گروه سیاسی: جمله معروف«حماقت حد و مرز نمی شناسد» مصداق احوالات این روزهای برخی از افراد است که دارای پست و جایگاه بوده و مسئولیت هایی دارند؛ نظر به اینکه این روزها کشور نیاز به آرامش دارد عده ای از مسئولان و دست اندرکاران بجای آنکه به دنبال راه حلی جهت برون رفت از شرایط موجود و ریختن طرحی برای ایجاد تغییر در رویکردهای پوسیده مدیریتی که بحران ساز بوده اند باشند هنور بر سر لجاجت و حماقت خود با اظهارنظرهای صد من یک غازشان، با ادبیاتی با مردم سخن می گویند که گویا همه رعیت اینان هستند و اینان در مرکز و محور هستی قرار دارند و باید برای همه نسخه بپیچند.
به گزارش بولتن نیوز ، وقتی به اظهارات «سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی» دبیر ستاد امر و به معروف و نهی از منکر در طی چند ماه گذشته نگاه می کنیم نتیجه گیری ساده ای که از جمع بندی سخنان وی می توان گرفت این است که انگار او یک تنه قصد دارد همه را در برابر نظام قرار دهد و با سخنانش به مثابه کسی که تیشه در دست دارد قصد بریدن و قلع وقمع کردن ریشه های نظام اسلامی دارد. افاضات وی آنچنان هزینه ساز بوده است که امروز آنچه در کف خیابان ها شاهد آن بوده ایم به نوعی دست پخت این به اصطلاح مدیر است که اخیر نیز با گفتن جمله«۵۰ درصد مشکل کشف حجاب در خودروها با جریمه تاکسیهای اینترنتی حل میشود/دولت حجاب کارمندانش را درست کند 60 درصد مشکل حل شده است» در شرایطی که التهابات در جامعه هنوز در جریان است سعی در التهاب زایی دارد. ماجرای خرس خاله های انقلاب تنها به ندانم کاری ها و گندکاری های دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر ختم نمی شود. بطوریکه «محسن مهدیان» مدیرعامل موسسه همشهری در یادداشتی با عنوان«راه بریدن زنجیره اغتشاش؛ بستن پلتفرمها به نحوی که با فیلترشکن باز نشود/ جایگزینی بیعیب و نقص فرهم کنید» راهی را رفته که هاشمی گلپایگانی در حال طی کردن است. آنچه مهدیان گفته، عملاً همان چیزیست که بهانه گیران به دنبال آنند. به علاوه اینکه گویا مهدیان از وضعیت کسب و کارهای اینترنتی در بستر پلتفرم های مذکور بی خبر است که همه چیز را امنیتی می بیند و به دنبال محدود سازی فضای پیام رسان هاست. یا ادعاهای جناب«حسن عباسی» و تلاش برای دو قطبی سازی ها در جامعه نمونه بارزی از آن چیزیست که ما از آن با نام نفاق یاد می کنیم.
واقعیت این است، وقتی که به سخنان آشوب ساز این دسته افراد با نام نظام و انقلاب برمی خوریم این سوال برایمان پیش می آید چرا معیارهای دوگانه ای جهت برخورد با افراد وجود دارد؟ چرا علی دایی، شهاب حسینی و فلان سلبریتی و فلان بازیگر یا ورزشکار، مورد برخورد قرار می گیرند و ممنوع الخروج می شوند به این دلیل که سخنانشان تحریک آمیز بوده است ولی چرا با افرادی مثل هاشمی گلپایگانی، مهدیان و عباسی و ... که نگاه افراطی – تفریطی را تبلیغ می کنند و به منبعی برای آشوب تبدیل می شوند برخوردی صورت نمی گیرد؟ چرا این گروه از افراد با پست های حاکمیتی و تریبون هایی که در اختیار دارند در خدمت آشوب هستند تا کشور و انقلاب؟ آیا واقعاً این افراد هیچ گونه درکی از هزینه زا بودن سخنان و اظهاراتشان ندارند یا اینکه ...؟ واقعاً این ها در پس زمینه گفتار و کردارشان فضا سنجی و موقعیت شناسی را لحاظ نمی کنند یا اینکه ...؟ نهاد ناظر بر این افراد چه نهادها یا چه کسانی هستند؟ آیا نهادی جهت نظارت و بازرسی بر این افراد در کشور وجود ندارد؟
خلاصه کلام اینکه به نظر می رسد نان عده ای در بلوا سازی و ناآرامی باشد؛ گروهی که نان این ساختار را می خورند اما گویا یا حماقتشان بر عقلانیت سنجش هایشان چیره شده یا نقاب بر چهره دارند و ... هستند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com