تصور
اينكه هر روز صبح وقتي با شوق و ذوقي از خانه بيرون ميآيي و آماده رفتن
به محل كار براي درآوردن لقمهاي حلال و بردن بر سر سفره ميشوي اما ناگهان
با تيترهايي روبهرو ميشوي كه مانند تيري زهردار بر قلبت مينشيند بسيار
وحشتناك است و وحشتناكتر اينكه اين اتفاق تصور نيست و هر روز واقعيت پيدا
ميكند و تو بايد به اين بينديشي كه چگونه با تحصيلات عالي و كاري آبرومند
هميشه هشتت گرو نه است و از اواسط ماه كاسه چه كنم چه كنم دست ميگيري؟
آن
وقت عدهاي در اين شهر هستند كه خيلي راحت يك شبه ميلياردي قرارداد
ميبندند، ماشين آنچناني ميگيرند و تازه برخي هم پيدا ميشوند كه حاضرند
براي به دست آوردن اين عده قليل هواپيما هم تقديمشان كنند. به اين عده كه
نگاه ميكني افسوس ميخوري كه تو چرا به جاي دويدن دنبال درس و پشت كنكور
ماندن و پي كاري آبرومند گشتن آن هم بعد از دو سال خدمت سربازي دنبال توپ
ندويدي و بيخيال درس نشدي چون برخي پيدا ميشوند كه برايت معافيت هم
بگيرند و تازه با يك رقم و كلي صفر هم قرارداد برايت تنظيم كنند.
اين
روزها پشيمان ميشوي از اينكه مجبوري با ظاهري آراسته و منظم و حتي در
گرماي تابستان با كت و شلوار و دسيپلين خاص برخي ادارهها در محل كار حاضر
شوي تا سر ماه ۶۰۰، ۷۰۰ هزار تومان درآمد داشته باشي آن وقت هستند در اين
شهر آدمهايي كه با شلوارهاي تيغ خورده، موهاي دم اسبي و ظاهري كه تو حتي
خجالت ميكشي خودت را در آن تصور كني ميليارد، ميليارد پول ميگيرند و به
ريش همه ميخندند. چون ظاهراً كسي توانايي برخورد با آنها را نداشته و
ندارد و نخواهد داشت.
هرچند كه اين روزها در گوشهاي ديگر از اين
شهر هستند آدمهايي كه بيسر و صدا در همين ورزش براي حضور در المپيك دست و
پا ميزنند و دلخوش هستند به بودجهاي كه قرار است از طريق وزارت ورزش به
كميته ملي المپيك داده شود و از اين يكي به حساب فدراسيون واريز شود و توسط
فدراسيون تقسيم شود بين مليپوشان تا شايد با چند سكه روحيه مضاعفي براي
افتخارآفريني در بزرگترين رويداد ورزشي جهان پيدا كنند.
اينجاست
كه تو به خود ميبالي كه چه خوب شد هوس نكردي كشتيگير، وزنهبردار و يا
تكواندوكار باشي و همين آقايي كه امروز براي خودت هستي، هستي چون در غير
اينصورت بجز بدني خسته و مصدوم ضربه خورده چيزي عايدت نميشد و در خيابان
هم كسي تحويلت نميگرفت تازه شرمنده صاحب خانه و زن و بچه و كاسب محل هم
بودي.
اتفاق تلخي است كه اين روزها به صورت مكرر روي ميدهد، هر
روز يك قرارداد ميلياردي رو ميشود و تو نميداني كه بنا به كدام صلاحيت و
بنا به كدام دليل فني اين آدمها مستحق دريافت چنين پولهايي و عقد چنين
قراردادهايي هستند. با خودت فكر ميكني كه مگر چه كار خارقالعادهاي انجام
ميدهند؟ فكر ميكني مثلاً اگر مسي يا رونالدو قرار بود جاي آنها باشند چه
مبلغي دريافت ميكردند؟
خوب با اين تصور روز خيليها اين روزها
خراب ميشود، صبح اول وقت خيليها سر را به علامت تأسف تكان ميدهند و از
جلوي روزنامه فروشيها رد ميشوند و ميروند تا با زحمت و مشقت زياد درآمد
چند صد هزار توماني ماهيانه خود را حلال كنند و شب خسته و بيرمق به منزل
برگردند.