گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:مشهور ترين نقل، در تاريخ ولادت سیدالساجدین، زين العابدين امام سجاد علیه السلام اين است كه آن حضرت در روز پنجشنبه، پنجم شعبان المعظم سال ٣٨ هجرى قمرى ديده به جهان گشوده است.همه منابع حديثى و روايى ، به اتفاق ، زادگاه امام سجاد علیه السلام را مدينه دانسته اند.
به گزارش بولتن نیوز، القاب آن گرامى چنين است:
زين العابدين، سيدالعابدين، سیدالساجدین، سجاد، ذوالثفنات، قدوه الزاهدين، سيد المتقين، امام المؤمنين، زين الصالحين، منار القانتين، الزكى، الامين، و سيد المجتهدين.
مشهورترين القاب آن حضرت ، سجاد و زين العابدين مى باشد.
پدر و مادر
پدر ارجمند امام سجاد عليه السلام: امام حسين بن على عليه السلام سيد الشهداء عليه السلام مى باشد.
برخى زين العابدين را بزرگترين فرزند حسين بن على عليه السلام دانسته اند ولى از بيشتر منابع تاريخى چنين استفاده مى شود كه على اكبر، شهيد كربلا بزرگترين پسر خانواده بوده است و امام سجاد عليه السلام از وى سن كمترى داشته است و بر اين اساس زين العابدين علیه السلام را على اوسط ناميده اند. مادر بزرگوار آن حضرت، شهر بان، دختر يزدگرد آخرين شاه ساسانى مى باشد. وى طى فتوحات شهرهاى ايران به دست مسلمانان اسير گشت و از ايران به مدينه برده شد و در پرتو حمايت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام آزاد گرديد، به همسرى حسين بن على عليه السلام در آمد و افتخار يافت تا مادر امام زين العابدين عليه السلام باشد و نه امام معصوم از نسل او پديد آمد.
مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام على درباره او به فرزندش حسين عليه السلام سفارش فرمود: از همسرت شهر بانو خوب محافظت و نگاهدارى كن و به او نيكى نما، چرا که اين بانو در آينده اى نزديك براى تو فرزندى خواهد آورد كه بهترين اهل زمين خواهد بود.
دو کرامت از منابع اهل سنت؛
این کرامت، به زمان اسارت امام سجاد علیه السلام در زندان خلیفه مربوط می شود. ابونعیم اصفهانی چنین نقل میکند:
ابن شهاب زهری گوید وقتی عبدالملک دستور داده بود علی بن الحسین علیه السلام را از مدینه به شام بیاورند، من آنجا بودم. ایشان را با زنجیری آهنی بسته و گروهی را برای نگهبانی ایشان گماشته بودند. من از آنها اجازه خواستم که با امام زین العابدین علیه السلام ملاقات نموده و وداع نمایم. اجازه دادند. وقتی خدمتش رسیدم مشاهده کردم ایشان زیرخیمهای بود و پاها و دستهایش را در غل و زنجیر بسته بوداند، گریهام گرفت؛ گفتم کاش من به جای شما بودم و شما از این رنج آسوده بودی. فرمودند؛
زهری خیال میکنی این غل و زنجیر آویخته به گردنم مرا میآزارد؟
اگر بخواهم میتوانم این غل و زنجیرها را از دست و پای خود بگشایم، گرچه تو و غیر تو از دیدن این منظره منقلب میشوید ولی این غل و زنجیر مرا به یاد عذاب خدا میاندازد. در این هنگام، دست و پای خود را از زنجیر گشود و فرمود؛
زهری من بیشتر از دو منزل دیگر تا مدینه با اینها نخواهم بود.
زهری گفت چهار شب بعد، نگهبانان به مدینه برگشتند و به جستجوی زین العابدین، سیدالساجدین علیهالسلام پرداختند اما از او خبری نبود. من نیز از آنها پرسیدم که آن آقا چه شد؟ یکی از آنها گفت ما خیال میکنیم جن به همراه او بود. هر وقت پیاده میشدیم همه ما اطرافش را میگرفتیم و کاملاً مراقبش بودیم یک روز صبح از او جز مشتی غل و زنجیر ندیدیم. بعد از این جریان، من پیش عبدالملک رفتم حال علی بن الحسین علیهالسلام را از من پرسید. جریان را برایش نقل کردم. گفت همان روزی که نگهبانان او را از دست دادند پیش من آمد و گفت مرا با تو چه کار؟
گفتم: پیش من بمان. گفت: علاقه به این کار ندارم و از پیش من رفت. به خدا سوگند از دیدن او پیکرم را وحشت فرا گرفته بود. زهری گفت به عبدالملک گفتم علی بن الحسین علیه السلام آن طوری که تو خیال میکنی نیست(در فکر بدست آوردن خلافت نیست) او بکار خویش مشغول است. عبدالملک گفت چه خوب است کاری که او بدان مشغول است.(۱)(۲)
امام سجاد علیهالسّلام و ناله گنجشگان
ابونعیم روایتی را نقل میکند که بر اساس آن، امام سجاد (علیهالسّلام) از ناله گنجشگانی که دورش میچرخیدند خبر می دهد:
ابوحمزه ثمالی میگوید: نزد امام سجاد علیهالسّلام بودم. گنجشکانی اطراف ایشان پرواز میکردند و سر و صدا میکردند. فرمود: ای ابوحمزه میدانی این گنجشکها چه گویند؟ گفتم: نه. فرمود: خدا عزوجل را تقدیس میکنند و از او غذای روزانه خود را طلب میکنند. »(۳)
ثروتمند شدن فقیری با دو قرص نان امام سجاد علیهالسّلام
«زهری گوید: خدمت امام سیدالساجدین، زین العابدین علیهالسّلام بودم که یکی از اصحابش نزد آن حضرت آمد و امام به او فرمود: ای مرد چه وضعی داری؟ عرضکرد: یابن رسول الله من امروز چهارصد اشرفی قرض دارم و نان خور زیادی دارم و چیزی ندارم برای آنها ببرم. امام به شدت گریه کرد. عرضکردم: چرا گریه میکنی؟ فرمود: آیا گریه برای غیر مصیبت و بلاهاست؟ (گریه برای مصائب و محنتهای بزرگ است). گفتند: این چنین است. فرمود: چه محنت و مصیبت بر مؤمن آزاد از این سختتر که برادر خود را محتاج بیند و نتواند به او کمک کند و او را فقیر بیند و نتواند علاج آن بکند. زهری گوید: مجلس بهم خورد و یکی از مخالفان که بر امام طعن میزد و می گفت: از اینها تعجب است که یک بار ادعا میکنند آسمان و زمین و هر چیزی فرمانبر آنها است و خدا هر خواست آنها را اجابت کند و بار دیگر، نسبت به اصلاح حال خواص خودشان، اعتراف به درماندگی میکنند.
این خبر به آن مرد گرفتار رسید و آمد نزد امام سجاد علیه السلام و عرض کرد: یابن رسول الله از فلانی به من خبر رسیده که چنین و چنان گفته و این گفته او از گرفتاری خودم بر من سختتر است. امام فرمود: خدا اجازه رفع گرفتاریت را داده است. ای فلانه (خطاب به یکی از کنیزها)، افطاری و سحری مرا بیاور. دو قرص نان آورد. امام به آن مرد فرمود: اینها را بگیر که جز آنها چیزی نداریم. خدا به وسیله آنها از تو رفع گرفتاری کند و مال بسیاری به تو میرساند. آن مرد آن دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت و نمیدانست چه کند. در اندیشه قرض سنگین و بدی وضع عیالش بود و شیطان به او وسوسه میکرد که این دو قرص نان چطور حوائجت را برطرف میکند؟
به ماهی فروشی رسید که ماهی او خشک شده بود. به او گفت: این ماهی تو خشک است، این قرص نان من هم خشک است، میل داری این ماهی خشک شدهات را به این قرص نان خشک من بدهی؟ گفت: آری. ماهی را به او داد و قرص نان او را گرفت. باز به مرد نمک فروشی که نمک او را نمیخریدند برخورد کرد و به او گفت:
این نمکت را که از تو نمیخرند...
به من میدهی و در مقابل، این قرص نان را بگیری؟ گفت: آری. نمک را از او گرفت و با ماهی آورد و با خود گفت این ماهی را با آن نمک اصلاح میکنم. چون شکم ماهی را شکافت دو لؤلؤ فاخر در آن یافت و خدا را حمد گفت.
در این میان که خوشحال بود، در خانه او را زدند. آمد ببیند پشت در خانه چه کسی است. دید صاحبان ماهی و نمک هر دو آمدند و هر کدام میگویند: ای بنده خدا، ما و عیال ما هر چه کوشش کردیم دندان ما به این قرص نان تو کار نکرد (نتوانستم نان را بخوریم) و گمان کردیم که تو از بدحالی و فقر این نان را میخوری و آن را به تو برگرداندیم و آنچه هم به تو دادیم بر تو حلال کردیم آن دو قرص نان را گرفت. چون آن دو نفر برگشتند، باز در خانه او را زدند که فرستاده امام بود. وارد شد و گفت: امام میفرماید خدا به تو گشایش داد، طعام ما را باز ده که جز ما کسی آن را نخورد.
آن مرد؛ آن دو لؤلؤ را به بهای بسیاری فروخت و قرضش را ادا کرد و وضع زندگیش خوب شد.
یکی از مخالفین گفت: ببین تفاوت تا کجا است؛ در عین حالی که علی بن الحسین علیهالسّلام توانا برفع فقر خود نیست، او را به این ثروت بسیار رسانید و این چگونه میشود و چگونه کسی که از رفع فقر خود ناتوانست به این ثروت بی نهایت تواناست.
امام سجاد علیه السلام فرمود: قریش هم به پیغمبر همین اعتراض را داشتند و میگفتند: کسی که نمیتواند از مکه تا مدینه را جز در دوازده روز برود (چنان که به هنگام هجرت او نیز چنین بود)، چگونه در یک شب از مکه به بیت المقدس میرود و برمیگردد. سپس علی بن الحسین علیهالسّلام فرمود: اینها غافلند از کار خدا و دوستان خدا.
به مقامهای بلند نمیتوان رسید مگر با تسلیم در مقابل خدا و ترک اظهار نظر و رضا به آنچه او صلاح میداند. دوستان خدا صبر میکنند بر گرفتاریها و ناراحتیها بطوری که دیگران چنین صبری ندارند و خداوند در مقابل این شکیبائی آنها را به تمام آرزوهایشان میرساند. با وجود این، آنها جز خواسته خدا را نمیخواهند.»(۴)
در مناقب ابن شهر آشوب از طریق امام باقر علیهالسّلام کرامتی از امام سجاد علیهالسّلام در خصوص ثروتمند شدن خادم امام نقل شدهاست:
«ابوخالد کابلی روزگاری از عمرش خادم امام سیدالساجدین، زین العابدین علیه السلام بود.
بعد از مدتی تصمیم گرفت به پیش خانواده خود برگردد. نزد امام آمده و از شدت اشتیاقش (دلتنگی) نسبت به پدر و مادرش ناله کرد. امام فرمود: ای ابوخالد فردا مردی از اهل شام میآید که منزلت و مال فراوان دارد در حالی که از اهل زمین (شاید مراد جن است) به دخترش پیشامد و آسیبی رسیده و دنبال طبیبی هستند که او را درمان کند. وقتی شنیدی که آمده، نزدش برو و بگو من او را به مزدی برابر دیه او که ده هزار درهم است، درمان میکنم. اما به آنها دلگرم نشو که آنچه به دنبالش هستی به تو خواهند داد. صبح فردا آن مرد و همراهانش آمدند. وی از بزرگان اهل شام در جاه و مال بود. کسی گفت: طبیبی نیست که دختر این مرد را درمان کند؟ ابوخالد گفت من او را در برابر ده هزار درهم درمان میکنم و اگر بپردازید شرط میکنم که دیگر درد او برنگردد. با او قرار گذاشتند ده هزار درهمش بدهند. او نزد امام علیهالسّلام آمد و گزارش داد. امام فرمود: من میدانم آنها نسبت به تو خدعه میکنند و حق تو را نمیپردازند. ای ابوخالد، برو و گوش چپ آن دختر را بگیر و بگو: ای خبیث، علی بن الحسین علیهالسّلام به تو فرمان میدهد از این دختر بیرون بشو و به بدن او برنگرد. ابوخالد فرمان را انجام داد و او هم بیرون رفت و دختر به هوش آمد. ابوخالد وجه قرارداد را درخواست کرد اما به او ندادند. خالد با حالت اندوه برگشت. امام فرمود: چرا غمگین هستی، مگر به تو نگفتم نسبت به تو خدعه میکنند. آنها را رها کن که البته دوباره به تو مراجعه میکنند. چون تو را دیدار کردند بگو: من او را درمان نکنم تا مال را به دست علی بن الحسین علیهالسّلام بسپارید.
آنها نزد ابی خالد برگشتند و درخواست درمان کردند و او هم گفت: من درمانش نکنم تا وجه را به دست علی بن الحسین علیهالسّلام بسپارید که مورد اعتماد من و شما است. آنها پذیرفتند و پول را به دست امام سجاد علیهالسّلام سپردند. و ابوخالد نزد دختر آمد و گوش چپش را گرفت و گفت: ای خبیث، علی بن الحسین علیهالسّلام میفرماید: از این دختر برون شو و جز از راه خوبی به او نپرداز که اگر برگردی تو را با آتش فروزان خدا بسوزانم؛ آتشی که بر دلها نشیند و از او برآید.
امام زین العابدین علیه السلام آن مال را به ابوخالد داد و به شهر خود رفت.»(۵)
طبری کرامتی از امام سجاد علیهالسلام در خصوص ارتزاق از یک درهم و یک قرص نان به مدت چهل سال نقل کرده است:
سلیمان گوید امام سجاد علیهالسّلام را ملاقات کرده و به ایشان گفتم: ای فرزند رسول خدا(ص) من مسکین هستم. امام سیدالساجدین، زین العابدین به من یک درهم و یک قرص نان داد و من و عیالم از آن نان و درهم چهل سال خوردیم.»(۶)
مجلسی در بحارالانوار کرامتی از امام سجاد علیهالسلام نقل کرده است که بر اساس آن، ردای امام در مقابل عبدالملک پر از مروارید گردیدهاست:
«امام باقر علیهالسّلام فرمود: روزی عبدالملک بن مروان در خانه خدا طواف میکرد و پدرم در پیشاپیش او طواف خود را انجام میداد و به او توجهی نداشت. و عبدالملک هم او را نمیشناخت. عبدالملک گفت: این شخص کیست که در مقابل ما طواف میکند و به ما توجهی نمیکند؟ گفتند: این شخص؛ علی بن حسین علیهالسلام است. پس به جایگاه خود رفته و نشست و گفت: او را نزد من آورید. حضرت را آوردند. عبدالملک گفت: ای علی بن حسین! من که قاتل پدرت نیستم چرا نزد من نمیآیی؟ امام فرمود: قاتل پدرم دنیا را از پدرم گرفت ولی پدرم آخرت او را خراب کرد. اگر تو نیز دوست داری چنین شوی پس باش. عبدالملک گفت: هرگز، ولی نزد ما بیا تا از دنیای ما بهره ببری! حضرت نشست و ردای خود را گشود و دعا کرد:
«خدایا! حرمتی که دوستانت نزد تو دارند را نشان بده». در این هنگام، ردای حضرت پر از مرواریدهای درخشان شد که شعاع نورشان، دیدگان را خیره میکرد. حضرت خطاب به عبدالملک فرمود: کسی که چنین حرمتی نزد خدا دارد چه نیازی به دنیای تو دارد؟!
سپس فرمود: خدایا! اینها را بگیر که من احتیاجی به آنها ندارم.»(۷)
این کرامت، صحبت کردن امام با آهو است و محمد بن حسن صفار آن را از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند:
«از حمران نقل میکند که امام سجاد (علیهالسّلام) با گروهی از یارانش نشسته بود که ماده آهوئی نزد ایشان آمد و دمش را تکان داد و دستهایش را بر زمین زد. امام فرمود: میدانید این ماده آهو چه میگوید؟ گفتند: نه. فرمود: او گمان میکند که فلان بن فلان (مردی از قریش) امروز بچه او را شکار کرده و همانا آمده تا من از او بخواهم بچهاش را پیش او ببرم تا شیرش دهد. آنگاه آن حضرت به یارانش فرمود: بلند شوید و همه برخاستند و نزد آن شکارچی آمدند و او بیرون آمد و به امام زین العابدین، سیدالساجدین علیهالسّلام گفت: پدر و مادرم قربانت برای چه چیزی اینجا آمدی؟ فرمود: به حق خودم بر تو از تو میخواهم بچه آهوئی که امروز شکار کردی بیرون بیاوری! شکارچی بچه آهو را بیرون آورد و نزد مادرش گذاشت تا آن را شیر داد آن گاه امام سجاد علیه السلام فرمود: فلانی از تو در خواست میکنم که بچه آهو را به ما ببخشی. گفت: همین کار را کردم و آن را به سوی مادر آهو رها کرد. و آن آهو پوزه خود را برزمین زد و دم تکان داد. امام سیدالساجدین، زین العابدین علیه السلام فرمود: میدانید چه گفت؟ گفتند: نه. فرمود: گفت: خدا هر غائبی را بشما برگرداند و علی بن الحسین علیه السلام را بیامرزد چنانچه بچهام را به من برگرداند.»(۸)
دعای امام سجاد برای رفع گرسنگی
حضرت سیدالساجدین، زین العابدین امام سجاد علیه السلام به فرزندش امام باقر علیه السلام فرموده است: از رفاقت با احمق بپرهیز، چرا که او هر چه اراده می کند به نفع تو قدمی بردارد، ولی بر اثر حمق و نافهمی مایه زیان و ضررت می شود.
طاووس نمانی نقل می کند که سالی به حج رفتم. می خواستم سعی صفا و مروه را به جا آورم وقتی به کوه صفا رفتم جوانی را دیدم که لباس های کهنه پوشیده و آثار زهد و تقوی در چهره ی او آشکار بود. وقتی روی کوه صفا آمد و چشمش به کعبه افتاد رو به آسمان کرد و گفت: أنا عریان کما تری و أنا جائع کما تری. فما تری فیما تری یا من یری و لا یری. وقتی این عبارات را از آن جوان شنیدم لرزه بر اعضای من افتاد و دیدم از آسمان طبقی فرود آمد که دو برد بر روی آن بود و میوه هایی که مانند آنها را ندیده بودم نیز روی طبق بود. طبق در نزد آن جوان آمد و آن جوان به من نگاه کرد و گفت: ای طاووس: گفتم: لبیک یا سیدی. تعجبم بیشتر شد از این که او مرا می شناسد. فرمود تو این لباس ها را می خواهی: گفتم: به لباس ها نیازی ندارم اما آنچه در طبق است را می خواهم. آن جوان مقداری از آن میوه ها را به من داد آنها را به یک طرف لباس احرام خود بستم سپس حضرت آن دو برد را برداشت و به عنوان احرام بست و لباس های کهنه خود را صدقه داد و به طرف کوه مروه حرکت کرد در حالی که می گفت:
« رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انک أنت الأعز الاکرم »
و من به دنبال او می رفتم. ازدحام جمعیت بین من و او جدایی انداخت به یکی از صالحان برخورد کردم از او راجع به آن جوان سؤال کردم گفت: وای بر تو ای طاووس او را نمی شناسی؟
او زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام است و من در فراق او بودم و حسرت می خوردم تا این که مجددا خدمت حضرت رسیدم و بسیار از محضر او بهره بردم.(٩)
رضای امام سجاد علیه السلام به مقدرات الهى
در كتاب دعوات راوندى، از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه امام سجّاد عليه السّلام مى فرمود: «به بيمارى سختى گرفتار شدم، پدرم به من فرمود: «چگونه ای ؟». عرض كردم:
«ميل دارم به گونه اى باشم كه در برابر خواسته هاى تدبيرشده خدا براى من، خواسته ديگرى نداشته باشم».
پدرم فرمود:
احسنت ضاهيت ابراهيم الخليل
«احسن و آفرين، كه شباهت به ابراهيم خليل عليه السّلام پيدا كرده اى».
آنجا كه جبرئيل به ابراهيم عليه السّلام گفت: «آيا حاجتى دارى؟». ابراهيم عليه السّلام در پاسخ گفت:
لا اَقْتَرِحُ عَلی رَبّی، بَلْ حَسْبِیَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلِ؛
«در برابر مقدّرات پروردگارم، چيز ديگرى درخواست نمى كنم، بلكه خدا مرا كفايت مى كند، و او پشتيبان نيكى است»(١٠)
نصب حجر الاسود توسط امام سجاد علیه السلام
وقتى كه حجّاج بن يوسف در جنگ با عبد اللَّه بن زبير، خانه كعبه را خراب كرد، پس از جنگ كه خانه را تعمير كردند، هنگامى كه خواستند دوباره حجر الأسود را بر جاى خود نصب كنند، هر عالم يا قاضى و يا زاهدى كه آن را نصب مىنمود، متزلزل مىشد و برقرار نمىماند. تا اينكه حضرت سیدالساجدین، زین العابدین امام سجاد عليه السّلام پيش آمد و حجر الأسود را از دست آنها گرفت و با نام خدا آن را در جايش گذاشت و مستقر گرديد و مردم تكبير گفتند.(١١)
فرزدق نيز در شعرش به همين اشاره دارد كه مىگويد:
يكاد يمسكه عرفان راحته
ركن الحطيم اذا ما جاء يستلم.
بحارالانوار،۴۶/٣٢،حدیث٢۵»
فرو بردن خشم توسط امام سجاد علیه السلام
روزى امام سجّاد، حضرت زين العابدين، سیدالساجدین عليه السّلام در جمع عدّه اى از دوستان و ياران خود نشسته بود، كه يكى از خويشان آن حضرت، به نام حسن بن حسن وارد شد.
و چون نزديك حضرت قرار گرفت، زبان به دشنام و بدگويى به آن حضرت باز كرد؛ و امام زین العابدین عليه السّلام سكوت نمود و هيچ عكس العملى در مقابل آن مرد بى خرد نشان نداد.
تا آن كه آن مرد بد زبان آنچه خواست به حضرت سجاد علیه السلام گفت و سپس از مجلس بيرون رفت.
آنگاه ، امام زین العابدین، سیدالساجدین عليه السّلام به حاضرين در جلسه خطاب نمود و فرمود: دوست دارم هر كه مايل باشد با يكديگر نزد آن مرد برويم تا پاسخ مرا در مقابل بد رفتارى او بشنود.
افراد گفتند: يابن رسول اللّه! ما همگى دوست داريم كه همراه شما باشيم و آنچه لازم باشد به او بگوييم و از شما حمايت كنيم.
سپس حضرت كفش هاى خود را پوشيد و به همراه دوستان خود حركت كرد و آنها را با اين آيه شريفه قرآن نصيحت نمود:
« وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ »(١٢)
و با اين سخن دلنشين ، همراهان فهميدند كه حضرت با آن مرد برخورد خوبى خواهد داشت.
وقتى به منزل آن مرد رسيدند، حضرت يكى از همراهان را صدا كرد و فرمود: به او بگوئيد كه؛
علىّ بن الحسين آمده است.
چون مرد بد زبان شنيد كه آن حضرت درب منزل او آمده است، با خود گفت: او آمده است تا تلافى كند و جسارت هاى مرا پاسخ گويد.
پس هنگامى كه آن مرد درب خانه را گشود و از خانه خارج گشت، حضرت زین العابدین علیه السلام به او فرمود: اى برادر! تو نزد من آمدى و به من نسبت هائى دادى و چنين و چنان گفتى، اگر آنچه را كه به من نسبت دادى در من وجود دارد، پس از خداوند متعال مى خواهم كه مرا بيامرزد.
و اگر آنچه را كه گفتى، در من نيست و تهمت بوده باشد از خداوند مى خواهم كه تو را بيامرزد.
چون آن مرد چنين اخلاق حسنه اى را از امام زين العابدين عليه السّلام مشاهده كرد، حضرت را در آغوش گرفته و بوسيد و ضمن عذرخواهى، گفت: اى سرورم! آنچه را كه به شما گفتم، تهمت بود و من خود سزاوار آن حرفها هستم ، مرا ببخش.(١٣)
منابع؛
١- اصبهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۳، ص۱۳۵.
٢- ابن عساکر الدمشقی، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۳۷۲.
٣- اصبهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۳، ص۱۴۰.
۴- ابن بابویه، محمد بن علی، الامالی، ص۵۳۷.
۵- ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۸۶.
۶- طبری صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۲۰۰.
٧- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۲۰.
٨- صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۷۲.
٩- معجزات امام سجاد، حبیب الله اکبرپور، نشر الف؛ چاپ دوم تابستان ١٣٨٣؛ دانشنامه امام سجاد علیه السلام : ج ١ ص ۴٨۵.
١٠- نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، حضرت شیخ عباس قمی، ص ١۶٧.
١١- جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام (ترجمه الخرائج و الجرائج)، سعید بن هبه الله، قطب الدین راوندی، غلامحسن محرمی،
دفتر انتشارات اسلامی،قم :١٣٧٨، ص ٢٠٩.
١٢- سوره آل عمران : آيه ١٣۴.
١٣- ارشاد شيخ مفيد: ص ١۴۵؛ اعيان الشّيعة :ج ١، ص ۴٣٣.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
در دیـده تجلای خدا باد مبارک
این عید مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک
جان در بدن عالم ایجاد مبارک
آمد به جهان حضرت سجاد، مبارک
خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی نوری جلی داد
حسین بن علی چشم تو روشن
که امشب بر تو ذات حق علی داد
شب وجد امـام عالـمین است
که میلاد علی بن الحسین است
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد
عیدتون مبارک
میلاد سرورم امام سجاد(ع) را خدمت تون تبریک می گویم
پیشاپیش عید نوروز برشما و خانواده محترم تون بخیر و خوشی
موفق باشین
کامل بودن دین مسلمان را از اینها می توان شناخت :
1⃣ بیهوده گویی نکند
2⃣ کمتر جر و بحث می کند
3⃣ بردبار و شکیبا ست
4⃣ خوش اخلاق است
کافی ج 2 ص 2
سجاد اهلبیت محمد خوش آمدی
ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند...
و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود.
و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند...
پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود...
برای شادی اونهایی که چشمشون به دستان ماست که براشون هدیه ای بفرستیم ، بخوانیم فاتحه مع الصلوات
أنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللّه ِ مَنزِلَةٌ يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهداءِ يَومَ القيامَةِ
عبّاس را نزد خداوند منزلتى است كه در روز قيامت همه #شهيدان بر آن رشك مى برند.
بحار الأنوار ، ج 22 ، ص 274
پسر خامس اصحاب کسا میآید
مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا
صف ببندید که مولای شما میآید
فرارسیدن ولادت با سعادت امام سجاد مبارک
در بهشت وا مى گردد
هر درد نگفتنى دوا مى گردد
از يمن ولادت امام سجاد(ع)
حاجات دل خسته روا مى گردد
میلاد امام
سجاد علیه السلام مبارک
عیدتون مبارک
و همگـی حاجت روا
که قدومت مبارک است
میلاد توست
شأن نزول تبارک است
تا زین العابدین
به دو عالم امام ماست
دنیا و آخرت
ز ولایش به کام ماست
میلاد
امام سجّاد علیه السلام مبارک
ولادت با سعادت امام حسین(علیه السلام) وبرادر باوفایش سقای کربلا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام وفرزند برومندش سید الساجدین حضرت علی بن الحسین علیه السلام
بر همه ی شما عزیزان مبارک باد
قدم به ساحت جهان زدند
٣هم قدم ٣هم قسم ٣هم
سخن
٣ هم نشین ٣همسفر ٣هم هدف
٣هم نظر ٣ بی قرین ٣دلربا
٣ جان به كف ٣هم ندا ٣
نازنین...
" یكی پدر،یكی پسر،یكی عموی مه جبین "
میلاد
سه پرچمدار حریم ولایت و اعیاد شعبانیه بر همگان مبارک باد
پسر خامس اصحاب کسا میآید
مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا
صف ببندید که مولای شما میآید
فرارسیدن ولادت با سعادت امام سجاد علیهالسلام
شوری در زمین است
شب میلاد زین العابدین است
می آید تا دهد نوری به عالم
همان که مقتدای ساجدین است
میلاد سید الساجدین،
حضرت علی ابن الحسین (ع)
بر تمامی عاشقان
اهل بیت مبارک باد
مولای عابدین صلوات
برای سرور و
سالار ساجدین صلوات
برای سید
سجاد آن امام همام
که هست رهبر و
سردار صابرین صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
سیدالساجدین خوش آمد
به فرزند زهرا نور عین آمده
جهان را امام العالمین آمده
میلاد علی بن الحسین آمده
روح قرآن و دین خوش آمد
شافع عصیان به روز واپسین آمد پدید
میلاد امام زین العابدین(ع) مبارک باد
جمالی منجلی نوری جلی داد
حسین بن علی چشم تو روشن
که امشب بر تو ذات حق علی داد
شب وجد امام عالمین است
که میلاد علی بن الحسین است
ولادت با سعادت امام سجاد (ع) مبارک باد
السلام ای هم قبیله با دل افتاده ها
السلام ای رنج دیده در زمین کربلا
السلام ای دل بریده از همه دلداده ها
روز میلاد امام زین العابدین (ع) مبارک
ماجرای یک مادر مسیحی که نام فرزندش را زینالعابدین گذاشت!
میلاد امام سجاد(ع) مبارک.
صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
آخرين سفارش حضرت خضر به حضرت موسى اين بود كه هرگز كسى را به سبب گناهش ملامت و سرزنش نكن.
بیت الولا گردیده گلشن
حق بر حسینت یک
دسته گل داد
آمد به دنیا امام سجّاد
میلاد امام
زین العابدین(ع) مبارک باد
با بانگ مناجات و دعا مىآيد
ميلاد عبادت است يعنى سجاد
از سوى خدا به سوى ما مىآيد
ولادت باسعادت حضرت
امام سجاد علیه السلام مبارک باد
آخرین جمعہ سال است،بیاآقاجان
حالمان روبہ زوال رفت،بیاآقاجان
من غزل هابہ یادتوفراوان دارم
ڪہ پرازدردوملال است،بیا آقاجان
السَّلام عَلَيْكَ يَا أبا صالح المهدی عج
پینۀ پیشانی تـو تاج توست
خیل ملائک همه ی شاگرد تـو
غرقِ طواف اند همه ی گرد تـو
مست دعای تـو شده جبرئیل
تشنۀ لبهات شده سلسبیل
زنده بـه پیغام تـو شد کربلا
وارث وپیغمبر خون خدا
پیشاپیش عیدتان ۱۴۰۰مبارک
امان سجاد (ع) نگهدارتان
این پسر مرآت حُسن پیغمبر است
زبانش ذوالفقار دست حیدر است
این پسر بر حسین، حسین دیگر است
نجل حبل المتین خوش آمد
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد
شعبان ماه من است. هر که ماه مرا روزه بدارد ، روز قیامت شفیع او خواهم بود.
خدایا؛ چه بسیار گناهانی که کسب کردیم و چه خطاهایی که مرتکب شدیم.
عطر نفس بقیت الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین (ع)
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
چقدر زیبا بود
الهی خدا دل خوش به همه عزیزان بدهد
ولادت با سعادت امام حسین(علیه السلام) وبرادر باوفایش سقای کربلا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام وفرزند برومندش سید الساجدین حضرت علی بن الحسین علیه السلام
بر همه ی شما عزیزان مبارک باد
قدم به ساحت جهان زدند
٣هم قدم ٣هم قسم ٣هم
سخن
٣ هم نشین ٣همسفر ٣هم هدف
٣هم نظر ٣ بی قرین ٣دلربا
٣ جان به كف ٣هم ندا ٣
نازنین...
" یكی پدر،یكی پسر،یكی عموی مه جبین "
میلاد
سه پرچمدار حریم ولایت و اعیاد شعبانیه بر همگان مبارک باد
هر درد نگفتنى دوا مى گردد
از يمن ولادت امام سجاد(ع)
حاجات دل خسته روا مى گردد
میلاد امام سجاد علیه السلام مبارک
عیدتون مبارک
و همگـی حاجت روا
باید همه گلها رو خبر کرد می خواستم خبرتـون کنم
دوستان عـزیـزم بـهار زندگیتون بـی انتها
با قامت عصمت و حيا مىآيد
با بانگ مناجات و دعا مىآيد
ميلاد عبادت است يعنى سجاد
از سوى خدا به سوى ما مىآيد
ولادت باسعادت حضرت
امام سجاد علیه السلام و عید نوروز مبارک باد
دهانمان را خوش بو کنیم
با ذکر شریف صلوات
بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله
و خاندان پاک و مطهرش
اللّهُمَّصَلِّعَلي
مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
آقا به زبان عربی محلی به یکی از دوستانش که کنارش بودند ، فرمود :
او زمان الآنش را می بیند اما دفتر کهنه احوال و اعمال گذشته را ورق نمی زند ( که چه خرابی هائی دارد)