به گزارش بولتن نیوز به نقل از فارس، ۶۱ سال پیش در چنین ساعاتی بود که مردم پیشوا و ورامین قیام تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ رقم زدند و خواستهشان این بود که رژیم طاغوت، امام خمینی(ره) را آزاد کنند. اما نیروهای نظامی شاه در مسیر مردم قرار گرفتند و آنها را به گلوله بستند.
«عزتالله رجبی» از نخستین شهدای پیشوا ورامین در قیام ۱۵ خرداد بود که هیچ وقت پیکر مطهرش دست خانوادهاش نرسید. طوری که خانوادهاش حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی، امید داشتند که شاید عزتالله بین زندانیان باشد.
کبری هادیجعفری همسر شهید «عزتالله رجبی» میگوید: «۶ ماه قبل از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که هیچ نشانهای از این قیام نبود، عزتالله به من گفت: چند وقت دیگر جنگی میشود و من در این جنگ کشته میشوم؛ تو به فکر زندگی بعد از من باش. تا اینکه خبر آمد، امام(ره) را دستگیر کردند. پسرم یک سالش بود. عزتالله پیراهن سفیدش را پوشید. پسرم را در آغوش گرفت و بوسید و سفارش کرد مراقبش باشم.»
عزتالله با همسر و پسرش علی وداع میکند و در آخرین لحظات به همسرش میگوید: «من میروم و معلوم نیست برگردم یا نه؛ اگر کشته شدم، همین پیراهن سفیدم کفنم باشد.» او حرکت میکند و با تعدادی از قیامکنندگان وارد صحن امامزاده جعفر پیشوا میشوند.
شهید رجبی گفت: «حسینیها ما رفتیم»
محمدتقی علائی از زندانیان قیام ۱۵ خرداد درباره نقش عزتالله رجبی در این حرکت تاریخی میگوید: «به نظر من عزتالله، شیر قیام ۱۵ خرداد بود. خداوند به این جوان نیرویی داده بود که شجاع و نترس بود. قرار بر این بود جمعیتمان ساعت ۳ بعد از ظهر ۱۵ خرداد از صحن امامزاده جعفر پیشوا به سمت تهران حرکت کنند. از بس جمعیت زیاد بود. ساعت ۲ و نیم عزتالله با چند نفر وارد صحن شدند. او ۳ بار دور حوض صحن چرخید و گفت: یاحسین(ع). بعد در دور سوم گفت: حسینیها ما رفتیم! سیل جمعیت دنبال او راه افتادند و رفتند.»
حرکت تاریخی مردم پیشوا و ورامین ادامه داشت و مردم روستاهای اطراف به سیل جمعیت افزود میشد تا اینکه آنها به باقرآباد رسیدند. گفته میشود در این قیام بیش از ۵ هزار نفر حضور داشتند.
محمدتقی علائی که شاهد عینی تیراندازی نظامیان شاه به طرف مردم بود، میگوید: «عزتالله کنار سیدمرتضی طباطبایی ایستاده بود و حرکت میکردند. جمعیتی که از تهران میآمد، به ما میگفتند نروید. خانمهایی هم بودند که گریه میکردند و ما را قسم میدادند که نروید، شما را میکشند. کسی گوش نمیداد. به پل باقرآباد رسیدیم ارتشیها ما را میدیدند و ما هم آنها را میدیدیم. تفنگهایشان را به طرف ما گرفته بودند. مأموران شاه به مردم گفتند که برگردید. اما عزتالله جواب داد: اگر میخواستیم برگردیم تا اینجا نمیآمدیم. بعد از دقایقی تیراندازی شروع شد. عزتالله رجبی و سیدمرتضی طباطبایی از اولین شهدای این قیام بودند.»
پیکر همسرم هیچ وقت به دستمان نرسید
هادیجعفری بیان میکند: «به گفته شاهدان این واقعه، بعد از مقاومت همسرم برای ادامه دادن مسیر، سرهنگی که مانع از ادامه مسیر بود، به مردم گفته بود، اگر شما ۱۰ برابر این هم باشید، مثل برگ درخت همه شما را روی زمین میریزیم. و سپس شروع به تیراندازی کرده بودند. نصف بیشتر جمعیت برگشتند اما کسانی که جلوی جمعیت بودند، شهید یا مجروح شدند. خیلی از کارگران فصلی که از استانهای دیگر برای درو گندم به ورامین آمده بودند، در این قیام به شهادت رسیدند. بعد هم نیمههای شب بود که خبر دادند به سمت مردم تیراندازی کردند و عزتالله تیر خورد. اما با توجه به اینکه پیکر همسرم را ندیده بودیم، به خودم امیدواری میدادم که همسرم زنده است. بعد از پیروزی انقلاب و آزادی زندانیان سیاسی، سراغش را گرفتیم و با پسرم علی برای پیدا کردنش خیلی جاها رفتیم اما هیچ اثری از او نبود.»
کسی جرأت نداشت به خانواده شهید رجبی تسلیت بگوید
بماند که همسر و فرزند عزتالله رجبی بعد از شهادت او چه سختیهایی تحمل کردند. به گفته رضا کاشانی اسدی از بستگان شهید و پژوهشگر قیام ۱۵ خرداد، «بعد از اینکه عزتالله به شهادت رسید، به دلیل رعب و وحشت حاکم، هیچ مراسمی برای شهید گرفته نشد. از ترس و وحشتی که نیروهای امنیتی ایجاد کرده بودند، به خانوادهاش تسلیت نگفتند. آنها هر روز باید در ژاندارمری محل، اظهار حضور میکردند. جدا از این، بستگان نزدیک خانواده شهید رجبی از استخدام و پیوند با دستگاههای دولتی منع شدند. مادر همسر شهید رجبی هم در این مسیر خیلی تلاش کرد. او با پخت نان، هزینه زندگی دخترش و تنها نوهاش را تأمین میکرد.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com