گروه فرهنگی: گردهمایی تحقیق در افکار عمومی ایران با محوریت سیاستگذاری و افکار عمومی به همت هسته افکار عمومی و تغییرات اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امامصادق(ع) و همراهی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران و موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران از 16 بهمنماه با حضور اساتید و صاحبنظران حوزه افکارعمومی آغاز به کار کرد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از فرهیختگان، نشستهای این گردهمایی با محوریت سیاستگذاری و افکارعمومی تشکیل میشود؛ در نشست اول به موضوع سیاستهای خبری رسانه ملی و افکارعمومی با حضور علیرضا خدابخشی معاون سیاسی رسانه ملی، سیدمحسن بنیهاشمی عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی و میلاد گودرزی روزنامهنگار و فعال رسانهای پرداخته شد که مشروح این نشست را در ادامه میخوانید.
نوید عمیدی(دبیر نشست) در این نشست تخصصی با موضوع سیاستهای خبری و افکار عمومی در خدمت آقایان خدابخشی، گودرزی و بنیهاشمی هستیم. انشاءالله که بتوانیم درمورد سیاستهای خبری صداوسیما و نسبت آن با افکار عمومی، بحث و گفتوگوی خوبی داشته باشیم. بهعنوان مقدمه گزارشی از کاری که در سال گذشته در هسته افکار عمومی و تغییرات اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) انجام شده را خدمت بزرگواران ارائه میدهم.
کاری که از سمت هسته افکارعمومی انجام گرفته، دادهکاوی یکساله در فضای مجازی است. ترندهای مختلفی که طی یک سال در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی شکلگرفته، دادهکاوی و در ادامه آنها را دستهبندی و موضوعبندی کردیم. بعد از بررسیهای انجامشده، یک قسمت عمده از این ترندها و موضوعات به بحث خبرهای صداوسیما اختصاص داشت. ترندهای خبری که در فضای مجازی شکل گرفت متعلق به اتفاقات خبری، پوشش یا عدمپوشش صداوسیما نسبت به موضوعات خبری بود. همچنین با مشاهده برخی از نظرسنجیها مساله پیگیری منبع خبری مردم از صداوسیما طی تقریبا سه سال، کاهش 10 تا 15 درصدی پیدا کرده و از 52 درصد به 42 درصد رسیده است و در کنار آن فضای مجازی بهعنوان یک منبع خبری در حال رشد است و ما همین مساله را نسبت به هر شبکه اجتماعی دیگری نیز مشاهده کردهایم. طی بررسیهای انجامشده، میزان استفاده مردم از شبکههای اجتماعی نظیر واتساپ، اینستاگرام، توئیتر و تلگرام بهعنوان منبع خبری نیز افزایش یافته است. استفاده مردم از اینستاگرام حدود 45 درصد و واتساپ بیش از 60 درصد است که طبیعتا قسمتی از استفاده آنها در حیطه خبری است. شبکه منوتو، بیبیسی و ایراناینترنشنال بهعنوان سه شبکه خبری در صدر تعاملات فضای مجازی و بعد از آن خبرگزاری فارس است. میتوان نتیجه گرفت فضای تعامل و مرجعیت خبری در فضای مجازی متعلق به خبرگزاریها و پیجهای معاند است.
در ادامه این پژوهش به این نتیجه رسیده که خبر، یکی از ترندهای اصلی فضای مجازی است. عمده مباحثی که در صدر ترندهای فضای مجازی هستند متعلق به اتفاقات خبری و حوادث روز است. عمدهترین مسائل مستخرج حدود 6 الی 7 موضوع جدی بود. لزوم تولید نرم خبر از سوی صداوسیمای جمهوری اسلامی، موضوع غیرقابل اعتماد بودن اخبار، عدمخبررسانی در لحظه شهادت شهید فخریزاده، بحران عدممدیریت منابع انسانی، عدمپوشش خبری اعتراضات و عملکرد جناحی به نفع اصولگرایان ازجمله موضوعات مطرحشده توسط کاربران در شبکههای اجتماعی بوده است. این کاربران تلفیقی از افراد معاند و مردم عادی هستند و نمیتوان صرفا به معاندان نسبت داد. مجموعه این ابعاد نشان میدهد که موضوع خبر در صداوسیما در طول این سالها دچار بحران است و ما در مواجهه با هر مسالهای قسمتی از افکار عمومی و سرمایه اجتماعی را از دست میدهیم.
با تغییر فضای مدیریتی در صداوسیما و حضور آقای خدابخشی در فضای خبر، شاهد تغییر در رویکرد پوشش اخبار بودهایم و در این جلسه به این تغییرات میپردازیم تا ببینیم تا چه اندازه این تغییرات مطلوب یا نامطلوب بوده است.
با توجه به رشد فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، مرجعیت خبری صداوسیما به واسطه رسانههای رقیب در طول این سالها کاهش پیدا کرده است؛ آیا شما این موضوع را قبول دارید و اساسا بزرگترین چالش خبری صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران درحال حاضر و نسبتش با افکار عمومی را در چه میدانید؟
حوزه خبر صداوسیما دچار افت مخاطب شده است
محسن بنیهاشمی همه ما میدانیم که حوزه خبر صداوسیما دچار افت مخاطب شده است؛ حتی کسانی که به ساختار صداوسیما و نظام خبری در صداوسیما تعلق خاطر دارند در بسیاری از مواقع اخبار خود را از منابع دیگری به دست میآورند. مرجعیت اخبار در سازمان صداوسیما بنا به دلایلی تحتتاثیر قرار گرفته و افت کرده است. به این موضوع نمیتوان تک عاملی و تک بعدی نگاه کرد و باید تمام عوامل را درنظر گرفت. در پاسخ به این سوال که با افت جایگاه مرجعیت خبری روبهرو هستیم یا خیر باید گفت بله و این افت بدیهی است. بخشی از این افت اجتنابناپذیر بوده و بخشی از آن هم به علت اشتباه در عملکرد خودمان است.
درباره وجود چالشها در حوزه خبر و مشخصا خبر صداوسیما باید گفت بخش خبر در یک نظام رسانه، مهمترین بخش است. تمام حوزههای دیگر نظام رسانهای، حول اخبار جلو میرود. حتی مخاطبانی که به اخبار توجه نکرده و مشتری برنامههای غیرخبری هستند نیز به مرجع خبر دقت میکنند. بنابراین اگر در یک سازمان رسانهای بخش خبری آسیب ببیند بقیه بخشها نیز آسیب خواهد دید. خبر یک نظام ارزشی درون خود دارد، خبر ذاتا مرجع است؛ به همین دلیل در خبر با جوهریت و مرجعیت رودررو هستیم.
بیشک خبر جعلی نیز وجود دارد که علت آن ارزشمند بودن خبر است. علت اینکه همه صاحبان بنگاههای خبری تلاش میکنند تا خبری را منتشر کنند به دلیل ارزش خبر است. من از سال 61 درگیر حوزه خبر بودم. پس باتجربه میتوانم بگویم ما در خبر یک گمکرده عظیم داریم.
وقوع انقلاب اسلامی براساس اخبار و اطلاعات و تبادل اطلاعات شکل گرفت اما متاسفانه نتوانستیم آنطور که باید رسانهای ایجاد کنیم که برند خودمان باشد. درواقع نتوانستیم برند خبری خود را شکل دهیم. با این اوصاف باتوجه به وجود بحث جنگ خبری و عملیات روانی، آنچه موردنیاز امروز در حوزه خبر خواهد بود، موضوع جعلیسازی در تبادل اطلاعات و یورشهای خبری و داشتن یک رسانه با برند خودمان است.
در نظام اجتماعی کشور با ساختار جمهوری اسلامی در حوزه فلسفه خبری، با یک فقدان مهم مواجه هستیم. وقتی خبری را از بستر خبررسانی در اختیار مخاطب قرار میدهیم باید به این موضوع توجه کنیم این خبر براساس چه ساختار فکری طراحی شده است. این موضوع در نظام تقابل با رقبای خبری، ما را به ابطال و ضعف میکشاند و به مرور دچار سردرگمی در رفتار خبری خواهیم شد.
این یکی از مهمترین موضوعاتی است که در بحث خبر باید به آن توجه کرد که میتوان به آن استراتژیهای تولید محتوا گفت.
وقتی نظام و فلسفه اطلاعرسانی براساس یک ضابطه معرفتی باشد بسیاری از تکالیف روشن خواهد شد. وجه بعدی که در مواجه با آن بحران مواجه هستیم، فرد خبری است. حال سوال این است نیروی خبری چه کسی است؟ آیا تمام افرادی که استخدام کردهایم نیروی خبری هستند؟
تعاملات سوداگرانه در نظام خبری باعث فساد میشود
وجه سوم وجود بحران استقلال در خبر بوده که یکی از اصلیترین قسمتهای ساختار نظام رسانهای است. معتقدم خبری که مستقل نباشد همه را با هم به دره میکشاند. خبر در گام اول باید از بحران استقلال خارج شود. باید به خبر بهگونهای توجه شود که سوداگری در آن وارد نشود زیرا تعاملات سوداگرانه در نظام خبری باعث فساد میشود.
خبر، مرجع رسانه و رسانه، مرجع جامعه است. بنابراین، این سه نکته یعنی فلسفه خبر یا استراتژیهای تولید محتوا ، تربیت آدم خبری و وجود بحران استقلال خبر، جزء چالشهای حوزه خبری محسوب میشود. در سالهای اخیر کسانی را دیدهام که استقلال خبری را حفظ کرده و اطلاعاتفروشی نمیکنند.
نوید عمیدی(دبیر نشست)آقای گودرزی شما سالهاست در حوزه روزنامهنگاری تحقیقی درحال فعالیت هستید. دکتر بنیهاشمی سه چالش اصلی فعلی ناظر به خبر را مطرح کردند، نظر شما در این خصوص چیست؟
بلندگوی حاکمیت بودن، برای رسانه مخرب است
میلاد گودرزی درباره استقلال خبری باید چند نکته را ذکر کنم؛ چند سال پیش یادداشتی درباره صداوسیما و نسبت آن با افکار عمومی نوشتم که امروز همین مساله مطرح است. در مقدمه این یادداشت نوشته بودم صداوسیما در دهههای گذشته، در حوزه برندینگ موفق بوده است.
در برندینگ دو مرحله داریم؛ یک هویت برند و تصویری که دوست داریم از محصول خود بسازیم و دوم تصویر برند یا همان چیزی که در ذهن مخاطب شکل میگیرد. معتقدم برند موفق برندی است که این دو را باهم منطبق کند. به عبارتی اگر تبلیغات موفق باشد، همان تصویری که میخواهیم در ذهن مخاطب نقش میبندد.
صداوسیما در این حوزه موفق بوده است؛ اما مشکل اینجاست که این نقطه و تصویر نامطلوب بوده که میتوان اسم آن را بلندگوی حاکمیت بودن گذاشت. در دهههای گذشته، عزم سیاستگذاران صداوسیما این بوده که بگویند اینجا صدای جمهوری اسلامی است که با نگاه بدبینی میتوان گفت تبدیل به صدای جریان خاصی شده که این عزم خود سیاستگذار بوده است.
عینک و گارد خاصی در برابر برنامههای تفریحی و سریالهای صداوسیما از سوی مخاطب وجود دارد که مشکل بزرگی است. معتقدم این موفقیت در برندینگ صداوسیما، شروع تمام شکستهای دیگر است و مابقی چالشها و مشکلاتش را میتوان ذیل همین مساله تعریف کرد. به عبارت بهتر، بلندگوی حاکمیت بودن، برای رسانه مخرب است. اما آیا این بدان معناست که حاکمیت ما حاکمیت بدی است؟ آیا چون حاکمیت بد است رسانه این حاکمیت بودن نیز بد است؟ خیر؛ اساسا اگر رسانهای قبل از اینکه به بازی تعامل با مخاطب وارد شود این تصویر را از خود بسازد، باخته است. عرصه قدرت و عرصه اجتماع و عرصه سیاست با هم تعاملی دارند که گاهی از جنس تفاهم و گاهی از جنس ستیز و چالش است.
یعنی ما با دو هویت مواجه هستیم؛ مردم و حاکمیت که گاهی تعاملشان از جنس تفاهم است. مانند زمانی که حاکمیت انتخابات برگزار کرده و مردم هم شرکت میکنند. اما زمانی از جنس ستیز است؛ مانند زمانی که بنزین را گران کرده و مردم اعتراض میکنند و حاکمیت نیروهای امنیتی را آورده و با مردم برخورد میکند. در این تعامل اینکه رسانه خود را کجا تعریف کند بسیار مهم است.
یعنی هرکدام این دو طرف، منبع قدرتی دارند که براساس آن با هم تعامل کرده و چالشهایی نیز با یکدیگر دارند. حاکمیت قدرت سیاسی، ثروت عمومی، قدرت قانونگذاری و... دارد و جامعه نیز درمقابل دارای یک سری ابزارهای اعمالنظر مانند تشکلهای اجتماعی و دانشجویی است که این دو با یکدیگر در چالش هستند. در چنین شرایطی صداوسیما یک دستگاه تحمیل اراده حاکمیت از بالا به پایین به مردم بوده یا یک منبع قدرت برای مردم است تا قدرت خود را زیاد کرده و بتواند در آن حکمرانی نقش بازی کند.
نوید عمیدی (دبیر نشست) جناب گودرزی شما از بحث استقلال شروع کردید، یعنی شکاف بین اراده حاکمیت و نظر مردم را مستقیما در ارتباط با استقلال صداوسیما میدانید؟
میلاد گودرزی سوال اینجاست که صداوسیما کجای این دعوا ایستاده است؟ زمانی که صداوسیما با حاکمیت وحدت داشته باشد؛ ما یک وحدت داریم و یک اتحاد. در اتحاد با دو موضوع روبهرو هستیم که هویتهای مستقل خود را دارند. من یک رسانه با یک هویت مستقل دارم و در مجلس، دولت و دستگاههای حاکمیتی نیز هویت مستقل وجود دارد. بنابراین میتوانیم در کنار یکدیگر اتحادی را ایجاد کنیم. معتقدم اگر قرار است مردم را قانع کنیم من(رسانه)کمک کرده و مردم هم اگر مطالبهای داشته باشند از طریق من مطالبه میکنند.
ولی وقتی میگوییم وحدت، یعنی چاقو دسته خود را نمیبرد. بحران استقلال، یعنی صداوسیما از حکومت جدا نیست. یعنی ما یک وزارت اقتصاد، یک شورای نگهبان، یک مجلس داریم و صداوسیما روابطعمومی تمام آنهاست.
به رسانه خصوصیسازیشده قائل نیستم
درواقع یک صداوسیما با هویت مستقل که بتواند به نمایندگی از مردم مطالبه کرده و مورد سوال و نقد قرار دهد، نداریم. اتفاق مطلوب آنجاست که صداوسیما نقش میانجی برای خود تعریف میکند. من به رسانه خصوصیسازیشده قائل نیستم، زیرا نفع چنین رسانهای به مردم نمیرسد، چون مردم قدرت و پول اداره آن را ندارند. نقش میانجی (رسانه) آنجاست که خود را از مسئولان وضع موجود بیرون کشیده باشد.
از ابتدای انقلاب میتوانستیم هویت مستقلی مثل نهضت در کنار نظام داشته باشیم؛ در چنین شرایطی رسانهها میتوانستند استقلال خود را حفظ کنند که بهتدریج بعد از انقلاب از بین رفتند.
هویت رسانه وقتی بهدرستی شکل گرفته و مورد اعتماد مردم باشد، در مواقعی خواست حاکمیت را برای مردم ترجمه و تفسیر و زمانی نیز مطالبات مردم را پیگیری میکند و با یک رفتوبرگشت منبع قدرت میشود.
این رسانهای (خواهد بود) که به یک اتفاق حاشیهای تبدیل نمیشود، بلکه به مردم از اتفاقات پشتپرده خبر داده و با این خبر مردم را آگاه کرده و تولید قدرت میکند. معتقدم اطلاعات قدرتساز است. موجی که بین مردم شکل میگیرد به خود برمیگردد و این رسانه به پشتوانه مردم، سوار بر این موج میشود و میتواند از نماینده مجلس مطالبه کند؛ میتواند وزیر عوض کرده یا قانون را تغییر دهد.
نوید عمیدی (دبیر نشست) آقای دکتر بنیهاشمی در انتهای بحث سه چالش را مطرح کردند و آقای گودرزی در ادامه درباره اینکه صداوسیما چگونه باید نقش میانجی را برای خود تعریف کند، صحبت کردند. آقای خدابخشی چالش اصلی اینجاست که چگونه زبانی باشیم که بتوانیم بهدرستی از ارزشهای انقلاب محافظت کرده و مردم را بهعنوان یکی از پایههای شکلدهنده انقلاب اسلامی روزبهروز رشد داده و با خود همراه کنیم. آقای خدابخشی تقریبا 16 سال پیش در همین سالن در برابر آقای ضرغامی، مسئول وقت صداوسیما درباره این نکته که صدای مردم در صداوسیما شنیده نمیشود، صحبت کرده و اعلام کردید صداوسیما تریبون عده خاصی شده است. هر جای حرف بنده که اشتباه است، تصحیح بفرمایید.
اگر رسانه تعیینکننده افکار و گفتار مردم باشد به ولایت رسانه بر مردم نزدیک میشویم
علیرضا خدابخشی اگر بپذیریم رسانه برای مردم تعیین میکند که مردم درباره چه موضوع یا چه کسی صحبت کنند یا بپذیریم که رسانه تعیینکننده افکار، گفتار و رفتار مردم خواهد بود؛ بهنوعی به ولایت رسانه بر مردم نزدیک میشویم. به بیان دیگر ولایت یک شخصیت رسانهای یا رسانه بر مردم چه جایگاه شرعی یا چه حجت شرعی دارد؟ یا چگونه در درگاه الهی قابل احتجاج خواهد بود که من رسانه یا من شخصیت رسانهای، خود را صالح دیده تا تعیینکننده افکار، گفتار و کردار مردم باشم.
این امر یک ضرورت را برای من رسانه بهعنوان یک مسلمان ایجاب میکند که نسبت خود را در قبال دین و ولایت و حق سرپرستی مشخص کنم. به بیان دیگر وظیفه اصلی صداوسیما ترویج گفتمان رهبری در جامعه است.
7 سال قبل از آن که این مسئولیت را بپذیرم، چند صفحه داشتم که این را به همه نشان داده و میگفتم مدیریت رسانه باید سندمحور باشد و برمبنای همان مدیریت سندمحور هم با آقای جبلی به نتیجه رسیدم و این مسئولیت را قبول کردم. منظور از سندمحوری یعنی رسانهای که پیگیر اسناد برآمده از جمهوریت و اسلامیت نظام باشد. یک نظام داریم که برمبنای جمهوری اسلامی تعریف شده و اسناد بالادستی دارد. این اسناد بالادستی میتواند سیاستهای کلی ادراکی نظام، قوانین کشور، قانون اساسی یا آنچه مردم به آن رای دادهاند و خواستار اجرای آن هستند که بهصورت اکثریت نسبی در کشور این مبنا قرار گرفته است. منظورم از بیان این موارد انعکاس رویدادها نیست. زمانی میخواهیم رویدادی را منعکس کنیم که در آن ممکن است فردی اشتباهی انجام داده باشد، در اینجا ما آن اشتباه را هم منعکس میکنیم.
بیتوجهی به اسناد بالادستی باعث شده رسانه با بحران مخاطب مواجه شود
اما نکته حائز اهمیت آن است که از این جزء به کدام کل رسیده و چه نتیجهای از آن حاصل میشود و مردم را میخواهیم به چه نتیجهای سوق دهیم. در این زمان است که نقش اساسی اسناد بالادستی نظام مشخص میشود، معتقدم آنچه باعث شده رسانه، با بحرانی مانند بحران مخاطب مواجه شود، بیتوجهی به اسناد بالادستی نظام است. همچنین اگر بحران استقلال را هم بپذیریم که وجود هم دارد، باز هم به اسناد بالادستی بیتوجهی میشود. چون صداوسیما در تعریفی که در اسناد از آن شده، مستقل تعریف شده است. اگر در این زمینه مجری، مدیر و مسئول مستقل عمل نکرده، بحث دیگری است.
عمیدی (دبیر نشست) این مستقل بودن از بحث خود قسمتها، سازمانها و نهادهای جمهوری اسلامی است. مساله از سازمان و افرادی هستند که با هر بهانهای و هر زبانی در هر قسمتی قرار میگیرند.
خدابخشی بله؛ طبیعتا باید بپذیرم. البته این بستگی به تعریف من از حاکمیت دارد. اگر حاکمیت را فلان شخص نظام بدانم؛ غلط است چون حاکمیت به این معنا نیست؛ یا اگر حاکمیت را فلان نهاد نظام بدانم باز هم اشتباه است. اینها حاکمیت نیستند. منظور از حاکمیت مجموعهای از قوانین و رفتارهای اشخاص است تا زمانی که برمبنای اجزای دیگر حاکمیت عمل میکنند؛ نه آنکه با خود نیز تضاد داشته باشد.
بهطور مثال فرض کنیم یک رئیسجمهور تخلفی انجام داده است؛ من بگویم چون این بخشی از حاکمیت است پس نمیتوانم به آن بپردازم. اگر برخورد من با او همراه با سند و مدرک باشد بهطور طبیعی در پیگیری خواسته خود خیلی معطل نمیمانم. البته اگر بخواهیم کمی از آن حالتهای انتزاعی و بازی با کلمات خارج شویم. برای مثال جریانی در صداوسیما به نام مبارزه با ساحلخواری شکل گرفته است. سوال اینجاست که این ساحلخواری را چه کسانی انجام دادهاند؟ بخشهایی از حاکمیت، نهاد نظامی که خود به انواع مختلف تقسیم میشود، نهاد زیرمجموعه دولت و نهاد زیرمجموعه قوه قضائیه بوده است که ما به همه ساحلخواریهایی که از طریق این نهادها انجام گرفته، پرداخته و با مشکل چندانی هم مواجه نشدیم.
اگر سندمحور عمل شود، حاکمیت به کمک رسانه میآید
اگر قرار باشد با یک منکری برخورد شود، طبعا فشاری هم از طرف برخی بر سیستم میآید ولی در روند جریان کلی، اگر سندمحور عمل کند؛ اجزای دیگر همان نظام یا همان حاکمیت به کمک شما میآید. بهطور مثال بخشیهایی که به کمک شما میآیند، مردم، نهادهای نظارتی و دستگاه قضاست. از زمانی که در این جایگاه بودم برای افزایش ظرفیت پزشکی در کشور پیگیری کردهام. وزیر بهداشت سابق و کنونی، نظام پزشکی، کمیسیون بهداشت مجلس مخالف اجرای این افزایش بودند اما ما سند مشخصی داشتیم که برمبنای این سند، چشمانداز نظام و سیاست کلی سلامت مشخص شده است. در این سند عنوان شده که باید رتبه اول نظام سلامت در منطقه با شاخصهای سلامت و اقتصادی باشیم. یکی از آن شاخصها سرانه تعداد پزشک در کشور است که بهطور جدی پیگیری میشود. حتی در مقابل مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی که وضع را بهبود میبخشید، ایستاده و مخالفت خود را نشان دادیم. در سند چشمانداز بهصراحت بیان میشود باید برای سرانه سلامت رتبه یک منطقه را دارا باشیم. حال سوال اینجاست که رتبه یک منطقه متعلق به کدام کشور است؟ برای مثال این رتبه برای گرجستان است. این تعداد پزشک برای گرجستان 61 نفر تعریف شده، درحالیکه در سندی که شورایعالی انقلاب فرهنگی تعریف کرده، تعداد پزشک را 20 یا 30 نفر آورده است و ما اعلام کردیم که این مصوبه هم خلاف سیاست کلی نظام است. چون با این تعداد نیز به رتبه اول نمیرسیم. برای بیان این موضوع فشار کمی را متحمل شدیم، زیرا یک سند در دست داشتیم که برمبنای آن عمل کرده بودیم. اول از همه باید برای فرد رسانهای اهمیت داشته باشد که بهاصطلاح ولایت شخصی بر مردم پیدا نکند. همچنین بر مردم هم مطمئن باشد مطالب که از سوی رسانه مطرح میشود الزاما یک سلیقه شخصی نیست، بلکه نظری برآمده از اسناد بالادستی جمهوری اسلامی است و مسئولیت شرعی و قانونی آن برعهده نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است. این روش برای شخص قوتقلبی خوبی است منتها مسئولیتش از گردن من برداشته شده و خلاف تقوی هم نیست.
عمیدی (دبیر نشست) فکر کنم بحث نخ تسبیحی پیدا کرده است؛ ما یک فلسفه خبری نداریم تا بایدهای چگونگی تولید در نقطه تولید را دانسته و بهعبارتی با سردرگمی مواجه هستیم. مسائلی که آقایان گودرزی و خدابخشی بیان کردند، ناظر بر بحث میانجیگری بود، حال آنکه آقای بنیهاشمی در ابتدا درخصوص فقدان فلسفه خبری گفت. به بیان دیگر چالش اساسی برای مجموعه صداوسیما و معاونت خبری، تفسیر اسناد بالادستی برای ورود بر مسائل است. بهطور مثال اگر به همین ماجرای ساحلخواری بپردازیم، ممکن است عملکرد برخلاف قانون، از سوی نهادی هم منتسب به سپاه و مجموعه نظامی باشد. این بحث پیش میآید که اگر به آن بپردازیم و آن را محکوم کنیم، این مجموعهها تبعات دیگری را میتواند به مجموعههای دیگر حاکمیت داشته باشند. در اینجا بحث عدم جهانبینی یا عدم چهارچوب و ضوابطی که لازم است خبرنگار یا مدیر مجموعه خبری داشته باشد، شکل میگیرد. آقای بنیهاشمی در دور دوم بفرمایید چگونه مجموعه صداوسیما و مجموعه معاونت سیاسی میتواند این ضابطه را تهیه کرده که هم ارزشهای انقلاب اسلامی یا صدای حاکمیت رقم خورده و هم آنکه نظر و سمتوسویی که مردم دارند، رقم بخورد.
رکن رکین حوزه خبر را مردمسالاری میدانم
محسن بنیهاشمی خبر باید همواره متوجه مردم باشد. اصلا نمیگویم که رسانه باید به حرف مردم گوش داده یا پیرو مردم باشد بلکه میگویم باید همواره متوجه مردم باشد. بنابراین رکن رکین حوزه خبر را مردمسالاری میدانم. بنابراین تعریف چگونگی نحوه مواجهه با مردم حائز اهمیت است. با این تعریف در گام نخست باید نگاه کنیم زمانی که در جریان خبر قرار میگیریم، خود را با چه نسبتی از مردم دیده و میسنجیم. آیا سرور مردم، معلم مردم، مشاور مطلع یا دلسوز مردم هستیم؟ ضمن آنکه همه اسناد بالادستی کشورم مهم و مقدس است، ولی اسناد بالادستی اصلی ما در قرآن یا در نهجالبلاغه نبوده است. اسناد بالادستی اصلی در رفتار امام خمینی و رهبری نهفته است که در بسیاری از گلوگاهها میبینیم مردم را بر هر چیزی اولی میدانند که این تضادی با فرمایشهای امام علی(ع) و قرآنکریم ندارد.
آفتی در رسانه و خبر وجود دارد که همان تکبر حاصل از اطلاعات است
وقتی وارد یک سازمان یا نهاد میشویم همه کارکردها باید در گرو یکدیگر باشد. مگر میشود که یک سند بالادستی داشته باشم اما نیروی شجاع نداشته باشم؟ ارکان یک سازمان یا یک ارگان باید با یکدیگر ساماندهی شوند تا متوجه شویم چطور باید مستقل شویم. استقلال آخرین بحث من در صحبتهای دور گذشته بود. من بیشتر از آن به آدم خبری توجه نشان داده بودم. اینکه چه کسی دست به قلم بوده و خبر را مینویسد؟ چه کسی دروازهبانی خبر میکند؟ براساس چه فلسفه و شناختی تصمیم میگیرد؟ اگر این را از ساختار حاکمیت مردمی خارج کنیم، کاملا سلیقهای میشود. من میگویم آقای عمیدی(مجری) این را گفته و براساس همین جلو میروم، این اشتباه است. معتقدم نیازمند به افراد آزادیخواه ایدئولوژیک، در جریان خبر هستیم. درحالحاضر یک آفت در رسانه و خبر وجود دارد که همان تکبر حاصل از اطلاعات است. شخصی که اطلاعات زودتر از بقیه به دستش میرسد، متکبر میشود که ما اسم آن را تکبر خبری میگذاریم. آرامآرام این تغییر تدریجی رفتار برای بهدستآوردن اول اطلاعات از محیط باعث میشود که محاسبات من با تولید و مواجهه با مردم و هر آنچه رهبران ما به آن سفارش میکنند تا خادم مردم باشیم، دچار لرزش شود. تکبر در رسانه و خبر باعث گرفتاری شده که باید به آن توجه کنیم. باید دید چه نیروی انسانیای را باید جذب کنیم که امروز متواضع و فردا متکبر نشود. سوال اینجاست که این فرد باید چه استاندارد و دانشی داشته باشد. این روزها میبینم دشمنان از همهسو درحال یورش هستند؛ برای مثال، تمام سلولهای بیبیسی برای دستگاه حاکمیتی و درآمد آن نیز از حاکمیت بوده اما ژست استقلال و آزادی داشته و فریبکارانه عمل میکند. بسیاری از الگوهای من از ساختارهای آزادیخواهانه آمده و میخواهم خود را به بلندگوی حاکمیت تبدیل کنم. توجه کنید جذب نیروی رسانهای و خبری هم فلسفه و استدلال ما را قوی میکند. درحالحاضر در خبر احتیاج به یک نظامنامه تحولی داریم و این تحول اصلا صوری نیست. احتیاج داریم تا یک تحول اساسی در ساختار خبری رخ داده و این تحول مستلزم زمان فعلی است. معتقدم باید آن تغییر اتفاق افتاده و باید بهسمتی حرکت کنیم که نیروهای اصیل تعالیبخش تربیت کنیم. جذب، نگهداشت و استمرار نگهداشت نیز مهم است. اگر بهترین نیرو را نیز جذب کنیم ممکن است فردا از دست برود. بنابراین نگهداشت نیرو بهتنهایی نیز به درد نمیخورد و استمرار نگهداشت هم از اهمیت برخوردار است. وقتی یک بحران مانند زلزله رخ دهد اگر نیروی خوب خبری نداشته باشم، نمیتوانم خبر درستی نیز داشته باشم. نیروی جوان خبر من میداند زلزله آمده اما دستگاه تصمیمگیر من نمیتواند این تصمیم را بگیرد که خبر چه زمانی پخش شود. این مربوط به فرد نیست بلکه مربوط به یک شبکه همراه، برای رسیدن به مطلوب است. ما احتیاج به خرد خبری داریم. خِرد خبری، همانطور که در کتابها هم نوشته شده، بسیار پرشور است اما از درون آرام است. ما برای خبر خِرد میخواهیم. نمیگویم درحالحاضر این خِرد خبری نیست، میخواهم بگویم اینها نقاطی است که باید باشد تا بتوانیم سفره خود را بهدرستی پهن کنیم.
بالاترین سند موجود در کشورمان قانون اساسی است
میلاد گودرزیما با خود آقای خدابخشی همسو و همنظر هستیم ولی این نکتهای را که درخصوص اسناد بالادستی و سندمحوری مطرح کرد، متوجه نمیشوم. درحال حاضر بالاترین سند موجود در کشورمان قانون اساسی است. معتقدم سندمحور بودن برای ما تضمین نمیآورد. برای مثال در نظر میگیریم که شما زمان انتخابات مدیر بودید. یک سند انتخابات داریم که رهبری مهر 95 ابلاغ کردند. در یک بند آن سند میگوید، شورای نگهبان باید شاخصهای روشن و شفافی را برای احرازصلاحیت یا ردصلاحیت بیان کند. آیا شما در رسانه ملی میتوانید شورای نگهبان را براساس سندمحور بودن به چالش بکشید.
خدابخشی بله میشود برای آنکه خیال شما راحت شود میگویم میشود.
گودرزی از این به بعد انشاءالله ببینیم. میخواهم بگویم این اصل نیست بلکه چالشهای دیگری داریم. آنکه صداوسیما دارد تعریف میکند قطعا به معنای لاقیدی یا نداشتن گفتمان نیست. اما وقتی میگوییم صدای حاکمیت هستیم، درحالی که حاکمیت یک موضوع شفاف و واضح نیست. بهعنوان مثال، جایی که نماینده مجلسی زیر گوش یک سرباز در خیابان میزند هم حاکمیت اطلاق میشود و شما باید از آن دفاع کنید. همانطور که اولین خبر حمایتی از عنابستانی را در آن برهه زمانی باشگاه خبرنگاران جوان کار کرد، چرا؟ چون در آن برهه زمانی نیز میگفت که من صدای حاکمیت هستم. چون درحال حاضر به حاکمیت فحش میدهند درنتیجه این نماینده مجلس همان حاکمیت است و همان قصه. شاید من با شما 10 درصد زاویه داشته باشم؛ ابراز این صدای حاکمیتبودن و درواقع خودمان را تعریف کردن، هیچ عایدی ندارد. شما میگویید نقد بر شورای نگهبان هم خواهد شد؛ اما بدون یک راهنما یا بدون یک تعریف مستقل از خودمان خیلی از اتفاقات توجیهپذیر نیست.
عمیدی (دبیر نشست) منظور شما از مستقلبودن چیست؟
اسم رویکرد انتقادی به مسئولان را استقلال میگذارم
گودرزی در ذهن خودم سه هویت به نامهای مردم، نظام، نهضت را تعریف کردهام. در این تعریف مردم همان مردمی هستند که در جامعه داریم. نظام هم به همه نهادها و ارگانها و سازمانها اطلاق میشود. یک نهضت نیز وجود دارد که آن را ولیفقیه یا نهاد غیرمسئول و حاکمیتی مانند تشکلهای دانشجویی میدانم.
توجه کنید امام در تیرماه 58 جلسهای با شورای انقلاب برگزار میکند که در آن سخنران خود امام بوده و مخاطب مردم و مسئولان بودند. اگر زیر متن ننویسید امام تصور میشود رهبر یک گروه اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی است که درحال بیان این سخنان است. امام خمینی(ره) میگوید (کاری نکنید که این مردم کاری را با شما بکنند که با پهلوی کردند. چرا هنوز امور اصلاح نشده است؟ تا چه زمانی ما باید به شماها زمان بدهیم.) این نهضت است. شما اگر تفکیک نظام و نهضت را نداشته باشید میگویید مگر شما در جمهوری اسلامی نیستید، مگر انقلاب نکردید؟ پس چرا هنوز اپوزیسیون هستید؟
من اسم چنین رویکرد انتقادی به مسئولان را استقلال میگذارم. حالا این استقلال باورها و آرمانهای معرفتی انقلاب اسلامی را باور ندارد؟ جواب قطعا نه است. اما همان باورها و اسناد بالادستی درحال خاک خوردن است که وضعیت را اینگونه کرده است. بهطور مثال در انتخابات یکسو صدای حاکمیت و هدف آن پرشور شدن انتخابات است. ازسوی دیگر رویکرد مقابل میگوید شورای نگهبان و کاندیداها باید به چالش کشیده شوند. مجری مناظرات انتخابات در زمان انتخابات بهنوعی یک نماینده از تلویزیون به حساب میآید. توجه کنید مجری تنها یک توپ را از گوی درمیآورد و یک سوالی را از رو میخواند و همین. درحالی که باید یک مجری اقتصادی یا یک کارشناسی باشد و برنامههای کاندیداها را به چالش بکشد.
تعبیر من از استقلال این است؛ یعنی یک چاقو نیست که دست خود را نبرد. ولی زمانی که میگویید من صدای حاکمیت هستم، یعنی اعلام میکنید که وظیفهام در انتخابات برپایی یک شور انتخاباتی است. دیگر آنکه تلویزیون حقی ندارد تا درمورد شورای نگهبان حرف و نقدی گفته یا کاندیداها را به چالش بکشد. حرف در لایه تاکتیک نیست که خدابخشی بخواهد بگوید در این لایه میشود کاری کرد و ما میتوانیم کاری کنیم. یعنی نیاز به یک تصمیم کلان است تا صندلی نهضت را احیا کنیم؛ چه در نهادهای ولایت فقیه، چه در مردم و چه در نگاه دانشجویی صندلی نهضت باید احیا شود. دانشجو که باید نماد تحولخواهی و نماد راضینبودن از وضع موجود باشد خود را سخنگوی مجمع تشخیص مصلحت نظام میداند! به بیان دیگر این استقلال در لایه رویکردی است. بهجای آنکه بگویم رسانه حاکمیت هستم، میگویم رسانه حقیقت هستم. من هم دوست دارم رسانه انقلاب اسلامی امامخمینی(ره) و شهید بهشتی باشم؛ ولی من رسانه حقیقت هستم. زمانی حاکمیت برمبنای آن میتواند عمل میکند که موضوعی را بخواهد به مردم تحمیل کند. این نکته ساحلخواری که گفتند جزء همان مواردی است که از آن خوشمان میآید و رسانه را در آن بیان میکنیم. اما باید اول قوهقضائیه و بعد رسانه ملی وارد شده تا مبارزه با ساحلخواری صورت بگیرد. همین اتفاق را اگر رئیس قوه قضائیه نمیگفت و شروع به مبارزه نمیکرد و تنها با ورود رسانه ملی آغاز میشد، اتفاقی نمیافتاد و با چالشهای عجیبی روبهرو میشدید. یعنی اینجا هم که یک اتفاق خوب افتاده است بازهم در دلش یک رگههایی از عدم استقلال را میبینیم.
عمیدی (دبیر نشست) ناظر بر اتفاقات اخیر و تلاش آقای خدابخشی میگویم؛ من بهعنوان یک اصفهانی، موضوع زایندهرود و پوشش اعتراضهای زایندهرود که به صورت وسیعی به آن پرداخته شد را بهعنوان یکی از مثالهای دقیق و درست میدانم. اما یک نگاه دیگری از شما میخواهیم بشنویم که اتفاقا پوشش اینگونه اتفاقات خلاف منافع ملی و منفعت مردم و حاکمیت است. اینجاست که یکسری بحثهایی مانند مصلحتگرایی پیش میآید. این مصلحت جامعه، شاید مبتنیبر اسناد بالادستی باشد که میگوید باید مبتنیبر مصالح مردم، جامعه و کشور جلو برویم. ازسوی دیگر رویکردی وجود دارد که میگوید ما باید با رویکرد حرفهایگرایی رسانهای حقیقت را نشان دهیم. فکر میکنم با نشان دادن این حقیقت میتوانم به رشد و باور مردم کمک کنم. این بحثی که آقای گودرزی بیان کرد را حداقل در این مدت دیدیم. شما هم بهصورت جدی پوشش اعتراضها و پوشش خواستههای مردم را داشتید.
روایت اشتباه باعث قضاوت اشتباه میشود
خدابخشی روایت اشتباه باعث میشود تا قضاوت اشتباه نیز صورت بگیرد. اگر شما یک صحنه را به درستی بیان نکنید، قضاوت اشتباه هم از آن اتفاق و صحنه میکنید. برای مثال اگر در مساله اصفهان شما بگویید اینگونه عمل نباید کرد یا اگر کس دیگری بود و مدل دیگری عمل میکرد بر فرض مثال تیم معاونت سیاسی عوض نشده و همان تیم سابق بودند. به نظر شما در این موضع خاص چگونه عمل میکرد؟
گودرزی من موقعیت ماجرا به ذهنم میرسد که خبر ساعت 20:30 واقعیت ماجرا را انجام میداد که صف اغتشاشگران از مردم عادی جداست.
خدابخشی ما که به خبر اصفهان نگفته بودیم تا بروند و تصویربرداری کنند ولی چه کسی با کوادکوپتر آن تصویر را گرفته بود؟ سیمای مرکز اصفهان بدون آنکه به ما بگوید آن تصویر را گرفته بود. بخشی از اتفاقات نتیجه فضای موجود است. البته اگر پنجسال قبل هم در این سمت بودم بازهم در ماجرای اصفهان بههمین صورت فعلی وارد میشدم و آن را همانگونه پوشش میدادم. وجود فضای مجازی کمک میکند که هر شخصی ببیند اگر من هم پوشش هم ندهم باز مردم متوجه میشوند. در زمان کنونی پوشش ندادن چه نفعی برای من دارد جز اینکه باعث میشود شما زمان پاسخگویی به شبهات را از دست بدهید.
عمیدی (دبیر نشست) مثلا در ماجرای بنزین که یک اتفاق مشابه را داشتیم، خاطرم است که خدمت علیعسگری بودم و او گفت بعد از ماجرای آبان 98 تا دو روز به ما گفتند که صدا و سیما خبری کار نکند. اگر بخواهیم اتفاقات حال حاضر و بنزین را مقایسه کنیم میبینیم صداوسیما پوشش خوبی داده و پوشش لحظهای داشته و تغییر رویکردی در این سازمان اتفاق افتاده است.
خدابخشی ماجرای بنزین 98، اغتشاشات و آشوب بوده است. اما در این ماجرا تنها یک سامانه مختل شد. البته رئیس سازمان فردی خبری است و بر سرعت عمل تاکید دارد و حتی گاهی بیشتر از مسئولان سیاسی به این موضوع توجه میکند. خود جبلی بهصورت حرفهای در شبکه بینالمللی حضور داشته و در این شبکهها سرعت عمل بهخاطر داشتن رقیبهای خارجی مهم است. طبعا حضور امروز او در رسانه ملی هم باعث میشود تا نحوه عملکرد مقداری تغییر کند و این مساله طبیعی است. ولی منظورم این است که صرف اینکه ما از دو کلمه بنزین 1400 و بنزین 98 استفاده کنیم، درست نیست. ممکن است کسی فکر کند که این دو از یک جنس هستند، اما در موضوع بنزین 98 مباحث دیگری نیز وجود داشت. البته هنر ما در این است که اگر عملکرد درست خبری داشته باشیم، نگذاریم چنین اتفاقی بیفتد. ولی فرض کنیم که من در آن موقعیت باشم، من نیز در آن موقعیت به این دلیل که موضوع، موضوعی امنیتی است و کنترلش از دست من خارج است، مجبورم برمبنای قوانین موجود عمل کنم و این اتفاقات باز هم میافتاد.
یک کتابچه پروتکلی درباره اخبار امنیتی داریم، یعنی اینکه چه گودرزی بر این صندلی بنشیند، چه دیگران زمانی که بپذیرند معاون سیاسی هستند، مجبورند این قوانین را رعایت کنند. به این دلیل که در زمان انتشار اخبار امنیتی در چهارچوب خاصی قرار میگیرند و باید این چهارچوبها را رعایت کنند، مگر اینکه بزنند زیر میز و استعفا دهند. آدرس ما نباید آدرس غلطی باشد. بهصورت دقیق نقطه اختلافمان را تشخیص دهیم. یعنی بر این موضوع تاکید دارم که مشخص شود، قرار است به چه موضوعی برسیم و تفاوت ما با گذشته در چیست. اگر بتوانیم این نقطه را درست تشخیص دهیم، طی کردن مسیر آینده ما، هموارتر و راحتتر خواهد بود. دوباره تاکید میکنم بر تغییری که درحال رخ دادن است و قطعا کار سختی هم خواهد بود.
فقدان عنصر پیگیری در صداوسیما یک مساله اصلی است
دو موضوع در این بحث مهم است؛ اول حرکت براساس سند محوری و دوم پیگیری است. توجه کنید ما در گذشته نیز نمونههایی از سندمحوری داشتیم، مثلا سندی را برای رفع موانع تولید داشتیم که در گذشته نیز به آن پرداخته شده بود، اما اینکه چرا به نقطه هدف نمیرسیم، مهم است. در این مورد فقدان عنصر پیگیری نیز در صداوسیما مساله اصلی است. در این مورد اقتباس میکنم به فرهنگ امر به معروف و نهی از منکری که در اسلام وجود دارد. توجه کنید در امر به معروف و نهی از منکر، تکرار بخشی از وجوه امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی اگر بگویید من امر به معروف کردم و اثر نکرد، فقه در جواب میگوید که اگر دیدی اثر نکرد، تکرار هم بر شما واجب است و اینکه با یکبار گفتن رها کنید، درست نیست.
در بحث جریانسازی یکی از نکاتی که در گذشته بهطور جدی وجود نداشته، عنصر پیگیری است. چون قبلا هم سوابقی در موضوع عنصر پیگیری، در رسانههای دیگری داشتم، میگویم الزاما هم بحث آنها، بحث ایدئولوژیک یا استقلال و از این دست موارد نیست و مقداری بحث فرهنگی هم دارد. در این رسانه که رسانه ایدئولوژیکی نیز نبود، روزنامهنگارانی داشتند که منتسب به جناح اصلاحات بودند و به عنصر پیگیری شدیدا حساس بودند. یعنی وقتی روی یک نقطهای تاکید میکردم و پیگیری بسیاری داشتم که مثلا یکی از تئوریسینهایشان میگفت که اینها (ما) ژورنالیست ستیزهجو هستند. درواقع تفاوت فرهنگی وجود داشت. بحث این مورد نیز نبود که فرد وابسته به حاکمیت بود و نمیخواست اصلاحی صورت بگیرد، خودش را هم اصلاحطلب میدانست. اما چون من براساس دین اسلام عمل میکردم که در آن تکرار واجب است، خوششان نمیآمد. من اصل ماجرا را بازگو میکنم که بدانید چه بود. موضوع کوچکی بود اما پیگیری آن خیلی مهم بود. معاون غذا و داروی وزارت بهداشت گفته بود تا 6 ماه دیگر تکلیف آبلیموهای تقلبی را مشخص میکنیم. آبلیموی تقلبی اسیدسیتریک را با علف قاطی میکنند و رنگ میزنند. غیرقانونی نیست طبیعی هم نیست و وزارت بهداشت حاضر است که به شما مجوز دهد تا آبلیموی مصنوعی تولید کنید. اما وزارت بهداشت گفت آبلیموهای طبیعی و مصنوعی را تفکیک میکنیم و باید کسی که آبلیموی مصنوعی میزند، روی بستهبندی درج کند. وعده دادند که من 6 ماه دیگر این کار را انجام میدهم. ما از روزی که این وعده را دادند، گوشه بالای صفحه روزنامه زدم که پنجماه و 23 روز دیگر مانده به اجرای این وعده، و چهار خط نیز درباره این موضوع توضیح دادم. همینطور گذشت و رسید به همان روز و به وعدهشان عمل نکردند. چند روز از سررسید آن نیز گذشت و انجام نشد. نهتنها بنده را از روزنامه بیرون انداختند، بلکه نفر بعدی نیز بلافاصله آن را از بالای صفحه برداشت. این ماجرا برای حدودا چهار سال پیش است و هنوز آبلیموهای تقلبی وجود دارد. در یککلام ما باید روایت درستی از وضعیت جامعه به مخاطب بدهیم.
باید بگویم سنجشهای دقیقی از اسناد بالادستی موجود، میخواهیم که با وضعیت موجود و وضعیت جامعه و توان موجود پیگیری شود. حل مساله برای اینکه مردم امیدوار شوند تا به این درک برسند که در این امر به معروفی که میکنیم و شما هم پشتسر من میایستید و از من حمایت میکنید امیدی نیز در جامعه ایجاد کند. در غیر این صورت نیز گودرزی بهعنوان یک انسان آرمانگرای سخت اگر 20 شب در تلویزیون ببیند که تماموقت مشکلات و تلخیها را بازگو میکنیم، باعث شود که خانوادهاش افسردگی بگیرند از بس که بدیها و تلخیها را شنیدند. این موضوع نکته مهمی است که پیگیری و حل مساله آن، مشکل تاریخی و مزمنی است که در خبر ما وجود داشته است. یعنی این مشکل که همیشه ایجاد یأس و سیاه کردن فضای جامعه را داریم.
عمیدی (دبیر نشست) بحث تعامل با نهادهای بالادستی و چگونگی اعمال سیاستهای حرفهای در خبر در توافق با نهادهای بالادستی از چه طریقی امکانپذیر است؟ و در بخشی که پروتکلهای امنیتی هم وجود دارد ما چگونه میتوانیم این تعامل را با نهادهای بالادستی و رویه رسانهای خبر ایجاد کنیم؟
رسانه معلم و هدایتگر تمامی افکارعمومی است
بنیهاشمی در جامعهای که مردم را همواره اولویت بداند، بسیاری از بحرانها راحتتر قابل مدیریت خواهد بود. یکی از مسائل در نظام رسانه این است که رسانه معلم و هدایتگر تمامی افکارعمومی است، یعنی حتی شخصیتهای مهم کشور در تاثیر از رسانه رفتارهایشان را تغییر میدهند یا رفتارشان را هدایت میکنند. اگر ما یک رسانه را معلم بدانیم بهسمتی میرویم که جریان خبری را در سازمان صداوسیما یک جریان مستقل کنیم. اگر دستورالعملی است که از لحاظ اصولی اسنادی یا یک انسان باتجربهای مثل خدابخشی یا جبلی یا دیگران آن را میفهمند و آن را بهلحاظ چشمانداز درست میدانند، قطعا قابل استناد و راهبردی است. تمام اسناد بالادستی نیز روی سرمان جای دارند. بالاترین این اسناد برای ما نباء عظیم است، بنابراین دنبال شعار نبوده بلکه بهدنبال تبدیل فرآیند ایدئولوژیک به یک رفتار هستم. پی گرفتن حقیقت و واقعیت را باید رسانه بفهمد و دستگاه خبری ما باید تفاوت حقیقت و واقعیت را بفهمد و آنوقت است که در بحرانهای اجتماعی میفهمید که چطور باید رفتار کنید. من مدعی این هستم که میشود تصاویری را به مردم نشان داد و باید نشان داد، ولی مهم این است که چگونه روایت میشود. کافی است شما چندبار سر مردم کلاه بگذارید. توجه کنید که ما مردم را بار نیاوردیم که گفتوگو کنیم، بار نیاوردیم که پذیرای آنها باشیم. ما باید تعاملمان و مناسباتمان را با مردم اصلاح کنیم. مردم ولینعمتان ما هستند. اگر این مردم نباشند ما برای چه کسی خبر را پخش میکنیم. چرا یادمان میرود. اگر حضار نبودند، این نشست امروز برای چه کسی میتوانست برگزار شود. اگر دانشجو نباشد استاد به چه دردی میخورد. ما باید تمرین کنیم، درحالیکه بلد نیستیم با آنها حرف بزنیم. اگر این مهم را بفهمیم اینجا است که زاویه دوربین ما اصلاح میشود. آنوقت تصویربرداری میکنیم و به آنها نشان میدهیم که این اجتماع خاص را دشمن طراحی کرده است. ما امروز و در دورانی که تصادف رسانهها زیاد شده، به لایحههای امنیتی پوستپیازی نیاز داریم. اگر بلد نباشیم با مردم حرف بزنیم و مردم را اقناع کنیم، تا چه زمانی میخواهیم آقابالاسر مردم باشیم و از آنها پنهان کنیم. باید نشان دهیم که چگونه اقدام میکنیم. باید تمرین کنیم نوع روایت، متننویسی، تصویربرداری، مونتاژ و تصویربردارها را و در اصل نویسندههای ما باید اوستای کار باشند. برای همین در خبر میگوییم که خبر عشق و هنر است. ما نمیتوانیم با آشنابازی و فامیلبازی بگوییم هر کسی که شغل ندارد بیاید و خبرنگار شود. با توجه به تجربه من در شرایط عادی خبر مثل گل اداره میشود اما در بحرانها میمانیم. این جمله من برای 25سال پیش است. شما زمانی که هر کسی را در خبر شاغل کنید؛ در شرایط عادی چون چرخها میچرخد میتواند کار کند، اما در شرایط خاص وقتی که پنچر شد دیگر نمیتواند کاری را پیش ببرد. نیروی انسانی بخش مهمی از خبر است. جناب خدابخشی آخرین وصیت من به شما این است: ما دچار یک از خودبیگانگی در ساختار خبر شدهایم. بگذارید خودشناس باشیم و ارزش خود را در خبر فهمیده و متوجه شویم تا چه حد در خبر مهم و تاثیرگذار هستیم.
عمیدی (دبیر نشست) بهنظر شما بحث روزنامهنگاری تحقیقی تا چه حد میتواند در حوزه خبری و سیاسی ما کمک کند و چالشهای جدید بسازد؟
غایت روزنامهنگاری تحقیق است
گودرزی اتفاقا میتواند یکی از مهمترین بحثها، بحث روزنامهنگاری تحقیقی باشد. غایت روزنامهنگاری تحقیق است و اگر در رسانه ملی اتفاق بیفتد، تغییر بزرگی است. اما بهنظرم چند مشکل جدی دارد؛ اول اینکه در لایه عملیاتی با مدل کارمندی، روزنامهنگاری تحقیقی در نمیآید. زمانی که فضا، فضای کارمندی باشد و ساعت 2بعدازظهر کارت بزنیم و به خانه برویم، قطعا فضا روزنامهنگاری نیست. خبرنگار با سوژه زندگی میکند و 6 یا 7ماه و حتی یکسال با سوژه است. بعضی اوقات خواب سوژه را میبیند، من شبها خواب بدهکاران بانکی را میدیدم. برای این موضوع در لایه عملیاتی باید فکری شود. در لایه رویکردی نیز بیان کردم که اصلا تعریف روزنامهنگار تحقیقی بررسی عمیق و تحقیقی بر یک مساله و یافتن حقایق پنهان آن و انتشار آنها در رسانهها و کمک و حل مساله از این طریق است.
این موضوعات با توجه به پروتکلها و مواردی که نام برده شد در رسانه ملی سخت است. شورای امنیت ملی نیز وجود دارد. آقای بنیهاشمی نکته دقیقی گفت مبنیبر اینکه سیاستگذاری و پروتکلنویسی را افراد رسانهای باید بنویسند. قطعا در رسانه ملی نیز باید توسط نیروهای این حوزه اتفاق بیفتد. مسئولان امنیتی کارشان متفاوت است، کارشان مهم است اما زاویه نگاه آنها بهگونهای است که در خبر به چالش میخوریم. رویکرد و نگاه به خبر بد نیز از چالشهای دیگر است. روزنامهنگاری تحقیقی عمدتا در 90درصد مواقع روی خبر بد تمرکز دارد و درباره سیاهیها و بدهکاریهای بانکی و زمینخواری حرف میزند. البته در خبر بد به یک معنا، خبر خوب وجود دارد همانطور که خدابخشی هم بیان کرد. پیگیری انتشار خبر و حل مساله به خبر خوب منجر میشود. چالشهایی وجود دارد که اگر حل شود، اتفاق بزرگی خواهد افتاد. من معتقدم اگر رسانه ملی بهسمت روزنامهنگاری تحقیقی برود، اتفاقا میتواند بر مسائل کلان کشور مثل تورم و اصلاح نظام بانکی موثر باشد.
من یادم است در برنامه ثریا زمانی حساب کردم و گفتم که با یکسوم نیروی انسانی رسانه ملی با نگاه ژورنالیسم تحقیقی، میتوان در حل سالی هشتهزار مساله، در کشور موثر بود. یعنی تیمهای هشتنفره موضوعمحور و مسالهمحور که طی 3ماه روی مسالهای متمرکز شوند، این مسائل میتواند از مشکل آب یک روستا تا اصلاح نظام بانکی باشد.
عمیدی (دبیر نشست) در حوزه نرم خبر و بحث پوشش برنامهها ما تقریبا طی این سالها زبان خبر یکسانی داشتیم و شبکههای خبری و ساعتهای خبری مختلف یکسان بوده است. آیا برای تحول در این موارد برنامهای دارید؟
خدابخشی پیروی صحبتهای گودرزی درباره روزنامهنگاری تحقیقی نکتهای را عرض کنم که شاید برای دوستان مفید باشد. در شناختی که از مجموعه معاونت سیاسی پیدا میکنیم میتوان کمی به آینده امیدوار بود، بهخصوص در مرکز رشد دانشگاه که اتفاقات خوبی افتاده است. ما قبلا در مجموعه سیاسی چطور کار میکردیم؟ 60 یا 70تا بخش خبری وجود داشت که هرکدام از این بخشها یک تحریریه جداگانه داشتند. مثلا 6 تا 7نفر در 60 یا 70بخش خبری بودند. تمام این نیروها خبرگزاریها را نگاه میکردند و همگی شروع میکردند و هر 60تحریریه خبر آقای رئیسی را تنظیم و پخش میکردند. اگر کسی از شبکه دیگر خبری را برمیداشت و پخش میکرد، اتفاق بدی بود و همه میگفتند خبردزدی نکنید. یعنی 60 یا 70تحریریه موازی همدیگر کار میکردند و 30 تا 40دقیقه خبر را جمعآوری و تنظیم میکردند و برای پخش آماده میشدند؛ اتفاقی که درحال حاضر در معاونت سیاسی میافتد.
کارمان بر پایه سندمحوری، پیگیری و تخصصگرایی استوار است
کار ما در این حوزه 3رکن اصلی دارد و بر پایه سندمحوری، پیگیری و تخصصگرایی استوار است. تخصصگرایی مرتبط به مبحث روزنامهنگاری تحقیقی است. گفتیم که از طریق مدیریت نرمافزاری، نرمافزار خبرمان را بهگونهای تدوین میکنیم که این تحریریهها همگی تبدیل به یک تحریریه بزرگ شده که در آن گروههای تخصصی حضور دارند. برای مثال قبلا ما 5گروه تخصصی در خبرگزاری داشتیم که کلا 50 تا 60خبرنگار اقتصادی، اجتماعی، ورزشی، سیاسی و... را شامل میشد. همین چند روز پیش با گروه اقتصادی خبرگزاری جلسهای داشتم، خواستم مدرک تحصیلیشان را بگویند، فقط یکنفر اقتصاد خوانده بود. سردبیر این بخش هم حتی اقتصاد نخوانده بود.
یک نکته دیگری را بد نیست اینجا اشاره کنم، از آنجایی که خودم اقتصاد خواندم قبل از اینکه معاون سیاسی باشم در سازمان حضور نداشتم، اما وقتی به سازمان رفتم، گفتند باید با شما قرارداد بنویسیم. از من عنوان شغلی را پرسیدند و من نیز از بین کارشناس خبر، دبیر خبر و خبرنگار، من خبرنگار را انتخاب کردم. بهعبارتی، تواضع کردم، اما بعد از مدتی دیدم اصلا حقوقی برایم نمیریزند که مشخص شد مطابق آییننامهها و قوانین سازمان از رشته اقتصاد نمیشود خبرنگاری گرفت و طبعا حقوقی هم در کار نیست. سطح تفکر مدیریت و کسی که این آییننامه را تنظیم کرده است را نگاه کنید! آدم تعجب میکند.
درحال حاضر 35گروه تخصصی از همان نیروهایی که حوزه تخصصی داشتند، تشکیل دادیم و فقط در مباحث اقتصادی 7 یا 8گروه داریم. مثلا چون خودم اقتصاد خواندم میدانم در حوزه اقتصاد نیز تخصصها متفاوت است. حملونقل و پول و بانک و اقتصاد کلان و... جدا هستند. بالاخره اینکه نیروها عمیق و ورزیده شوند، طول میکشد. ما داریم به این سمت میرویم که روزنامهنگاری شبهتحقیقی داشته باشیم. هرچقدر جلوتر برویم طبعا نیروها تقویت خواهند شد، چون همان نیرویی که 3ماه پیش، تنها دو روز بود که در عرصه حوادث وارد شده بود، 6ماه دیگر دارای 6ماه سابقه و اندوخته است و طبعا تحلیل، استخراج درست و نقش هر دستگاه را راحتتر میتواند انجام دهد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com