کد خبر: ۹۶۲۷۳
تاریخ انتشار:

شکارچی هميشه شکارچی است!

وطن امروز:

رضا خسروي: یکی از مشکلات عدیده و عمده رسانه‌ای صدای آمریکا این است که هیچ‌وقت نمی‌تواند مخالفان نظام جمهوری‌اسلامی و کسانی که بعد از وقایع سال 88 از ایران گریختند را در مقابل دوربین بیاورد تا بتواند از موضع خونخوارانه نظام صهیونیستی حمایت کند. همه افرادی که حتی بر طبل مخالفت با نظام جمهوری‌اسلامی می‌کوبند همواره از موضع مردم مظلوم فلسطین حمایت کرده‌اند و موضع مشترکی میان پوزیسیون و اپوزیسیون، مخالف و معاند، قرمز و آبی، چپ و راست، نسبت به جنایت‌های ضدبشری این رژیم غاصب وجود دارد. اما با وجود چنین اجماع و همدلی در میان مردم ایران و 30 سال شعار مخالفت با اشغالگری، در حوزه فرهنگ بویژه حوزه استراتژیک سینما نتوانسته‌ایم فیلمی درخور بسازیم که بتواند جنایت ضدبشری اشغالگران را به تصویر بکشد. اخیرا 2 فیلم «33 روز» و «شکارچی شنبه» در سینماهای سراسر کشور نمایش داده شدند اما دریغ از مخاطب. مردم ایران نگرشی همراه با تنفر به ماهیت اشغالگران دارند اما پرسش اینجاست چرا شکارچی شنبه و 33 روز مورد اقبال عامه واقع نمی‌شود؟ دلیل این امر کاملا روشن است؛ با اینکه پرداختن به ماجرای اشغالگران از هر زاویه سوژه جذابی است اما عمده فیلم‌هایی که با تم ضدصهیونیستی ساخته شده فیلم موفق و استانداردی نبوده و تنها نقطه عطف سینمای ضدصهیونیستی سینمای ایران به ساخته بزرگ و بی‌نظیر مرحوم سیف‌الله داد بازمی‌گردد. اما اگر منصفانه‌تر به ماجرای تولید این دست آثار توجه کنیم پی خواهیم برد کارگردان‌های شاخص سراغ چنین سوژه‌هایی نمی‌روند و سینمای ما در حوزه مقاومت با ضعف‌های جدی مواجه است. با همه اینها فیلم شکارچی شنبه با اینکه به صورت صددرصد فیلمی در حوزه مقاومت نیست اما در بازنمایی ایدئولوژی اشغالگران اثر قابل اعتنایی است كه روز جمعه 27 مرداد اين فيلم از رسانه ملي پخش خواهد شد. شکارچی شنبه فیلمی بدون زمان و مکان است که وقایع و محتوای آن منطبق بر واقعیت نیست و زمانی‎که به تماشایش می‎نشینید انتظار یک فیلم واقع‎گرایانه را نباید داشته باشید. پرویز شیخ‌طادی خالق شکارچی شنبه از یک موضوع یک ماجرا و از یک ماجرا یک قصه استعاری خلق کرده است. فیلمی که با توجه به اینکه یک حرکت انقلابی و ستایش‌آمیز به شمار می‌رود اما دارای ضعف‌های فراوانی است و ابهام‌های فراوانی در خود دارد؛ سناریست و کارگردان مبتنی بر آنچه از ذهن برآمده، داستانی را نوشته و فیلمی را ساخته که گا‎هي برخی نواقص هم در آن دیده می‎شود. البته این نواقص به‎صورت سوال قابل ‎طرح است، مثلا چرا مصادیقی مثل شهرک‎سازی به‎رغم سوررئالیستی بودن فیلم در آن مطرح می‎شود؟ این نخستین ایراد جدی است که به فیلمنامه شکارچی شنبه وارد است. اصلا بگذاريد راحت‎تر موضوع را طرح کنم؛ فیلم سوررئالیستی نباید شکل خبری داشته باشد و خبری از جهان حقیقی ارائه کند. شکارچی شنبه متعلق به سینمای ایران است، فیلم‎‎های ایرانی از گذشته تا‎کنون از فیلمفارسی تا سینمای روشنفکری، از بدنه تا سینمای جشنواره‎ای، همواره شروع و آغاز خوبی دارد اما همیشه پایان فیلم و گنگی پایان آنها، عمده مشکل آنها بوده است. گویی کارگردان‎‎های مختلف ایرانی تنها به آغاز‎های منسجم فکر می‎کنند و در اندیشه جمع‎بندی انتهایی نیستند. شکارچی شنبه شروعی مناسب ندارد اما از دقیقه 30 به بعد به فیلمی منسجم و کاملا هدفمند بدل می‎شود و هر قدر به ‎سمت انتهایی پیش می‎رود جاذبه‎‎های بصری و فرمی بیشتر می‎شود و حتی از جاذبه‎‎های محتوایی اثر پیشی می‎گیرد. البته جاذبه‎‎های محتوایی به زمانی از فیلم بازمی‎گردد که با شخصیت‎‎های جذاب فیلم آشنا می‎شویم. از دیگر نقص‎‎های گل‌درشت فیلم طرح مساله آخرالزمان است که در آن کاراکتر هانان هم به‎عنوان دجال و هم به‎عنوان ضد‎مسیح بازمی‌گردد. اگر به دیالوگ‎‎های ابتدایی فیلم دقت کنید هانان زمانی ‎که برای گرفتن بنیامین از عروسش در بندرگاه ایستاده، شوهر مسیحی، وی را کافر خطاب می‎کند، اما ضدیت او با دیگر ادیان در طول فیلم کاملا مشخص نمی‎شود. با توجه به اینکه بنیامین قرینه کاراکتر آریل شارون در جهان واقعی‎ است که طبق نگاهی تطبیقی برخی گروه‎‎های کاتولیک ضدمسیح خطاب می‎شود. در شکارچی شنبه یک نگاه ترکیبی وجود دارد و بنیامین در انتها با کشتن پدربزرگش در نقش دجال و ضد‎مسیح توأمان ظاهر می‎‎شود. انتظار می‎رفت سناریست و کارگردان نگاه عمیق‎تری نسبت به مکاشفات یوحنا و پیشگویی‎‎هایی دروغین نوستراداموس مي‌داشتند تا بتوانند موقعیت‎‎های آخرالزمانی را در فیلم به‎صورتی شکیل‎تر تبیين کنند. شکارچی شنبه کلاف سردرگم و پنهان آخرالزمانی طالبانیسم صهیون را رشته‎رشته باز کرده و حقایقی را نشان می‎دهد که نسل امروز با آن آشنا نیست. امروز یکی از راهکار‎هایی که جهان مدیا برای توجیه اشغالگری رژیم صهیونیستی انجام می‎دهد، تولید فیلم با محوریت هولوکاست و اشغالگری ا‎ست و همچنین ساختن آثاری که به اصطلاح روشنفکران‎شان فرهنگ فسلطینی- اسرائیلی را پدید می‎آورد که در برخی موارد فرهنگ اشغالگر غالب شود. نسل امروزی که در سرزمین‎‎های اشغالی زندگی می‎کند، توجیهش این است که ما اشغالگر نبودیم و این اتفاق را پدران‎مان رقم زدند، با این‎ حساب ملت فلسطین باید با روند این اشغالگری کنار بیایند و شکارچی شنبه پرده‎‎ها را کنار می‎زند تا این شعار ظاهرا ضد‎جنگ در باور نسل امروز رسوب نکند. شکارچی همیشه شکارچی است، روز تعطیل کسب و کارش را کنار می‎گذارد و کشتار را آغاز و نوه‎اش را به هیولای خون‌آشامی همچون خود (هانان) بدل می‎‌کند و باید پذیرفت میان نسل امروز اشغالگران و نسل دیروز چندان تفاوتی نیست. خونخواری قوم صهیون دائم در حال تکثیر است و به‎دلیل آموزه‎‎های افراطی که بی‎پرده و آشکار برای تماشاگر تصویر شده، همه توجیهات روشنفکری نسل امروز اشغالگران را زیر سوال می‎برد.

اگر به طرز لباس پوشیدن بنیامین در ابتدای فیلم دقت کنیم، متوجه ذائقه آمریکایی‎اش حتی در گوش دادن به موسیقی می‎شویم. هانان (پدربزرگ) کاری بس دشوار و سخت برعهده دارد تا فرهنگ آمریکایی را از وی بستاند و فرهنگ اشغالگری و خون‌آشامی را جایگزین کند، حتی درباره ژاکلین، پرستار بنیامین نیز این اتفاق صورت می‎پذیرد و هانان تلاش می‎کند سیر این استحاله اجباری درباره وی نیز صورت پذیرد. یکی از تلاش‎‎های بی‎نقص شیخ‎طادی در این فیلم این است که روی تئوری بسط خشونت تعمق بیشتری می‎‎کند. بنیامین همه تلاش خود را به‎کار می‎بندد تا در این خشونت حل نشود اما موفق نیست، او هر زمان که عزم فرار می‎کند، لباس‎‎هایی را که هنگام عزیمت به سرزمین‎‎های اشغالی به تن داشته (بویژه کلاه آمریکایی) به سر می‎گذارد تا از این خشونت‎آموزی بگریزد اما با دایره‎ای بسته مواجه می‎شود. هانان نیز همه تلاش خود را برای تغییر بنیان به‎کار می‎گیرد و بدنه اصلی درام مبتنی می‎شود بر جدال و تغییر این شخصیت و تا بخش انتهایی فیلم، بنیامین حاضر به این تغییر نیست. البته تغییر یکباره بنیامین هم از طرفی فاقد زمینه‌چینی دراماتیک است. این موضوع به خودی خود یکی از حفره‎‎های درام محسوب می‎شود، حتی در برخی لحظه‎‎ها شاهد آن هستیم که حس برتری‎طلبی بنیامین نسبت به‎ کودک فلسطینی(که نجاتش می‎دهد) وجود دارد اما سیر تغییرات تدریجی اتفاق نمی‎افتد و میزان و دوز باورپذیری بخش انتهایی یعنی تکامل شکارچی نزد تماشاگر تاحدودی غیرقابل باور می‎شود.

در داستان‎پردازی و سیر پیش‎رونده فیلم چون استعاری و سمبلیستی است، اغلب رویداد‎ها در فضا‎های غیرواقعی اتفاق می‎افتد و سازنده اثر برای پوشاندن این ضعف بیشتر عاطفه و احساس شخصیت‎‎ها را به تصویر می‎کشد و جنبه‎‎های تاکیدی روی این مقوله سبب می‎شود رویداد محوری که همان تغییر بنیامین است در محور قرار نگیرد، بلکه واکنش‎‎های درونی بنیامین و عواطف درونی وی، ژاکلین و متین بررسی شود. هرچند مادر برای پس گرفتن کودکش، بعد از یک ماه (در ابتدای فیلم)، بسیار مصمم نمایش داده می‎شود و حتی پیرمرد را تهدید به شکایت می‎کند اما در طول داستان که ظاهرا بیشتر از چند ماه طول می‎کشد خبری از او برای پس گرفتن پسرش نمی‎شود. این موضوع سبب می‎شود تناقضات بیشتری حول رفتار و واکنش‎‎های بنیامین مورد تحلیل و نقد واقع شود. در بسیاری از صحنه‎‎ها بنیامین از صحنه‎‎های جنایت وحشت‎زده می‎گریزد اما پس از چندی مکث و تامل با شبه‌نظامیان همراه می‎شود و هیچگاه متوجه نمی‎شویم بنیامین از این کشتار می‎ترسد و فرار می‎کند یا با خشونت ارتباط برقرار می‎کند. سیر این تناقضات درباره مصالحه با یکی از اعراب مسلمان نیز وجود دارد و او را به‎عنوان میهمان خطاب می‎کند، در صورتی ‎که منطبق با آموزه‎‎های فیلم تنها هانان دلبسته سلاح و کشتار است. موقعیت ژاکلین هم با توجه به ستایش‎‎های اغراق‎آمیز هانان مشخص نیست؛ اینکه جایگاه وی در حد یک ملکه است یا خدمتکار منزل و در سیر رویدادها این موضوع مشخص نمی‎شود، ضمن اینکه هانان شوهر دوم عروسش را کافر خطاب می‎کند و در ابتدای فیلم خطاب به وی می‎گوید، چرا با کافر مسیحی (به تعبیر خود هانان) ازدواج کرده است اما در ادامه خودش تمایل دارد با ژاکلین مسیحی ازدواج کند. با همه این انتقادات موسسه آوینی همت کرده و به تولید اثری که دیگران جرات تهیه‎اش را ندارند، پرداخته، چرا که تولید فیلم با محور مقاومت را اغلب دردسر و ضد‎روشنفکری قلمداد می‎کنند! با همه این احوال و نقد‎های نگارنده، شیخ‌طادی طوری فیلم را ساخته که می‎توان قسمت دومی برایش تهیه کرد و شخصیت بنیامین می‎تواند قصه‎ساز دنباله این رویداد‎ها باشد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین