم آمد، تاكيد مجددي است بر اين واقعيت كه نظام- آميزه حاكميت و مردم- از موضع اقتدار و ثبات و چيرگي قانون كوتاه نخواهد آمد. همين واقعيت به ظاهر ساده است كه جبهه اي طيف بندي شده (از رسانه هاي دولتي آمريكا و انگليس و اسرائيل تا رسانه هاي وابسته به فتنه گران) را دچار شوك كرد. بي بي سي و صداي آمريكا و راديو فردا و راديو اسرائيل و نظاير آنها حق داشتند تصور طوفان كنند حال آن كه درست برعكس، اعمال روندهاي قضايي درباره افراد ذي نفوذ از طيف ها و گرايش هاي سياسي متفاوت، نشان از ثبات و اقتدار و عزم برگشت ناپذير نظام براي سيطره قانون به عنوان مهاركننده زياده خواهي ها و گردن كشي ها دارد. به عبارت ديگر، بسترسازي براي فتنه انگيزي از هيچ حلقه سياسي يا منسوبين به چهره ها با اين توهم كه نظام از جانب جبهه خارجي در مضيقه است و بنابراين مقابل امتيازطلبي و قانون شكني و خودكامگي حلقه هاي سياسي كوتاه مي آيد، پذيرفته نيست. طبعا وقتي امور بر مدار قانون گشت و تعدّي كنندگان مؤاخذه و بازخواست شدند، ثبات و امنيت و اقتدار ملي نيز تقويت خواهد شد. در واقع قانون، حاشيه امنيت عمومي است و آنها كه اين حريم را زير پا مي گذارند، با روي ديگر قانون و دست قدرتمند آن مواجه خواهند شد.
البته روشن است كه مواجهه قانوني و قضايي با خودكامگان سياسي و اقتصادي بي هزينه و مزاحمت نيست اما مهم، اين باور عمومي به تدريج بارور شده است كه ضعف اجراي قانون، گردن كشان را گستاخ مي كند همچنان كه استيلاي قانون، ظرفيت هاي فسادانگيزي و زورگيري و تضييع حقوق عمومي را به ميزان بسيار بالايي از بين مي برد. طبعا و به اعتبار تجارب نافرجام گذشته، محافل سياسي مكلفند نگاه محترمانه تري به قانون داشته باشند چرا كه قانون شكنان خود را از حرمت خلع مي كنند.
محمد ايماني