گروه اجتماعی - محمدکاظم کاظمی شاعر در کانال تلگرامی خود نوشت: به نظرم مهمترین ضرورت یک بحث این است که در آن به دنبال کشف حقیقت و رسیدن به نتیجۀ درست باشیم. یعنی ما و طرف مقابل ما بکوشیم که از آگاهی و استدلال همدیگر برای روشنشدن حقیقت استفاده کنیم. پس وقتی به بحث و گفتگو پای میگذاریم، انتظار نداشته باشیم که طرف مقابل را مجاب کنیم. به همان میزان هم انتظار داشته باشیم که دیدگاه و ذهنیت خودمان در این گفتگو تغییر کند.
به گزارش بولتن نیوز، همیشه این آمادگی را داشته باشیم که ممکن است همه یا بخشی از حقیقت در طرف مقابل باشد و ما مطلقاً یا به صورت نسبی در خطا باشیم. پس هرجا حس کردیم حتی در بخشی اندک از بحث، حق با طرف مقابل است، آن را تأیید کنیم. یک فایدۀ ضمنی این قضیه این است که رقیب هم برای پذیرش حقیقتی که در جانب ماست، آمادگی بهتری مییابد. فایدۀ دیگر این است که حریف درمییابد که ما منصف هستیم و اگر در جایی سخن او را رد کردیم، از سر لجاجت نیست. خیلی مهم است که حریف منصفبودن ما را درک کند.
میدانم که برگشتن از موضع خویش قدری سخت است و شجاعت میطلبد. ولی این شجاعت را داشته باشیم. نگران نباشیم که عقبنشینی ما به زیانمان باشد. نه، ما دو بُرد کردهایم. یکی این که به حقیقت رسیدهایم و دیگر این که عقلانیت، انصاف و شجاعت پذیرش خود را نشان دادهایم و در چشم آدمهای فهیم، این خودش ارزش دارد. به خصوص اگر با آدمهای فهیم طرف هستیم راحتتر این حقیقت را پذیریم و مطمئن باشیم که آنها ما را اگرنه به خاطر موضع ما در بحث، بلکه به خاطر این اخلاق ما تحسین خواهند کرد.
ولی به هر حال با توجه به این که احتمال عقبنشینی از مواضع خود را میدهیم، از اول با موضع محکم وارد نشویم. به قول شاعر «در همه جایی که درآیی، نخست / رخنۀ بیرونشدنش کن درست». از اول سخنمان را با قاطعیت و جزمیت و مطلقنگری بیان نکنیم. بگوییم «به نظر من این طور است ولی باز هم باید بحث کنیم و ببینیم که درست است یا نه.» یا بگوییم «اگر این قضیه فلان باشد این طور خواهد بود.» یعنی نظرمان را مشروط و با عدم قطعیت بیان کنیم که اگر لازم شد تجدید نظر کنیم، برایمان سخت نباشد.
و اگر در بحث غلبه با ما بود، عقبنشاندن حریف برایمان مهم نباشد، بلکه این مهم باشد که او چقدر به حقیقتی که منظور ما بود دست یافته است، حتی اگر به ظاهر آن را نپذیرفته باشد و بر موضع خودش باشد. حاصل اصلیای که ما از بحث برمیداریم، تغییر ذهنیت حریف به سمت حقیقتی باشد که ما در پی آن هستیم. ولی این که او چقدر این تغییر ذهنیت را نشان میدهد یا اعتراف میکند مهم نیست.
۶. گاهی شخص قصد عقبنشینی و پذیرش سخن ما را دارد، ولی برایش سخت است. این قضیه را درک کنیم و هر گاه حس کردیم که او در دل سخن ما را پذیرفته ولی تسلیمشدن برایش سخت است، راه عقبنشینی را باز کنیم. طوری رفتار نکنیم که او به لجاجت بیفتد. بالاخره او هم حق دارد که با آبرومندی صحنه را ترک کند و حتی اندکی احساس پیروزی هم با خود داشته باشد.
هر جا سخن حریف ما درست است آن را تأیید کنیم، هرچند با بقیۀ اجزای سخن او موافق نباشیم. حتی اگر بر او غلبه یافتیم، سعی کنیم این غلبه را از سخنان و مواضع خودش استنتاج کنیم. طوری باشد که طرف حس کند خودش به این نتیجه رسیده است، ولو نتیجهاش علیه او باشد.
هیچ گاه، هیچ گاه، به خود شخص حمله نکنیم، بلکه فقط فکر و موضوع را نشانه بگیریم. گمانهزنی نکنیم و درپی اهداف او از طرح بحث نباشیم. نگوییم که این فکر او حاصل چه خصوصیت اخلاقیای است. مثلاً نگوییم که تو لجوج یا حسود یا بهانهجو هستی یا از طرح این بحث اهداف و نیات شخصی داری. ممکن است اشتباه کرده باشیم و تهمت زده باشیم. ما صرف نظر از هدف و غرض او، به سخنی که میگوید و فکری که بیان میکند توجه کنیم.
حریف را به خاطر اندک بودن دانش و آگاهیاش تحقیر نکنیم. نگوییم که تو تحصیلات و دانش کافی نداری؛ نگوییم که تو در این موضوع تخصص نداری؛ نگوییم که اصلاً چرا وارد این بحث شدهای. به همین صورت، دانش، آگاهی و تجربۀ خود را به رخ او نکشیم. نگوییم حرف من درست است چون من متخصص این موضوع هستم. نگوییم من به اندازۀ سن تو یا وزن تو کتاب خواندهام؛ یا وقتی من این چیزها را میخواندم تو بچه بودی. نگوییم که شاگرد فلانی یا استاد فلانی هستیم. مهم نیست که ما در آن موضوع چقدر تخصص داریم، چقدر کار کردهایم، چقدر مطلب نوشتهایم، چقدر تألیفات و یا شاگردان و یا موقعیتهای آموزشی داریم یا استاد ما چه کسی بوده است. این مهم است که حرف ما چقدر درست است. ممکن است متخصص یک رشته هم اشتباه کند و سخن یک غیرمتخصص در مواردی درست باشد.
. ولی در عین حال که سن و سال ملاک درستی موضع شخص نیست، ما رعایت سن و سال طرف را بکنیم. اگر جوان و احیاناً پرخاشگر است بردبار باشیم و اگر از ما بزرگتر است، احترامش را حفظ کنیم و بیشتر مراعاتش کنیم. اگر او از ما بزرگتر است، به خصوص مراقب لحن خود باشیم. حتی اگر آنقدر کهنسال است که نتیجۀ این بحث چندان هم به کارش نمیآید، تا جایی که مقدور باشد حرف او را تأیید کنیم.
لحن بحث خیلی خیلی مهم است. بسیار وقتها لجوجترین افراد را هم میشود با یک لحن مؤدبانه و مهربانانه نرم کرد. هیچگاه از عبارتهای زننده و برخورنده استفاده نکنیم، حتی اگر لجاجت طرف مقابل، ما را کلافه و عصبانی کرده باشد. هیچگاه از کوره در نرویم، دشنام ندهیم و نیش و کنایه نزنیم. این خیلی مهم است که بعد از بحث هم او ما را دوست داشته باشد.
اگر بحث به صورت مکتوب است از علایم برخورنده به خصوص علامت «!» خیلی استفاده نکنیم. به خصوص این علامت را چند بار پیاپی به صورت «!!!» به کار نبریم. اگر در فضایی هستیم که امکان درج شکلک داریم، شکلکهای برخورنده را به کار نبریم و تا جای ممکن سخن را با کلمات بیان کنیم نه شکلکها.
بعضی عبارتها هرچند محترمانه به نظر میرسند، در واقع نیشدار هستند. مثلاً اگر در حین بحث بگوییم «آقای دکتر، شما که میدانید فلان قضیه چنین است.» در اینجا هم به دکتر بودن شخص کنایه زدهایم و هم غیرمستقیم گفتهایم که اگر نمیدانی، پس دکتر نیستی. یا عبارت «ناگفته پیداست» یک بار معنایی بد دارد، یعنی «تو اینقدر نادان هستی که عبارتی را که ناگفته پیداست من الان باید به تو بگویم.» یا مثلاً نگوییم «من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم / تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال». این شعر در مقام بحث خوب نیست، چون نوعی خودخواهی در خود دارد و بیمسئولیتی در مورد شخص مقابل.
اما در مقام تواضع یا توضیح سخنان خود از طنز و شوخی پرهیز نکنیم، طنز و شوخیای که بیشتر معطوف به خودتان باشد. مثلاً این که «یعنی من اینقدر خنگ بودم که این حرف شما را متوجه نشدم؟ باورم نمیشود.»
تواضع و فروتنی هیچچیزی از شخصیت ما کم نمیکند. با فروتنی، هم تحسین میشوید و هم راه عقبنشینی در بحث برایتان باز است. البته خیلی مراقب باشیم که تواضع را از حد نگذرانیم که به خودستایی بدل شود و چنین پیامی به دیگران منتقل کند که «ببینید من در کنار دیگر کمالات، چقدر هم آدم متواضعی هستم.»
اگر حریف آداب بحث را رعایت نکرد، صبور و آرام باشیم. اگر اهل لجاجت و نیش و کنایه زدن است، نگذاریم بازی را به میدان خودش بکشاند. متانت، ادب و احترام را در هر حالتی حفظ کنیم، حتی اگر بیاحترامی دیدیم. بگذارید او در نهایت شرمندۀ اخلاق ما بشود.
گاهی حریف برای پنهانکردن تغییر موضع خویش، از این شاخه به آن شاخه میپرد؛ میدان بحث را عوض میکند و از موضوع اصلی طفره میرود. در این مواقع به او گوشزد نکنیم که تو چرا طفره میروی. او در پی مفرّی برای رهایی و یک پیروزی ولو اندک در میدانی دیگر است. نمیخواهد شکست را بپذیرد و ما هم بر این قضیه اصرار نکنیم. بگذاریم که او هم با یک برد مختصر، ولو در عرصهای دیگر و در موضوعی دیگر، میدان را ترک کند. چیزی از ما کم نمیشود. ما به نتیجهای که همان روشنگری و حقیقتیابی است، رسیدهایم. لازم نیست از او اعتراف بگیریم یا او را در میدان اصلی بحث میخکوب کنیم و از پا در بیاوریم.
هیچ وقت «جواب دندانشکن دادن» و «از رو در بردن شخص» را پیروزی تلقی نکنیم، چون این کار حداکثر این که طرف را ساکت و حتی از میدان بیرون میکند. ولی ذهن و فکر او را اصلاح نمیکند. این رفتار تولید کینه میکند، چون شخص در ظاهر نتوانسته احساس خود را تخلیه کند، در باطن نسبت به ما کینهورز و عقدهای میشود.
در بحثهای گروهی همیشه بکوشیم که طرفدار حقیقت باشیم نه طرفدار شخص یا اشخاصی در گروه. حضورمان در بحث یکنواخت و منصفانه باشد. طوری نباشد که تا کسی از همفکران ما در معرض تهاجم بود وارد بحث شویم و یا تا کسی از همفکران ما سخنی درست و سنجیده گفت، فقط همان را تأیید کنیم. هر جا سخن درستی گفته میشود تأیید کنیم و هر جا چیزی نادرست است در آن چند و چون کنیم، ولی این انتخاب بر مبنای حقیقت باشد نه بر این مبنا که کدامیک از دوستان ما در کدام سمت است.
انتظار نداشته باشیم که شخص مقابل مطابق مفروضات ما بیندیشد و قضاوت کند. ممکن است او این مفروضات را قبول نداشته باشد و حتی ممکن است مفروضات ما اشتباه باشد. کسی به من نوشته بود که «تو حق نداری به بزرگان قوم ما توهین کنی». ایشان «بزرگبودن» کسی را که من به او انتقاد کرده بودم، قطعی دانسته بود در حالی که از نظر من ممکن بود آن شخص بزرگ هم نبوده باشد. و دیگر این که انتقاد مرا توهین دانسته بود، در حالی که باز ممکن بود نظر من این نباشد. آنگاه با این دو پیشفرض، انتظار داشت که من مطابق میل او رفتار کنم. خوب ممکن است پیشفرضهای تو اشتباه باشد و یا حتی اشتباه نباشد و شخص مقابل آن را قبول نداشته باشد. میتوان به نظر شخص مقابل هم احترام گذاشت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com