وطن امروز:حسین میزان
16ماه
از آغاز درگیریها در سوریه میگذرد و تروریستهای داخلی و حامیان
خارجیشان به تلاشهای خود برای به زیر کشیدن دولت بشار اسد ادامه میدهند.
هدفی که تاکنون تحقق نیافته و تغییر تاکتیکهای مکرر هم بیآنکه ثمری
داشته باشد، تنها فرسایش تدریجی تروریستها را سبب شده است. تلاش
تروریستها برای تسلط بر حمص و تشکیل دولت موقت به جایی نرسیده و حمله
گازانبری به دمشق هم بشدت سرکوب شده است. پایتختی که تا همین چند هفته پیش
کاملا آرام بود و شاهدی بر رضایت مردم از بشار اسد و سیاستهای وی محسوب
میشد، بار دیگر آرام گرفته و مردم فعالیتهای روزمره خود را از سر
گرفتهاند.
تروریستها که تصور میکردند حمله به پایتخت سیاسی سوریه میتواند نفس
دولت بشار اسد را به شماره بیندازد با بسیج کردن تمام پتانسیل خود به این
شهر حمله کردند. تاکتیکی که باز هم جواب نداد و شبهنظامیان که با مشت
آهنین ارتش سوریه مواجه شده بودند، کاملا در دمشق پاکسازی شدند و باز به
تغییر تاکتیک روی آوردند. تروریستها این بار پایتخت اقتصادی سوریه را هدف
گرفتند و تلاش کردند با در دست گرفتن حلب، شریان اقتصادی دولت سوریه را قطع
کنند اما در حلب هم تاکنون، راه به جایی نبردهاند و بزودی خبر پاکسازی
حلب از تروریستها هم شنیده خواهد شد.
کمکهای خارجی هم که از مرز ترکیه رسما برای تروریستها ارسال میشود،
نتوانسته گرهی از مشکلات آنها در برابر ارتش قدرتمند سوریه باز کند.
کمکهایی که هر روز سخاوتمندانهتر از روز قبل به دست شبهنظامیان میرسد و
کشورهای غربی و بلوک مرتجع عربی، بی اندک مضایقهای بر حمایت آنها کمر
همت بستهاند.
عملا کنشهای بازیگران خارجی در سوریه به نحوی است که نمیتوان آن را
صرف مداخله خارجی در امور یک کشور تفسیر کرد و این تحرکات بسیار وسیعتر از
دخالت تلقی میشود. در واقع اکنون مدتی است که جنگ سوم جهانی در سوریه
کلید خورده است. یکی از وجوه تشابه این جنگ جهانی با جنگ جهانی اول و دوم
در مداخله تعداد زیادی از کشورهاست. بویژه کشورهای غربی و کشورهای مرتجع
عربی نقشی غیرقابل انکار در این درگیریها دارند و به نفع تروریستها وارد
کارزار شدهاند و این نبرد را جهانشمول کردهاند. کشورهایی نظیر ایالات
متحده، انگلیس و فرانسه غرب را نمایندگی میکنند و در طرف دیگر اعراب مرتجع
نظیر عربستان، قطر، اردن و... مدتهاست وارد این درگیریها شدهاند.
ترکیه هم که با هر یک از این 2 طیف قرابتهایی دارد در همین جبهه قرار
میگیرد. در طرف دیگر این نبرد کشورهایی هستند که از دولت مردمی بشار اسد
حمایت میکنند و در تقابل با اردوگاه اول قرار دارند. کشورهایی قدرتمند که
نقشی تاثیرگذار در تعیین معادلات منطقهای و جهانی دارند. ایران، روسیه و
چین مهمترین این کشورها هستند که همواره از دولت اسد حمایت کردهاند و همه
طرحهای بینالمللی دربردارنده حذف اسد را رد کردهاند.
همین فراگیری نبرد سوریه و تعدد بازیگران خارجی در آن، یکی از عللی است
که میتوان آن را جنگ سوم جهانی نامید. اما این فراگیر بودن و تعدد
بازیگران مهمترین علت اطلاق عنوان جنگ سوم جهانی به نبرد سوریه محسوب
نمیشود. وجه شباهت مهمتری میان این جنگ و جنگ جهانی اول و دوم وجود دارد
و آن تعیین قطببندیهای جدید جهانی است. به واقع جنگ سوریه فارغ از
نتیجهای که به دنبال دارد میتواند معادلات آتی نظام جهانی را شکل دهد و
مبنای مناسبات آینده نظام بینالملل شود.
بیتردید به همین دلیل است که قطب دوم (ایران، روسیه و چین) با تمام
قدرت در مقابل قطب اول (غرب و دولتهای مرتجع عربی) ایستاده و حاضر نیست به
هیچ قیمتی پا پس بکشد. به عنوان نمونه چین که همواره به عنوان کشوری
محافظهکار در نظام بینالملل شناخته میشود و معمولا از حق وتوی خود برای
پیشبرد اهداف اقتصادی استفاده میکند، با تمام قدرت قطعنامههای ضدسوری را
وتو میکند یا روسیه که همواره به نگرش رئالیستی در عرصه بینالملل معروف
است و کمتر پیش میآید بر سر مباحث مختلف وارد معامله با غرب نشود، اکنون
هیچ قیمتی را برای سوریه نمیپذیرد و به هیچ وجه حاضر نیست از حمایت دمشق
دست بکشد، لذا نگاه جمهوری اسلامی ایران، چین و روسیه به سوریه را باید
نگاهی نه تاکتیکی که استراتژیک دانست. به همین دلیل فرض تحلیلگرانی که
معتقدند روسیه سر بزنگاه پشت سوریه را خالی و از بشار اسد عبور خواهد کرد،
هیچگاه محقق نخواهد شد.به واقع در فضای پسابیداری اسلامی که بسیاری از
منافع ایالات متحده در ژئوپلتیکترین و ژئواستراتژیکترین منطقه جهان از
دست رفته است، بازیگران قدرتمندی نظیر روسیه به دنبال آن هستند که از این
فرصت برای تامین منافع ملی خود سود ببرند و از تضعیف قدرت آمریکا به نفع
خود استفاده کنند، لذا در پی آنند نظم جهانی را که با محوریت آمریکا شکل
گرفته بود، تغییر داده و نظم نوینی خلق کنند.در حال حاضر سوریه مرکز ثقل
همه این تغییرات و تحولات محسوب میشود و نتیجه نبرد سوریه است که
قطببندیها و بلوکبندیهای آینده نظام بینالملل را تعیین خواهد کرد. در
این میان تکلیف چین هم که مشخص است؛ کشوری با قدرت اقتصادی حیرتانگیز که
میخواهد نقشی به مراتب بیشتر در معادلات سیاسی ایفا کند و قدرت ایالات
متحده و متحدانش را به نفع خود و همپیمانانش تعدیل و تحدید کند، لذا
قطعنامههای ضدسوری با چنان وتوی قدرتمندی از جانب چین و روسیه مواجه
میشوند که عملا جای هیچ اما و اگری برای غربیها باقی نمیماند. درباره
ایران، مهمترین نکته از جانب سفیر روسیه در سازمان ملل بیان شد. سفیر
روسيه در سازمان ملل چندی پیش صراحتا اعلام کرد هجمه موجود علیه سوریه در
واقع ایران را هدف گرفته و با هدف انتقام از جمهوری اسلامی انجام میشود.
به واقع حملات ایالات متحده به عراق و افغانستان نوعی سواری مجانی (Free
Riding) برای ایران تلقی میشد که سبب شد ایران از موضعی قدرتمندتر در
منطقه برخوردار شود. تحولاتی دیگر در برخی کشورهای منطقه نظیر لبنان، موضع
ایران را از پیش هم قدرتمندتر کرد و سبب شد حلقه مقاومت ضدصهیونیستی دست
برتر را در معادلات منطقه داشته باشد، لذا باید مهمترین هدف به راه
انداختن جنگ سوم جهانی توسط آمریکا و متحدانش را تضعیف قدرت ایران و حذف
متحد استراتژیک جمهوری اسلامی و یکی از حلقههای اصلی مقاومت منطقهای
دانست.به واقع در شرایط کنونی اگر ائتلاف ایران، روسیه و چین پیروز شود و
بشار اسد در قدرت باقی بماند، نظام بینالملل به سمت دو قطبی و حتی چند
قطبی شدن پیش خواهد رفت. در غیر این صورت آمریکا تلاش میکند قدرت خود را
بر جهان کماکان استیلا بخشد و نظام بینالملل را به سمت تکقطبی شدن سوق
دهد.