گروه اجتماعی: یکی از پرآسیبترین و رنجورترین اقشار جامعه، افراد دارای معلولیت هستند و متأسفانه ناکارآمدیها، بهویژه در سالهای اخیر، در همین جا خودنمایی کرده است! این بخشی از جامعه که معمولاً در حاشیه سیاست و اقتصاد عمومی قرار میگیرد، اگر آن را "فراموش شده" بنامیم، اغراق نکردهایم.
به گزارش بولتن نیوز، حدود ۱۰ سال پیش، پس از نوشتن بیش از ۲۰۰ یادداشت در روزنامههای مختلف، احساس کردم علاوه بر ضعف شناخت عمومی، نخبگان و سیاسیون، بهویژه مسئولان مختلف نیز نسبت به ماهیت و عوارض این مشکلات بیاطلاع هستند. مطالعه یادداشتها هم، به تعبیر یکی از مسئولان، از حوصلهشان خارج است. به همین دلیل، تلاش کردم با دیدارهای مختلف، قدری بر آگاهی صاحبمنصبان و ذینفوذان بیفزایم.
در این میان، دیدار با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و جناب سید محمد خاتمی پراهمیت بود. گلایه اصلیم این بود که چرا در این امر مهم از مدیران زبده و دانشمند استفاده نشده است؟ اگر پسرفتی نداشتهایم، چرا پیشرفتی حاصل نشده؟
آیتالله هاشمی از من خواستند راهکاری ارائه دهم. عرض کردم اگر فرض بر عدم شناخت جامعه باشد، یک روزنامه میتواند تا حدی این خلاء را پر کند. در آن زمان، شبکههای اجتماعی همهگیر نشده بودند. ایشان مسئولانه استقبال کردند و فرمودند در این زمینه با وزیر کار و تعاون مکاتبه خواهند کرد. این کار را نیز انجام دادند و نسخهای از مکاتبه را برای من ارسال کردند، اما این اقدام مورد پذیرش وزیر مربوطه قرار نگرفت.
جناب خاتمی نیز با ابراز تأسف فرمودند که کاش در زمان ریاستجمهوری چنین دیداری صورت میگرفت و پذیرفتند که از ژنرالهای کاربلدشان در این زمینه استفاده نکردهاند. ایشان با وزیر وقت کار و تعاون تماس گرفته و خواسته بودند با من دیدار کند. این جلسه در حضور آقای میدری برگزار شد، اما بحرانهایی چون وضعیت صندوقهای بازنشستگی، مانع از شنیدن درد دل بیصداترین قشر جامعه شد.
در حال حاضر که رئیسجمهور یک پزشک است و وزیر تعاون نیز به دانش اجتماعی و حوزههای آسیبپذیری اشتهار دارد، انتظار میرود که این حوزه و آسیبهای دردناکش را بشناسند و تحولی در آن ایجاد کنند. موضوع معلولیت، با همه دردآفرینی و محرومیتهایش، مورد تصدیق است، اما در عمل معمولاً احساسی دلسوزانه در ذهنها پدید میآورد و به سرعت ناپدید میشود.
در جامعهای که حساسترین مشاغل مانند پرستاران، معلمان و کارگران برای تجمع و اعتصاب تلاش میکنند و صدایشان با زحمت شنیده میشود، صدای افراد دارای معلولیت به کجا خواهد رسید؟ نمیدانم از کجا و چگونه بنویسم که اوضاع افراد دارای معلولیت وخیم است؟
حال که همه شهروندان وضعیت نابسامان اقتصادی را حس میکنند و مسئولان نیز به آن معترفند، تصور زندگی توأم با زجر روزانه برای بخشی از جامعه، بهراحتی پذیرفته میشود. برخی از این افراد حتی برای دسترسی به ابتداییترین امکانات، مانند ویلچر یا سمعک، باید سالها در انتظار بمانند.
اما دو موضوع بسیار مهم وجود دارد که انتظار میرود دولت و جناب آقای میدری تدبیری برای آن بیندیشند. اولین و مهمترین موضوع این است که جامعه ما هیچ آموزشی برای چگونگی مواجهه با افراد دارای معلولیت ندارد. حتی والدین و بستگان درجه یک هم نمیدانند چگونه باید با این افراد رفتار کنند. اگر مراقبت دائم والدین نباشد، کودک دارای معلولیت، علاوه بر آسیبدیدگی مضاعف در حوادث روزمره، یا از داشتن همبازی محروم میشود و آسیبهای روانی شدید به همراه دارد، یا از سوی همسالان خود مورد جفا قرار میگیرد.
مدرسه رفتن چالشی بزرگ برای کودکان دارای معلولیت است. این چالش حتی پس از تحصیل و اشتغال هم ادامه دارد. صدا و سیما اگر دغدغهای در این زمینه داشت، یا اگر سازمان بهزیستی دغدغهای در مسئولان رسانه ملی ایجاد کرده بود، میتوانست در آموزش جامعه برای مواجهه با افراد دارای معلولیت نقش مؤثری ایفا کند.
دومین چالش بزرگ و غیرقانونی این است که افراد دارای معلولیت از انواع یارانههای دولتی محروماند! آیا شگفتآور نیست که دولت به دردمندترین افراد جامعه یارانه منفی میدهد؟ این افراد تقریباً از همه امکانات عمومی محروماند و امکان استفاده از آنها را ندارند.
برای مدرسه رفتن نیازمند کمک یکی از اعضای خانواده هستند و اگر مدرسه دور باشد، مشکلاتشان دوچندان میشود. در مدرسه اغلب مجبورند از ابتدا تا انتهای روز در کلاس بمانند و برای استفاده از سرویس بهداشتی نیز به سختی میافتند. همین مسائل بسیاری از معلولان را از ادامه تحصیل بازمیدارد. این اولین و مهمترین محرومیتی است که تقریباً هیچ تمهیدی از سوی دولت برای آنها در نظر گرفته نشده است.
اگر در آموزش وضع چنین است، در زندگی روزمره وضعیتی بهمراتب بغرنجتر وجود دارد. یک معلول در برابر شهری نامناسبسازی شده است! استفاده از مترو، اتوبوس، تاکسی و ون برای آنها تقریباً غیرممکن است. بنابراین، نهتنها از تفریحات بیرون رفتن محروماند، بلکه برای انجام کارهای ضروری اداری نیز دچار مشکل میشوند. جالب اینجاست که حتی برای مراجعه به مطب پزشکان، که به آن بیشتر از دیگران نیاز دارند، باید هزینه بیشتری بپردازند و حتماً همراه داشته باشند.
اگر معلولی به هر دلیلی کسی برای کمک نداشته باشد، با بیماری خود کنار میآید تا به نقطه خطرناک برسد. به همین دلیل، افراد دارای معلولیت زودتر از دیگران از این دنیای پر محنت خسته میشوند و میروند.
نوشتن از جزئیات مشکلات افراد دارای معلولیت که بسیار زیاد است، در هیچ مقالی که در حوصله یک مسئول پرمشغله باشد نمیگنجد. کمااینکه در دولت جدید، در سخنان رئیسجمهور و بلندپایگان، حتی در حد اشاره نیز چیزی در این زمینه شنیده نشده است.
امید است دولتی که با محوریت عدالت آغاز به کار کرده، متوجه عمق بیعدالتی در این حوزه باشد و توجه ویژهای به سازمان بهزیستی داشته باشد. دولتی که میخواهد مطابق مرّ قانون عمل کند را به قانون بر زمین مانده حمایت از حقوق معلولان دعوت میکنیم. با وجود همه کاستیها، انتظار ما چیزی فراتر از اجرای این قانون نیست.
تجمعات این قشر از جامعه تاکنون نتوانسته است مسئولان را مجاب به اجرای دقیق قانون کند و هیچکس هم نمیپرسد که حجم مشکلات این افراد به چه نقطهای باید برسد که با همه سختیهایش راه پیموده و تجمع کنند!
افراد دارای معلولیت حتی برای اعتراض نیز توان گردهمایی ندارند و تجمعاتشان با تعداد کمی و بهسختی برگزار میشود. رسیدگی اصولی و همهجانبه به جامعه معلولان کشور، معیاری برای آشکار کردن میزان تقید دولت به حق و عدل است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ولی مطلبی را می گویم،
پس پرزیدنت پزشکیان، بشنو ...
در اسرع وقت، خارج از حاشیه ها
بدون توجه به حرف ها و برخی گفته ها
کارشناسانی کاربلد،
آشنا به تجارت و جغرافیا و عدد
چشم و دل سیر و عدم وابستگی قبیله ای
با سرمایه ای هرچند، چند ده میلیون دلاری
روانه کن به خاور دور در آن همسایه شمالی
همانا دورترین نقطه، ولادی وستوک روسیه
یک مرکز بزرگ تجاری و اقتصادی برپا کُن
فکر آینده ها کُن، فارغ از رأی آوری بعدی!
دیگرانی، لاف زده، دبه درآورده و عدم النفع
نام نیک ارطلبی گِرد خرابات مَگرد،
که در این کوچه ...
ببخشید، گذر اقتصاد ویران
کسی نیست که بدنام نماند
پس، بِمان و بعد از مدت زمان
بنگر نتیجه ای را بدون اما و اگر
پس بسم الله ...
مَکن زِ غُصه شکایت، که در طریقِ طلب
به راحتی نرسید، آنکه مِحنَتی نکشید