به گزارش بولتن نیوز به نقل از صبح نو، تجزیه ایران یکی از آرزوهای همیشگی گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب داخلی و خارجی است. ایرانی تکهتکه شده، رها و بدون قدرت. مانند لشکری که دستهایشان را در هم فشردهاند و حالا میخواهند برای نابودی آنها از هم جدایشان کنند.
«خاورمیانه» که به عنوان منطقهای کهن، قومیتهای متنوع با تفکرات و عقاید گوناگون را در خود جای داده، کارنامه پرتکراری از فعالیت جدی تجزیهطلبی را در طول تاریخ شاهد بوده است. به طبع، ایران نیز که چندین قومیت را در خاک خود دارد، از آنجا که از لحاظ وسعت سرزمینی و موقعیت سوق الجیشی مناسب و ویژهای برخوردار بوده است از ترکشهای تجزیهطلبی و قومیتگرایی در امان نبوده است.
اما روزهای بعد از انقلاب «تجزیهطلبی در ایران»، شکل و شمایل دیگری به خود گرفت. چرا که پیش از جمهوری اسلامی، حکومتهای وقت با انعقاد «ترکمنچای»، «گلستان»، آخال، «پاریس» و این قبیل قراردادها، هرآنچه تجزیهطلبان داخلی یا خارجی میخواستند را روی سینی پر از برگ گل و گلاب، دو دستی و با احترام تقدیم آنها میکردند.
جدا شدن بالغ بر ۳.۵ میلیون کیلومتر مربع در کمتر از ۲۰۰ سال گذشته از خاک ایران گواه این چند خط است. بررسیها نشان میدهد این میزان از تجزیه یک کشور، در تاریخ ایران و حتی جهان بیسابقه است.
روی کار آمدن حاکمیتی که حفظ تمامیت ارضی از مهمترین مولفهها و سیاستهای آن به شمار میرفت، باعث شد گروهکهای تجزیهطلب روزهای سختی را آغاز کنند. از این روی، در مدت کوتاهی بعد از بهمن ۵۷ فعالیتهای تجزیهطلبانه در قالب گروههای متعددی با هدف اعلام استقلال از خاک جمهوری اسلامی ایران کلید خوردند.
بیش از چهل سال از انقلاب و تلاشهای زیرزمینی و حتی روی زمینی این گروهکها میگذرد، تعدادی از آنها از بین رفتند و تعدادی قدرت روزهای اولشان را از دست دادهاند، اما شماری از این گروهها هنوز در هر فرصتی، با حمایتهایی که از خارج از کشور نصیبشان میشود، اعلام حضور میکنند و فعالیتهای پنهان خود را آشکار میسازند.
آنچنان که در روزهای اخیر در کشور، بعد از حادثه تلخ فوت مرحوم «مهسا امینی» شاهد بودیم که این گروههای تجزیهطلب، اعتراضات را به صحنه جولان خود تبدیل کردند و امنیت شهرهای مرزی به ویژه شهرهایی در سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان را با دنبال کردن هدف خودشان یعنی «جدایی از خاک ایران» بر هم زدند. معاندان و براندازان ابتدا خشونت کلامی و سپس خشونت و جنگ خیابانی را ترویج کردند تا با روی هم قراردادن مردم با مردم جنگ داخلی را کلید بزنند که زمینههای جدایی و تجزیه را هموار سازند.
شبکههای فارسی زبان لندنی دائما چهرههایی مانند عبدالله مهتدی، ابراهیم علی زاده و خالد عزیزی - از چهره های کوموله و دموکرات کردستان- می آورند و به عنوان رهبران و خالقان جنبش زن، زندگی، آزادی معرفی میکنند.
بی بی سی هم با حضور نمایندههای کوموله به جای پرداختن به نقش ملت ایران در این جنبش به نقش کردها در زن زندگی آزادی میپردازد.
در حوادث اخیر در غرب کشور و مهاباد شاهد به دست گرفتن پرچم جدایی طلبان کردستان در اغتشاشات هستیم و پرچم قاضی محمد در مهاباد در دست معترضان دیده میشود. کسی که نامش در تاریخ ایران برای تجزیه آذربایجان با طرح و توطئه استالین ثبت شده است.
همه این موضوعات دلالت دیرینه دشمنان برای تجزیه ایران شده است تا به قول خود این امپراطوری را از بین ببرند.
هدف زن، زندگی، آزادی، انقلاب نیست، نابودی ایران است
عباس سلیمی نمین، کارشناس سیاسی در واکنش به این موضوع در گفتوگو با صبح نو میگوید: از ابتدا هدف از پر و بال دادن به این حادثه، جنبش و انقلاب نبوده است. سالها است که رژیم صهیونیستی در تلاش است که آمریکا را قانع کند تا به ایران حمله کند اما آمریکا از ترس هزینههایی که ممکن است برایش داشته باشد و اینکه وارد یک باتلاق جدی شود، هنوز تن به این کار نداده است.
او ادامه میدهد: اما در حال حاضر رژیم صهیونیستی بااستفاده از ناراحتی و دلخوری جوانان و مردم ما، یک هدف را دنبال میکنند که زمینه برای حمله آمریکا را فراهم کند، آن هم راه انداختن جنگ داخلی و تجزیهطلبی برخی از قومیتها است که در نهایت دولت مرکزی و همبستگی مردم را کم خواهد کرد.
این کارشناس تاکید میکند: کشوری که مردمانش با همدیگر اختلاف دارند و برخی دیگر به دنبال جدایی هستند، بهترین کشور برای حمله نظامی در میانه ضعف حاکمیت اصلی است. در نتیجه بنده معتقدم از ابتدا هدف این اقدامات جنبش یا انقلاب نبوده، زیرا اگر هدف زن، زندگی، آزادی جنبش بود، باید تلاش میشد تا بقیه گروهها نیز همراه شوند اما وقتی جنبشی به خشونت و فحاشی کشیده میشود، روشنفکران و دانشمندان جامعه به آن نمیپیوندند و به جای آن جنگ و تفرقه در کشور راه میافتد. فحاشی و خشونت منشا دعوا میان مردم میشود.
سلیمی نمین با اشاره به ورود تیمهای ترور به کشور برای کشتهسازی، اظهار میکند: تجزیهطلبی در کشور ما سابقه طولانی دارد، از زمانی که انگلیس و روسها بخش زیادی از خاک ما را جدا کردند و حالا رژیم صهیونیستی چون میداند که ایران قدرتمندترین کشور خاورمیانه است و راهی جز تضعیف آن برای رسیدن به اهداف خود ندارد، تیمهای تروری را روانه ایران کرده تا با کشتن بی هدف مردم، آتش خشم در دل مردم روشن شده و در نهایت این تفرقه به سمت پاره پاره شدن ایران حرکت کند.
آرزوی به گور رفته دشمنان برای ایران پاره پاره
گویی وقتی حرف از تجزیهطلبان ایران باشد، بهانه و نام و تاریخ، انتهایی ندارد. هرچه بیشتر جستوجو میکنیم، با اسامی احزاب و گروهها و جریانات بیشتری مواجه میشویم، انگار که پایانی ندارند؛ یک گروه نابود میشود، یکی دیگر جایگزین آن میشود. به دنبال اسم و تاریخ یکی از آنها که باشیم، چند اسم دیگر را لابهلای برگههای تاریخ پیدا میکنیم.
با این همه آنچه واضح است این است که چنین میزانی از جداییطلبی از خاک یک کشور نمیتواند صرفا و فقط در پی قومگرایی ایجاد شده و این همهسال به طول انجامیده باشد. قطعا و حتما محرکهای خارجی، عناصر تقویتکننده و حامیان پشت پردهای از ادامه این فعالیتهای تجزیهطلبانه در جمهوری اسلامی منفعت میبرند.
یک مورخ مشهور انگلیسی-آمریکایی به نام «برنارد لوئیس» که به عنوان پدرتجزیهطلبی نیز معروف است، میگوید: «تنها راه رویارویی با فرهنگ ۲۰۰۰ ساله ایرانی نابود ساختن آن است» و توصیه میکند برای تسلط بر ایران، آن را براساس قومیت میان چند کشور نوپا خُرد کنند؛ کشورهایی با نامهای «آذربایجان جنوبی»، «کردستان»، «بلوچستان»، «عربستان» نقشه ایران را به گربه تشبیه میکنند. با یادآوری آنچه تجزیهطلبان برای فردای ایران خواب دیدهاند، تصویر لحظهای در ذهن مجسم میشود که گاهی در خیابان از روی چیزی رد میشویم و میفهمیم، جنازه یک گربه بوده است.
با همه اینها، ایران اگرچه متشکل از اقوام گوناگون و چند رنگ و زبان است و علیرغم آنکه هر روز و هرساعت با تهدیدات چند وجهی جداییخواهان مواجه میشود، اما چهل سال تلاش نافرجام تجزیهطلبان نشان میدهد که اقوام ایرانی، از فارس و کرد و بلوچ و آذری گرفته تا لر و ترکمن و عرب و قشقایی، ریشههای عمیق در این خاک دارند. ریشهای که کنار قومیت های مختلف در چهارچوب هویت ملی قرار دارد و به این راحتیها هم خیال از هم شکافتن را ندارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com