کد خبر: ۷۴۷۵۵۸
تاریخ انتشار:
جزئیاتی از شهادت یار دیرین امام؛

روایت آیت‌الله اشرفی اصفهانی از آخرین دیدار با امام خمینی/ چرا امام‌جمعه‌ کرمانشاه در لیست ترور بود؟ / اعتراف منافقین به ترور پنجمین شهید محراب

یک دفعه دیدم که جوانی به سمت آقای اشرفی آمد. من چون پشتم بلندگو قرار داشت به اندازه 30 سانتی متر از ایشان جلوتر بودم بلند شدم و این جوان منافق را بغل و از آقای اشرفی جدا کردم این بمب در بغل من عمل کرد ولی آن‌ها روی نارنجک شیاری قرار داده بودند که نارنجک رو به جلو عمل کرد. من و آن بنده شیطان پرت شدیم به عقب. شهید اشرفی اصفهانی هم بین آن فرد و دیوار قرار گرفته بودند که پشت‌شان با دیوار برخورد کرد و به حالت سجده روی زمین آمدند.
روایت آیت‌الله اشرفی اصفهانی از آخرین دیدار با امام خمینی/ چرا امام‌جمعه‌ کرمانشاه در لیست ترور بود؟ / اعتراف منافقین به ترور پنجمین شهید محراب

گروه سیاسی: چهارمین شهید محراب آیت‌الله اشرفی اصفهانی نیز پس از چند سوء قصد نافرجام توسط منافقین، سرانجام در تاریخ 1361/7/23 در محراب نماز جمعه کرمانشاه غرق در خون شد.

به گزارش بولتن نیوز، منافقین برای سومین بار، نقشه ترور آیت‌الله اشرفی را به شیوه دیگری کشیدند .این، یک روش انتحاری بود که طرح آن جز از مغزهای شستشو داده شده در خانه‌های تیمی بر نمی‌آمد.



روایت عجیب آخرین دیدار آیت‌الله اشرفی اصفهانی با امام

 

علی‌اکبر رحمانی استاندار اسبق کرمانشاه در خصوص نحوه ترور آیت‌الله اشرفی می‌گوید: «بعد از ترور نافرجام تیر 1360 آقای اشرفی روز پنجشنبه با حضرت امام (ره) ملاقات داشتند که در آن ملاقات ائمه جمعه مراکز استان‌ها نیز حضور داشتند. ایشان چون باید آهسته می­ آمدند کمی دیرتر آمد و حضرت امام در عین حال که ائمه جمعه را احترام کردند برای ایشان تمام قامت ایستادند و شهید اشرفی اصفهانی بعد از ملاقات با امام به سمت کرمانشاه حرکت کردند. شب هنگام رسیدند و ما همان شب جمعه با ایشان ملاقات داشتیم. 

گفتند: فلانی عمرم به آخر رسیده یعنی درست یک شب قبل از شهادت این حرف را زدند. پرسیدم:چطور؟ گفتند: من شصت سال است که با امام ملاقات دارم همیشه با من مصافحه می‌کرد این بار امام با من معانقه­ ای داشت فکر می‌کنم آخرین ملاقات من و امام بوده است.

دو نکته عجیب بود؛ یکی این که من گفتم شما خسته هستید و این جا امام جمعه‌های موقت خوبی هم داریم. آقای زرندی یا آقای عبدالخالق عبدالهی که ایشان هم امام جمعه موقت بودند یکی از این دو نفر نماز را بخوانند که ایشان مطرح کردند من چون با امام دیدار داشته ­ام لازم می‌دانم مطالبی را که خدمت امام مطرح شده است به مردم منتقل کنم. نکته دیگری که در یادداشت‌های من هست و آن شب مطرح کردند این بود که به من گفتند: فلانی! عمرم به آخر رسیده یعنی درست یک شب قبل از شهادت این حرف را زدند. پرسیدم:چطور؟ گفتند: من شصت سال است که با امام ملاقات دارم همیشه با من مصافحه می‌کرد این بار امام با من معانقه­ ای داشت فکر می‌کنم آخرین ملاقات من و امام بوده است.

 

چرا آیت‌الله اشرفی اصفهانی در لیست ترور بود؟

 

ما به دلیل این که خبری را از دفتر آقای هاشمی رفسنجانی دریافت کرده بودیم، این خبر را با فرزند شهید محراب در میان گذاشتیم و همچنین به سپاه و شهربانی و کمیته و اعضای تامین استان منتقل کرده بودیم؛ سعی داشتیم مانع حضور ایشان در نماز جمعه شویم. خبر این بود که شخصیت‌های بسیج‌کننده مردم برای جنگ در لیست برنامه‌ریزی برای ترور توسط منافقین هستند و در استان کرمانشاه هم اولویت هدف در این طرح ایشان بود. مراقبت‌ها بیشتر شده بود ولی ما نتوانستیم مانع نماز جمعه رفتن ایشان شویم.

خبری را از دفتر آقای هاشمی رفسنجانی دریافت کرده بودیم این خبر را با فرزند شهید محراب در میان گذاشتیم و همچنین به سپاه و شهربانی و کمیته و اعضای تامین استان منتقل کرده بودیم سعی داشتیم مانع حضور ایشان در نماز جمعه شویم. خبر این بود که شخصیت‌های بسیج‌کننده مردم برای جنگ در لیست برنامه‌ریزی برای ترور توسط منافقین هستند و در استان کرمانشاه هم اولویت هدف در این طرح ایشان بود. 

 

جزئیات عملیات انتحاری

 

در هر صورت در آن نماز جمعه خونین این اتفاق افتاد به این شکل که من کنار ایشان در سمت راست نشسته بودم آقای رستگاری از منبر پایین آمدند که سمت چپ بودند حاج آقای اشرفی اصفهانی ، بنده و حاج آقا محمد فرزند ایشان به احترام آقای رستگاری که از منبر پایین آمده بودند بلند شدیم و من یک دفعه دیدم که جوانی به سمت آقای اشرفی آمد. من چون پشتم بلندگو قرار داشت به اندازه 30 سانتی متر از ایشان جلوتر بودم بلند شدم و این جوان منافق را بغل و از آقای اشرفی جدا کردم این بمب در بغل من عمل کرد ولی آن‌ها روی نارنجک شیاری قرار داده بودند که نارنجک رو به جلو عمل کرد. من و آن بنده شیطان پرت شدیم به عقب. شهید اشرفی اصفهانی هم بین آن فرد و دیوار قرار گرفته بودند که پشت‌شان با دیوار برخورد کرد و به حالت سجده روی زمین آمدند. 

روایت آیت‌الله اشرفی اصفهانی از آخرین دیدار با امام خمینی/ چرا امام‌جمعه‌ کرمانشاه در لیست ترور بود؟ / اعتراف منافقین به ترور پنجمین شهید محراب

من احساس کردم که ممکن است این منافق بمب دیگری همراه داشته باشد و بخواهد از جمعیت نمازگزار انتقام بگیرد. پس او را کشیدم به سمت محراب و شهید اشرفی را هم کشیدم به سمت در خروجی. آستانه ماه محرم بود و من با گوش‌های خود سه بار ذکر «یا حسین» را از آقای اشرفی شنیدم... لذا سه بار «یا حسین» گفتند و همانجا شهید شدند. همگی به کمک هم ایشان را به بیمارستان منتقل کردیم. اما فکر می‌کنم همانجا به شهادت رسیدند».

حجت‌الاسلام محمود رستگاری که در آخرین لحظات عمر آیت‌الله اشرفی همراه ایشان بودند نیز در این باره چنین نقل می‌کند: «داشتم با شهید صحبت می‌کردم که در این فاصله دیدم جوانی از آن جلو بلند شد و ناگهان ایشان را بغل کرد... وقتی من داشتم به ایشان توضیح می‌دادم که در نبودشان در مراسم چه کرده‌ام آن جوان بلند شد و آقا را بلند کرد و فقط ایشان با همان لهجه اصفهانی گفتند چه می خواهی از من؟ و انفجار انجام شد و من با عبا و عمامه ده متر به آن طرف پرت شدم...بعد جنازه را که دیدم حاج آقا پاهایشان قطع شده بود. آن جوان به وسیله لباس زیر چسبان زنانه نارنجک‌ها را به میان تنه‌اش بسته بود منتهی نارنجکی که به سمت من بود عمل نکرده بود و فقط آن یکی که سمت شهید قرار داشت عمل کرده بود. خودش هم مثل آقای اشرفی پاهایش قطع شده بود و درجا به درک واصل شد.»

 

اعتراف منافقین به ترور چهارمین شهید محراب

 

آیت‌الله اشرفی اصفهانی سرانجام در ساعت 12:15 ظهر 23 مهرماه 1361 پس از 80 سال زندگی پر فراز و نشیب که بخش عمده‌ای از آن به تحصیل و تدریس در حوزه و مبارزات انقلابی گذشت، در حالی که مهیای اقامه نماز بود توسط فردی بنام محمدحسین خداکرمی با نارنجک مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید. بعدها سازمان مجاهدین خلق در چند شماره از نشریه مجاهد از جمله نشریه شماره 409 مسئولیت این عملیات تروریستی را بر عهده گرفت. در نشریه شماره 409 درباره این عملیات چنین آمده است: محمد حسین خداکرمی با اقدام به عملیات مقدس انتحاری آخوند اشرفی اصفهانی را مجازات کرد. رأس ساعت 12:15 ظهر محمد حسین با پریدن از روی نرده‌ها خود را به اشرفی اصفهانی رساند و با شعار درود بر رجوی به سوی او رفت و در حالی که صحنه بر هم ریخته بود ناگهان صدای انفجار بلند شد.

 

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین