به گزارش بولتن نیوز به نقل از پول نیوز، خداوند راز خلقت را بر پایه زوج بنا گذاشت تا باروری صورت بگیرد و نسل ادامه داشته باشد. خصوصیاتی در ذات زن بنا نهاد که بتواند مادر باشد، مدیریت خانه را بر عهده بگیرد و عشق را در تمامی رگهای خانه و خانواده به جریان بیندازد. خداوند لذت و بزرگای مادر شدن را با مشکلات ۹ ماهه و زایمانی دردناک و پرمخاطره به زنان تقدیم کرد تا مردان بدانند هرچقدر تلاش کنند، حتی به درگاه این بزرگی و عظمت دست نخواهند یافت و در نهایت گرمی کانون خانواده را منوط به نقش آفرینی زنان گذاشت به نوعی که ادامه هر زندگی مشترک، بر پایه فداکاریها و گذشتهای این جنس ظریف، اما مقاوم نوع بشر بنا نهاده شد.
اما به مرور زمان همه چیز رنگ باخته و با گذشت زمان و دست یابی انسان به علوم روز، کانون خانواده ارزش خود را برای بسیاری از دست داده است. داشتن تناسب اندام، لذت مادر شدن را کم رنگ کرده و مشغله کاری برای تامین بخشی از هزینههای زندگی مشترک آن هم در شرایط جنگ اقتصادی تحمیلی، باعث شده تا زنان بیش از آنکه به نقش آفرینی در حوزه خانواده بیندیشند، از ظرافتهای زنانه فاصله بگیرند و دوشادوش مردان برای تامین هزینههای زندگی، صبح زود از خانه خارج شوند و دیروقت به خانه بازگردند تا چرخهای زندگی مشترک بهتر و روانتر بچرخد. با این وصف هرگز نقش زنان در ایجاد عشق و گرمی در کانون خانواده کمرنگ نشده، زیرا به محض بازگشت از محیط کار و حضور در محیط خانه، از کالبد خشن اقتصادی خارج و به کالبدی که خداوند برای آنان در هنگام خلقت تعریف کرده، وارد میشوند و نقش آفرینی میکنند. این در حالی است که تمامی سختیهای محیط کار را همچون مردان در طول روز لمس کرده و حتی با توجه به محدودیتهای زن بودن، شرایط سخت تری را تجربه کرده اند. معلوم نیست خداوند چه قدرتی به زنان داده که با وجود تحمل سختیهای محیط کار، میتوانند به شغل دوم یعنی خانه داری که البته سختتر و طاقت فرساتر از شغل اول است بپردازند و نیم نگاهی هم به مادر شدن داشته باشند.
آنچه در این بحران عذاب آور اقتصادی، بیش از بیش باعث نگرانی میشود، کاهش ازدواج و افزایش طلاق است. البته دلایل بسیاری در افزایش طلاقها نقش دارد که فاصله طبقاتی، مشکلات فرهنگی، مشکلات اقتصادی، زیاده خواهی، کمکاری و بسیاری موارد دیگر را شامل میشود، اما بدترین آنها، خیانت مردان و بی توجهی به تقدس تعهد به همسر است. اینکه از یک زن انتظار داشته باشیم دوشادوش مردش در عرصه اقتصادی حرکت کند و نقش آفرینی وظایف زنانه را نیز با قدرت ادامه دهد و به جای قدرشناسی، پاسخ این همه گذشت را با خیانت بدهند، بی انصافی سوال برانگیزی است که تحمل آن به هیچ عنوان مقدور نیست، دلیلی که امروزه باعث بسیاری از جداییها شده و به نظر میرسد، پایانی نداشته باشد.
اما واقعیت تلخ افزایش طلاق، زیبایی و جذابیت تشکیل خانواده را به چالش میکشد. بر اساس گزارشهای مرکز آمار، تابآوری زوجها در زندگی مشترک از شکست سوال برانگیز امر مقدس تشکیل خانواده خبر میدهد و تاسف آورتر اینکه شکست در مورد ازدواج زنان و مردان همسن یا سن نزدیک بسیار بیشتر است به نوعی که بر اساس آخرین آماری که تاکنون در سال ۱۴۰۰ منتشر شده، از ۴۹هزارو۷۸۶ ازدواج صورت گرفته، ۱۵هزارو۵۳۴ مورد به جدایی منجر شده است. مرکز آمار با اعلام اینکه همسن و سالها بیشتر از یکدیگر طلاق میگیرند تاکید میکند که آن دسته از ازدواجها که اختلاف سنی تا ۱۵ سال داشته اند، کمترین آمار طلاق را به ثبت رساندهاند.
با نگاهی به این آمار سوال برانگیز، متوجه میشویم که بیشتر ازدواجها بدون درک طرفین از خواستههای متقابل و نداشتن شناخت صورت گرفته که بدین سرعت به طلاق منجر شده است. بنابر اعلام مدیرکل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان، ۵۰ درصد طلاقهای کشور در ۱۰۰ شهر کوچک اتفاق میافتد و بدتر اینکه درصد قابل توجهی از طلاقها در سالهای اول و حتی ماههای اول ازدواج صورت میگیرد. بنابر این از یک سو میزان ازدواج در شهرهای بزرگ بشدت در حال کاهش است و از سوی دیگر شهرهای کوچک که آمار ازدواج را بالا میبرد، بیشترین آمار طلاق را نیز دارد. بنابر این کانون خانواده در معرض تهدید جدی قرار دارد و فروپاشی کانون خانواده، نگرانی بزرگی برای آیندگان خواهد بود.
اکنون به این سوال مهم باید پاسخ داد که مشکل تشکیل خانواده به نداشتن درک باز میگردد، یا فاصله سنی عامل و مانع بزرگی است؟ نکته مهمتر اینکه در بحث فاصله سنی، باید زنان بزرگتر باشند یا مردان؟ واقعیت این است که سن یک عدد است و آنچه میتواند در بقای یک زندگی مشترک تاثیرگذار باشد، درک، شادابی، دانش، گذشت، عشق به کانون خانواده، احترام به خواسته طرف مقابل و بسیاری موارد دیگر است. به همین دلیل است که از هر سه ازدواجی که در بین دختران و پسران هم سن صورت میگیرد، یکی به طلاق منجر میشود، زیرا قبل از ازدواج هیچ برنامهای ندارند و یک باره و به صورت هیجانی تصمیمی میگیرند که آیندهای برای آن متصور نیست.
برای آنکه بتوانیم وضعیت را بدرستی بررسی کنیم، باید به الگوهایی در این زمینه بپردازیم که ماجرای ازدواج حضرت محمد (ص) و حضرت خدیجه (س) میتواند الگویی مثال زدنی باشد. پیامبر در ۲۵ سالگی با خدیجه که زنی بازرگان و دارا بود و به اِمرأةالقریش (یعنی شاهزاده خانم قریش) شهرت داشت، ازدواج کرد. طبق برخی نقلها خدیجه پیش از پیامبر اسلام، دو بار ازدواج کرده بود، اما برخی معتقدند با کسی ازدواج نکرده بود. هرچند فاصله زیادی میان سطح زندگی محمد (ص) و ثروتمندترین بانوی عرب بود، اما خدیجه درخواست ازدواج با محمد (ص) را مطرح کرد که پیامبر پاسخ منفی داد. خدیجه در برابر دلیل پاسخ منفی پیامبر به ازدواج با او گفت: آیا کسی که تصمیم گرفته خویشتن را به پیامبر ببخشد و جان ناقابل را فدای او کند، برای او مشکل است که ثروت و دارایی خویش را نیز بر او ببخشد و هر آنچه دارد همه را نثار قدم دوست کند؟» و بدنبال این سخنان عموهای پیامبر بانوی حجاز را برای پیامبر خواستگاری کردند. ابوطالب پدر امام علی (ع) و عموی پیامبر که از بزرگان مکه و بنیهاشم بود، خطبه ازدواج را چنین خواند: فرزند برادر من (محمد بن عبدالله) اگر چه مال و دارایی چندانی ندارد، ولی مال همچون سایهای گذرا و نابود شونده است. مهم این است که او به خدیجه اشتیاق دارد و خدیجه نیز به او مشتاق است. پس او را به ازدواج محمد در آورید. خدیجه از زنان قریش بود و علاوه بر کثرت اموال و املاک، به عقل و کیاست نیز بر دیگران برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مبارکه»، «سیده نسوان» و «ملکه بطحاء» مینامیدند. خدیجه ۲۴ سال و یک ماه با پیامبر زندگی کرد، و تا زنده بود، پیامبر (ص) همسر دیگری اختیار نکرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com