کد خبر: ۷۳۹۶۵۵
تاریخ انتشار:
نقش آمریکا در تحولات افغانستان

بحران آفرینی در افغانستان راهبرد آمریکا برای حصول به اهداف تاکتیکی

تحولات در افغانستان که با تسلط طالبان بر این کشور وارد فاز تازه ای شده است هر روز حاوی اخبارهای مختلفی است.

بحران آفرینی در افغانستان راهبرد آمریکا برای حصول به اهداف تاکتیکیگروه بین الملل- مصطفی مطهری: تحولات در افغانستان که با تسلط طالبان بر این کشور وارد فاز تازه ای شده است هر روز حاوی اخبارهای مختلفی است. اینکه طالبان توانست به آسانی بر بخش زیادی از افغانستان به استثنای پنجشیر تسلط پیدا کند به معنای آن نمی تواند باشد که طالبان در زمینه استقرار ساختار سیاسی مورد نظرش نیز بسترهای سرزمینی و انسانی اش فراهم است. در واقع آنچه در این باره حتمی است این می باشد که طالبان به راحتی نمی تواند سازمان سیاسی قدرتش را بر گستره جغرافیایی افغانستان بگستراند و حاکم سازد. بطوریکه در این مسیر با مشکلات و مخالفت های عدیده ای از شبه نظامیان دیگر افغانی مواجه خواهد شد. انفجار در فرودگاه کابل و پذیرش مسئولیت آن از سوی داعش خراسان نمونه ای از این واقعیت میدانی در افغانستان برای طالبان می باشد. در حقیقت اگر تحولات در افغانستان را به چند وجهه تقسیم کنیم یکی از وجوه مهم تحلیل ها در این باره به نقش ارتباطی آمریکا در رابطه با چگونگی و ماهیت اتفاقات در افغانستان بر می گردد. بطوریکه با یک نگاه واقع بینانه می توان این ادعا را داشت که مسلماً آمریکا در شکل گیری شرایط موجود در افغانستان نقش ویژه ای را دارا می باشد.

به گزارش بولتن نیوز، از این رو در این یادداشت تلاش می شود با ذکر فرضیات چندگانه ای در این باره به تحلیل نقش آمریکا در ارتباط با آنچه در افغانستان روی می دهد بپردازیم. با این حال باید تأکید کرد که این فرضیات صرفاً جنبه تحلیلی دارد و اثبات و یا رد و ابطال آنها بستگی شرایط و زمان دارد تا صدقیت و یا عدم صدقیت آنها محرز گردد.

فرضیه اول؛ اعلام تصمیم مبنی بر خروج آمریکا از افغانستان و فراهم شدن بسترهای ظهور قدرتمند طالبان در این کشور، بیش آنکه یک تاکتیک از سوی واشنگتن بر مبنای عدم حضور در افغانستان باشد یک راهبرد کلیدی برای بحران سازی در افغانستان بوده است؛ بطوریکه شرایط را از آرامش نسبی به سمت ناآرامی و آشوب سوق داده است.

فرضیه دوم؛ آمریکا علیرغم ادعای برقراری صلح در افغانستان نشان داده است که منافع خود را از درون بحران در این کشور تحصیل می کند. از این رو با آماده سازی بسترهای آشوب در این کشور و ناامن سازی آن بدنبال تأمین منافع خود از طریق روش مذکور بوده است.

بحران آفرینی در افغانستان راهبرد آمریکا برای حصول به اهداف تاکتیکی

فرضیه سوم؛ انفجار در فرودگاه کابل علیرغم آگاهی واشنگتن از آن اتفاق افتاد و تلفاتی را نیز به همراه داشت. در واقع تحلیل انفجار در فرودگاه کابل پردازش عمق این انفجار و میزان آسیب ها و تلفات آن نیست بلکه پرداختن به میزان نقش و انگیزه ای است که واشنگتن در ذیل بحران سازی در افغانستان دارد. از این رو به نظر می رسد که آمریکا در راستای آنچه در قالب نابه سامانی و ناامنی در افغانستان دنبال می کند روند اتفاقات مذکور را از طریق ارتباط با تروریست های دیگر در افغانستان عملیاتی کرده باشد.

فرضیه چهارم؛ این فرضیه که ادامه فرضیه سوم می باشد از این قرار است که آمریکا با همکاری سرویس های امنیتی غربی همسو با خود تلاش کرده تا فضا را برای کنش گریی های بی حد و ثغور خود در افغانستان بعد اعلام رسمی مبنی بر خروج اش از افغانستان کلید بزند. از این رو در شرایط فعلی ابزار استفاده از شبه نظامیان داعش و فعال سازی آنها را به عنوان منبع خود در این کشور وارد مرحله اجرا کرده است.

در مجموع آنچه در ارتباط با نقش آمریکا در شکل گیری تحولات کنونی در افغانستان قطعی به نظر می رسد تلاش آشکار و پنهانی است که واشنگتن برای مدیریت این تحولات از خود به نمایش می گذارد. بطوریکه تصمیم مبنی بر خروج از افغانستان و حفظ و اعزام نیروهای ویژه جهت حفاظت از سفارت و منافع آمریکا به معنای آن است که واشنگتن تصمیم به تغییر وضعیتش در افغانستان گرفته است؛ به عبارت بهتر اینکه واشنگتن با سیاست کنش انتخابی و گزیننشی و اقدامات مبتنی بر رویکردهای تاکتیکی روند بحران آفرینی در افغانستان را کلید زده است. و این بدان معناست که آمریکا هرگز حاضر نخواهد شد از افغانستان بطور کامل خارج شود و با تغییر در نقش آفرینی هایش به سمت تغییر از راهبردها به سمت تاکتیک ها با قابلیت زود بازده سازی اهداف و برنامه هایش گام برداشته است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین