گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:مطابق نظریهی پروفسور لِن باوِرز (Professor Len Bowers)، دغلکاری زمانی اتفاق میافتد که فردی با استفاده از فریب، زورگویی، حقهبازی یا ایجاد ترس چیزی که میخواهد را از دیگران به دست میآورد یا آنها را وادار میکند کاری که میخواهد را انجام بدهند.
به گزارش بولتن نیوز، این کار با نفوذ اجتماعی و تأثیرگذاری تفاوت دارد، چون افراد دغلکار و حقهباز فقط به فکر منافع خود هستند. آنها به نیازهای دیگران اهمیتی نمیدهند. وقتی منصفانه بر روی افراد تأثیر میگذارید، از آنها فقط برای رسیدن به اهداف خود استفاده نمیکنید، بلکه در حالی که به نیازها و خواستههایشان احترام میگذارید، آنها را متقاعد میکنید که از دید شما به مسائل نگاه کنند.
چرا بعضی از افراد حقه بازی میکنند؟
دلایل زیادی وجود دارد که باعث میشود افراد دغلکار و حقهباز شوند. معمولاً، شاید آنها مهارتها یا اعتمادبهنفس لازم برای متقاعد کردن منطقیِ مردم را ندارند و در نتیجه از تدابیر پنهانی و موذیانه برای بهدست آوردن چیزهایی که میخواهند استفاده میکنند.
با این حال، گاهی دلایل و انگیزههای پیچیدهتری برای این رفتار آنها وجود دارد. دکتر هریت بی. بریکر در کتابی به نام «چه کسی شما را هدایت میکند؟ چطور میتوانیم چرخهی دستکاری ذهنی را شکسته و دوباره کنترل ذهن خود را به دست آوریم؟» که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، به این نتیجه رسید که افراد دغلکار:
۱- حاضرند حتی با زیر پا گذاشتن منافع دیگران، به منافع شخصی خود برسند.
۲- نیاز دارند که در رابطههایشان، قدرت و دست بالا را داشته باشند. (این احتمالاً از عزت نفس پایین ناشی میشود.)
۳- دوست دارند همه چیز، از محیط اطراف گرفته تا اعمال دیگران، را تحت کنترل بگیرند. وقتی این کنترل از آنها گرفته میشود، احتمال دارد عصبی شوند.
شناسایی یک فرد دغلکار
افراد دغلکار اغلب باهوش هستند و به خوبی میتوانند از اندکی خشونت برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. آنها به شدت در فریبکاری مهارت دارند، به همین دلیل احتمالاً تشخیص این رفتار در آنها در نگاه اول آسان نیست.
پرفسور باوِرز، بیشتر از ۱۰۰ مصاحبه با پرستاران پزشکی قانونی (پرستارانی که مسئول رسیدگی به قربانیانی هستند که در معرض ضربههای روحی عمدی یا غیرعمدی قرار گرفتهاند) انجام داد و فهرستی از ۵ خصیصهی اصلی افراد دغلکار را تهیه کرد:
۱- با زور متقاعد کردن: افراد دغلکار ممکن است از رشوه یا پیشنهاد هدیه و پاداش برای رسیدن به هدفشان استفاده کنند. همچنین به مردم زور میگویند. این زورگویی میتواند شامل تهدید کردن جسمی، احساسی یا شفاهی باشد.
۲- شرطی کردن: افراد دغلکار ممکن است فردی را با چربزبانی، صمیمی شدن یا برانگیختن حس همدردی، شرطی کنند تا با آنها وارد رابطه شوند تا بعد در آینده چیزهایی را که میخواهند از آنها به دست بیاورند.
۳- استفادهی نادرست از قدرت: احتمال دارد آنها از سلسله مراتب یا ساختار قدرت استفاده کنند تا به موقعیت کسانی که میخواهند کنترل کنند آسیب برسانند.
۴- تقلب: افراد دغلکار ممکن است به مردم دروغ بگویند، آنها را فریب بدهند یا از اعتمادشان سوءِاستفاده کنند.
۵- درگیری: ممکن است در بین افراد درگیری ایجاد کنند. آنها معمولاً از نقطه ضعفها و مشاجرهها برای اختلاف انداختن بین اعضای گروه استفاده میکنند.
دکتر جورج کی. سیمون (George K. Simon) در کتاب In Sheep’s Clothing که در سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید، چند خصوصیت دیگر به این فهرست اضافه کرد:
۶- دروغ گفتن از طریق پنهان کاری: افراد حقهباز ممکن است بخش مهمی از حقیقت را پنهان کنند.
۷- منحرف کردن توجه: آنها طوری موضوع را عوض میکنند تا از موضوع مورد بحث یا پاسخ دادن به سؤالات طفره بروند.
۸- انکار: افراد دغلکار معمولاً زیر بار اینکه کار اشتباهی انجام دادهاند نمیروند.
۹- توجیه منطقی: آنها سعی میکنند دلایل رفتارشان را توضیح داده و به هر طریقی توجیه کنند.
۱۰- کماهمیت جلوه دادن: این خصوصیت، ترکیبی است از انکار و توجیه. افراد حقهباز، سعی میکنند نگرانی دیگران از رفتارشان را بیاهمیت جلوه دهند.
۱۱- گناه: افراد حقهباز معمولاً سعی میکنند با دادن حس گناه یا عذاب وجدان به افراد، آنها را وادار به انجام کارهایی کنند که میخواهند. این تاکتیک ممکن است به صورت منفعل انجام شود، مثلاً استفاده از زبان بدن یا تُن صدا یا ادعای علنی، مثلاً چیزهایی میگویند که باعث میشود به دیگران حس بدی دست بدهد.
۱۲- شرمگین کردن: آنها معمولاً از طعنه و کنایه برای افزایش قدرتشان بر قربانی استفاده میکنند.
۱۳- نقش قربانی را بازی کردن: گاهی وقتها سعی میکنند احساس ترحم دیگران را نسبت به خود تحریک کنند تا چیزی را که از آنها میخواهند به دست بیاورند.
بعضی از افراد ممکن است به صورت ناخودآگاه از این تدابیر استفاده کنند، مخصوصاً وقتی متوجه شوند که با این روش به چیزهایی که میخواهند میرسند.
چطور با افراد دغلکار برخورد کنیم؟
قربانیِ افراد دغلکار شدن، معمولاً ناراحتکننده است و از نظر احساسی انسان را تخلیه میکند، خصوصاً اگر این موضوع تکرار شود. از این پنج استراتژی استفاده کنید تا بتوانید در مقابل موذیگری این گونه افراد ایستادگی کنید:
۱- نقاط ضعف خودتان را شناسایی کنید.
افراد فریبکار معمولاً در خواندن ذهن افراد به شدت مهارت دارند. آنها به دنبال نقاط ضعف خاصی میروند که بتوانند از آنها سوءِاستفاده کنند.
دکتر سیمون یک سری از خصوصیات شخصیتی را که باعث میشوند بعضیها قربانی افراد فریبکار شوند شناسایی کرده است:
- [x] داشتن میل شدید به خشنود کردن دیگران، بدون توجه به نیازها و خواستههای خودشان.
- [x] باور نمیکنند که دیگران ممکن است عمداً آنها را فریب داده یا به آنها آسیب برسانند.
- [x] دلایلی برای توجیه رفتار بد دیگران پیدا میکنند.
- [x] عزن نفس و اعتماد بهنفس پایینی دارند.
- [x] از نظر احساسی به دیگران وابسته هستند.
آیا شما یکی از این خصوصیات را دارید؟
اگر اینطور است، به این فکر کنید که چطور میتوانید با این خصوصیات مقابله کنید.
به عنوان مثال، میتوانید اعتماد بهنفستان را افزایش دهید یا مرکز کنترل درونیتان را تقویت کنید، تا تواناییهای خود را باور کنید و بتوانید کنترل زندگیتان را به دست بگیرید.
۲- جلوی افرادی را که پتانسیل رفتار موذیانه دارند بگیرید.
شناسایی افرادی که تمایل به کنترل دیگران دارند، بسیار مهم است. اولین قدم برای اجتناب از کنترل شدن توسط این افراد شناخت آنهاست.
به دنبال خصوصیاتی که در بالا به آنها اشاره کردیم باشید و همچنین مراقب افرادی باشید که:
- [x] همیشه میخواهند حرفشان را به کُرسی بنشانند.
- [x] جواب «نه» را نمیپذیرند.
- [x] برای موفق شدن دست به هر کاری میزنند.
- [x] برای رفتارهای مخربشان بهانه میآورند.
- [x] دائماً کاری میکنند که شما احساس گناه کنید.
- [x] با افراد مختلف رفتارهای متفاوتی دارند و برای رسیدن به اهدافشان نقابهای مختلف به چهره میزنند.
شاید نتوانید کاملا از این گونه افراد دوری کنید، اما میتوانید وقتی با آنها هستید از خودتان محافظت کنید.
همچنین سعی کنید به افرادی که به نظرتان فریبکار میآیند گوش کرده و به رفتارهایشان دقت کنید. همچنین میتوانید با دقت به حرفها و رفتارشان، همینطور حرفهایی که نمیزنند و کارهایی که انجام نمیدهند، تدابیرشان را یاد بگیرید. وقتی سلاحها و استراتژیهایی را که استفاده میکنند شناختید، بهتر میتوانید با آنها مقابله کنید.
۳- قاطع باشید.
وقتی شک میکنید که فردی سعی دارد شما را کنترل کند، قاطع باشید. این یعنی باید در حالی که به نیازهای او احترام میگذارید، از منافع خودتان هم دفاع کنید.
ابتدا، سعی کنید دید آن فرد را از زندگی درک کنید. سپس، نیازهایتان را مستقیماً بیان کنید، وقتی چیزهایی که میخواهید را با صراحت و دقت بیان میکنید، قدرت و اعتماد بهنفستان را به نمایش میگذارید.
رو راست باشید و از موضعتان کوتاه نیایید. برای اجتناب از اتهامات و کلینگری از ضمیر اول شخص مفرد استفاده کنید. به عنوان مثال، به جای اینکه بگویید: «تو داری از من سوءِاستفاده میکنی.» بگویید: «اگر این کار را انجام دهم، احساس میکنم مورد سوءِاستفاده قرار گرفتهام.»
معمولاً وقتی با افراد دغلکار برخورد میشود، سعی میکنند موضوع را عوض کرده یا از تدابیر دیگری استفاده کنند. مثلاً، اگر تقاضای آنها را رد کنید، پیشنهاد میدهند که در زمانی دیگر، جلسهای برای بحث بیشتر در مورد آن داشته باشید.
وقتی کسی قصد سوءِاستفاده از شما را دارد، خصوصاً زمانی که این کار برای او تبدیل به عادت شده است، عصبانی یا ناراحت شدن و حالت تدافعی به خود گرفتن خیلی آسان است. بیاموزید که چطور احساساتتان را مدیریت کنید تا بتوانید قاطعانه نظرات خود را بیان کنید.
در آن لحظه، تشخیص اینکه، آن فرد قصد سوءِاستفاده و کنترل شما را دارد، دشوار است. اگر شک دارید، از او بخواهید که کمی وقت برای بیشتر فکر کردن به شما بدهد تا بتوانید پاسخی پیدا کنید.
۴- محدودیتهای فردی تعیین کنید.
به این فکر کنید که چه نوع رفتاری را میتوانید از دیگران بپذیرید. مشخص کردن مرزهایی مانند این شما را قادر میسازد وقتی دیگران به شما نیاز دارند به آنها کمک کنید، اما اجازه ندهید که از شما سوءِاستفاده کنند.
به این فکر کنید که در گذشته چطور مورد سوءِاستفادهی بعضی از افراد قرار گرفتید و اینکه آنها در نهایت از شما چه میخواستند. آیا باز هم حاضر هستید چنین رفتارهایی را تحمل کنید؟
داشتن یک دفتر خاطرات که در آن افکارتان را یادداشت میکنید، میتواند مفید باشد. نوشتن مرزهایی که برای خود تعیین میکنید، به شما کمک میکند بهتر به موقعیت فکر کنید، مرزهایتان را در ذهنتان مستحکمتر کرده و به احساساتتان شکل دهید.
۵- تمرکز کنید.
وقتی از خودتان دفاع میکنید، افراد دغلکار، ممکن است از تدابیر انحرافی برای گیج کردن شما یا تضعیف ارادهتان استفاده کنند. اجازه ندهید حواستان را پرت کنند. تمرکز خود را بر هدفی که دارید از دست ندهید.
مقابله با دغلکاری
اگر فردی موذی در تیمتان هست، باید با این رفتار آنها مقابله کنید، خصوصاً اگر روی افراد و عملکرد تیمتان تأثیر منفی میگذارد.
وقتی این کار را انجام میدهید، به احتمال زیاد رفتار آنها را نادیده میگیرید که این باعث عصبانیتشان میشود. احتمال دارد آنها بخواهند تقصیرها را به گردن شما یا فرد دیگری بیندازند، یا رفتارشان را توجیه کنند. مهارتهای حل کردن مشاجره را تمرین کنید تا بتوانید موقعیتهای این چنینی را به طور مؤثر مدیریت کرده و با استفاده از نمایش بازی کردن، مکالمهای را که میخواهید با آنها داشته باشید، تمرین کنید. قبل از اینکه با آنها مقابله کنید باید رفتارهایی که مشاهده کردهاید را به دقت بررسی کنید.
با آنها خصوصی صحبت کنید. شاید ندانند که رفتار آنها چه تأثیری بر اطرافیانشان دارد، پس با احتیاط وارد این مبحث شوید.
به وضوح دربارهی اینکه چطور به تیم آسیب میرسانند توضیح دهید و از ضمیر «من» به جای «تو» استفاده کنید تا تأثیر رفتار آنها بر دیگران را به خوبی نشان دهید. به عنوان مثال، به جای اینکه بگویید: «تو خیلی کلک هستی»، میتوانید بگویید: «وقتی دیگران را اینطوری تهدید میکنی، من احساس معذب بودن میکنم.» سپس، به وضوح به آنها بفهمانید که باید رفتارشان را تغییر دهند.
همچنین، مطمئن شوید که پشتیبانی و منابع لازم برای تغییر رفتار خود را دارند. به عنوان مثال، شاید باید تمرین کنند تا بتوانند به صورت اخلاقی و درست از قدرت و نفوذ خود استفاده کنند، یا شاید نیاز به هدایت مؤثری دارند تا بتواند به آنها در شناخت دلایل ناخودآگاهی که باعث این رفتار شده کمک کند. اگر حس میکنید لازم است، شاید بد نباشد آنها را تشویق کنید تا از روانشناس حرفهای کمک بگیرند.
بعضی از آدمها اصولاً آدمهای بدخیم و مسمومی هستند. تعدادی از آنها حتی خودشان از تأثیر منفیای که روی آدمهای پیرامونیشان میگذارند، آگاه نیستند، اما بقیهشان از ایجاد آشفتگی، به هم زدن کارهای مردم و افسرده کردن آنها، خشنود میشوند.
وجود یکی از این افراد در خانواده، دانشگاه و محیط کار مساوی است با ایجاد پیچیدگیهای زیاد در روند کار، نزاعهای بیمورد و بدتر از همه استرس.
ناگفته پیداست که استرس چه تأثیر منفیای میتواند روی ما بگذارد. پژوهشها نشان دادهاند که حتی چند روز استرس، میتواند میزان کارایی نورونها را در هیپوکامپ ما کاهش بدهد و باعث مختل شدن تفکر عقلانی و حافظه در ما بشود. استرس چند هفتهای میتواند باعث آسیب برگشتپذیر در دندریتها شود و استرس مزمن هم میتواند اصلا باعث تخریب نورونها شود.
استرس تهدیدی است برای موفقیت ما و در این میان آدمهای با عملکردها و ذهنیتهای مسموم، با ایجاد احساسات منفی در ما میتوانند باعث همین استرس مزمن بشوند.
برای مدیریت این افراد، باید تجربهها و تواناییهای خاصی را در خود پرورش دهید.
اگر بیتجربه باشید، ممکن است این روندها را در پیش بگیرید:
۱- عصبانی شوید و درگیر شوید:
در این صورت ممکن است خودتان متهم به نداشتن ثابت روانی و کارایی شوید و کارتان عقب میافتد. تازه اگر ثابت شود که حق با شما بوده است، در بسیاری موارد چنان که افتد و دانی، درگیری و دعوای شما با پادرمیانی و ریشسفیدی کسی حل میشود، فرد خاطی به سر جایش برمیگردد و شما مجبور میشوید تا دوباره با او کار کنید.
۲- هیچ کاری نکنید و خاموش بنشینید که در این صورت فرد بدذات جریتر میشود.
۳- بخواهید یکی بشوید مثل خود آن فرد که در این صورت به آرمانها و شخصیت خودتان توهین کردهاید.
اما آدمهای باتجربه به این دامها نمی افتند، یک بررسی توسط TalentSmart نشان داده است که ۹۰ درصد آنهایی که مهارتهای اجرایی بالا دارند، توانایی کنترل احساسات خود و آرام باقی ماندن را دارند و یکی از مهارتهای عمده آنها خنثی کردن همین آدمهای سمی است.
در دامن دغل کاری اینگونه افراد نیفتید...
۱- هرگز اجازه ندهید آدمهای شاکی از زمین و زمان، به دامتان بیندازند.
بعضی از آدمها اصولاً دوست دارند، افراد مؤدب و با شخصیتی را پیدا بکنند و سر آنها را با شِکوه و شکایت در مورد مشکلات شخصیشان به درد آورند.
شما به عنوان یک آدم نیکنهاد ممکن است چند بار وقت بگذارید و راهنماییهایی به آنها بکنید، اما هر چه که میگذرد متوجه میشوید گویی هدف آنها درد دل صرف یا گرفتن راهنمایی نیست، آنها میخواهند مرتب حرف بزنند و مجرایی برای دفع عقدههای خود پیدا کنند.
بعضی از آنها که خود را آدمها ناکام و بدبختی میدانند، از تکنیک روانی بدی استفاده میکنند، آنها سعی میکنند با القای بدبختی در ذهن دیگران، به خود بقبولانند که چون تنها بدبختهای عالم نیستند، نباید زیاد سخت بگیرند. برای همین در اداره، سر صحبت را با یک فرد موفقتر از خود باز میکنند و با به رخ کشیدن موفقیتهای بعضی دیگر، سعی میکنند حس یأس و بیهودگی را در بالادستی خود ایجاد کنند.
آنها سعی میکنند، همه دستاوردهای خوب شما، همه ویژگیهای شخصیتی تحسینبرانگیز شما، همه مهارتهای دستنیافتنی شما را حقیر نشان بدهند.
آنها از کار خود دست برنمیدارند، مگر آنگاه شما را به باتلاق خود بکشند و وقتی توانستند شما را در حال دست و پا زدن برای رهایی ببینند، دست میکشند.
هرگز تصور نکنید که قطع صحبتهای آنها، ترک کردن اتاقتان در هنگام ورود این افراد، کاری بیادبانه و گستاخانه است. اگر کسی به اتاق شما بیاید و بخواهد در نزدیک شما دو ساعت سیگار بکشد، آیا معترض او نمیشوید؟ پس چطور به این آدمها اجازه میدهید که به کارشان ادامه بدهند.
اما اگر آدم کمرویی هستید یک تکنیک ساده برای قطع حمله آنها، قطع کردن صحبت آنها و پرسیدن این سؤال کلیدی است:
میدانم که خیلی بدبختی، خودت فکر میکنی که چه راه چارهای داری و چطور میخواهی مشکلت را حل کنی؟
این طوری خیلی وقتها رشته افکار آنها قطع میشود، دست از شِکوه و شکایت برمیدارند و رهایتان میکنند.
۲- تکانهای نباشید و احساسات خود را کنترل کنید
خشمگین شدن و دشنام دادن خیلی ساده است. اما تصور میکنید که به دنبال آن، افراد بدذات چه میکنند، آنها دقیقاً دوست دارند شما به چنین ورطهای بیفتید و کنترل خود را از دست بدهید.
پس به یاد داشته باشید که همیشه در یک دعوا و مجادله، فردی که کنترل خود را از دست میدهد، همیشه بازنده است.
اگر یکی از همکاران و یا زیردست شما، همیشه باعث کندی کار و تخریب جایگاه میشود، سعی کنید که با آرامش دلایلی قاطع برای ناکارایی او پیدا کنید و وقتی پرونده شخص تکمیل شد، سعی کنید که به او حمله خونسردانهای کنید!
۳- جواب ابلهان مسلماً خاموشی است!
اگر آدم روانپریشی در خیابان یقه شما را بگیرد و ادعا کند که شخصیت مهمی است، آیا وقت میگذارید و برایش دلیل و برهان میآورید که افکارش هذیانی است؟!
به همین صورت در محیط کار و تحصیل هم، سعی در ایجاد تفکر عقلانی و استدلالپذیر کردن بعضیها غیرمنطقی است.
شما ممکن است آدم آرمانگرایی باشید و با تصور اینکه میتوانید همه چیز را تغییر بدهید، بخواهید که شیوه عملکرد و تفکر آدمهای بدذات را هم تغییر بدهید، اما باید بدانید که بسیاری هم هستند که اصولاً اختلال شخصیت دارند، مثلا شخصیت ضداجتماعی دارند و تلاش برای اصلاح آنها آب در هاون کوبیدن است.
۴- برای خود حریمی ایجاد کنید.
همیشه مجبور نیستید که به صورت رو در رو با افراد مشکلدار کار کنید. حتی اگر این فرد، یکی از همکارهای شما در یک پروژه یا محل کار باشد، میتوانید تعاملات خود را با وی محدود کنید و اگر لازم باشد باواسطه کاری را به او محول کنید یا از او تحویل بگیرید.
۵- پشبینیشان کنید!
اگر به قدر کافی با یک فرد با عملکرد بدخیم سر کرده باشید و اگر به اندازه کافی باهوش باشید، میتوانید همه رفتارها و عکسالعملها او را پیشبینی کنید و خودتان را برای مقابله با او آماده کنید.
۶- آدمهای باتجربه نمیگذارند که هیچ چیز باعث محدود شدن سرخوشی و احساس خوشبختیشان شود...
خوشبختی یک چیز کاملاً درونی است و خیلی وقتها هیچ ربطی به جایگاه شغلی و میزان درآمد شما ندارد.
اما در این میان خیلی از ماها از نظر روانی نیاز داریم که تأییدیه دیگران را برای احساس خوشبختی داشته باشیم. یعنی تا مطمئن نشویم که چند نفر در محیط کار، خوشبختی و عملکرد ما را تأیید نمیکنند، حس رضایت به ما دست نمیدهد.
آن دسته از ما که نیازمند گرفتن این تأییدیه هستیم، همیشه نگران هستیم که پشت سر ما حرفهایی زده شود، گوش به زنگ میمانیم و سعی میکنیم متناسب با حرفها و غیبتها و انتظارات مردم، عملکرد خود را تنظیم کنیم.
اما تلاش برای همرنگ شدن با جماعت، باعث میشود که از آرمانها و اهداف مخفی درونی خود به دور بمانیم و واقعاً خوشبختی از ما فاصله بگیرد.
بنابراین باید تأکید کنم که خوشبختی و رضایت خاطر، چیزهایی درونی هستند، هیچ وقت برای حرف و حدیثهای بیرونی، ارزشی قائل نشوید. خودتان باشید و در جهت استعدادهایتان حرکت کنید.
اگر آدمی هستید که از خواندن یک رمان یا دیدن یک فیلم خوب لذت میبرید، اگر آدمی هستید که صرف یک شام در رستوران با اعضای خانواده یا یک خرید کوچک، شادتان میکند، نگذارید که حس لذت و خوشبختی شما با حرفهای مردم فروکاسته شود.
اصولاً بسیار از مردم توانایی درک لذتهایی به غیر از لذتهای جسمانی را ندارند و خیلی بیهوده است که به آنها بفهمانید که خواندن، نوشتن، عاشقی بیدغدغه، ورزش یا اندیشههای خردمندانه چه لذتی دارند.
۷- آدمهای موفق عملگرا هستند و به جای تمرکز روی مشکلات، روی راهحلها کار میکنند
آدمهای بدخیم پیرامون شما، کاری جز فهرست کردن مشکلات بلد نیستند، اما این شمایید که میتوانید با چند کار کوچک، یک تغییر واقعی در شرکت و محل کارتان ایجاد کنید. شما ممکن است نتوانید، کل مشکل را حل کنید، اما میتوانید شرایط را قابل تحملتر کنید.
۸- ببخشید اما فراموش نکنید!
بخشایش به این معنی است که شما علیرغم بیمهری شخصی، کینه و دشمنی را از ضمیر خود پاک کنید. در روند بخشایش، بیشترین کسی که سود میبرد، خود شمایید. چون احساس خوب بزرگمنشی به شما دست میدهد، اطرافیان شما بیشتر به شما احترام خواهند گذاشت و در عین حال از شر افکار مزاحم راحت میشوید.
اما بخشایش به معنی فراموشی نیست، شما باید نوع عملکرد آدمهای پیرامونیتان را به یاد داشته باشید تا دوباره ضربه نخورید و مورد سوء استفاده قرار نگیرید.
۹- از نشخوارهای فکری پرهیز کنید.
بعضیها عادت دارند که اتفاقات منفی زندگیشان را مرتب با خودشان مرور کنند و بیمهریها و خیانتهای دیگران را به یاد آورند. ولی آدمهای با تجربه موفق یاد گرفتهاند که به این ورطه نیفتند.
۱۰- میزان مصرف کافئین خود را محدود کنید.
زیاد محصولات دارای کافئین مثل قهوه استفاده نکنید، چون نوشیدن قهوه زیاد باعث ترشح بیشتر آدرنالین میشود، آدرنالین هم هورمونی است که اصولاً بدن را برای مبارزه آماده میکند.
بدنی هم که آماده نزاع باشد، خیی راحت واکنش نشان میدهد، بنابراین میتواند به دام آدمهای خبیث بیفتد و گرفتار بازی آنها شود.
۱۱- به اندازه کافی بخوابید.
خواب خوب، هوشمندی شما را در کنترل احساسات تقویت میکند و سطح تنش را میکاهد.
یک خواب خوب، شما را آدم مثبتتر، خلاقتر و باهوشتر در مدیریت آدمهای شرور میکند.
۱۲- آدمهای خوب پیرامون خود را شناسایی کنید و یک سیستم حمایتی برای خود درست کنید
همان طور که ممکن است آدمهای بدذاتی در پیرامون ما باشند، آدمهای خوبی هم پیدا میشوند که دنیایی از تجربه، خردمندی و مهربانی هستند، سعی کنید که آنها را شناسایی کنید و به گاه نیاز از کمکها و مشاورههای آنها بهره ببرید.
۱۳- از تجارب قبلی خودتان درس بگیرید و شیوههای تعامل تان را ارتقا بدهید.
اگر آدمی بودهاید که تا با حال با بیتجربگی مورد سوء استفاده آدمهای خبیث دور و برتان واقع میشدهاید، باید بگویم که اصولاً مغز انعطاف خاص خودش را دارد، طوری که میتوانید به تدریج تجربه کسب کنید و بهتر با این افراد مقابله کنید.
شما به تدریج یاد میگیرید که در مقابل هر واکنش این افراد، اتخاذ چه تکنیکی سودمندتر و عقلانیتر است.
مثلاً یاد میگیرید که به جای اینکه یک جمله و طعنه آنها آرامش شما را به هم بزند، نشان بدهید که عین خیال تان نیست و با نشان دادن خونسردی و یک لبخند، نشان بدهید که حمله آنها چقدر سست و بیفایده بوده است و در نهایت به جای اینکه شما دچار تنش شوید، تنش را در خود آنها ایجاد میکنید.
شما به تدریج یاد میگیرید که از تکنیک پاسخ ندادن تکانهای و ضدحمله صبورانه استفاده کنید و بهتر از همه یاد میگیرید چطور با بزرگی کردن و به رخ کشیدن مهارتهای خود، افراد بدذات را منزوی کنید.
شاید خودتان نیز با نابهنجاری دغلکاری رو به رو شده باشید و از اینکه به سادگی فریفته شده و گول ظاهر شخص یا چیزی را خورده اید خود را نکوهش و سرزنش کرده باشید؛ ولی باید گفت پیش از آن که شما زیان کرده و دغلکار سود برده باشد ، شما سود برده و دغلکار زیان کرده است ، زیرا اعتبار خود را نزد شما از دست داده است. این در حالی است که اعتبار مهم ترین سرمایه اجتماعی هر کسی است.
از ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء به نقل از مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام چنین آمده است: من از هر کسی که در مشورت با مسلمانان دغلکاری کند، بیزارم.
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ٧۵، ص ٩٩.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با اعلام برائت نسبت به دغلکار این معنا را گوشزد می کند که چنین رفتاری شایسته هیچ انسانی چه رسد مسلمانی نیست. وی همچنان که از شرک و مشرک اعلام برائت می جوید، نسبت به دغلکاران نیز این گونه اعلام برائت و بیزاری میکند و نشان می دهد که تفاوتی میان این دو دسته از انسانها نیست هر چند که یکی در اعتقاد به گمراهی رفته و آن دیگری در رفتار و کردار خویش مسیر سقوط و هبوط را می پیماید. آن حضرت در تعبیری دیگر دغلکاری را از اخلاق فرومایگان بر می شمارد.
غرر الحکم ، ص ۴۶.
تا این گونه نشان دهد که دغلکار اصولاً انسان شریف و کریمی نیست که قابل توجه و اهتمام باشد.به نظر آن حضرت شرافت و کرامت هر انسانی به رفتار و اعتقادات او وابسته است و انسانی که دغلکار است همانند انسانی که ایمان به خداوند ندارد از شرافت و کرامت انسانی بهره ای نبرده است. بنابراین نمیتوان وی را انسانی مسلمان نیز بر شمرد.به یک معنا دغلکار اصولاً از حوزه انسانیت بهره ای نبرده است چه رسد که از اسلام بهره ای برده باشد.
از این روست که حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه السلام از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت میکند از ما نیست کسی که با مسلمانی دغلکاری کند و از ما نیست کسی که به مسلمانی خیانت نماید.
بحار الانوار ، ج ٧۵، ص ٢٨۴.
بنابراین تفاوتی میان خیانت کار و دغلکار نیست ، چنان که تفاوتی میان مشرک و دغلکار نمی باشد، زیرا کسی که از امت پیامبراکرم(ص) نباشد در حقیقت نمی تواند مسلمان باشد و اسلام و مسلمانی او تنها لقلقه زبان است که وی را از مجازات و مشکلات دنیوی در جامعه اسلامی حفظ می کند ولی هرگز راه را برای او به سوی بهشت هموار نمی سازد و جایگاه او جز دوزخ و آتش جاویدان آن نیست. بر این پایه و اساس است که آن حضرت میفرماید: هر کسی در داد و ستدی با مسلمانی دغلکاری و غش کند از ما نیست.
بحار الانوار ، ج ٧۵، ص ٢٨۴.
کسی که دغلکاری می کند روشی را در پیش گرفته است که بیانگر دنیادوستی اوست و باور درستی به آخرت و معاد ندارد، چنین اخلاقی همان اخلاق دنیاطلبانی است که به ظاهر سخن از آخرت دارند ولی چنان به دنیا دلبسته هستند که حاضرند هزاران سال عمر داشته باشند تا از دنیا بهره برند. بنابراین دین و آخرت تنها بر زبان آنها جاری است و هیچ ایمانی به آخرت و معاد و حساب آن ندارند، وگرنه حاضر نمیشدند تا برای به دست آوردن مالی اندک ، مردم را فریب دهند و نیرنگ به کار برند و این گونه اعتماد عمومی را سلب و جامعه را با بحران فقدان سرمایه بزرگ اجتماعی به نام امنیت و اعتماد مواجه سازند.
رسول گرامی خداوند می فرماید: هر که با مسلمانی دغلکاری کند یا به او زیان رساند و یا با او نیرنگ کند از ما نیست.
بحار الانوار ، ج ٧٧ ، ص ١۴۶.
بنابراین می بایست برای حفظ اسلام و ایمان خویش دست از غش و دغلکاری برداشت و امنیت ایمانی خویش را همانند امنیت اجتماعی حفظ کرد و اجازه نداد که به بهایی اندک سرمایه های بزرگ اجتماعی چون اعتماد متقابل از میان برود.
مرد شیاد و مردم بی سواد و معلم بیچاره
روستایی بود دور افتاده كه مردم ساده دل و بی سوادی در آن سكونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده كرده و بر آنان به نوعی حكومت می كرد.
برحسب اتفاق گذر یك معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلكاری های شیاد شد و او را نصیحت كرد كه از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می كند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت، معلم با مردم روستا از فریبكاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد.
بعد از كلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد كه فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود كدامیك باسواد و كدامیك بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر كار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»
معلم نوشت: مار
نوبت شیاد كه رسید شكل مار را روی خاك كشید.
و به مردم گفت: شما خود قضاوت كنید كدامیك از اینها مار است؟
مردم كه سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شكل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را كتك زدند و از روستا بیرون راندند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
عجب به موضوعی پرداختین
واقعا تو این دوره زمانه دغلکار خیلی زیاد شده
كه با شیران مری كردن سگان را بشكند گردن /نه مكری ماند و نی فن و نه دورویی نه صدتایی
ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻭﻳﻰ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺵ، ﻛﻪ ﺩﻭﺭﻭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﺑﺮﻭﻳﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
.
ﻏﺮﺭ ﺍﻟﺤﻜﻢ ح 2694
اما طوری حرف بزن که بدانی خدایت راضی است و به تو لبخند میزند!
گوش کن...ا
اما طوی گوش کن که مطمئن باشی اگر خدایت از تو پرسید گوشت چه چیزهایی شنیده ، شرمسار نباشی...
نگاه کن...
اما طوری نگاه کن ، که چشمهایت آیینه ای از وجود خدا باشد! پر باشد از خدا و هرچه می بینی خدا را یادت بیاورد...
فکرکن ...
اما به کسی و به چیزی فکر کن که خدا را از یادت نبرد... طوری فکر کن که آخرش یک سر نخی از خدا پیدا کنی!
عاشق باش...
اما طوری عاشق باش که هم به دست آوری و بتوانی از دست بدهی! طوری که معنای عشق واقعی را گم نکنی!
عاشق زمینی ها باش!
اما نه طوری که زمین گیرت کند و از رسیدن به آسمان و آن عشق ابدی باز مانی!...
#عاشق_خدا_باش...
به خشمت بگو :
برو اونطرف بایست.
برو و بر سر تكبرم خالي شو ...
به قهرت بگو:
شما بفرماييد و بين من
و جناب دروغ ، قهر برقرار كنيد.
به ديو درونت قاطعانه بگو:
نــه، من غلام ِ تو نيستم تو غلام مني
مانند سليمان (ع)
مُـلك وجودت را فرمانروايي كن...
دکتر الهی قمشه ای
شش (صفت) در مؤمن نيست:
۱-سخت گيرى،
۲- بى خيرى،
۳- حسادت،
۴-لجاجت،
۵- دروغگويى
۶-و تجاوز.
وسايل الشيعه ،ج15 ،ص349
خدا آيتالله بهجت را رحمت کند ، ايشان نقل ميکردند :
يک وقتي مرحوم امام(ره) به منزل ما آمده بودند ، من شرح حال اساتيدم را خدمت امام(ره) ميگفتم، به ايشان عرض کردم :
فرزندان مرحوم آقاي شيخ محمدحسين کمپاني اصفهاني نقل کردهاند، گاهي شب که به سجده ميرفتند تا سحر مشغول ذکر بودند.
مرحوم امام(ره) گفتند :
اينها مرد بودند. و قرآن هم اينها را مرد ميداند ، ميفرمايد : «رجال لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» مرداني هستند که به دنبال کارهايشان ميروند، در بازار و زندگي هستند و معامله و معاشرت ميکنند، اما توجه آنها از خدا جدا نميشود. دلشان و توجهشان با حق تعالي است.
به آتشی که نمى سوزاند
" ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند
" موسى " را
نهنگی که نمیخورد
"یونس" را
کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، " نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او " قدمی بردار "
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را تماشا کنی...!
۲. در انظار مردم با نشاط و شوق عبادت می کنند؛
۳. در تنهایی بی نشاط و بی حال اند؛
من يكـرنگ بيزارم، از اين نيـــرنگ بازيها
زرنگی، نارفيقا! نيست اين، چون باز شد دستت
رفيقان را زپا افكندن و گـردن فرازيها
تو چون كركس، به مشتي استخوان دلبستگي داري
بنازم همت والاي بـاز و بي نيازيها
به ميداني كه مي بنـدد پاي شهسـواران را
تو طفل هرزه پو، بايد كني اين تركتازيها
تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غيـر از اين حاصل
من و از كس بريدنها، تو و ناكس نوازيها
مصاحبه
میرفت. هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت "آقا لطفاً نیم ساعت
صبر کنید تا من برگردم." راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سریعاً
به خانه
بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم" چرچیل از علاقهی
این فرد
به خودش خوشحال و ذوقزده شد و یک اسکناس ده پوندی به او داد.
راننده
با دیدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچیل! اگر بخواهید، تا فردا هم
اینجا
منتظر میمانم
عجب بحثی را آغاز فرمودین شناخت دغل کاری
شیر مادرتان حلال تان باد
تمام بدبختی خانواده ها و جامع دغل کاری بعضی افراد است
ضمنا اینکه اشاره کردین دغل کار با مشرک یکسان است درود درود درود
بنابراین تفاوتی میان خیانت کار و دغلکار نیست ، چنان که تفاوتی میان مشرک و دغلکار نمی باشد، زیرا کسی که از امت پیامبراکرم(ص) نباشد در حقیقت نمی تواند مسلمان باشد و اسلام و مسلمانی او تنها لقلقه زبان است که وی را از مجازات و مشکلات دنیوی در جامعه اسلامی حفظ می کند ولی هرگز راه را برای او به سوی بهشت هموار نمی سازد و جایگاه او جز دوزخ و آتش جاویدان آن نیست. بر این پایه و اساس است که آن حضرت میفرماید: هر کسی در داد و ستدی با مسلمانی دغلکاری و غش کند از ما نیست.
از دشمنی تا دوست یک لبخند
از جدائی تا پیوند یک قدم
از توقف تا پیشرفت یک حرکت
از عداوت تا صمیمیت یک گذشت
از عقبگرد تا جهش یک جرأت
از نفرت تا علاقه یک محبت
از شکست تا پیروزی یک شهامت
از خسته تا سخاوت یک همت
از صلح تا جنگ یک جرقه
از آزادی تا زندان یک غفلت
از مرگ تا زندگی یک نفس
که آدم دیگه به بچه خودش هم شک داره
ای مؤمنان! صدقات و کمک های خود را با منّت و آزار باطل مسازید مانند کسی که مالش را برای خودنمایی انفاق می کند و در دل به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارد… .
هنگامى که آنان مشغول صحبت و مذاکره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام علیه السلام ، به یونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هیچ گونه عکس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن که به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر علیه یونس ، به سخن چینى و ناسزاگوئى آغاز کردند.
و در این بین حضرت رضا علیه السلام سر مبارک خود را پائین انداخته بود و هیچ سخنى نمى فرمود؛ و نیز عکس العملى ننمود تا آن که بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا یونس از اتاق بیرون آید.
یونس با حالتى غمگین و چشمى گریان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
یاابن رسول اللّه ! من فدایت گردم ، با چنین افرادى من معاشرت دارم ، در حالى که نمى دانستم درباره من چنین خواهند گفت ؛ و چنین نسبت هائى را به من مى دهند.
امام رضا علیه السلام با ملاطفت ، یونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
اى یونس ! غمگین مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگویند، این گونه مسائل و صحبت ها اهمیّتى ندارد، زمانى که امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هیچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.
اى یونس ! سعى کن ، همیشه با مردم به مقدار کمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بیان نمائى .
و از طرح و بیان آن مطالب و مسائلى که نمى فهمند و درک نمى کنند، خوددارى کن .
اى یونس ! هنگامى که تو دُرّ گرانبهائى را در دست خویش دارى و مردم بگویند که سنگ یا کلوخى در دست تو است ؛ و یا آن که سنگى در دست تو باشد و مردم بگویند که درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنین گفتارى چه تأثیرى در اعتقادات و افکار تو خواهد داشت ؟
و آیا از چنین افکار و گفتار مردم ، سود و یا زیانى بر تو وارد مى شود؟!
یونس با فرمایشات حضرت آرامش یافت و اظهار داشت : خیر، سخنان ایشان هیچ اهمیّتى برایم ندارد.
امام رضا علیه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى یونس ، بنابر این چنانچه راه صحیح را شناخته ، همچنین حقیقت را درک کرده باشى ؛ و نیز امامت از تو راضى باشد، نباید افکار و گفتار مردم در روحیّه ، اعتقادات و افکار تو کمترین تاثیرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگویند.
آن پایان نقش آنها در داستان شماست !
عاقل كسى است كه رفتار او گفتارش را تصديق كند
غررالحكم حدیث۱۳۹۰
قفس تنگ زمین نیست سزاواردلم / گاه و بیگاه از این خانه دلم میگیرد
مهر بیگانه ی این شهر شد، انکار نکن / من از این مردم بیگانه دلم میگیرد
عشق بازیچه دستان ریا کاران است / عاقل، از این من دیوانه دلم می گیرد
خانه عشق آوار سر اهلش و من/ زیر آوار ز ویرانه دلم می گیرد
تو این دوره
ممنون از بولتن
به نکته خوبی اشاره نمودید
بسیاری از مردم مردود می شوند چون سعی می کنند
از روی دست هم بنویسند
غافل از این که سوالات موجود در برگه هر کسی فرق می کند
تشنه ترند برای با تو بودن
و هرچه دست نیافتنی باشی
بیشتر به دنبالت می آیند؛
امان از روزی که غروری نداشته باشی
و بی ریا به آنها محبت کنی
آن وقت تو را هیچ وقت نمی بینند؛
سادهـ از کنارت عبور می کنند …
بعدها فهمیدم هر کسی که در حال حرکت است، سنگش می زنند …
خندیدم و باز ترشرویی کردی
از سردی آتش نگاهت خواندم
در مصرف عشق صرفه جویی کردی!!!
درسته سخت تره ولی این روزا کاربردی تره …
ممنون بولتن با اين متن عالي تون
عاقبت بخير شين
دستور العملی از آیت الله علامه حسن زاده آملی :
هركه بعد از نماز صبح و مغرب ،
هفت بار «بسم اللّه الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم»
و سى مرتبه «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلا اللّه و اللّه اكبر» بگويد از جميع آفات و بليات در امان خداى تعالى است.
نامه ها برنامه ها ص 64
بخدا اشتباه مي كنن آخر دغلكاري و نيرنگ ، بدبختي و بيچارگي خودشونو در پي داره
اگر كسي به آخر كار فكر كنه دغكاري نمي كنه
حاج آقاي توحيدلو واقعا دست مريزا كه به شناخت دغلكاري پرداختين
لينك اين متن رو براي برادران و خواهرانم فرستادم
چون خواهري داريم كه با دغلكاري بين همه ماها رو بهم زد...
جالب اينكه خيلي هم جانماز آب مي كشه...
پیرمردی با چهرهای زیبا و نورانی وارد مغازه طلا فروشی شد فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.
پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم!
مرد زرگر قهقههای زد وبا ناباورانه گفت: درست است که چهرهای دلربا دارید اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد!
درهمین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.
مرد زرگر از آنهاخواست که تا اوحساب کتاب میکند، در مغازه بنشینند.
باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نشست. با تعجب از زن سوال کرد: که چرا دربغل شیخ نشستی؟
خانم جوان با تعجب گفت: کدام شیخ؟ حال شما خوبست؟ ازچه سخن میگوئی؟ اینجا کسی نیست. و با اوقات تلخی گفت: بالاخره طلا رابه ما میدهی یانه؟
مرد طلافروش با تعجب وخجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را گرفت و زوج جوان مغازه را ترک کردند.
شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمیبیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق میشود.
دوباره مرد و زن دیگری نیز وارد شدند و همان قصه تکرار شد!!!
شیخ به زرگر گفت: من چیزی از تو نمیخواهم! این دستمال را بصورتت بمال تا رزق و روزیت بیشتر شود .
زرگر باحالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به قصد تبرک به صورت مالید و نقش بر زمین شد.
شیخ دروغین و دوستانش هرچه پول وطلا بود، برداشته و مغازه را جارو زدند!
بعد از ۴سال همان شیخ دروغین با غل و زنجیر، همراه پلیس وارد مغازه شد
افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت بازگو کردند.
افسرپلیس گفت: برای اطمینان بیشتر باید دقیقا صحنه جرم را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و دوباره نقش بر زمین شد و اینبار شیخ و پلیس دروغین و دوستانش، دوباره مغازه را جارو زدند!
نتیجه: هرچهارسال یکبار، انتخابات تکرار میشود، وما ملت، همان زرگران غارت زده ایم. که فرق بین راستگو و دروغگو را نمیدانیم!!!
دوستان انتخابات نزدیکست، مراقب مغازه زرگری و رأی طلائی خودتان باشید.
به زودی بازار وعدهای دروغین و نطقهای آتشین و سینه چاک کردن افساد طلبان برای دفاع از آزادی! و دفاع از حق زن! و حقوق شهروندی! وحتی دفاع از قاتل! وخائن! و وطن فروش! گرم میشود!
مراقب تغییر رنگها ازسبز به بنفش! واز بنفش به مخملی! باشیم چراکه هیچ رنگی جز همرنگی با مردم وانقلابی بودن حقیقت ندارد
رنگ فقط رنگ خاکی لباس سرباز ولایت!
رنگ فقط رنگ وصیت نامه سردار دلها
گول ظاهر آدماست هرچند ظاهرشونم داغونه.
در روبرو از شما تعریف می کند و در پشت سر گوشتش را با غیبت می خورد
اگر برتری از او داشته باشد حسودی می کند و مدام درگیر بدگویی از او است.
وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا
و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آنها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند.
(سوره نساء آیه ۶۹)
سلام سهشنبهتون زیبـا
امــروز از خـــدا برایتـون
اینگونـه آرزو کـردم
روزتـون پـر از خـوبی
لحظه هاتون پراز آرامش
نگـاهتـون پـراز مـهربـانی
دوستی هاتون پرازصداقت
رزق و روزی تـون پراز برکت
و زندگیتون پـراز محبت بـاشـه
رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) :
إِنّا مَعاشِرَالْأَنْبِياءِ أُمِرْنا أَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ بِقَدْرِ عُقُولِهِمْ. أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنا بِإِقامَةِ الْفَرائِضِ.
ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل آنان صحبت كنيم.
پروردگارم مرا فرمان داده كه با مردم مدارا كنم ، همان گونه كه مأموريم واجبات را به پا داريم.
بحارالانوار ج ۲ ص ۶۹
صادق زاده علی
۹۹/۱۱/۲۱
هیچ آدمی نمیتونه خودشو از همه راضی نگه داره مگخ
اینکه یه خصلت کثیف تو خودش پرورش بده و اون دوروییه.
جرأت کنید زشت باشید!
اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید.
خود را همان که هستید نشان دهید.
این بَزَک تهوع انگیز دورویی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید و
با آب فراوان بشوئید…
وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا
و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آنها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند.
(سوره نساء آیه ۶۹)
سلام سهشنبهتون زیبـا
امــروز از خـــدا برایتـون
اینگونـه آرزو کـردم
روزتـون پـر از خـوبی
لحظه هاتون پراز آرامش
نگـاهتـون پـراز مـهربـانی
دوستی هاتون پرازصداقت
رزق و روزی تـون پراز برکت
و زندگیتون پـراز محبت بـاشـه
رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) :
إِنّا مَعاشِرَالْأَنْبِياءِ أُمِرْنا أَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ بِقَدْرِ عُقُولِهِمْ. أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنا بِإِقامَةِ الْفَرائِضِ.
ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل آنان صحبت كنيم.
پروردگارم مرا فرمان داده كه با مردم مدارا كنم ، همان گونه كه مأموريم واجبات را به پا داريم.
بحارالانوار ج ۲ ص ۶۹
صادق زاده علی
۹۹/۱۱/۲۱