کیهان:
1- جناب مولانا در مثنوي پيرامون اهميت مقوله «شناخت» داستاني را نقل
مي كند كه هر چند در نهايت سادگي و رواني بيان شده ولي در واقع مباني فلسفي
شناخت را با هنرمندي به تصوير كشيده است.
ماجرا همان داستان مشهور فيلي
است كه در اتاق تاريكي قرار داده شده است و افرادي وارد اتاق مي شوند و از
يكايك آنها مي خواهند كه پس از بيرون آمدن از آن اتاق تاريك، فيل- بخوانيد
آنچه كه آنها دريافته اند- را تعريف و توصيف نمايند.
در آن ظلمت و
تاريكي اتاق، يكي وارد مي شود و دستش به پاي فيل برخورد مي كند و از اتاق
كه بيرون مي آيد مي گويد؛ فيل يك ستون عظيم و بزرگ است. ديگري مي آيد و
خرطوم فيل را لمس مي كند و مي گويد فيل لوله درازي است. بعدي وارد اتاق مي
شود و در آن تاريكي، گوش فيل را مورد شناسايي قرار مي دهد و مي گويد فيل يك
بادبزن بزرگ است و بعدي... نكته اي كه جناب مولانا با زبان شعر بيان مي
كند اين است كه هر يك آن فيل را در ظلمت جهل تعريف كردند و از همين روي
قادر نيستند به اصل حقيقت برسند بلكه تلاش آنها رسيدن به قسمتي از حقيقت
است كه قدرمسلم با عمق حقيقت فاصله اي ناپيمودني دارد.
2- مواجهه قدرت
هاي غربي با طلوع انقلاب اسلامي در تاريكي دوره اي كه تنها اساس قدرت به
موشك و تانك و دستاوردهاي تكنولوژيك ختم مي شد نيز درخور تامل و اعتناست
چرا كه عدم شناخت صحيح نسبت به حقيقت انقلاب اسلامي باعث شده تا دشمنان
ايران اسلامي همواره طي سه دهه گذشته در برآورد محاسبات خود دچار اشتباهات
راهبردي بشوند.
اينجاست كه چندي پيش انديشكده بروكينگز درباره سياست هاي
آمريكا پيرامون برنامه هسته اي ايران اسلامي و همچنين راهبرد تحريم ها بر
ضد كشورمان مي نويسد كه واشنگتن در مواجهه با ايران در گرداب طرز فكر غلطي
گرفتار شده است چون فشار عليه ايران كارساز نيست و بدون صغري و كبري چيدن
خاطرنشان مي كند: «آمريكا آنجا كه بايد كم آورده است: ايجاد تغييرات اساسي
در رفتار ايران. تحريم ها رهبران ايران را متقاعد نكرده بلكه به سود آنهاست
كه آرمان هاي هسته اي خود را رها نكنند و يا لااقل وارد گفت وگوهايي جدي
با واشنگتن شوند».
انديشكده بروكينگز كه هم اكنون نقش ويژه اي در تصميم
سازي هاي استراتژيك براي دولت اوباما و بطور كلي دموكرات ها ايفا مي كند در
ادامه برآورد و ارزيابي خود تصريح مي كند: «ايران در طول تاريخ نشان داده
است كه ظرفيت مقابله با مشكلات را براي رسيدن به اهداف مورد نظر خود دارد.
اين كشور در نتيجه تاثيرات انقلاب و جنگ با عراق، در تحمل مشكلات شديد
اقتصادي تجارب گسترده اي يافته است».
اما آنچه كه محرز است و جاي كمترين
ترديدي درباره آن وجود ندارد اين است كه دشمنان جمهوري اسلامي علي رغم
اينكه در برخي بزنگاه ها و موارد، اعترافاتي درباره راهبرد اشتباه شان در
مواجهه با ايران اسلامي داشته اند ولي از عمق توانمندي ها و ظرفيت هاي
قدرتي به نام جمهوري اسلامي ايران شناخت واقعي و حقيقي نداشته اند.
براي
همين است كه پس از وقوع تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي، برخي نشريات
غربي و صهيونيستي به الهام پذيري اين انقلاب ها از انقلاب اسلامي ايران
اعتراف مي نمايند و اين در حالي است كه تا پيش از آن وعده سقوط و سرنگوني
جمهوري اسلامي را مي دادند!
3- مشكل غرب در مواجهه با جمهوري اسلامي به
همان شناخت ناقصي برمي گردد كه آنها مي پندارند راهبرد صحيحي را برگزيده
اند ولي در نهايت يا اثر معكوس پيدا مي كند يا بي خاصيتي آن برملا مي شود.
به عنوان نمونه طي يك هفته دو رسانه برجسته و مشهور غربي درباره ايران يك
رفتار كاملا متضاد را دنبال مي نمايند. سي ان ان (اواخر اسفند 89) در
برنامه اي ادعا مي كند كه تغيير حكومت در ايران قطعي است و حتي كارشناس آن
جرج سوروس كه با مختصات يك استراتژيست در حوزه جنگ نرم شهره است براي اين
ادعا شرط بندي [!] هم مي كند و به فاصله كمتر از يك هفته فارين پاليسي
تحليل مي كند كه تغيير حكومت در ايران ناشي از تخيلات بيش از حد است و
نتيجه مي گيرد كه خاورميانه به سوي ايران اسلامي در حركت است.
البته
شناخت ناقص نسبت به جمهوري اسلامي موقعي بهتر فهميده مي شود كه همين فارين
پاليسي با صراحت درباره كشورمان مي نويسد؛ «ما نمي توانيم ايران را تحليل
كنيم».
4- اين روزها نيز كه مذاكرات هسته اي ميان ايران و گروه 1+5 در
صدر اخبار دنيا قرار گرفته و توجهات افكار عمومي را به خود معطوف نموده است
كماكان قدرت هاي غربي با رفتاري كه از خود در برابر جمهوري اسلامي نشان مي
دهند؛ چه در قالب ارسال پيام ها و پالس ها به ايران و چه در قالب مجموعه
اي از عمليات هاي رواني و رسانه اي به وضوح معلوم است كه شناخت صحيح و
درستي از موقعيت و توان ايران ندارند.
شناخت غربي ها در اين چارچوب است
كه اهرم فشار و تحريم ها ايران را از مسير هسته اي شدن بازمي دارد ولي
سؤالي كه آنها بدان پاسخ نمي دهند اين است كه چرا با اجرايي شدن اين راهبرد
در 10 سال گذشته، اكنون ايران يك قدرت هسته اي است و اين فن آوري را نه
فقط بدون كمك از كشورهاي ديگر بلكه در حال تحريم و درگيري سخت با آمريكا و
متحدانش به دست آورده است.
علت خيلي پيچيده نيست و به همان نوع شناخت
قدرت ها نسبت به حقيقت انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران برمي گردد و از
اين روي مي پندارند مي شود با اهرم هاي رايج در صحنه سياسي يا اقتصادي
ايران اسلامي را به كوتاه آمدن از حقوقش ترغيب و تطميع كرد.
5- امام
راحل عظيم الشأن از يكسو عمق قدرت هاي غربي و از سوي ديگر عمق جمهوري
اسلامي را در بياني ساده و همه فهم اينگونه تشريح مي نمايند: «... آن روزي
كه انقلاب شروع شد ما هيچ نداشتيم، پيروزي ما با دست خالي بدست آمد و
بحمدالله تا بدين جا رسيده ايم كه امروز مورد توجه تمام قدرت هاي بزرگ
هستيم و تمام قدرت ها در اين فكرند كه با اين انقلاب چگونه برخورد كنند.
مطمئن باشيد از قدرت ها كاري ساخته نيست. هيچ گونه نگراني به خودتان راه
ندهيد، شما جنود خدا هستيد و پيروزيد. آنهايي كه در ابتدا حركت خودشان را
شروع كردند با طمأنينه قلبي شروع كردند و از هيچ نترسيدند. قدرت هاي بزرگ
از آن جهت كه در شما هست كه آن ايمان به خداست خبر ندارند لذا دايم مي
گويند ما داراي موشك هستيم آنها داراي موشك هستند ولي ايمان ندارند، شما
ايمان داريد، قلب هايتان با مبدأ نور و قدرت پيوند خورده است، پيوندي
ناگسستني اما آنها اين را نمي فهمند...».
بنابراين وقتي دشمنان ملت
ايران نمي توانند شناخت عميقي نسبت به جمهوري اسلامي پيدا كنند و از منظري و
بر مبناي مخيله تنگ و تاريك شان راهبردهايي را عليه ايران اسلامي پيش مي
كشند طبيعي است كه در گذر زمان فاصله شان را با واقعيت جمهوري اسلامي پر
ننمايند و كماكان بر استفاده از روش هاي تكراري و نخ نما شده اصرار و
پافشاري بورزند.
6- قدرت هاي غربي درباره برنامه هسته اي كشورمان چاره
اي ندارند جز آن كه به تعبير چندي پيش فارين پاليسي دست از تكبر و لجاجت
بردارند و واقعيت ها را دريابند. همچنان كه پيش از آن نيز «جرمي هاموند»
سردبير فارين پاليسي نوشت: «ايران به دليل آن كه از آمريكا سرپيچي مي كند و
مي خواهد كشور مستقلي باشد مورد غضب اين كشور قرار گرفته است و برخلاف
واقعيت در خصوص برنامه هسته اي، متهم است».
7- و بالاخره بايد گفت؛ قدرت
هاي غربي بايد بدانند كه به گواهي سه دهه گذشته و علي رغم به صحنه آوردن
تمامي ظرفيت هاي سياسي، نظامي، اقتصادي، رسانه اي و تكنولوژيك شان عليه
ايران اسلامي، ملت بزرگ ايران و جمهوري اسلامي آشكارا نشان داده و ثابت
كرده است كه از اين قدرت ها هراسي ندارد و به مسير بالندگي و تعالي خود به
قوت و با قدرت ادامه مي دهد و اگر جز اين بود روزنامه واشنگتن تايمز پس از
تحولات كنوني منطقه نمي نوشت: «انقلاب[امام] خميني همچنان در حال سركوب
قدرت آمريكاست؛ به رغم ارزيابي غلط تحليلگران غربي، نفوذ ايران رو به
افزايش است...».
از سوي ديگر؛ هراس و ترس قدرت هاي استكباري از ايران
هسته اي نيست و به تعبير رهبر بصير انقلاب «آنها از ايران اسلامي مي
ترسند». بنابراين ترس آنها بيش از آن كه از آنچه با عنوان دستيابي ايران به
سلاح هسته اي از آن ياد مي كنند باشد از مرداني است كه به سلاح ايمان و
اسلام تجهيز شده اند كه به تعبير امام عزيز «جنود خدا» هستند. ترس آنها از
هسته اي شدن ايران نيست ترس آنها از اين است كه مصطفي چمران ها تا مصطفي
احمدي روشن ها دانش هسته اي خودشان را وقف پيشرفت ايران اسلامي كرده اند.
هسته اي بهانه است، مشكل آنها اين است كه موشك و تحريم و فشار و تهديد عليه
ايران كارساز نيست و اين الگو در حال صدور و تعميم به اقصي نقاط جهان است؛
همچنان كه در مذاكرات هسته اي، ايستادگي ايران الگويي ماندگار خواهد شد و
غربي ها با درك و شناخت اين الگو فرسنگ ها فاصله دارند.
حسام الدين برومند
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com