به فاصله 20 روز، از 22 بهمن جشن ديگري در پيش است، جشن مردم سالاري زير نگاه بدخواهان و بددلان. ميهمان و ميزبان يكي است. آنها كه ولي نعمت اين ضيافت و ميزبان اين جشنند، كمترين توقع را دارند هر چند كه اين بزرگواري ميزبان (ملت)، مسئوليت رقباي انتخاباتي و منتخبان را دو چندان سنگين مي كند.
کیهان:
انتخابات در «ايران جديد»، جشن مردم سالاري است. مردمي كه قرن ها سركوب شده و بهره اي از حاكميت ملي نداشتند، انقلاب اسلامي 57 را با اراده خود نقش زدند تا از آن پس آقا و نوكر خود باشند. بدين ترتيب 22 بهمن، سر فصل «حاكميت ملي» در ايران و ضمانت سالانه «جشن مردم سالاري» شد. اگر به طور متوسط، سالانه يك انتخابات در ايران برگزار شد، مردم روشن ضمير ما هر سال در نقطه طلايي 22بهمن و با جوش و خروش تمام به «خيابان» آمدند و خون تازه در رگ هاي مردم سالاري ديني جاري كردند. يعني كه «ميزبان» و «ميهمان» اين جشن بزرگ يكي بيش نيست؛ مردم.
در طول اين سال ها، جشن مردم سالاري ما غالبا در معرض چالش ها و تهديدها و فشارها بود و با همه اين چالش ها، سنت جشن انتخابات به عنوان «بهار ايران» قضا نشد و فراموش نگرديد. درست مثل همين امسال كه جبهه اي چند سر از خارج و داخل خيز برداشتند تا به موازات جنگ رواني و ترور و تحريم اقتصادي، جشن ملت ما را در 22 بهمن و 12 اسفند به هم بزنند و نگذارند اين آيين پويا و پرنشاط برپا شود. اما اين تك سنگين، با پاتك كوبنده مردم در 22 بهمن به هزيمت گراييد. بزم با رزم معمولا يكجا جمع نمي شود اما اين هنر شگفت مردم ماست كه هم براي عزت و سيادت و استقلال خود رزم كنند و هم سر خوان بزم اين سيادت بنشينند. هم پيروزي ها را جشن بگيرند و هم به پاسداشت جشن حاكميت خود، رزمنده باشند. البته شماري در اين ميان رزمنده ترند. همواره جامه رزم به تن دارند و كمتر در بزم ملي ديده مي شوند. براي آنها همين قدر كه جشن هاي ملي را تمهيد كنند، پاسدار امنيت و مصونيت كشور باشند و شادماني و نشاط مردم خود را - مثلا در فصلي مانند انتخابات- ببينند، شيريني جشن را دارد. اين گروه، نخبگان اجتماعي و سياسي و فرهنگي هستند كه شب و روز ندارند براي مرزباني سياست كشور. و البته كه مرزداري و مرزباني، اقتضائات و آدابي فراتر از نخبگي و سياست ورزي هاي معمول دارد.
جمعه 14 بهمن 1390 هنوز حدود يك ماه تا انتخابات باقي مانده بود كه مقتداي امت در آن نمازجمعه شورانگيز، ضمن مرور نقاط قوت انقلاب فرمودند «مهم ترين نقطه قوت ما در اين 32سال عبارت است از غلبه بر چالش ها؛ اين خيلي مهم است. ما يك ملتي نبوديم كه سرمان را پايين بيندازيم، راهمان را برويم، كسي با ما كاري نداشته باشد. نه، از روز اول، قدرت هاي مجهز جهاني، مسلطين جهاني با ما كار داشتند؛ بناي بر اذيت گذاشتند، بناي بر مانع تراشي گذاشتند. عليه ما جنگ تحميل كردند، صدام را به جان ما انداختند، تروريست آوردند، تحريم كردند. ما تا امروز بر همه اين چالش ها غلبه پيدا كرده ايم. يعني هيچ كدام از اين چالش ها نتوانسته است ملت ما و انقلاب ما را پشيمان كند، به زانو دربياورد. ما بحمدالله راهمان را با قامت استوار ادامه داده ايم... ما در مقابل دشمني ها مضطرب نمي شويم، نگران نمي شويم، دغدغه پيدا نمي كنيم، بنيه نظام و بنيه كشور، بنيه مستحكمي است». 8 روز بعد، در حالي كه دشمن آتش تهيه سنگيني ريخته بود تا «بزم-رزم» 22 بهمن را از رونق بيندازد، ملتي دم غنيمت شمار و زمان شناس، تصويري از حضور ساختند كه قاب شكن شد. تا روزنامه صهيونيستي- هاآرتص- با حيرت و تحسين بنويسد «تحريم ها هيچ تاثيري بر ايران ندارد و فقط ايرانيان را متحدتر مي كند. انقلاب ايران 33 ساله شد. مردم ايران روز پيروزي انقلاب را در حالي جشن گرفتند و به حمايت از نظام خود به خيابان ها آمدند كه شب گذشته، تهران سرماي 3 درجه زيرصفر را تجربه كرده بود. ايراني ها در مقابل تحريم ها و تهديدها هيچ ترسي به دل راه نداده اند».
اين نيز هنر شگفت مردم ماست كه با برگزاري جشن در سرماي 3 درجه زير صفر، جواب دندان شكن به هجمه انبوه دشمن بدهند. وقتي ورق برگشت و جنگ مغلوبه شد، فقط نتانياهو نبود كه به اعضاي كابينه خود گفت «درباره تهديد نظامي عليه ايراني وراجي و گزافه گويي نكنند و اسرائيل را در خط مقدم مقابله با ايران قرار ندهند» بلكه اكنون به گزارش راديو اسرائيل «پرزيدنت شيمون پرز در سفر به ايالات متحده به پرزيدنت اوباما خواهد گفت كه تهديدهاي اسرائيل عليه تاسيسات اتمي ايران بيهوده است و نبايد به چنين اقدامي دست زد». كجاي دنيا با 3-2 ساعت عرض اندام يك ملت، اين چنين ورق هاي تهديد برگشته است؟ اين مي شود هنرنمايي در آوردگاه به غايت پيچيده جنگ نرم. جشن 22 بهمن امسال نيز با اين وصف، مينياتوري چشم نواز و مسحوركننده از بصيرت ملت ما شد؛ تابلويي ريزبفت از روح جمعي و اراده ملي با «تار» بزم و «پود» رزم! آيا مي توان به زيبايي چنين تابلو و تصويري شهادت نداد؟!
به فاصله 20 روز، از 22 بهمن جشن ديگري در پيش است، جشن مردم سالاري زير نگاه بدخواهان و بددلان. ميهمان و ميزبان يكي است. آنها كه ولي نعمت اين ضيافت و ميزبان اين جشنند، كمترين توقع را دارند هر چند كه اين بزرگواري ميزبان (ملت)، مسئوليت رقباي انتخاباتي و منتخبان را دو چندان سنگين مي كند. در اين جشن، مسئوليت مرزداري و مرزباني اصالتا متوجه نخبگان عرصه سياست و رسانه و خطابه است تا جشن مردم سالاري را بزم خصوصي خود نپندارند و بر اين پندار، در تار منيت هاي خود نتنند. مرزداري و مرزباني و پاسداري و امانتداري، اصالتا با فريفتگي دنيا و مال جمع نمي شود. حضرت سيدالساجدين و زين العابدين عليه السلام در دعا براي مرزداران فرمود كه «و انس ه م عند لقائهم العدوّ ذكر دنيا هم الخدّاعه الغرور و امح عن قلوبهم خطرات المال الفتون واجعل الجنه نصب اعين ه م. ياد دنياي خدعه گر فريبنده را به هنگام ملاقات دشمن، از ذهن آنها ببر و زرق و برق گمراه كننده مال را از دلهاي آنان محو كن و بهشت را نصب العين آنها قرار ده»! (دعاي 72 صحيفه سجاديه).
رزمندگي و پاسداري مرزهاي امنيت از شبيخون دشمن ذاتا با غنيمت طلبي و سهم خواهي و منازعه در تعارض است. تا دست و پاي پاسداران تنگه در «كوه عينين» از ديدن غنايم سست نشده بود، دورنماي جنگ احد براي جبهه اسلام چيزي جز پيروزي نمي نمود اما آن هنگام كه خواهش ها، چشم تنگه داران را از پشت سر برداشت و به زرق و برق غنيمت انداخت، ماموريت خطير به فراموشي سپرده شد و تنگه براي شبيخون دشمن گشوده ماند. «خداوند وعده خود را درباره پيروزي شما بر دشمن تحقق بخشيد آن هنگام كه دشمنان را به اذن پروردگار به هلاكت مي رسانديد. حتي اذا فشلتم و تنازعتم في الامر... تا اينكه سست شديد و (بر سر رها كردن سنگرها) در كار خود به نزاع با يكديگر پرداختيد و نافرماني كرديد بعد از آن كه خداوند آنچه (از پيروزي) درست داشتيد به شما نشان داد. بعضي از شما خواهان دنيا بودند و بعضي خواهان آخرت؛ بنابراين خداوند شما را از دشمنان منصرف ساخت (و پيروزي شما به شكست منتهي شد) تا شما را آزمايش كند...» (آيه 251 سوره آل عمران). اين گونه از دل يك پيروزي، چالشي سهمگين سر برآورد و جان گرامي سرداران و شجاعاني چون جناب حمزه عموي بزرگوار پيامبر(ص)، لگدكوب غنيمت طلباني شدند كه عنان و افسار خويش از كف داده بودند و بارقه غنيمت، چشم بصيرت آنان را كور ساخته بود.
هيجان هاي سياسي معمولا چاشني انتخابات است. اين هيجان ها- اگرچه نه در شأن نخبگان و سياست گران- قابل اغماض است تا آنجا كه مظهر نيرنگ زدگي و فريب خوردگي نباشد. مظاهري از اين دست، قلب مردم خوب ما و بدنه اجتماعي اصولگرا را رنج مي دهد؛ از جانب هر طيف و جبهه و نامزدي كه مي خواهد باشد. اگر سياست گران هيجان زده درباره اين قصور معفو باشند كه نيستند، نخبگان و بدنه اجتماعي به طريق اولي بايد مراقب باشند به تعاملات منجر به منازعه و فشلي رسميت نبخشند. «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم» (آيه 64 سوره انفال). انتظار از دلسوزان كشور و ملت به ويژه نخبگان اجتماعي آن است كه بتوانند افق بعد از ايستگاه انتخابات را هم رصد كنند و براي آينده- آميزه فرصت ها و چالش هاي پيش رو- بيانديشند.
اگر سازمان منهزم فتنه در بده بستان عملياتي با جبهه خارجي، تاكتيك «موتور روشن با چراغ خاموش» را برگزيد، به اين گزينه رسيده بود كه ولو در ظاهر نبايد در عرصه انتخابات آفتابي شود تا شايد فرصت اجراي استراتژي «تعميق شكاف» ميان طيف هاي گوناگون جبهه اصولگرايي فراهم آيد. مسئوليت متقابل چيست؟ ميدان را خالي از دشمن نديدن و انسجام و اتحاد جبهه را با همه نقد و نظرها پاس داشتن. مردم در اين باره كم نگذاشتند و با درايت به ميدان آمدند و حالا نوبت نخبگان است. در حلقه جنگ رواني به غايت پيچيده خصم نبايد افتاد. فضيلت و مصلحت بزرگتر، همين اتحاد و همدلي است. دور شدن از موضع ابهام و اتهام به سمت صداقت و صراحت به اين اتحاد كمك مي كند؛ همچنان كه اغماض از برخي كم گذاشتن ها، اگر در حوزه اصول و اولويت ها نباشد. البته در اين ميان حساب غلّ و غش و خيانت جداست. «و من يغلل يات بما غلّ يوم القيامه ... هركس خيانت كند، روز قيامت با همان خيانت خود مي آيد، سپس به هركس آنچه را فراهم كرده مي دهند و بر آنها ستم نخواهد رفت» (آل عمران، آيه 161)
قرن ها به سياهي و تباهي و نكبت گذشت تا آفتاب عزت و سيادت در ايران دميد. حالا خيلي ها با نگراني و اميد چشم به ايران دوخته اند. سرنوشت تاريخ را به دست ما سپرده اند تا ريل آن را به سوي كرامت و سعادت انسان بگردانيم.
روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد
حاليا چشم جهاني نگران من و توست
محمد ايماني