گروه سیاسی- محمدرضا اسلامی در یادداشتی نوشت: در آن سالهایی که بحث ممنوعیت/ساماندهی/صیانت از «ویدئو» مطرح بود و «فیلمِ ویدئو» لای پتو جابجا می شد و "ممنوع" بود، شهید آوینی شدیدا آن رویکرد را محکوم می کرد و مثلا در یادداشتی درباره فرزندِ یکی از سران حزب الله چنین می نویسد:
به گزارش بولتن نیوز، «من در باکو، در منزل یکی از سران حزب الله، نوارهای ویدیوئی تشییع پیکر حضرت امام، خطبه های خطبای جمعه و مبلّغان مذهبی، فیلمهای مربوط به انقلاب اسلامی در مراحل متعدد مبارزه و پیروزی... و بالاخره از قیام مردم باکو در ژانویه 1990 و سرکوب آنان به وسیله ارتش شوروی را دیدم. در طول مدتی که صاحبخانه نوارها را به ما نشان می داد، پسر هفت هشت ساله او، با ایما و اشاره و حتی اِعمال فشارهای بچه گانه، از پدرش چیزی می خواست که ما نمی دانستیم و در نمی یافتیم و بالا خره معلوممان شد که اصرارهای شگفت آور آن بچه به خاطر چیست: فیلمی از سه کودک چینی قهرمان جودو که ماجراهایی چون بروس لی را از سر می گذراندند و از همه آنها پیروز بیرون می آمدند. پدر تسلیم شد و ناگزیر گردن به خواهش فرزند گذاشت و ما او را در حالی رها کردیم که محو تماشای قهرمانیهای آن سه پسر بچه بود!»
آنهایی که امروز درباره طرح #صیانت از اینترنت و فیلتر کردن اینستاگرام و تلگرام و .."گرام" های دیگر سخن می گویند، فردا فرزندِ خودشان در حال تهیه فیلترشکن برای دسترسی به اینستاگرام و... خواهد بود.
آوینی در مقالاتش به تندی به این «نوع نگاه» انتقاد می کرد و حتی به چند قدم دورتر اشاره می کرد که: «اگر امروز ویدئو را ممنوع کردید، فردا "ماهواره" را چطور می خواهید ممنوع کنید؟»
در آن سالها، جسارتِ زیادی می خواست که کسی درباره #ماهواره (ای که هنوز نیامده بود)، آنگونه به صراحت و شجاعت سخن بگوید، ولی #آوینی می نوشت:
«حالا که حتی در یک شهر مذهبی مثل کاشان حدّاقل پنج دستگاه ویدئو (منظور پنج برند تولید کننده دستگاه ویدئو است) وجود دارد و قیمت آن هم، همطراز با سایر وسایل برقی مجاز است و کرایه نوار حتی از ماست پاستوریزه(!) هم ارزانتر است، درست آن است که بگوییم ویدئو تکلیفِ ما را روشن کرده است و چند وقت دیگر #ماهواره تکلیف ما را روشن خواهد کرد!”»
صیانت یا روشن کردنِ تکلیف؟
مباحثی که شهید آوینی در خصوص «تکلیف را روشن کردن» دارد (پس از گذشت این سالها) حیرت آور است. سوال اینجاست که چگونه ما هنوز مشابهِ زمان آوینی فکر می کنیم؟ این یادداشت آوینی را (که در قالب محاوره بین 2 نفر نوشته) با هم بخوانیم:
گفتم: خدا را شکر که تکلیفِ ویدئو را هم روشن کردیم. نگاهی از سر تعجب آمیخته با تمسخر کرد و پرسید: شما روشن کردید؟
پرسیدم: مگر جز این است؟
جواب داد: ببین دوست من! اگر هم این طور باشد که تو میگویی، هر چند من تردید دارم، اما باز هم باید گفت که ویدئو تکلیفِ خودش را روشن کرده است.
از نگاهم دریافت که باید روشنتر حرف بزند. گفت: این ویدئوست که تکلیف ما را روشن کرده است، نه ما تکلیف آن را. مگر ما میتوانستیم تصمیم دیگری جز این اتخاذ کنیم؟
پرسیدم: مگر نمیتوانستیم؟
جواب داد: “نه! ..ببین! اگر ما میتوانستیم #دیواری اختراع کنیم که جلوی ورود ویدئو را به کشور بگیرد و آنگاه چنین حکمی صادر میکردیم (که الآن کرده ایم)، درست بود که بگوییم تکلیفِ ویدئو را ما روشن کرده ایم.
اما چنین نیست؛ ویدئو رسانه ای است که از هر مرزی عبور میکند و به هر جا که #تمدن امروز رفته است، وارد میشود و هیچ راهی هم برای #ممانعت وجود ندارد. شاهد مثالش هم کشور خودمان. از تو میپرسم: اگر چنین میشد که بتوان برنامه های ماهواره ها را با همین آنتن معمولی تلویزیون گرفت، ما چه میگفتیم؟ آیا درست بود که بگوییم: خوب! تکلیف ماهواره ها را روشن کردیم؟…نه! “
و بعد نـاگهان مثل آنکه چیـزی به ذهنش خطور کـرده بـاشد، گفت: “شازده کـوچولو را خوانده ای؟”
گفتم: “آره”
گفت: “حکایت ما، حکایت آن پادشاه است که شازده کوچولو در ستاره اول دید. پادشاه فرمانهای عاقلانه ای میداد؛ چرا که علاقمند بود که فرمانهایش اجرا شود. مثلاً وقتی شازده کوچولو می پرسید: اجازه هست بنشینم؟ پادشاه میگفت:به تو فرمان میدهم که بنشینی! و یا وقتی شازده کوچولو از شدّت خستگی خمیازه میکشید، به او فرمان میداد که حتماً خمیازه بکشد و رودربایستی نکند! و چون شازده کوچولو میگفت: دیگر خمیازه ام نمیآید، پادشاه فرمان میداد که: خُب! حالا که اینطور است به تو فرمان می دهم گاهی خمیازه بکشی و گاهی هم نکشی…”
گفتم: “عجب کتاب خوبی است این شازده کوچولو! “زمین انسانها” را هم خوانده ای؟”
خندید و گفت: میخواهی از تبعات قبول واقعیت فرار کنی؟ چه من زمین انسانها را خوانده باشم و چه نخوانده باشم، #ماهواره دارد می آید…
«راه حق راهی است که اگر با اختیار انتخاب نشود بی فایده است»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
بگویید گذاشتید از کره شمالی برایتان جهنم بتراشند تا حالا جرات نکنبد از تجربه موفق آن کشور برای کنترل تکنولوژی وارداتی استفاده کنید.