به گزارش بولتن نیوز، یک روش نوآورانه در تعیین قدمت فسیلها که توسط "داریل گرنجر" استاد علوم زمین، جو و سیاره شناسی در کالج علوم دانشگاه "پردو" توسعه داده شده است، نشان میدهد که بقایای فسیلی متعددی از اجداد اولیه انسان در محل غارهای "استرکفونتین"(Sterkfontein) قدیمیتر از آن چیزی است که تاکنون تصور میشد.
در مطالعهای که روز دوشنبه در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم آمریکا منتشر شد، تیمی از دانشمندان از ذرات فضایی برای تجزیه و تحلیل استخوانها در غارهای استرکفونتین، بخشی از یک مکان فسیلی بزرگ در شمال آفریقای جنوبی به نام «گهواره بشریت» استفاده کردند.
یافتههای آنها سن برخی از این فسیلها را بیش از یک میلیون سال بیشتر تعیین کرد. این باعث میشود که آنها از "دینکینش"(Dinkinesh) که به اسم "لوسی"(Lucy) نیز شناخته میشود و معروفترین فسیل جهان است نیز قدمت بیشتری داشته باشند.
مهد تمدن
برای چندین دهه، دیرینمردمشناسها و دانشمندان دیگر، "استرکفونتین" و دیگر مکانهای این غار را در گهواره بشریت مطالعه کردهاند تا تکامل انسان و محیط زیست را در چهار میلیون سال گذشته روشن کنند.
در سال ۱۹۲۴، پروفسور "رابرت برنز یانگ" در منطقه "تائونگ" در استان شمال غربی آفریقای جنوبی، دو جعبه فسیل برای پروفسور "ریموند دارت" از دانشگاه "ویترواترسرند" در ژوهانسبورگ فرستاد.
"دارت" فوراً اهمیت یک فسیل را که متعلق به موجودی بود که نه کاملاً میمون بود و نه انسان، تشخیص داد. این فسیل نشان دهنده یکی از اجداد ما - یک انسان منقرض شده نزدیک به انسان – متعلق به سرده "جنوبیکپی"(Australopithecus ) بود که او آن را "میمون جنوبی آفریقا" نامید.
از آن زمان، هزاران فسیل از جمله فسیلهای انساننما در «گهواره بشریت» که یک سایت میراث جهانی یونسکو شامل انواع ذخایر غارهای فسیلدار است، کشف کردهاند. غار "استرکفونتین" با کشف اولین انسان باستانی بالغ در سال ۱۹۳۶ معروف شد. صدها فسیل از جمله "خانم پلس"(Mrs. Ples) و اسکلت تقریباً کاملی که به نام "پا کوچولو"(Little Foot) شناخته میشود، در آنجا پیدا شده است.
فسیلها بسیار قدیمیتر از آن چیزی هستند که فکر میکردیم
اکنون "گرنجر" و تیمی از دانشمندان از جمله محققان دانشگاه "ویتواترسرند" در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی، و دانشگاه "تولوز ژان ژورس" در فرانسه کشف کردهاند که نه تنها "پا کوچولو"، بلکه تمام رسوبات این غارها به جای ۲ تا ۲.۵ میلیون سال که دانشمندان قبلا تخمین زده بودند، حدود ۳.۴ میلیون تا ۳.۷ میلیون سال قدمت دارند.
گفتنی است که "دینکینش" یا "لوسی" که اهل اتیوپی است، ۳.۲ میلیون سال قدمت دارد.
"گرنجر" در بیانیهای گفت: "استرکفونتین" بیش از هر جای دیگری در جهان فسیلهای "جنوبیکپی" دارد. اما به سختی میتوان تاریخ مناسبی را در مورد آنها بدست آورد. آنچه که روش و دادههای ما بدست میدهد این است که این اختلافات را حل میکند و در نهایت نشان داده است که این فسیلها قدیمی هستند، بسیار قدیمیتر از آن چیزی که در ابتدا فکر میکردیم.
دانشمندان از روش "طیفسنجی جرمی شتاب دهنده" برای اندازهگیری هستههای رادیواکتیو در سنگها استفاده کردند.
"گرنجر" و تیمش از روش "طیفسنجی جرمی شتابدهنده" برای اندازهگیری هستههای رادیواکتیو در سنگها و همچنین نقشهبرداری زمینشناسی و درک عمیقتر از نحوه انباشته شدن رسوبات غار برای تعیین سن آنها حاوی جنوبیکپیها در استرکفونتین استفاده کردند.
این تیم همچنین نقشههای دقیقی از رسوبات غار تهیه کرد و نشان داد که چگونه فسیلهای حیوانات در سنین مختلف در خلال حفاریهای دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ در هم آمیخته شدهاند.
"گرنجر" میگوید: ما با استفاده از این روش میتوانیم انسانهای باستان و خویشاوندانشان را در دورههای مشخص در آفریقا و سایر نقاط جهان با دقت بیشتری بررسی کنیم.
سن فسیلها بر درک دانشمندان از چشم انداز زمان زندگی آنها تأثیر میگذارد و میتواند به چندین سوال پیچیده و مهم پاسخ دهد. به عنوان مثال این که تکامل انسانها در یک مکان خاص و تناسب آنها با اکوسیستم چگونه بوده و نزدیکترین خویشاوندان آنها چه کسانی بودهاند؟
تعیین قدمت فسیلهای غار استرکفونتین" و یافتن قدمت آنها گامی مهم در جهت حل کلی این پازل است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
حتما با تعداد کروموزومهای سلول اولیه برابر است لهذا لزوما از 46
کروموزم انسان - که هر کدام از گامتهای نر و ماده آن 23 کروموزوم دارند-
بعد از لقاح مجددا سلولی با همان تعداد 46 کروموزوم پدید می آید نه 48
تا.
حال آنکه بنا بر ادعای داروی همه موجودات زنده از یک سلول والد پدید آمده
اند. اگر این ادعا درست باشد پس لازم است در طی تقسیمات میوز تعداد
کروموزومها تغییر کند تا این همه تنوع تعداد کروموزمی ایجاد شود. حال
آنکه چنین چیزی اساسا ممکن نیست.
آنچه هم تغییرات ژتیکی نامیده می شود صرفا مربوط به فعال ژدن یا غیر فعال
شدن ژنهای موجود روی هر رشته کروموزم است که تغییرات و صفات اولیه و
ثانویه ایجاد می کند اما ربطی به تعداد کروموزمها ندارد. مثلا همه
انسانها 46 کروموزم دارند اما می بینید که رنگ پوست و گروه خونی و انواع
صفات غالب و مغلوب آنها چه تنوع گسترده ای دارد که این به همان دلیل تنوع
ژنتیکی است. در اثر جهش های ژنتیکی و یا ازدواج های میان نژادهای مختلف
تغییرات ژنیکی جدیدی حاصل می شود اما باز هم تعداد کروموزومها هیچ تغییری
نمی کند. تنها در بیماریهای خاصی مانند سندرم داون یا منگلیسم ممکن است
46 کروموزوم تبدیل به 47 تا بشود که اولا نادر است و ثانیا فرزند حاصله
به سن بلوغ نمی رسد و قادر به تولید مثل هم نخواهد بود. اما اصلا انه
فرزندی با 48 کروموزم تولید شد و تازه قادر به تولید مثل هم بشود امری
محال است و اتفاق هم نیفتاد است. اما اگر نظریه داروین درست باشد باید
تغییر تعداد کروموزومها در تقسیم میوز کاملا عادی باشد!
ضمنا چیزی به نام علم تکامل وجود ندارد. نام صحیح آن نظریه تحول است که
همانطور که عرض شد یک نظریه باطل است ما در همین عمر خودمان شاهد
میلیاردها میلیارد تقسیم میوزهستیم منتهی تعداد کروموزومها در در آنها
حتی در موارد نادر عوض نمی شود. چه رسد که مطابق نظریه داروین امری
اینچنین عادی بوده باشد. حتی در مواردی که جفت گیری بین دو گونه رخ می
دهد هم تعداد کروموزومها اگر تغییر کند به تولید موجوداتی می انجامد که
قادر به جفت گیری نیستند مگر در سگگرگ که دلیل آن یکسان بودن تعداد
کروموزمهای هر دو گونه است.
باز هم تاکید می کنم داروین نظریه خود را بر ملاک صرف شباهت ظاهری قرار
داد. در زمان او اصلا کرموزوم کشف نشده بود.
او آن را "میمون جنوبی آفریقا" نامید؛ مسخره است!!!